شکست سیاست‌های ترامپ در قبال ایران

گروه سیاسی – سعید تهرانی: روزنامه واشنگتن پست در تحلیلی درباره سیاست دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در قبال ایران با توجه به شکست او در انتخابات آمریکا به جو بایدن رقیب دموکراتش، ادعاهایی را درباره نقش ایران در منطقه مطرح کرده و نوشت: با وجود فقط دو ماهی که به پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ باقی مانده است، او دیگر در مدت این چهار سال اتخاذ رویکرد تندروی ضدایرانی، چیز کمی برای رو کردن دارد. برخلاف اوج زمان روی کار بودن دولتش، اعمال دوباره تحریم‌ها موجب نشد که ایران به میز مذامره بازگردد تا درباره توافقی سخت‌تر مذاکره کند.  «فشار حداکثری»  همچنین باعث متوقف شدن  ایران نشد. حکومت ایران جایگاه مهمش در یمن،  عراق، لبنان و سوریه توسط نیروهای نیابتی و متحدانش را حفظ کرده است که در برخی موارد موقعیت این متحدان و نیروهای نیابتی نسبت به چند سال یپش قوی‌تر شده است. 
واشنگتن تایمز همچنین به اقدام دولت ترامپ در به شهادت رساندن سردار شهید قاسم سلیمانی طی یک حمله پهپادی در بغداد اشاره کرده و نوشت که با وجود این که دولت ترامپ پس از این اعلام کرد موجب  «احیای بازدارندگی» در برابر ایران شده است،  در واقع این اقدام موجب گسترش تنش میان آمریکا و ایران شد. 
این روزنامه‌ در ادامه با اشاره به خروج دولت ترامپ از توافق هسته‌ای که موجب کاهش سطح فعالیت‌های هسته‌ای ایران شده بود و پس از آن اعمال تحریم‌های آمریکا بر ایران نوشت: در حالی که تحریم‌های اقتصادی رنج زیادی بر اقتصاد ایران و مردم عادی این کشور تحمیل کرده است،  این تحریم‌ها همچنین موجب شدند مقامات ایران میزان ذخایر اورانیوم غنی شده‌شان را بالا ببرند که اکنون ممکن است از میزان ۱۲ برابر بیش از حد تعیین شده در توافق هسته‌ای فراتر رود. ایران نسبت به زمان روی کار آمدن ترامپ، به طور نظری به ساختن یک سلاح هسته‌ای نزدیک تر است. 
به گزارش ایسنا، واشنگتن پست در بخش دیگری از این تحلیل به نقل از رابرت لیتواک، کارشناس یک موسسه تحقیقاتی آمریکایی نوشت: رویکردهای سختگیرانه ترامپ برای مقابله با ایران از جمله طرح شکست خورده دولتش در سازمان ملل برای بازگردانی سریع تحریم‌ها علیه ایران تحت توافقی که آمریکا پیش تر آن را رد کرده بود،  موجب انزوای دیپلماتیک آمریکا شد، نه ایران.


نیاز بایدن به رویکرد متفاوت
از سوی دیگری، فارن افرز در گزارشی نوشت که رئیس جمهوری برگزیده آمریکا، جو بایدن، اندکی پس از آغاز دوران ریاست جمهوری اش، با کار دشوارِ بازگشت به توافق هسته‌ای و از سرگیری گفت وگوهای ایالات متحده با ایران روبه روست. دولتِ در حال غروبِ دونالد ترامپ، عزم کرده که این کار را تقریبا ناممکن کند و ده هفته آخر کار خود را با «سیلی» از تحریم‌ها همراه سازد که ایران را بیشتر زیر فشار قرار دهد. تیم ترامپ ظاهرا امیدوار است که بایدن به فکر پذیرش هزینه سیاسی خنثی کردن این تحریم‌ها که به نگرانی‌های غیرهسته‌ای همچون موشک‌های بالستیک و حقوق بشر گره می‌خورد، نیفتد.
