روزنامه شرق
1399/08/20
داستان جنگ قرهباغ
درگیری تازه دو همسایه ایران بر سر چیست؟ داستان جنگ قرهباغ روحاله نخعی: شاید فکر میکردیم دوران زمینگسترانی به زور اسلحه گذشته است. حتی وقتی چند سال پیش، روسیه پوتین ناگهان بخشی از خاک اوکراین را انتخاب و کلمه «انضمام» را دوباره وارد ادبیات سیاسی جهان کرد، بیش از اینکه این کار را با جنگ و خونریزی به سبک کهن انجام دهد، با اتکا به برتری تسلیحاتی و نیز وجود حامیانی در میدان، با ارعاب و اجبار آن را انجام داد؛ اما یکشنبه همین هفته، جمهوری آذربایجان از تصرف دومین شهر بزرگ منطقه قرهباغ، «شوشا» خبر داد و البته ارمنستان آن را تکذیب کرد. اختلاف قدیمی دوباره کارش به جنگ و درگیری کشیده و آتشبس پشت آتشبس است که زیر پا گذاشته میشود، در همین نزدیکی مرزهای ما. آنقدر نزدیک که ترکشهای درگیری به خاک ایران هم رسیده است. ماجرایی که ایران را مجبور کرد رسما وارد گفتوگوها در این زمینه شود، اگر نه برای پایاندادن به قربانیشدن شهروندان همسایه، دستکم برای پیشگیری از آسیب جدی به مردم و زیرساختهای ایران در شمال غرب کشور. داستان از چه قرار است؟ماجرای قرهباغ چیست؟
روزگاری نهچندان دور که بسیاری از شهروندان ایران آن را به خاطر دارند، کشوری به نام اتحاد جماهیر شوروی، در شمال ایران قرار داشت که مانند آنچه از نامش برمیآمد، مانند «ایالات متحده آمریکا» یا «امارات متحده عربی» از قلمروهایی زیرمجموعهاش تشکیل میشد. قلمروهایی که هرکدام برای خود ادعای حکمرانی داشتند. قلمروهایی که امروز به ۱۵ کشور تبدیل شدهاند. ترکمنستان، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان و ازبکستان در شمال شرق ایران، مولداوی، اوکراین، بلاروس، لتونی، لیتوانی، بلاروس و استونی در شرق اروپا، روسیه در شمال ایران بهعنوان وارث ارشد اتحاد مرحوم و بالاخره، گرجستان، آذربایجان و ارمنستان در شمال غرب ایران. این قلمروها، همان زمان که بهعنوان جماهیر شوروی زندگی میکردند، بر سر تقسیمبندی خاک آن کشور عظیم با هم اختلافهایی داشتند و امروز در روزگار پس از جنگ سرد، تقسیم و تجزیه شوروی، آن اختلافها را به اختلافاتی ارضی بین کشورهایی مستقل تبدیل کرده است. روسیه، اوکراین و گرجستان پیشتر نمونههایی از تلاشها برای رسیدگی به ادعاهایشان در این زمینهها را داشتهاند! اما یکی از قدیمیهای این اختلافها، بین دو همسایه شمال غرب ایران، جمهوری آذربایجان و ارمنستان است. منطقه قرهباغ، سرزمینی است که هر دو کشور مدعی آن هستند، البته به اشکالی متفاوت. جمهوری آذربایجان این سرزمین را بخشی از خاک خود میداند؛ اما ارمنستان ضمن ادعاهایی که درباره این سرزمین دارد و اهالی آن را از جنس خود میداند، از استقلال آن دم میزند و بهتنهایی وجود یک جمهوری دیگر در این منطقه را به رسمیت میشناسد. این سرزمین در دوران شوروی و نیز هماکنون از نگاه جامعه بینالمللی بخشی از خاک آذربایجان است و بههمیندلیل کشورهایی که در این جنگ بیطرف هستند، شامل ایران نیز ابایی ندارند در میانه این بیطرفی روی «تمامیت ارضی» جمهوری آذربایجان تأکید کنند. بعد از فروپاشی شوروی، ارمنستان با یکی از چندین «جنگ قرهباغ» در تاریخ، این منطقه را تصرف کرد، آن را سرزمینی مستقل خواند و جای استخوان این اختلاف را در این زخم کهنه عمیقتر کرد.
«جمهوری آرتساخ» که نهفقط برای بهرسمیتشناختهشدن که برای هرگونه ارتباط با جهان بیرون نیز محتاج و نیازمند به ارمنستان است. این جمهوری را البته نه ایران و نه آمریکا، نه روسیه و چین، نه اتحادیه اروپا و نه هیچ بازیگر کوچک و بزرگ منطقهای بهعنوان یک کشور مستقل شناسایی نکرده است؛ اما مانند چند سرزمین دیگر از بازماندگان شوروی سابق، دولتی برای خود دارد با نام ادعایی رسمی جمهوری قرهباغ کوهستانی. پایتخت خود را استپاناکرت میداند و بهجز ارمنستان با یکی دو سرزمین مشابه خودش در منطقه هم ارتباط دارد.
