سرنوشت سينما موج نو در راه است يا ورشكستگي؟

 تينا  جلالي
شرايط بحراني و عجيب‌ و غريبي كه ويروس مهلك كرونا از اواخر سال گذشته بر سينماي ايران تحميل كرده اساسا ادامه حيات اين صنعت را با چالش جدي مواجه كرده است. اگرچه در سال جاري چرخه توليد فيلم متوقف نشده و كارگردانان زيادي هم‌اكنون مشغول ساخت فيلم هستند ولي نمي‌توانيم كتمان كنيم كه نگراني از بازگشت سرمايه‌اي كه براي ساخت فيلم صرف مي‌شود وجود ندارد. افزايش قيمت و گراني بيش از حد توليد فيلم يك سوي ماجراست، فقدان بازگشت سرمايه‌اي كه براي فيلم تمام شده سويه بحث‌برانگيز و در واقع عامل ايجاد بحران در سينماست كه به اذعان بسياري از تحليل‌گران و كارشناسان همين موضوع، سينما را به مرز ورشكستگي سوق مي‌دهد.
حالا پرسشي كه دراين ميان به وجود مي‌آيد اين است كه براي برون‌رفت سينما از اين چالش خطرناك چه بايد كرد؟ چه راهكاري بايد انديشيده شود تا حداقل در زمانه كرونا زده چراغ سينماها (هرچند كم سو) روشن بماندو چرخه فعاليت اهالي سينما هم ادامه داشته باشد؟
آيا مي‌توان با درنظر گرفتن شرايط بغرنج فعلي سينما و براي جلوگيري از ورشكستگي و بازگشت سرمايه؛ هزينه تمام شده يك فيلم را كم كرد تا هم صاحبان فيلم متضرر نشوند ضمنا ساخت فيلم هم در سينما ادامه داشته باشد؟ آيا مي‌توان نگرش توليد در سينما را تغيير داد و به فرم جديد فيلمسازي در سينما انديشيد و ميدان را به عوامل جديد‌تر داد و عملا وابستگي آثار سينمايي را به سه، چهار سوپراستار سينما كمتر كرد و به بازيگران تئاتر و يا كمتر شناخته شده اعتماد و اطمينان بيشتري كرد؟ كه با پذيرش اين نظريه وقتي هزينه توليد يك فيلم معقول مي‌شود امكان نگاه‌هاي متنوع گسترش بيشتري پيدا مي‌كند چه در انتخاب متن، چه سبك فيلمسازي و ... .


با در نظر گرفتن اين نكته كه وقتي قيمت توليد فيلم بيش از حد گران مي‌شود عملا جايي براي نگاهي جديد در سينما باقي نمي‌ماند چون سازندگان فيلم انتظار بازگشت سرمايه‌اي سنگين ‌را دارند و سراغ موضوعات و فرم‌هايي مي‌روند كه امتحان خود را پيش‌تر پس داده است.
به همين منظور براي رسيدن به نظرات جامع و كامل دراين‌ باره گزارشي ترتيب داديم و به سراغ تعدادي از فيلمسازان رفتيم و نظر آنها را درباره تغيير نگرش توليد در سينما جويا شديم كه ماحصل بخش اول اين گفت‌وگو‌ها پيش روي شماست:
 
مشكل اصلي سينماي ما
گزينشي كردن ظرفيت‌هاي خلاق است
در گام اول به سراغ محمد آفريده، مدير سابق مركز گسترش سينماي مستند و تجربي و انجمن سينماي جوان رفتيم و با او در اين رابطه گفت‌وگو كرديم. نظرآفريده بر اين است كه ساخت فيلم‌هاي كم هزينه در سينماي دنيا مرسوم است و اساسا فيلمسازاني كه مي‌خواهند وارد سينماي بلند شوند يا حرفي براي گفتن دارند اما امكانات مالي يا شرايط مناسبي براي آنان وجود ندارد به‌ناچار به اين جريان توليد كه بودجه كمتري دارد نزديك مي‌شوند. به گفته آفريده حتي بعضي از تهيه‌كنندگان سينما نيز براي اهداف خود از اين سينماي كم بودجه بهره مي‌برند:«در هاليوود بعد از هر دوره‌اي كه تهيه‌كنندگان حرفه‌اي سينما متوجه مي‌شوند، سينماي تجاري ديگر به تكرار رسيده است در كنار توليدات انبوه‌شان، جوانان خلاق و باتجربه را حمايت مي‌كنند كه با بودجه‌هاي كم و جسورانه، انرژي تازه‌اي به سينما وارد كنند، اسپيلبرگ يكي از همين تازه‌وارد‌هاي جوان سينماست كه با بودجه كم تهيه‌كننده با فيلم دوئل به سينماي تجاري رونق داد.»
