اخبار ویژه


دیکته را مذاکره ترجمه نکنید!
حمید ابوطالبی، مشاور پیشین رئیس‌جمهور در یادداشتی آورده است؛
« التهاباتِ انتخاباتِ آمریکا درحال کاهش است، امّا انتظار برای تحوّل در تعاملات ایران و آمریکا و بازگشتِ همه به برجام روز به روز افزایش می‌یابد؛... آیا بازگشتِ بدون مذاکره، و یا بی‌برنامه‌ طرفین، خطایی استراتژیک نیست؟... ابتدا باید مشخص شود بازگشت آمریکا به برجام وفق کدام محملِ حقوقی-برجامی خواهد بود؟ چراکه بازگشت یکباره و غیرحقوقی، هم تایید ‌کننده‌ ضمنی خروج یک‌جانبه‌ آمریکا است و هم هرگونه ادّعا و انتظار ایران و ایجاد زمینه برای استحکام تعاملات و... را انفعالی و بی‌اعتبار خواهد کرد... بایدن به احتمال قوی نخواهد پذیرفت بدون مذاکره به برجام بازگردد؛ و اعلام کرده است که خواهان مذاکره‌ای همه‌جانبه با ایران برای بازگشت و رفع تحریم‌ها است... ترامپ منطقه را هم به برجام گره زده است، لذا معضلات ایران و آمریکا دیگر منحصر به مسائل هسته‌ای نبوده و تمام مشکلات فیمابین را در بر می‌گیرد...»!
درباره نوشته ایشان اشاره به چند نکته ضروری است.


۱- می‌نویسد؛ «بازگشت یکباره و غیر‌حقوقی» آمریکا به برجام یک خطای استراتژیک است! که باید پرسید چه کسی گفته است و یا اجازه داده است که آمریکا به صورت «یکباره و غیر‌حقوقی» به برجام بازگردد؟! جمهوری اسلامی ایران برای بازگشت آمریکا به برجام، سه شرط اساسی و قطعی تعیین کرده است، لغو همه تحریم‌ها، پرداخت خسارت و آزاد کردن دارایي‌های بلوکه شده ایران. این سه شرط در مصاحبه هفته گذشته آقای عراقچی نیز مطرح گردیده و روی آن به عنوان شروط ایران تاکید شده بود. بنابراین سؤال این است که چرا ایشان صورت مسئله را به میل خود و به نفع آمریکا تغییر داده است؟!
۲- می‌نویسد؛ قبل از بازگشت آمریکا به برجام باید ایران و آمریکا با یکدیگر مذاکره کنند و می‌افزاید «بایدن به احتمال قوی نخواهد پذیرفت بدون مذاکره به برجام بازگردد»! و توضیح نمی‌دهد که از جانب ایران سخن می‌گوید یا آرزوی بر باد رفته ترامپ و پیش‌روی مانده بایدن را تکرار می‌کند! از کسی که مدعی آگاهی از امور بین‌الملل است بسیار بعید به نظر می‌رسد تاکنون متوجه نشده باشد که منظور بارها اعلام شده ترامپ و بایدن از مذاکره با ایران، «دیکته‌نویسی» است و نه مذاکره به معنا و مفهوم تعریف شده آن در فرهنگ سیاسی. ترامپ چرا از برجام خارج شد؟ او به صراحت اعلام کرد که باید محدودیت صنایع موشکی ایران و محدودیت و کنترل حضور ایران در منطقه نیز به برجام اضافه شود! بایدن هم به صراحت اعلام کرده است که ورودش به برجام در صورت پذیرش همین شرایط از جانب ایران خواهد بود! و بازهم به صراحت اعلام کرده و می‌کنند که منظورشان از مذاکره، پذیرش این شرط و شروط از سوی ایران است! یعنی بیایید آنچه را به شما دیکته می‌کنیم، بنویسید! آیا جناب ابوطالبی خواهان دیکته دیگری از سوی آمریکا به ایران است؟! شبیه دیکته‌ای که با برجام به تیم مذاکره‌کننده کشورمان تحمیل کردند؟! اگر پاسخشان منفی است پس بفرمایند منظورشان چیست؟!
۳- مشاور پیشین رئیس جمهور -شاید بی‌آنکه بداند و البته بسیار ناشیانه- آرزوی بر زمین مانده ترامپ را که امروزه بایدن در دست گرفته است تئوریزه می‌کند! و کاش توضیح می‌دادند که نظر ارائه شده ایشان با آنچه ترامپ و بایدن اعلام کرده و دنبال می‌کنند چه فرقی دارد؟! گفتنی است جمهوری اسلامی ایران ضمن تاکید بر شرایط سه‌گانه خود برای بازگشت آمریکا به برجام، بر این نکته نیز تاکید کرده است که هیچگونه مذاکره‌ای با آمریکا نخواهد داشت.