جغرافیای قرهباغ و ترکیب قومی پیچیده آن
دقیقا درباره چه منطقهای صحبت میکنیم و آیا آنطورکه در ادعاها و برخی رسانهها گفته میشود، این اختلاف بهخاطر ترکیب جمعیتی این منطقه است؟ «فؤاد شمس»، کارشناس جغرافیا و تحلیلگر سیاسی، بهتازگی در نوشتهای به توضیح ترکیب سرزمینی و جمعیتی این منطقه پرداخته است. او توضیح میدهد که برخلاف تصورها، این منطقه ترکیب یکدست قومی ندارد، همانطورکه باز برخلاف برداشت عمومی، ارمنستان و جمهوری آذربایجان نیز از لحاظ قومی و مذهبی یکدست نیستند. او در وبسایت پیام نو مینویسد: «قرهباغ منطقهای جغرافیایی در شمال رودخانه ارس و در شرق ارمنستان و جنوب غربی جمهوری آذربایجان است. این منطقه از دیرباز محل سکونت اقوام مختلفی بوده است. قدیمیترین آنها ارمنیها بودند که همواره در این منطقه اکثریت داشتند. در دوران اخیر نیز اقوامی از آذری و البته کردهای مسلمان و کردهای ایزدی هم در این منطقه سکونت یافتند. بخشی که قرهباغ کوهستانی یا همان ناگورنو قرهباغ نامیده میشود از دیرباز محل سکونت ارمنیها بوده است. اکثریت این منطقه را ارمنیها تشکیل میدهند و از زمان شوروی نوعی واحد اداری خودمختار به نام آرتساخ داشتند. البته به دلایل سیاست خاص شوروی و قدرتی که حاکمان باکو در زمان شوروی داشتند، در تقسیمات اداری این منطقه با حفظ خودمختاری زیرمجموعه جمهوری آذربایجان حساب میشد. مناطق غیرکوهستانی قرهباغ نیز که اکثریت ساکنانش کردها بودند تا سال 1929 تحت عنوان «جمهوری سرخ کردستان» اداره میشد که باز هم بهدلیل نفوذ حکومت باکو این جمهوری منحل و این منطقه نیز ضمیمه جمهوری آذربایجان شد». او توضیح میدهد که حتی بهلحاظ جغرافیایی نیز نمیتوان از یک منطقه یکدست و واحد صحبت کرد: «از یک طرف قرهباغ کوهستانی وجود دارد که ارمنیها آن را واحد جغرافیایی خودمختاری به نام آرتساخ میدانند که از دیرباز وجود داشته و در زمان شوروی هم خودمختاری داشته است. از طرف دیگر مناطق دیگری که در تقسیمات جغرافیایی - سیاسی شوروی جزء آذربایجان بوده و در جنگ دهه 90 میلادی به تصرف ارمنیها درآمدهاند نیز محل سکونت کردها، ارمنیها و آذریها با هم بوده است».
بسیاری از کسانی که ارمنستان را در این جدال محق میدانند، براساس این تصور سخن میگویند که قرهباغ، سرزمینی است با ساکنانی که همبستگی قومی و نژادی با ارمنستان دارند و ازاینرو، طبیعی است که به آن کشور مایل باشند. این استدلال البته از اساس با ساختار قوانین جهانی تناقض دارد. امروزه اقوام بسیاری در دنیا هستند که در سرزمینهای مختلفی سکونت دارند، اگرچه زمانی در تاریخ دور، یک جمعیت واحد بودهاند. کشورهای بزرگی که در دوران کهن و در بازههای زمانی مختلف بر دنیا حاکم بودند، تکههای مختلف دنیا را چند باری با هم دستبهدست کردهاند و در نهایت همه به کشورهای کوچکتر امروزی تقسیم شدهاند. عجیب نیست که اشتراکات قومی و زبانی و فرهنگی بین مردم نقاط ایران و افغانستان و تاجیکستان و ترکمنستان و عراق و بحرین و ترکیه و بسیاری کشورهای دیگر در این منطقه و دیگر مناطق وجود دارد، چون بسیاری از این کشورها، زمانی زیر سایه قلمرو بزرگ ایران، یا زیر پرچم خلفای اسلامی بودهاند و آن تاریخ مشترک، نشانههای خود را تا امروز بر جای گذاشته است؛ اما چنان که شمس توضیح میدهد، حتی چنین وضعیتی هم در این منطقه برقرار نیست. جدال جمهوری آذربایجان با ارمنستان، شاید جدال دولت آذری مسلمان با دولت ارمنی مسیحی باشد اما جدال دو کشور با ترکیب جمعیت و مذهبی یکدست، یعنی آذریهای مسلمان و ارمنیهای مسیحی نیست و اصلاح این تصور بیشتر مشخص میکند که چگونه باید به این اختلاف اندیشید و باز همین نکته است که آشکار میکند برخی موضعگیریها در ایران در این زمینه، زمین بازی را اشتباه گرفته است. برخی از گروههای آذری و ترک در ایران، با تصور همین جدال قومی است که از آذربایجان حمایت میکنند و از سوی دیگر برخی مانند علی مطهری، سیاستمدار اصولگرا و نماینده سابق مجلس، با همین تصویر، جنگ مسلمان و مسیحی و نسخه تازهای از یک جنگ صلیبی است که خواستار حمایت ایران از «طرف مسلمان» شده است. این حمایتها در حالی رخ میدهد که جانهای ازدسترفته و زندگیهای تحت تأثیر قرارگرفته در این جدال، از اقوام و مذاهب مختلف میآیند.