اين مدير سابق با بيان اينكه سينما با حضور همه طيف‌ها و سليقه‌ها، سينمايي بالنده، تاثيرگذار و پررونق مي‌شود در توضيحش ادامه مي‌دهد كه دراين سينما كسي جاي كسي را تنگ نمي‌كند و همه مي‌توانند در همه ابعاد در ‌آن فيلم بسازند. او در عين حال اين نكته را هم اشاره مي‌كند كه مشكل اصلي وضعيت فعلي سينماي ما تحمل نكردن يكديگر و گزينشي كردن ظرفيت‌هاي خلاق اين عرصه توسط اغيار است.
آفريده تمام جوانب سينما را در نظر مي‌گيرد كه وقتي صحبت از سينماي اكران مي‌شود بايد الزامات اين نوع سينما را هم ديد. از نظر او نمي‌شود انتظار داشت با پول بخش خصوصي دنبال تجربه‌هاي صرف سينمايي يا موضوعي رفت اما تهيه‌كنندگان با تجربه براي حيات خلاقانه سينما چاره‌اي جز ميدان دادن به بخشي از اين سينما ندارند هر چند كه وظيفه اصلي دولت‌هاست كه بستر را براي ورود نسل خلاق و تجربه‌هاي تازه ايجاد كنند.
آفريده آمار را به زمان مسووليتش در مركز گسترش ارجاع مي‌دهد كه با بودجه‌اي حدود دو يا سه فيلم سينمايي معمولي با همين نگاه از بيش از 70 فيلم سينمايي اول و تجربه‌هاي گوناگون و متنوع فيلمسازان حمايت كرده است و مي‌گويد:«در حال حاضر با شرايط كرونايي همچنين اقتصاد ضعيف و تورم، توليد يك فيلم معمولي نزديك به 4 ميليارد تومان هزينه دارد-كه ممكن است در آينده بيشتر هم بشود- اما سازندگان مي‌توانند با مديريت منابع با شرايط محدود‌تري فيلم توليد كنند كه هزينه به دو ميليارد تقليل پيدا كند اما مشكلات بعدي اين فيلم‌ها اين است كه بايد در چرخه رقابت قرار بگيرد و آنجا تازه آغاز ماجراست.»
او در عين حال ساخت فيلم لوباجت براي زمان كرونا به خصوص شرايط اكران آنلاين را مناسب و لازم مي‌داند و عقيده‌اش بر اين است كه شرايط جديدي كه كرونا تحميل كرده نيازمند نگاه جديد در توليد وپخش و مديريت سينماست تا حيات سينما ادامه پيدا كند و حيات سينما هم فقط به دست، دست اندركاران آن مربوط نمي‌شود بلكه دولت‌ها بايد حمايت جدي از آن بكنند.
تهيه‌كننده واپسين ساخته كمال تبريزي «دست‌انداز» در ادامه به رونق‌بخشي فيلم‌هاي آنلاين اشاره مي‌كند و در همين راستا يادآوري مي‌كند:«دو سال پيش زماني كه عضو هيات داوري جشنواره فيلم فجر بودم با پرس و جويي كه كردم، متوجه شدم بالغ بر 100 فيلم ويديويي با هزينه كم فرم حضور در جشنواره را پر كرده بودند كه بازيگران چهره هم داشتند اما به دليل پروانه ساخت ويديويي در جشنواره پذيرفته نشدند. از نظر آفريده الان زمان بسيار خوبي براي نمايش بخش زيادي از اين فيلم‌ها در سينماي آنلاين است.