اما این خرابکاری آشکار، عملا گزینه‌های بایدن را تیزتر می‌کند و چه بسا وی را وادار کند که حتی فراتر از احیای برجام برود. برخلاف سنجش‌های دولت ترامپ و متحدانش در اسرائیل، بایدن شاید نه تنها به برجام بازگردد بلکه همچنین روابط با ایران را بهبود بخشد تا تلاش سعودی، اماراتی و اسرائیلی برای نابودی آن را خنثی کند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، پیش از این هم دست به این قمار زده و آن را باخته است. در میانه دهه 1990، اسرائیل تلاش کرد تا برنامه هسته‌ای ایران را به یک نگرانی امنیتی بین المللی تبدیل کند و سپس مسئله هسته‌ای ایران موضوع را به اولویت برنامه‌های آمریکا تحمیل کرد.
هنگامی که نتانیاهو به قدرت رسید، وی برنامه هسته‌ای را به عنوان یک تهدید وجودی برای اسرائیل جا انداخت و دولت ایران را به عنوان دولتی غیرمنطقی و آشوبگر معرفی کرد. راهبرد او این بود که گزینه‌های پرزیدنت باراک اوباما را قیچی کند: بازدارندگی را غیرعملی نشان دهد، جلوی پای دیپلماسی آنقدر سنگ بیندازد که گفت وگوها هرگز به نتیجه نرسد (مثلا با پافشاری بر غنی سازی صفر) تا برای اوباما، گزینه‌ای میان جنگ یا پذیرش سلاح هسته‌ای ایران باقی نمانَد. شرط بندی نتانیاهو، البته، روی این بود که اوباما نمی‌تواند اجازه دهد که ایران جلوی چشم او به سلاح هسته‌ای دست یابد. اما نتانیاهو بدسنجی کرد. با برافراشتن پرچم هشدار، وی کاری کرد که گزینه حفظ وضع موجود – یعنی بازدارندگی – غیرقابل دوام به نظر رسد. دولت اوباما ناچار به حرکت در آمد اما به گزینه‌های دوگانه نتانیاهو توجهی نکرد و در عوض به گزینه ای روی آورد که نتانیاهو گمان می‌کرد راه آن را بسته است: دیپلماسی واقعی با ایران بر پایه امتیازدهی دوجانبه و سازش.
دولت اوباما، گفت و گوهای محرمانه با ایران را در عمان آغاز کرد و پیشنهاد داد که ایران امکان غنی سازی اورانیوم در خاک خود را داشته باشد، به شرط آن که تهران به شفافیت تن دهد و با محدودیت‌هایی موافقت کند که راه‌های دسترسی به سلاح هسته‌ای را می‌بندد (چیزی که اسرائیل به تندی مخالف آن بود).
اگر نتانیاهو، گزینه وضع موجود را حذف نکرده و اوباما را وادار به حرکت نمی‌کرد، احتمالا او هم همان کاری را می‌کرد که روسای جمهوری پیش از او کردند: هرگاه که مشکلی هست بدون گزینه‌های مناسب برای حل و فصل آن، از کنار مسئله عبور کن و بگذار رئیس جمهوری بعدی به آن بپردازد. در واقع، اوباما دقیقا همین کار را با برنامه هسته‌ای کره شمالی کرد!
بایدن باید مراقب باشد که در مسئله ایران، در تله نیفتد بلکه مانند اوباما عمل کند. وی باید به چشم اندازی فراتر از توافق هسته‌ای پافشاری کند و به روابطی گسترده تر با ایران بیندیشد چرا که تجربه چند سال اخیر نشان داده است که اگر روابط میان دو کشور وخیم باشد، نمی‌توان یک توافق کنترل تسلیحاتی را برقرار نگه داشت.
در سال 2015، مسئله هسته‌ای، یک زمینه فوریتی، دقیق و قابل دفاع برای تعامل با تهران بود. توافقی که به دست آمد، به نگرانی‌های دیگر نمی‌پرداخت و طراحی اولیه آن هم، با هدف آغاز دوران تازه ای در روابط دو کشور نبود. هرچند تیم اوباما امید داشت که موفقیت برجام، به آب شدن یخ‌های رابطه و نرم شدن گسترده تر سیاست خارجی ایران بینجامد اما به دنبال آن نبودند که موفقیت این توافق را با معیارهای غیرهسته‌ای بسنجند.  آن رویکرد، توافقی را به دست داد که واشنگتن بتواند بپذیرد اما توافقی نشد که بتواند در برابر طوفان‌های بعدی دوام بیاورد. بسیاری از شرکای سنتی ایالات متحده در خاورمیانه – بویژه اسرائیل، عربستان سعودی، امارات عربی متحده – ترجیح می‌دهند که میان آمریکا و ایران، کشمکش باشد و نه همگرایی و منافعشان حکم می‌کند که آمریکا با بکارگیری توان غالب نظامی و اقتصادی اش، از چرخش موازنه منطقه ای به سود تهران جلوگیری کند.