وارث ارشد شوروی چه میکند
از بسیاری جهات، اگرچه با فروپاشی شوروی، قطب «شرق» دنیا از بین رفته است و آن قدرت بزرگ دیگر بازیگر صحنه جهانی نیست اما کشوری که به پایتختی مسکو ادامه حیات میدهد، کموبیش بهدنبال ایفای همان نقش بوده است و دستکم در دوران طولانی صدارت ولادیمیر پوتین، تا حدودی به آن جایگاه دست یافته است. روسیه بهلحاظ سیاسی عملا به ارمنستان نزدیکتر است و حتی پایگاهی نظامی در خاک این کشور دارد؛ اما در این جدال، نقش متفاوتی دارد. پوتین، رئیسجمهور روسیه تصریح کرده است از نگاه او، مسئله قرهباغ ارتباطی به دفاع از امنیت ارمنستان ندارد تا نشان دهد در این زمینه قصد ندارد در مقابل آذربایجان دست به اقدام جدی بزند و آرتساخ را برای ارمنستان حفظ کند. بهلحاظ نظامی روسیه وارد این درگیری نشده و از کسی حمایت نکرده است و بهلحاظ سیاسی نیز شبیه تقریبا تمام بازیگرانی که وارد این ماجرا شدهاند، خواستار توقف درگیری در اسرع وقت است. با همین نگاه است که مسکو متولی چند آتشبس البته ناکام در این درگیری شده است. سادهترین دلیل این موضع مسئلهای بدیهی است که البته در سالهای اخیر، روسیه، ایران و البته آمریکا و اروپا بهصراحت بیشتری با آن مواجه شدهاند: درگیری نظامی برای حل اختلافات سیاسی یا ارضی، بسیار بیش از آنکه به تغییر چیزی بینجامد یا هدفی را محقق کند، برای اطرافیان هزینه و دردسر میآفریند و پاسخی که برای مسئله ارائه کند نیز خود منبع چندین مشکل تازه خواهد شد. روسیه هنوز درگیر حل مسئله سوریه در کنار ایران و ترکیه است. عراق هنوز بعد از سقوط دولت صدامحسین با حمله آمریکا نتوانسته بهطورکامل به ثبات برسد و روی پای خود بایستد و هنوز با ساختار سیاسی متزلزل و مشکلات زیرساختی متعدد مواجه است. یک جنگ تازه در منطقه، همانطورکه حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، بهتصریح گفته، از تحمل منطقه خارج است. البته این موضوع که بدیهی به نظر میرسد، مورد توافق همه بازیگران منطقه نیست و برخی آن را فرصتی قلمداد میکنند، دولتهایی که خواستههایشان با وضعیت فعلی نظم منطقه هماهنگ نیست و طبعا از آشوب بهعنوان فرصتی برای تغییر زمین بازی استقبال میکنند.
دخالت اسرائیل در یک چالش سرزمینی دیگر
چالش سرزمینی، با تاریخ اسرائیل گره خورده است. اساس و ماهیت شکلگیری اسرائیل بر مبنای یک ادعای چندهزارساله روی یک چالش سرزمینی است. در همین قرن بیستم، آنچه امروز اسرائیل خوانده میشود، با یک چالش سرزمینی کلید خورد و تا همین امروز، حتی با وجود اینکه مرزهایی برای اسرائیل، توسط بسیاری کشورهای دنیا به رسمیت شناخته شدهاند، این رژیم در مرزهای مختلف خود با کشورها درگیر و مدعی خاک بیشتر است. شاید ازاینرو عجیب نیست که بهعنوان متولی جدیتری چالش سرزمینی منطقه و جهان، اسرائیل از یک چالش سرزمینی دیگر استقبال میکند.
درگیری قرهباغ، بهانهای شده تا اسرائیل مشغول گسترش روابط خود با جمهوری آذربایجان شود. تعاملات سیاسی و تسلیحاتی تلآویو با باکو برقرار است و گزارشها از بدهبستان نزدیک دو طرف در این زمینه میگویند. این چالش از طرفی یک حامی جدی دیگر برای اسرائیل در منطقه فراهم میکند. از طرفی روایتی که ماجرا را به یک درگیری مذهبی تقلیل میدهد، اسرائیل را در این جدال در حال حمایت از طرف مسلمان در مقابل طرف مسیحی نمایش میدهد و بهاینترتیب، کمکی به تلآویو خواهد بود که مشغول عادیسازی روابط خود با دولتهای کشورهای مسلمان است. اسرائیل در این مسیر وارد روابط رسمی با کشورهای حاشیه خلیج فارس در جنوب ایران شده است. حال با ورودش به مسئله قرهباغ، رابطه اسرائیل با کشوری تحکیم میشود که در شمال ایران نشسته است و لااقل تا پیش از این جدال روابط خوبی هم با تهران داشت است؛ اما بنیامین نتانیاهو تنها کسی نیست که از چالش تازه برای خود فرصت ساخته است.