۴- یکی از تاسف‌آور‌ترین بخش‌های نوشته آقای ابوطالبی آنجاست که خواسته برزمین مانده آمریکا برای محدودیت صنایع موشکی و حضور ایران در منطقه را نیز ضروری!! می‌داند! ایشان به‌گونه‌ای که انگار با چند کودک دبستانی طرف است می‌نویسد «ترامپ منطقه را هم به برجام گره زده است، لذا معضلات ایران و آمریکا دیگر منحصر به مسائل هسته‌ای نبوده و تمام مشکلات فیمابین را در بر می‌گیرد؛ ازاین رو، رفع تمامی تحریم‌ها و بازگشت مطمئنِ طرفین نیازمند اجماعی ملّی ‌برای حضور در میز مذاکره خواهد بود»! یک‌بار دیگر بخوانید! می‌گوید معضلات فیمابین ایران و آمریکا منحصر به مسئله هسته‌ای نیست (دقیقاً همان ادعای ترامپ و بایدن) و تاکید می‌کند حل این معضلات نیاز به مذاکره دارد! (ترجمه دیکته‌نویسی به مذاکره)!!
۵- مشاور پیشین رئیس جمهور در جایگاهی نیست که از ایشان انتظار تحلیل مسائل هسته‌ای و سیاست خارجی باشد! و به نظر می‌رسد، به نیابت از سوی کسانی به صحنه آمده است که خود آنها، به علت ناکارآمدی‌های پی‌در‌پی و خسارت‌های فراوانی که به ملت تحمیل کرده‌اند، جرأت آفتابی شدن در این زمینه را ندارند و پرده‌نشینی را ترجیح می‌دهند!ماله‌کشی کارگزاران و نهضت آزادی برای ترمیم آبروی آمریکا
عضو گروهک نهضت آزادی در تحلیلی وارونه به تمجید از نظام سیاسی و انتخاباتی آمریکا پرداخت.
مهدی معتمدی‌مهر که مدت‌هاست با حزب کارگزاران همکاری می‌کند، در ارگان مطبوعاتی این حزب و در یادداشتی با عنوان «قابلیت ترمیم‌گری» نوشت: فراتر از جهت‌گیری‌های سیاسی و داوری‌های اقتصادی و حتی اخلاقی، به نظر می‌رسد که تعادل اجتماعی جاری در آمریکا، عاملی اساسی و ارزشمند است که در نهایت، پایداری سیاسی و ثبات اجتماعی آن را تضمین می‌کند.
انتخابات اخیر آمریکا به مردم جهان آموخت: «دموکراسی بحران دارد اما بن‌بست ندارد.» جامعه آمریکا به جهت پذیرش بنیادین «آزادی» و رعایت قواعد زیست دمکراتیک، اگرچه ممکن است براساس شاخص‌های عدالت اجتماعی و وجود برخی شکاف‌های گسترده نژادی و تبعیضات اقتصادی و سیاسی، «جامعه‌ای عادلانه» ارزیابی نشود، اما بی‌تردید، جامعه‌ای «متوازن» و «متعادل» به حساب می‌آید و از همین روست که در طول دو قرن گذشته، همواره از پس بحران‌های کلان ساختاری برآمده و بر انواع صورت‌بندی‌های «افراطی‌گری» غلبه کرده است.
وی می‌افزاید: پایداری و ثبات سیاسی (stability) و دوام اجتماعی دیرپا در آمریکا که امکان و ضرورت هرگونه براندازی و انقلاب ساختارشکنانه را منتفی کرده است، مرهون تعادل اجتماعی نیروهای سیاسی آن جامعه است.
انتخابات 2020 آمریکا نشان داد که «دموکراسی» و «آزادی» از چه ظرفیت عظیم و موثری در راستای زیست مسالمت‌آمیز سیاسی، ممانعت از خشونت‌های اجتماعی و مهارهرج و مرج‌های سیاسی برخوردارند. در کشوری که میلیون‌ها نفر مسلح وجود دارد و در فضای شدیدترین تخاصمات و حتی خشونت‌های کلامی طرفداران دو کاندیدا، اتفاقاتی مشابه وقایع خون‌بار و خشونت‌آمیزی که در پس هر انتخابات دوقطبی در کشورهای توسعه نایافته متداول است، پدید نمی‌آید. شاید بتوان چنین نتیجه‌گیری کرد که خشونت‌های سیاسی و اجتماعی، پیامدهای ساختارهای خودکامه و غیردمکراتیک‌اند و علی‌الاصول، مردم سهم تعیین‌کننده‌ای در این سنخ رخدادهای سهمگین اجتماعی ندارند.