این دولت‌ها، برای هرگونه خرابکاری در دیپلماسی میان ایالات متحده و ایران، تردیدی به خود راه نمی‌دهند حتی زمانی که این کار به بهای درگیرشدن ساختار حزبی سیاست در آمریکا و پیگیری رویکردهایی باشد که به امنیت آمریکا آسیب می‌زند. آمریکا هم از آنجا که ارزش بیش از حدی به شراکت‌هایش در خاورمیانه می‌دهد – که خود موضوعی قابل بحث است – اغلب تمایلی به مقاومت در برابر این تلاش‌های خرابکارانه ندارد و احتمالا به جای آن کوتاه می‌آید.
همین رویکرد تمکین واشنگتن در برابر متحدان خاورمیانه ای اش بود که موجب شد ایالات متحده، ابتدا گزینه‌های دفاعی ایران را محدود کند و سپس با قراردادهای فروش تسلیحات و برنامه‌های پشتیبانی، توان نظامی متحدانش را افزایش دهد. طبق برآورد موسسه بین المللی صلح استکهلم، میان سال‌های 2014 تا 2019، فروش‌های تسلیحاتی واشنگتن به ریاض، 220 درصد افزایش یافت. دولت اوباما، یک سال پس از امضای توافق هسته‌ای، توافقی را امضا کرد که ظرف ده سال، 38 میلیارد دلار کمک نظامی به اسرائیل می‌داد که بزرگترین بسته کمک نظامی در تاریخ آمریکا به شمار می‌رود.
حتی اگر تندروی‌های ترامپ هم نبود، رویکرد تمکینی واشنگتن در برابر شرکای راهبردی اش، همراه با این گرایش که ایران را سرچشمه همه تنش‌های منطقه ببیند، چنان فشاری را بر گُرده برجام گذاشت که بقای درازمدتش زیر سوال بود. اکنون، دولت ترامپ می‌خواهد با تلاش برای محدود کردن گزینه‌های رئیس جمهوری بعدی، مُهر پایان را بر سرنوشت برجام بکوبد. جو بایدن باید از فرصت کنونی بهره بگیرد و به جای آن که اجازه دهد ترامپ دست او را ببندد، حتی اندیشه ای بزرگتر از دولت اوباما داشته باشد. بایدن هم باید به همان شکلی که اوباما، هوشمندتر از نتانیاهو عمل کرد، هوشیارتر از ترامپ باشد. برای مثال، پیوندهای مستقیم با ایران می‌تواند به ایالات متحده کمک کند از درگیرشدن در منطقه پرهیز کند و تاثیر بیشتری بر آن سیاست‌های ایران که آنها را مشکل ساز می‌داند، بگذارد.
جو بایدن به جای آن که از خودش بپرسد که می‌خواهد در کنگره، برای کاهشِ چه میزانی از تحریم‌ها بجنگد تا برجام زنده شود، باید از خودش بپرسد که ایالات متحده آمریکا، در بقیه این قرن، می‌خواهد چه رابطه ای با ایران داشته باشد؟ اگر بایدن در دام دشمنی بی پایان با ایران گرفتار شود، نه تنها خدمتی به منافع آمریکا نمی‌کند، بلکه در شرایطی که افکار عمومی خواهان پایان جنگ‌ها و بیرون شدن نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه هستند، از امنیت ایالات متحده می‌کاهد. بایدن می‌تواند به روشنی این علامت را بدهد که فراتر از توافق هسته‌ای، در پی عادی سازی روابط با تهران است.
در تهران، شاید بسیاری با این قمار مخالف باشند چرا که اغلب احساس می‌کنند که حفظ وضع موجود از توافق صلح بهتر است. شوربختانه، شکستن برجام توسط ترامپ، شدیدا تصویر گفت وگو با ایالات متحده را بی‌اعتبار کرده چه رسد به چشم اندازی از همگرایی گسترده تر میان دو کشور. کنارهم قراردادن قطعات پازل دیپلماسی آمریکا – ایران، کاری است بس دشوار اما این چند سال نشان داد که بی حرکتی هم موجب نمی‌شود که دشواری‌ها، کنار روند.