 
پيش از اين لوباجت يك جور فحش
در سينما بود
در همين راستا با محمود غفاري،كارگردان‌ فيلم‌هاي تحسين‌برانگيز اما كم هزينه «شماره 17 سهيلا» و «اين يك روياست» گفت‌وگو كرديم و نظرش را دراين باب جويا شديم؛ او كمي فكر مي‌كند و بعد با اشاره به اينكه پرداختن به اين موضوع براي من بسيار جالب است، توضيح مي‌دهد:« تقريبا هفت، هشت ماه پيش عبارت «فيلم لوباجت» در سينماي ايران يك‌ جور فحش وناسزا به حساب مي‌آمد؛ وقتي عنوان كم هزينه به فيلم شما داده مي‌شد هيچ‌كس آن فيلم را جدي نمي‌گرفت. يعني از اول كه اقدام به پروانه ساخت مي‌كرديم ارشاد مي‌گفت خب شما كه فيلم لوباجت مي‌سازيد، چه نيازي به پروانه سينمايي داريد؟ پروانه ويديو بگيريد. موقع ساخت هم با هر بازيگري حرف مي‌زديم به محض اينكه رقم توليد را مي‌فهميد به ما مي‌گفت:«بودجه اين فيلم كه حتي به اندازه دستمزد منم نمي‌شه، يك سرمايه‌گذار بيت كوييني مي‌آورم وسط؛ تا هم ما پول خوب بگيريم هم شما مجبور نباشيد با بدبختي فيلم بسازيد.» و در مرحله بعد موقع اكران نوبت به پخش كننده‌ و سينمادار مي‌رسيد. تحقير نهايي از جانب آنها بود: «رفتي با ۵۰۰ تومن فيلم ساختي انتظار داري سالن رو از يه فيلمي كه با ۱۰ ميليارد ساخته شده بگيرم بدمش به فيلم تو؟»
از نظر غفاري همين مساله و نوع نگاه به فيلم‌هاي لوباجت در سينما باعث شده بود كه فيلمسازان مستقل سرخورده شوند و تمايلاتي براي فعاليت در سينماي بدنه و فيلم‌هاي پر خرج پيدا كنند كه نمونه‌هايش آنقدر زياد است كه نياز به آوردن اسم‌شان نيست.
او در ادامه مي‌گويد:«از نظر من نگاه تحقيرآميز به فيلم‌هاي لوباجت در درجه اول به اصل سينما ضربه مي‌زد چراكه وقتي در حرفه‌اي سرمايه‌سالاري به وجود مي‌آيد حتما خلاقيت اولين چيزي است كه آسيب مي‌بيند سپس خلاقيت هم كه نفس سينماست از بين مي‌رود. پس اينكه در چند سال اخير همه اهالي سينما هشدار مي‌دادند كه نفس سينماي ايران به شماره مي‌افتد به نظرم مهم‌ترين دليلش ورود بي‌ضابطه سرمايه‌گذاران و گران كردن توليد بود كه باعث حذف يا هدررفت استعدادهاي سينماي ايران شد.»
به باور غفاري ساختن فيلم‌هاي لوباجت به اين سادگي‌ها هم مقدور نيست و حالا كه سينما ورشكسته شده پس سوييچ كنيم به پلن ۲ كه فيلم كم ‌خرج است. او مي‌گويد:«اصلا آدمي كه دوره‌اي از زندگي پر‌خوري كرده و اضافه وزن دارد يك شبه نمي‌تواند وزنش را كم كند و فرم زندگي گذشته‌اش را عوض كند. اين مساله به زمان و تخصص نياز دارد.»
كارگردان فيلم «شماره 17 سهيلا» در بخش ديگري از صحبت خود چگونگي ساختار فيلم‌هاي كم‌هزينه را ارزيابي مي‌كند:«فيلم كم‌هزينه از همان ابتداي نگارش فيلمنامه بايد كم‌هزينه نوشته شود. طرح و فيلمنامه بايد آنقدر محكم باشد كه بدون سوپراستار هم آن فيلم توجه تماشاگر را به خود جلب كند و همين نكته باعث مي‌شود كه وجه خلاقانه فيلم پرورش پيدا كند و اثر توليد شده به سينما نزديك شود. شما بايد تمام عناصر هزينه‌بر را از فيلم حذف كنيد. بخش‌هايي كه در محصول نهايي تاثير چنداني ندارند مثل طراحي صحنه و ساخت‌وسازهاي پرخرج، هنرپيشه‌هاي بي‌استعداد ولي ستاره، تجهيزات فني گران و به روز دنيا كه خروجي نهايي آنها در سالن‌هاي بي‌كيفيت سينما يا پلتفرم‌هاي آنلاين نمايش داده مي‌شود و بخش‌هاي زياد ديگر.»