رجب پاشا و رؤیای امپراتوری
دیگر برای همه عیان است که تلاشهای رجب طیب اردوغان برای یک حکومت مقتدر ترکی در منطقه، به داخل مرزها و فشار بر دیگر قومیتهای کشورش محدود نمیشود. «رؤیای احیای امپراتوری عثمانی» به کلیدواژهای تکراری در ادبیات تحلیل سیاسی منطقه تبدیل شده است و حالا جدال تازه بین آذریهای جمهوری آذربایجان با ارمنستان فرصت تازهای است برای اردوغانی که حتی خواب نفوذ در چین به واسطه اویغورهای ترک مسلمان را هم میبیند. محسن پاکآیین، سفیر سابق ایران در آذربایجان، ورود ترکیه به این جدال را در گفتوگو با دیپلماسی ایرانی، اینگونه توضیح میدهد: «ترکیه بهطور طبیعی، ذیل اشتراکات فرهنگی با کشور آذربایجان و احساس برادر بزرگتری نسبت به این کشور که یک کشور ترکزبان است، همواره به حمایت از باکو در برابر ایروان پرداخته است. لذا همواره ترکیه در مقاطع مختلف درگیریهای موردی بر سر مناقشه قرهباغ یکی از حامیان جدی و حتی میتوان گفت جدیترین حامی جمهوری آذربایجان بوده است. اما اعلام حمایت رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه از آذربایجان با این حجم از صراحت و قاطعیت، موضوع جدیدی است که قطعا میتواند شرایط و اقتضائات مناقشه قرهباغ را بغرنجتر و پیچیدهتر کند؛ چراکه در یک مناقشه به هر میزان که شاهد حضور، فعالیت و اعمال نفوذ بازیگران متعدد، متنوع و با اهداف و منافع متفاوت و حتی متضاد و مغایر مواجه باشیم، حلوفصل آن مناقشه به همان میزان سختتر، پیچیدهتر و درعینحال طولانیتر خواهد شد». از طرفی البته ادعاهای اردوغان در رهبری مسلمانان و ترکها تا حدی او را مجبور به ورود به این موضوع نیز کرده است، تا از موضع خود عقب ننشسته باشد: «در بیش از ۳۲ سال گذشته بعد از شکلگیری مناقشه قرهباغ همواره ترکیه عنوان کرده است که در کنار مردم آذربایجان قرار دارد و بهعنوان متحد شماره یک باکو در برابر ایروان عمل میکند. اگر شما نگاهی به معابر، میادین و خیابانهای آذربایجان داشته باشید پرچم دو کشور آذربایجان و ترکیه را در کنار هم میبینید که این مسئله سبب شده است مطالبات مردم آذربایجان و حتی آذریهای سراسر دنیا از ترکیه افزایش پیدا کند. شدت این مطالبات سبب شده است که حتی با وجود همراهی و حمایتهای گسترده سیاسی و دیپلماتیک ترکیه از آذربایجان در مناقشه قرهباغ در برابر ارمنستان در ۳۲ سال گذشته کماکان از سوی آذریهای کل دنیا این انتقاد جدی به دولت آنکارا مطرح باشد که چرا ترکیه درخصوص حضور مستقیم نظامی به منظور حمایت از آذربایجان اقدامی انجام نداده است». این البته در حالی مطرح میشود که همه با این روایت همنظر نیستند و معتقدند ترکیه بیش از آنچه مینماید در این جنگ دخالت دارد و ژنرالهایش در کنار اسرائیلیها، تماس مستمر و دخالت راهبردی جدی در تصمیمات جمهوری آذربایجان در این جنگ دارند.
تمایل ترکیه اردوغان به گسترش نفوذ در آذربایجان البته تنها انگیزه ترکیه برای ورود به این جدال نیست. ترکیه اختلافی تاریخی و کهن با ارمنستان داشته است: «به طور طبیعی ترکیه در مناقشه قرهباغ همواره با مواضع کشور ارمنستان مشکل داشته است. چراکه پرونده کشتار ارامنه توسط ترکیه، سایه سنگینی بر روابط ایروان – آنکارا در یک قرن گذشته داشته و همواره این مسئله سبب شده است که شاهد گسل دیپلماتیک بین ارمنستان و ترکیه باشیم، در همین راستا با شکلگیری مناقشه قرهباغ از سال ۱۹۸۸ میلادی، از سال ۱۹۹۱ میلادی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هم تشدید شد».