این یادداشت پرمغالطه در حالی منتشر می‌شود که اولا سیاستمداران بسیاری در آمریکا و  اروپا از آشفتگی و بی‌ثباتی بی‌سابقه در آمریکا سخن می‌گویند و جامعه آمریکا را به شدت قطبی شده و حتی در معرض از هم گسیختگی می‌بینند. چنان که به عنوان مثال، باراک اوباما دو مورد طی دوبار ناراحتی تأکید کرد که «آمریکا به شدت از هم گسیخته شده است.» مشابه همین تعبیر را بایدن مطرح کرد. جان برنان، رئيس سابق سیا هم گفته که دورنمای آینده روزهای بسیار خطرناکی برای آمریکا از نقطه نظر امنیت ملی و تشدید خشونت و درگیری در جامعه قطبی شده است.» همچنین فارین پالیسی نوشت «زمانی به هویت مشترک در ایالات متحده افتخار می‌کردیم و تجزیه دور از ذهن به نظر می‌رسید اما اکنون جنگ داخلی دوباره و تجزیه، در کمین آمریکاست.
ثانیا اگر آمریکا به نظر عضو گروهک نهضت آزادی به مرحله براندازی نرسیده، علت آن است که در آنجا گروهک‌های وطن‌فروش و وابسته‌ای مانند نهضت آزادی، امکان کمترین فعالیتی نداشته‌اند. ضمن این که در آنجا با وجود ادعای تقلب، «ترامپ دیوانه» این قدر فهم و شعور داشته که مانند میرحسین موسوی و خاتمی و... دعوت به آشوب خیابانی و جنایت و به هم زدن نظم عمومی و قفل کردن همه امور نکند. به عبارت دیگر ترامپ با همه خیانت‌ها و رذالت‌هایش، حاضر نشده (یا نتوانسته) به اندازه سران فتنه، به مملکت خود خیانت کند. یعنی می‌توان نتیجه گرفت که اگر آمریکا، عناصری شبیه نهضت آزادی یا موسوی و خاتمی و برخی افراطیون مدعی اصلاحات را داشت، قطعا تاکنون چند بار در کام جنگ خیابانی زودرس و سرنگونی نظام سیاسی پیش‌رفته بود.محسن هاشمی: بودجه مترو گروگان گرفته شده(!)
رئیس شورای شهر تهران می‌گوید حق مترو شهرداری برای گسترش آن، گروگان گرفته شده است.
محسن هاشمی در یادداشت روزنامه همشهری با عنوان «گروگان‌گیری حق متر» نوشت: متروی تهران با حدود 237 کیلومتر طول و 127 ایستگاه اهمیت بسزایی در حمل‌ونقل عمومی پایتخت و تردد شهروندان دارد.
با این حساب توانایی خدمت‌رسانی 2 دقیقه یک ‌قطار را هم پیدا کرده است؛ به‌عبارتی می‌توان سر فاصله قطارهای مترو در ایستگاه‌های موجود را به 2 دقیقه رساند؛ یعنی می‌توان ظرفیت فعلی جابه‌جایی مسافر در هر روز را حداقل 3 برابر کرد.
 حال سؤال اینجاست که چرا این اقدام انجام نمی‌شود؟ آن هم در شرایطی که سرمایه‌گذاری کامل صورت پذیرفته و حیف است که ما نتوانیم از سرمایه‌گذاری ایجاد شده، به‌خصوص در زمان کرونایی استفاده لازم را ببریم.
علت، به نبود واگن و تجهیزاتی برمی‌گردد که بهره‌مندی تمام و کمال از خطوط فعلی و خدمت‌رسانی دو دقیقه‌ای را ناممکن کرده است.
اگر ما بتوانیم از بودجه‌ای که دولت به شهرداری می‌دهد، کارخانجات واگن‌سازی را فعال کنیم، واگن و تجهیزات متحرک مورد نیاز را تامین کرده و ایستگاه‌هایی که اکنون بیش از 90 درصد پیشرفت فیزیکی دارند، به اتمام برسانیم، خواهیم توانست ظرفیت قابل ملاحظه‌ای را در اختیار شهروندان قرار دهیم.
باید توجه شود 50 درصد هزینه‌های مترو، اصولا سیویل (حفاری و ساخت) و 50 درصد هم تجهیزات است. در این میان، مدیریت شهری 80درصد هزینه‌ها را برای هر دو مورد پرداخت کرده است.