نگاهي به تاريخچه فيلم‌هاي مهم جهان نشان مي‌دهد كه فرمول استفاده از فيلم كم‌هزينه در ميان فيلمسازان طراز اولي بسيار پركاربرد است؛ غفاري مي‌گويد اساسا دستورالعمل فيلم‌هاي كم‌هزينه در تاريخ سينماي جهان باعث به وجودآمدن جنبش‌هاي سينمايي مثل دگما ۹۵ و‌ موج نوي سينماي فرانسه شده كه از دل آن فيلم‌هاي مهم سينماي جهان متولد شده. پس اين مساله نشان مي‌دهد كه پايين آوردن هزينه‌هاي توليد فيلم چقدر مي‌تواند به شكوفايي اصل سينما كمك كند و نيروهاي تازه‌نفس با انديشه‌هاي رو به جلو را وارد اين عرصه كند. اصلا شما به فيلم‌هاي مهم تاريخ سينماي ايران نگاه كنيد فيلم‌هايي كه ماندگار شدند و هنوز هم نفس مي‌كشند، فيلم‌هاي كه شناسنامه‌ سينماي ايران هستند مثل دونده، گاو، آقاي هالو، خانه دوست كجاست؟ نياز، جنوب شهر و خيلي‌هاي ديگر كه بدون سوپراستارها و با بودجه كم ساخته شده است.»
او در پايان صحبتش از دلايل علاقه‌مندي‌اش به ساخت فيلم‌هاي كم هزينه مي‌گويد:«براي شخص من جنبه‌ ديگري از فيلم كم‌هزينه هميشه جذاب است و آن هم عبور از لايه‌هاي سانسور است. شما وقتي فيلم ارزان مي‌سازيد، زياد فكر بازگشت سرمايه را نمي‌كنيد و اين مساله هنگام توليد شجاعتي با خود مي‌آورد كه اين شجاعت در فرم و محتوا مي‌تواند فيلم را يه لايه بالاتر ببرد. من با همين فرمول ۳ فيلم بلند ساختم و با اينكه ۲ تاي از آنها موفق به نمايش عمومي نشد ولي توانستم با فروش خارجي، پول فيلم را برگردانم. به خصوص الان با اين قيمت ارز كه بازگرداندن سرمايه يك فيلم مثلا ۵۰۰ ميليوني مي‌تواند با همان هزار دلارهاي حق يك بار نمايش در جشنواره‌ها بخش زيادي از پول فيلم را برگرداند. البته مساله به همين راحتي‌ها هم نيست. شما در فيلم لوباجت حتما بايد كف استاندارد فني را در نظر بگيريد و در محتوا هم ايده‌تان به قدري نو باشد كه فقر مالي فيلم را بپوشاند. اينجا ديگر جاي فيلمسازاني است كه دغدغه سينما دارند نه كاسباني كه در دوره‌اي سوار سينما شدند و آن را به لبه پرتگاه كشاندند.»
به عقيده اين كارگردان شايد سينماي دهه ۹۰ ايران كه مملو از فيلم‌هاي سطح پايين شده بود با ورود به قرن جديد، نياز به نفس تازه دارد و اين نفس تازه حتما با ادامه وضعيت قبلي امكان‌پذير نباشد:«شايد همه ‌چيز بايد از صفر شروع شود حتي هزينه‌هاي توليد تا فضا و جرات براي ورود فيلمسازان جديد و با استعدادتري باز شود شايد همين امر باعث شود، سينماي ايران كه توسط دلالان و مفسدان و پولداران تازه به دوران رسيده به گروگان گرفته شده دوباره به صاحبان اصلي‌اش بازگردانده شود.»
 
دراين اوضاع راه ديگري جز تغيير شرايط توليد نداريم
علي مصفا،تهيه‌كننده فيلم ماندگار«در دنياي تو ساعت چند است؟» و فيلم‌هاي مهمي چون «مسخره‌باز» و «پله آخر» درباره الزام تغيير ماهيت اقتصادي سينما و ساخت فيلم‌هاي ارزان قيمت در شرايط كرونايي مي‌گويد: «فكر نمي‌كنم سينما بايد‌پذير باشد؛ نمي‌توانيم مشخصا بگوييم كه اگر اين كار يا اين روش را پيش بگيريم فلان نتيجه مطلوب حاصل مي‌شود و به گمانم هيچ‌ وقت چنين نظريه‌هايي نتيجه قطعي ندارد چراكه هر سناريو اقتضائات خاص خود را براي ساخت دارد.»