رد پای گروههای تروریستی
اردوغان اما در این مسئله دست به اقدام عجیب دیگری نیز زده است. لااقل آنطور که از برخی گزارشها برمیآید، رد پای گروههای تروریستی بزرگ و کوچک منطقه در این جدال دیده شده و گزارشها حاکی است ترکیه متولی ورود این نیروها به جدالی بوده که خود به اندازه کافی پیچیده بوده است. در کنار تلاشهای اردوغان، چنین اقدامی، علاوه بر اینکه در جهت تقویت یا جانگرفتن دوباره گروههای تروریستی، امنیت منطقه را دچار خطر جدی میکند، رویکرد رئیسجمهور ترکیه در نگاهش به منطقه و توجیه وسیله با هدف را مشخصتر نشان میدهد. نه ایران و نه روسیه و نه هیچ کشور دیگری، هر چقدر هم مایل به بیطرفی در جدال قرهباغ باشند، حاضر نخواهند بود به سادگی نظارهگر ارائه عرصه تازهای برای نقشآفرینی به گروههایی باشند که هزینه بسیاری برای تضعیف و عقبنشاندن آنها در دهه اخیر کردهاند و اضافهشدن آنها به جدال قرهباغ، معادله را پیچیدهتر از قبل میکند. شاید همین مسئله است که خود اردوغان را نیز به محدودکردن تلاشهایش قانع کرده است.
خط قرمزی که اردوغان رد نمیکند
ترکیه میداند که نباید دیگران را مجبور به دخالت در این زمینه کند. آنطور که پاکآیین توضیح میدهد ترکیه با وجود همه این رؤیاها، مایل نیست آتش این جدال از این بیشتر افروخته شود: «با وجود تمام اتفاقاتی که با آغاز درگیریها شکل گرفته و با وجود تمام اعلام حمایتهای ترکیه و دیگر اقدامات این کشور برای جانبداری از جمهوری آذربایجان در برابر ارمنستان، از نگاه من به نظر نمیرسد که اردوغان تمایلی داشته باشد خود را وارد یک درگیری جدی و تمامعیار با ارمنستان بر سر مناقشه قرهباغ کند». دلیل این پرهیز اردوغان به این مسئله برمیگردد که او میداند اگر بنا باشد کسانی به جز دو طرف درگیری، وارد این ماجرا شوند، ترکیه تنها مدعی نخواهد بود.
از روسیه تا ایران، از سازمان ملل تا گروه مینسک
بازیگران بزرگ منطقهای و جهانی نظارهگر نخواهند بود تا خون و خونریزی بخواهد برای این اختلاف تعیین تکلیف کند و عمق مسئله از این عمیقتر شود، بدون اینکه خود وارد ماجرا شوند و قطعا کسی مایل نیست جاهطلبیهای دردسرساز اردوغان که همین حالا در خاک عراق و سوریه مشکلآفرین است، عرصه جدیدی برای خودنمایی پیدا کند. همانطورکه پاکآیین نیز توضیح میدهد، اگر کار بالا بگیرد، روسیه به عنوان قدرت بزرگ جهانی، ایران به عنوان قدرت بزرگ منطقهای و همسایهای که تحت تأثیر این جدال است، نهادهای بینالمللی و بلکه ایالات متحده آمریکا با مواضع خاص خود، ورود جدیتری به این جدال را در نظر خواهند گرفت و در آن صورت توازن بهصورت جدیتری به ضرر ترکیه بر هم خواهد خورد. بلکه شاید چنین سرکشیای از سوی اردوغان، اگر به اجبار طرفهای دیگر به ورود منجر شود، بهانه کافی خواهد بود تا با سرکوب تلاشهای اردوغان، چالشآفرینیهای او در دیگر نقاط را نیز با قاطعیت بیشتر کنترل کنند. ترکیه توانسته روابط خوب و نزدیکی با تمام این کشورها و قدرتها داشته باشد در عین حال دلیل کافی به همه آنها داده که دل خوشی از او نداشته باشند و برای همه آنها به اندازه کافی دردسر اضافی آفریده است.
علاوه بر این، ماجرای قرهباغ پیشتر هم با دخالت بینالمللی تمام شده و لااقل سه کشور، مشخصا متولی آتشبس و توقف درگیریها در این زمینه بودهاند. گروه مینسک، متشکل از روسیه، آمریکا و فرانسه، مجبور به دخالت خواهند شد و در آن موقعیت، نهتنها تلاشهای اردوغان بر باد خواهد رفت بلکه نارضایتیهای حاصل از آتشافروزی اردوغان، تأثیر خود را بر روابط ترکیه با این قدرتها نیز خواهد گذاشت.
ایران وارد میشود
در آذربایجان غربی و شرقی و اردبیل، ایرانیها اول صدای جنگ را شنیدند و بعد خمپارههای جنگ را در شهر و روستای خود یافتند. ایران که البته ادعای سیاسی جمهوری آذربایجان را در این زمینه به رسمیت میشناسد، از بیطرفی در این جنگ شروع کرد و خواستار توقف درگیری شد اما وقتی کار آسیب به داخل ایران رسید، لحن ایران هم متفاوت شد و نهتنها مقامات وزارت خارجه بلکه وزارت دفاع ایران نیز وارد ماجرا شد تا با موضعگیری رسمی به دو طرف هشدار دهد که تکرار چنین چیزی را تحمل نخواهد کرد.