او با اعتقاد بر اينكه اگر هميشه مي‌شد فيلم با هزينه كمتر در سينما ساخت و اين فيلم كم ‌هزينه را در يك بازار معقولي هم عرضه كرد درنهايت اين موضوع به نفع همه سينماگران مي‌شد:«ولي به اين نكته توجه كنيم فيلمي كه با اين روش ساخته مي‌شود خيلي از جذابيت‌هاي خود را از دست مي‌دهد، آن هم جذابيت‌هايي كه مورد نظر اغلب مخاطبان سينماست. از طرفي ممكن است بحث سليقه پيش بيايد كه در اين صورت نظر من هم اين است فيلم‌هايي در سينماي ايران ساخته شود كه خيلي متكي به ابزار گران‌قيمت يا هزينه‌هاي زياد نباشد ولي همه سازندگان يك فيلم اين نوع سليقه را ندارند و نكته مهم‌تر ديگر اينكه اين استراتژي با هر نوع قصه جور درنمي‌آيد.»
مصفا مي‌گويد:«ولي اگر بگوييم از اين تاريخ به بعد همه مجبوريم فيلم‌هايي بسازيم كه يك ميليارد هزينه براي آن صرف مي‌شود آن وقت با چنين الزامي همه سراغ فيلم نامه‌هاي كم‌هزينه‌تر مي‌رويم يا اصلا در مرحله ايده‌پردازي اين مهم را در نظر مي‌گيريم و ساخت فيلم‌هاي كم هزينه مدنظر همه قرار مي‌گيرد ولي به شرط آنكه مشخصا از اول معلوم باشد كه قرار بر توليد فيلم ارزان‌قيمت باشد.»
مصفا درباره تغيير شرايط توليد در بازه زماني كرونا‌زده مي‌گويد:«اگر قرار است توليد در سينما ادامه پيدا كند راه ديگري جز تغيير شرايط توليد نيست و براي هيچ سرمايه‌گذاري اصلا معقول نيست كه 6 ميليارد يا 7 ميليارد هزينه فيلمي كند كه از همان روز اول معلوم است كه فروشش چقدر خواهد بود و نمي‌تواند در گيشه بازگشت داشته باشد به هر حال در اين وضعيت كرونايي بايد از همان مرحله ايده اوليه به فيلمنامه و سناريويي فكر كرد كه با هزينه محدودتر ساخته شود مگر اينكه فلان نهاد يا وزارت‌خانه سرمايه توليد فيلم را متقبل مي‌شود كه آن حسابش جداست ولي براي فيلم‌هايي‌ كه ما كار مي‌كنيم كه عموما با سرمايه‌گذاري بخش خصوصي ساخته مي‌شوند و از طرفي فيلم‌هاي تجاري صرف هم نيستند،كار را براي ما از همه گروهاي ديگر سخت‌تر مي‌كند».
تهيه‌كننده «در دنياي تو ساعت چند است؟» به شرايط فيلمسازي كه كار مي‌كند، اشاره مي‌كند و مي‌گويد:«اين شكل فيلمسازي براي ادامه حيات خود لازم است كه هزينه كمتري براي آن صرف شود.»
پيشنهاد مصفا براي خروج از بحران فعلي سينما اين است كه محدوديت‌ها از سر راه فيلمسازان برداشته شود، پروسه پروانه ساخت كنار گذاشته شود، دعواي بر سر شبكه نمايش خانگي رفع شود و حداقل در اين شرايط فيلمسازان براي ساخت محصول‌شان در مسير‌هاي مختلف با مانع مواجه نشوند:«شما تصور كنيد در اين وضعيت دشواري‌هاي مراحل ساخت فيلم كمتر كه نمي‌شود، مدام سخت‌تر هم شود.»
اين تهيه‌كننده در خلال صحبتش ما را به شرايط توليد فيلم در دهه 60 ارجاع مي‌دهد كه توليد فيلم با محدوديت همراه بود و در اين باره توضيح مي‌دهد:«آن زمان دوربين 35 بود و نگاتيو هم نبود و همه كارگردان‌ها مي‌دانستند كه خيلي نمي‌توانند از زواياي مختلف چندين برداشت متفاوت بگيرند يا بازيگران مي‌دانستند اگر يك برداشت را خراب كنند، ضرر مالي زيادي به پروژه تحميل مي‌كند البته آن زمان، فضاي ديگري در شكل كار كردن وجود داشت كه آن فضا در اين سال‌ها كاملا از دست رفته و صنعت ديجيتال روي كار آمد و واقعيتش آن حساسيت ضرر مالي ديگر وجود ندارد.» از نظر علي مصفا مگر اينكه دوران كوپني دوباره برگردد. وقتي هم امكانات كم شود آدم‌ها مجبور مي‌شوند، خلاقيت بيشتري به كار بگيرند و كارهاي جديد‌تري توليد كنند. البته عبارت محدوديت خلاقيت مي‌آورد در ستايش محدوديت نيست ولي به هر جهت آنچه مهم است اينكه محدوديت‌ها در سينما زياد مي‌شود.»
 
سينما در دنيا قاعده تجاري خاصي دارد
نگاهي به كارنامه كاري بابك كريمي نشان مي‌دهد كه او با كارگردانان جوان خلاق زيادي در فيلم‌هاي مختلف لوباجت همكاري كرده است. در همين رابطه نظر اين بازيگر شناخته شده سينما را هم جويا مي‌شويم و با او گفت‌وگو مي‌كنيم؛ او مي‌گويد: «بحث سينماي كم‌هزينه يا به عبارتي لوباجت در هر دوراني از سينما مطرح بوده و فيلم‌هاي زيادي هم در اين چارچوب مالي ساخته شده است. وقتي هم كه من تصميم مي‌گيرم در چنين فيلم‌هايي بازي كنم از همان ابتدا همه تيم مي‌دانيم فيلم فروش زيادي ندارد در ضمن كار اول يا دوم كارگردان است و بيشتر هم در زمره فيلم‌هاي تجربي هنري قرار مي‌گيرد(كارگردان ماشينش را فروخته يا از پدرش پول قرض كرده تا توانسته اين فيلم را بسازد) به همين جهت از قبل همه ‌چيز براي همه ما روشن و مشخص است.»
اين بازيگر در ادامه به اين نكته اشاره مي‌كند بايد توجه داشته باشيم كه سينما در دنيا، قاعده تجاري دارد و وقتي آدمي نزد مخاطبان محبوب باشد گيشه فيلم‌هايش هم پرفروش مي‌شود.
بازيگر فيلم «هجوم » شرايط سختي همچون كرونا يا ركود مسائل اقتصادي كشور را دليلي بر توليد فيلم‌هاي با هزينه كم نمي‌داند و در اين باره به مثالي اشاره مي‌كند:«كشور هند آدم‌هاي فقير زيادي دارداما وقتي فلان بازيگر روي پرده سينماها مي‌رود مردم‌شان در خوردن نان صرفه‌جويي مي‌كنند تا به سينما بروند و فيلم فلان بازيگر را ببيند بعضي وقت‌ها من اصلا مي‌مانم كه مگر مي‌شود طرف از نانش بزند به تماشاي فيلم بنشيند؟»
او مي‌گويد:«قاعده تجاري و داد و ستد مالي و اقتصادي، كرونا نمي‌شناسد. اگر كالايي مشتري‌اش زياد باشد، عرضه و تقاضا شكل مي‌گيرد.» به نظر كريمي شايد در حال حاضر سينما رفتن به معناي رايج شكل و شمايل خود را از دست‌ داده باشد كه در آن صورت نوع مصرف عوض مي‌شود.
به اعتقاد كريمي اگر با گسترش شرايط اكران آنلاين و رواج وي‌او‌دي‌ها فروش فيلم‌ها تضمين شود كه هزينه‌هاي توليد فيلم مثل گذشته باقي مي‌ماند اما اگر اين مسير به فروش بالاي فيلم منجر نشود طبيعتا تهيه‌كننده قيمت توليد فيلم را پايين مي‌آورد و نرخ ساخت و ساز فيلم افت مي‌كند ولي باز هم اين دليلي نيست بر اينكه فيلم‌ها لو‌ باجت ساخته شود.چون فيلم‌هاي لوباجت از ابتدا مي‌دانند فروش ندارند.»
 
   آفريده: در هاليوود بعد از هر دوره‌اي كه تهيه‌كنندگان حرفه‌اي سينما متوجه مي‌شوند سينماي تجاري ديگر به تكرار رسيده در كنار توليدات انبوه‌شان، جوانان خلاق و  باتجربه را حمايت مي‌كنند كه با بودجه‌هاي كم و جسورانه، انرژي تازه‌اي به سينما وارد كنند، اسپيلبرگ يكي از همين تازه‌وارد‌هاي جوان سينما است كه با بودجه كم تهيه‌كننده با فيلم «دوئل»  به سينماي تجاري رونق داد.