ایران اما در نهایت نتوانست سطح دخالت خود را در این حد، در حد آنچه تحلیلگران «بیطرفی منفعل» توصیف میکردند نگه دارد. بعد از ناکامی آتشبسهایی که مسکو متولی آن شده بود، ایران ناچار شد وارد مرحله «بیطرفی فعال» شود و مذاکره با همه طرفهای نقشآفرین، یعنی جمهوری آذربایجان، ارمنستان، روسیه و ترکیه را در دستور کار قرار دهد. اختصاص نماینده ویژه معمولا روش کشورها برای نشاندادن جدیت خود در ورود به یک مسئله سیاسی هستند اما شخص و جایگاه نمایندهای که ایران برای مسئله قرهباغ تعیین کرد، موضوع را عیانتر میکند. عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه ایران که به نقشآفرینی جدیاش در بزرگترین پروژه سیاست خارجی دولت روحانی، برجام، معروف است، متولی موضع ایران در این چالش شد تا مشخص شود دولت روحانی مصمم است هرچه زودتر و با کمترین هزینه و آسیب این آتش فروکش کند.
طرحی که عراقچی برای مسئله قرهباغ به طرفین ارائه کرد، در راستای همین هدف تنظیم شده است. به گفته معاون وزیر خارجه ایران «پایاندادن به اشغال اراضی جمهوری آذربایجان، رعایت حقوق اقلیتها و حقوق بشردوستانه، ترک مخاصمه و آغاز گفتوگوها با کمک کشورهای تأثیرگذار تضمینکننده صلح» از جمله عناصر مهم طرح ابتکاری ایران است. عراقچی در سفر به باکو از جمهوری آذربایجان به عنوان کشوری دوست و همسایه یاد کرد و گفت ایران از تلاش جمهوری آذربایجان برای آزادسازی شهرها و مناطق اشغالیاش حمایت کرده است. به گفته او تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان یک اصل مهم است که باید حفظ شود. مقامات آذربایجان از این سخنان فرستاده ویژه روحانی به باکو استقبال کردند اما درباره ابتکار ایران برای صلح در قرهباغ اظهارنظر قطعی نکردند. عراقچی ابتکار صلح ایران برای آتشبس در قرهباغ را به زهراب مناتسکانیان وزیر خارجه ارمنستان هم ارائه داد. در دیدار عراقچی با طرف ارمنی نسبت به «انتقال تروریستهای بینالمللی از خاورمیانه به منطقه» نیز ابراز نگرانی شد. وزیر خارجه ارمنستان در پاسخ به عراقچی تأکید کرده است: «ارمنستان حساسیتهای ایران را در رابطه با تهدیدهای جدید امنیت منطقه میفهمد و از نقش ایران در حفظ ثبات منطقهای و صلح استقبال میکند». او موضع ایران را «سازنده و مسئولانه» توصیف کرده و قول داده طرح ایران را با دقت بررسی کند. در عین حال ارمنستان روی این مسئله هم تأکید کرده که تنها آتشبس را با دخالت گروه مینسک میپذیرد.
هزینه و فایده یک چالش پردردسر برای تهران
درگیری نظامی در همسایگی، دردسر واضحی برای ایران دارد اما این مسئله، یک چالش سیاسی دیگر نیز برای ایران خلق میکند و شاید همین چالش سیاسی، دلیل پرهیز اولیه ایران از ورود به این مسئله بوده است. ورود به چنین جدال حیثیتی، اگر در نهایت از دید یکی از طرفین به نفع دیگری دیده شود، ایران را طرف جدالی ماهوی با یکی از همسایگانش قرار میدهد و دردسری به دردسرهای منطقهای تهران اضافه میکند. بهرام امیراحمدیان، کارشناس مسائل روسیه و قفقاز در گفتوگویی که تابستان گذشته در میانه دور اول و دوم درگیریهای امسال بود، تصریح کرد که به نفع ایران نیست مجبور به ورود به این ماجرا شود، بهخصوص که مشخص نیست راهحل این جدال چه باشد: «در سیاست خارجی جمهوری آذربایجان پیوستن دوباره قرهباغ به خاک این کشور، اولویت اساسی است و در سیاست خارجی ارمنستان شناسایی و استقلال قرهباغ و حمایت از حاکمیت قرهباغ از اصول اساسی است؛ یعنی قرهباغ گروگان دو طرف است. اگر هر طرف آن را به دست بیاورد، طرف دیگر مغبون میشود و یک موضوع حیثیتی را از دست داده است. الان اصلا اگر ایران علاقهمند به میانجیگری هم باشد، کدام گزینه از سه حالت یادشده را پی بگیرد؟ از نظر سابقه مطالعات منطقهای میگویم ایران اصلا بحث میانجیگری را مطرح نکند. بهتر است... . اگر میانجیگری از سوی ایران باشد که با هر دو طرف دوستی دارد، قرهباغ به ارمنستان الحاق یا به صورت کشوری مستقل مورد شناسایی قرار گیرد، دشمنی آذریها با ایران آغاز خواهد شد؛ هرچند هماکنون هم آذریها ایران را به پشتیبانی از طرف ارمنی متهم میکنند و بر این باورند که ایران به ارامنه در اشغال قرهباغ کمک کرده است؛ ادعایی که هیچ سند و دلیل محکمهپسندی ندارد و فرافکنی ضعف خود با اتهام به ایران است. طرف آذری بر سر تمامیت ارضیاش ناراضی میشود و اگر در راستای پیوستن دوباره به جمهوری آذربایجان باشد، طرف ارمنی بر سر مسئله استقلال این منطقه مشکل پیدا میکند». امیراحمدیان تصریح میکند که گروه مینسک فرصت بهتری برای دخالت در این زمینه دارد و بهتر هم هست همان گروه متولی دوباره ماجرا باشد. اما یکی از اعضای این گروه به تازگی اتفاقی را شاهد بوده که احتمالا در روند ماجرا تأثیر جدی داشته باشد.