   در حال حاضر با شرايط كرونايي همچنين اقتصاد ضعيف و تورم، توليد يك فيلم معمولي نزديك به 4  ميليارد هزينه دارد-كه ممكن است در آينده بيشتر هم بشود-  اما سازندگان مي‌توانند با مديريت منابع با شرايط محدود‌تري فيلم توليد كنند كه هزينه به دو ميليارد تقليل پيدا كند اما مشكلات بعدي اين فيلم‌ها اين است كه بايد در چرخه رقابت قرار بگيرد و آنجا تازه آغاز ماجراست.
غفاري:«تقريبا هفت، هشت ماه پيش عبارت «فيلم لوباجت»  در سينماي ايران يك‌جور فحش وناسزا به حساب مي‌آمد؛ يعني از اول كه اقدام به پروانه ساخت مي‌كرديم ارشاد مي‌گفت خب شما كه فيلم لوباجت مي‌سازيد، چه نيازي به پروانه سينمايي داريد؟ پروانه ويديو بگيريد. موقع ساخت هم با هر بازيگري حرف مي‌زديم به محض اينكه رقم توليد را مي‌فهميد به ما مي‌گفت:«بودجه اين فيلم كه حتي به اندازه دستمزد منم نمي‌شه، يك سرمايه‌گذار بيت كوييني مي‌آورم وسط؛ تا هم ما پول خوب بگيريم هم شما مجبور نباشيد با بدبختي فيلم بسازيد.» و در مرحله بعد موقع اكران نوبت به پخش كننده ‌ و  سينمادار مي‌رسيد تحقير نهايي از جانب آنها بود:«رفتي با ۵۰۰ تومن فيلم ساختي انتظار داري سالن رو از يه فيلمي كه با  ۱۰ ميليارد ساخته شده بگيرم بدمش به فيلم تو؟»
   مصفا: فكر نمي‌كنم سينما بايد‌پذير باشد؛ نمي‌توانيم مشخصا بگوييم كه اگر اين كار يا اين روش را پيش بگيريم فلان نتيجه مطلوب حاصل مي‌شود و به گمانم هيچ‌ وقت چنين نظريه‌هايي نتيجه  قطعي ندارد چراكه هر سناريو اقتضائات خاص خود را براي ساخت دارد.
  ولي به اين نكته توجه كنيم فيلمي كه با اين روش ساخته مي‌شودخيلي از جذابيت‌هاي خود را از دست مي‌دهد آن هم جذابيت‌هايي كه مورد نظر اغلب مخاطبان سينماست. از طرفي ممكن است بحث سليقه پيش آيد كه در اين صورت نظر من هم اين است كه فيلم‌هايي در سينماي ايران ساخته شود كه خيلي متكي به ابزار گران‌قيمت يا هزينه‌هاي زياد نباشد ولي همه سازندگان يك فيلم اين نوع سليقه را ندارند و نكته مهم‌تر ديگر اينكه اين استراتژي با هر نوع قصه جور در نمي‌آيد.
   كريمي:«بحث سينماي كم‌هزينه يا به عبارتي لوباجت در هر دوراني از سينما مطرح بوده و فيلم‌هاي زيادي هم در اين چارچوب مالي ساخته شده است. وقتي هم كه من تصميم مي‌گيرم در چنين فيلم‌هايي بازي كنم از همان ابتدا همه تيم مي‌دانيم فيلم فروش زيادي ندارد در ضمن كار اول يا دوم كارگردان است و بيشتر هم در زمره فيلم‌هاي تجربي هنري قرار مي‌گيرد (كارگردان ماشينش را فروخته يا از پدرش پول قرض كرده تا توانسته اين فيلم را بسازد) به  همين جهت از قبل همه‌چيز براي همه ما روشن و مشخص است.»
   «قاعده تجاري و داد و ستد مالي و اقتصادي كرونا نمي‌شناسد. اگر كالايي مشتري‌اش زياد باشد، عرضه و تقاضا شكل مي‌گيرد  شايد  در حال حاضر سينما رفتن به معناي رايج شكل و شمايل خود را از دست‌ داده باشد كه در آن صورت نوع مصرف عوض مي‌شود.»