حالا، بایدن به جای ترامپ
جو بایدن، معاون اول سابق باراک اوباما و نامزد دموکراتها در انتخابات ریاستجمهوری، اوایل همین هفته موفق شد رئیسجمهور مستقر را شکست دهد و از ژانویه پیشرو، ساکن کاخ سفید خواهد بود. تبعات و پیامدهای متعدد این تغییر بزرگ در عرصههای مختلف دیده خواهد شد اما به احتمال قریببهیقین، گذار از دونالد ترامپ به جو بایدن، در ماجرای قرهباغ نیز تأثیر خود را خواهد گذاشت. دونالد ترامپ از طرفی برخلاف اسلاف خود، تمایل چندانی به ورود به چالشهای جهانی نشان نمیداد و حتی پیگیر خروج نیروهای آمریکا از خاورمیانه بود. او البته در مدیریت این خروج نشان داد تسلط و درک چندانی بر پیچیدگیهای تعاملات نظامی و سیاسی خاورمیانه و آسیای غربی ندارد. از طرف دیگر، چالشهای متعددی که آمریکای ترامپ با متحدانش داشته است و تأکید صریح مقامات دیپلماسی او بر «یکجانبهگرایی» و عدم تمایل به نقشآفرینی نهادهای چندجانبه و توافقات چندجانبه، باعث شد او چندان دست بازی هم برای ورود به این مسئله نداشته باشد.
دولت ترامپ، بهخصوص به دلیل اینکه عمیقا درگیر مسئله شیوع ویروس کرونا بود و همزمان انتخابات ریاستجمهوری را نیز در پیش داشت، تقریبا توجهی به ماجرای قرهباغ نشان نداد و نشانهای از تمایلش برای ورود به این مسئله نیز مشاهده نشد. اما رئیسجمهور جدید، دقیقا بر سر همان موضوعاتی تأکید دارد که دولت ترامپ از آنها دوری میجست. چندجانبهگرایی و تلاش برای فرونشاندن آتشها از طریق تعامل با طرفهای مختلف و توافقات چندطرفه از مهمترین وعدهها و ادعاهای کارزار بایدن بوده است و دو ماه دیگر، وقتی او ساکن تازه کاخ سفید شود، ماجرای قرهباغ، اگر تا آن زمان تمام نشده باشد، از اولین محکهای سیاست خارجی او خواهد شد.
از نگاهی حتی میتوان گفت همین اعلام او به عنوان برنده برای طرفهای درگیر مهم است، چراکه میدانند قدرت بزرگ جهانی که دست بر قضا یکی از اعضای گروه مینسک هم هست، بار دیگر رهبری را بالای سر خود میبیند که به رویکردهای پیشین دیپلماسی آمریکا نزدیکتر است و ماجرای این درگیری را دنبال خواهد کرد. بایدن البته احتمالا همانند رئیس سابقش، باراک اوباما و هماهنگ با آنچه در سالهای اخیر در حزب دموکرات محبوبیت یافته، به دنبال این نباشد که با دخالت نظامی بخواهد یک جنگ به جنگهای متعدد ایالات متحده اضافه کند یا یک چالش نظامی دیگر روی میز خود قرار دهد که دوباره بحث خروج و زمان و مکان کیفیت خروج از درگیری نظامی مطرح شود اما باز همانند اوباما، او مایل هم نخواهد بود که با سکوت و بیتوجهی نظارهگر باشد و به این ترتیب یا نارضایتی متحدانش را به جان بخرد یا شاهد استفاده دیگران از این فرصت و افزایش نفوذ و قدرت آنها در این مسیر باشد. دولت بایدن به ماجرا ورود پیدا خواهد کرد اما چگونگی آن مورد سؤال است و این مسئله البته با وجود دخالت اسرائیل به نفع آذربایجان، یک پیچیدگی تازه را هم به ماجرا وارد میکند.
لابی ارمنستان در واشنگتن، در مقابل لابی اسرائیل
معروف است که بعد از اسرائیل، ارمنستان قدرتمندترین لابی را در واشنگتن دارد. ارمنستانی که همزمان رابطه نزدیکی با روسیه هم دارد، در دوران بایدن احتمالا حساب بیشتری هم میتواند روی لابیاش در آمریکا باز کند تا بتواند دولت جدید را مجاب کند در مقابل جمهوری آذربایجان، ارمنستانی را که به لحاظ نظامی، اقتصادی و تسلیحاتی از رقیب ضعیفتر است، تنها نگذارد. این اما در حالی است که اسرائیل، یکی از متحدان اصلی آمریکا، در طرف مقابل ماجرا قرار گرفته است. نحوه مدیریت این شبهتناقض در دولت بایدن میتواند هم رویکرد و هم توانایی دولت بایدن در سیاست خارجی را عیان کند. اینکه آیا آمریکا اسرائیل را به عقبکشیدن فرا خواهد خواند، آیا همراه با اسرائیل خواهد شد و دست رد به سینه ارمنستان خواهد زد یا به نحو دیگری به مدیریت این تقابل غیرمستقیم بین دو متحدش خواهد پرداخت، برای تحلیلگرانی که منتظرند سیاست خارجی بایدن را ببینند، سیگنالهای گویایی خواهد فرستاد.
عاقبت جدال بیعاقبت
در نهایت اما همه این بحثها در حالی مطرح میشود که تقریبا هیچ تریبونی، هیچ تحلیلی و هیچ مقامی، نشانهای از «حل» این اختلاف در پایان این جدال یا با ورود میانجیها و بازیگران خارجی و بینالمللی را نشان نمیدهد. واقعیت این است که مسئله قرهباغ، با قدمتی بیش از عمر استقلال دو طرف این چالش، بخشی از مسائل حیثیتی و هویتی دو طرف شده است. هیچکدام از دو طرف حاضر نخواهند شد طرفی باشند که بر سر مسئله قرهباغ کوتاه میآید و اگر دخالتهای بینالمللی هم به ضرر یکی از دو طرف تمام شود، دخالتکنندگان هزینه چنین اقدامی را خواهند داد، بهخصوص به سبب موقعیت ژئوپلیتیکی منطقه و قرارگرفتن آنها در مسیر انتقال انرژی که اهمیت موضوع را برای همه بیشتر میکند. از طرف دیگر، سیاستمداران دو طرف، در وجود چنین چالشی تنها خسارت نمیبینند. معروف است که وجود یک دشمن خارجی با همه دردسرهایش، به کار مقامات میآید تا از آن برای جلب حمایت برای خود و البته تقویت وحدت ملی استفاده کنند. درواقع، مخالفان حاکمان در این کشورها حتی بهصراحت مسئولان خود را متهم کردهاند که از این چالش سوءاستفاده کرده و سود میبرند. با چنین ترکیبی است که در همه اظهارنظرها و موضعگیریها، تأکید تنها بر توقف جنگ و خونریزی است نه حل نهایی اختلافی لاینحل. حتی در عین اینکه از نگاه قوانین بینالمللی، این منطقه همچنان خاک آذربایجان محسوب میشود و دولت خودمختاری که در این منطقه ادعای حاکمیت دارد، از سوی هیچکس به رسمیت شناخته نشده است، اما در تمام این سالها تمایلی برای برخورد جدی با جمهوری خودخوانده آرتساخ هم دیده نشده است و این نیز به خاطر حساسیتی است که ارمنستان روی ماجرا قائل است. به همان شکل که در دیگر قلمروهای مورد مناقشه در کشورهای بازمانده از فروپاشی شوروی، سناریوهای چندانی برای عاقبتبهخیری دیده نمیشوند، ماجرای قرهباغ هم، لااقل تا زمانی که رهبران دو طرف عزم جدی برای پایاندادن به این اختلاف کهن به جای پیگیری خواستهها و ادعاهای خود نداشته باشند، راهی برای «رفع» این مشکل دیده نمیشود. شاید اگر یکی از این دو کشور به اندازه روسیه قدرتمند بود و رهبری به اندازه پوتین بیپروا داشت، میشد با قلدری و اعمال زور در روندی شبیه داستان کریمه و اوکراین، به جای حلکردن مشکل، ماجرا را پایان داد، اما چنین عدم توازنی هم وجود ندارد. در نتیجه، فعلا تمام تلاشها بر این متمرکز است که جنگ پایان یابد، فضا برای قدرتگرفتن و عرض اندام گروههای تروریستی بیش از این فراهم نشود، کسی در این میان دنبال رؤیاهای تاریخی خود نرود و مسئله قرهباغ، به فهرست بحرانهای جاری و مستمر دنیا و منطقه اضافه نشود.
سایر اخبار این روزنامه
طبري و كيانوري مدعی بودند ما در حال کمک به نظام هستیم
FATF بازبررسی خواهد شد؟
اميرانتظام من را با كس ديگری اشتباه گرفته است
چالش رئیسجمهور منتخب آمریکا در مسیر ارتباط با تهران
تأمین امنیت در گرو افزایش توان ملی است
تجمع مالباختگان بورس
برگ جدیدی از تخلفات در لواسان
متهم، فغانی جرم، مهاجرت!
سیاسیکاری با کرونا در پارلمان
زوج جدید قدرت در واشنگتن
داستان جنگ قرهباغ
۳ نکته کلیدی برای ایران مقابل بایدن
حل پدیده گرد و غبار با دانش بومی
ترامپ، کشته دست خود
مبارزه علیه فساد با تأمین مالی قضات