حال با پول‌ها و منابع مالی که قرار است دولت از محل اوراق مشارکت در اختیارمان بگذارد، می‌توانیم ظرفیت پذیرش مسافر را بسیار بالا ببریم.
در این میان بحث 1500 میلیارد تومان اوراق مشارکت سال98 به میان آمده که اگر در فرصت اندک باقیمانده به نتیجه برسد، کمک بزرگی برای توسعه مترو خواهد بود.
متأسفانه این میزان منابع مالی مربوط به اوراق، در سیستم بانکی به نوعی گیر کرده است. درصورتی که موضوع 1500 میلیارد تومان اوراق مشارکت در پایان سال گذشته نهایی شد اما ماجرا به سال99 رسید. جالب اینجاست که اوراق فروخته شده و جالب‌تر اینکه 50 درصد آن تضمین دولت دارد. یعنی طبق ماده62 مصوبه دولت، بازپرداخت 750 میلیارد تومان به‌عهده دولت است.
از آنجا که دولت در بازپرداخت اوراق مشارکت، تأخیری نداشته و عمدتا در بازپرداخت مشکلی ندارد، این رقم باید از سوی بانک عامل بدون ‌بهانه‌ای به شهرداری واگذار شود؛ چراکه ضمانت دولتی دارد.
از آن‌سو می‌ماند 750میلیارد تومانی که بازپرداختش به‌عهده شهرداری تهران است. برای این مسئله نیز باید گفت خوشبختانه شهرداری تضامین لازم را با ارائه اسناد معتبر به سیستم بانکی عهده‌دار شده؛ اما نکته اینجاست که بانک برای قبول اسناد، استعلام  کرده است.
در فرایند استعلام، به بدهی شهرداری به سازمان تامین اجتماعی رسیده‌اند که عمدتا بدهی‌های دهه پیش‌تر است. در این راستا، طبق محاسبات اخیر بانک، شهرداری چندهزار میلیارد تومان به‌خاطر عدم ‌پرداخت حق تامین اجتماعی 5 تا 10سال بدهکار شده است.
اما باید توجه داشت که شهرداری تهران با شیوع کرونا، افزایش هزینه‌ها و کاهش درآمدها در شرایط سختی قرار دارد.
بنابراین گروگرفتن چنین پولی به‌نام اوراق مشارکت که اکنون در حساب بانکی است و بهره روزانه‌‌اش نیز باید پرداخت شود، برای شهرداری گران تمام خواهد شد که به‌نظر می‌رسد سبکی گروگان‌گیری است و در سیستم همکاری بین ‌دستگاهی کار غلطی به‌حساب می‌آید.
گلایه رئیس شورای شهر در حالی است که شهرداری و شورای شهر هر دو قلدر سیاسی دولت به شمار می‌روند و سازمان تامین اجتماعی و بانک موردنظر نیز همگی زیرمجموعه دولت هستند و طبیعتا این مشکل مربوط به رفت و آمد مردم آن هم در شرایط دشوار کرونایی می‌توانست با مدیریت و هماهنگی دولت برطرف شود.
محسن هاشمی اخیرا اعلام کرده بود در مدیریت اصلاح‌طلبان به شورای مترو شهرداری، حتی یک خط مترو ساخته نشده یک اتوبوس به ناوگان حمل و نقل شهری افزوده نشده است.عارف: نقدهای بسیار جدی به روحانی و دولت داریم
رئیس مستعفی «شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان» تأکید کرد نقدهای بسیار جدی به دولت و رئیس‌جمهور داریم اما اکنون زمان مناسبی برای «گله‌گذاری» نیست.
به گزارش جماران محمدرضا عارف نوشت: «امروز، بیش از گذشته مسائل اقتصادی و سیاسی به سلامت و بهداشت جامعه گره خورده است. بحران سرمایه اجتماعی، نباید مانع همراهی مردم با مصوبات ستاد کرونا شود؛ چرا که کاستن اثرات مهلک پاندمی کرونا جز با مدیریت یکپارچه و واحد و همراهی مردم میسر نمی‌شود.
امروز بر همه ما ضروری است به مصوبات ستاد کرونا و بیانیه آقای رئیس‌جمهور عمل و دیگران را به رعایت بیشتر ترغیب کنیم و به خاطر جان عزیزانمان، بی‌تفاوت نباشیم.
امروز متأسفانه شرایط اقتصادی، سلامت و آرامش مردم را مختل کرده و بر شیوع این ویروس دامن می‌زند. نقدهای به جایی دارید از عملکرد دولت و همه مدیران در سال‌های گذشته. ما هم در جریان اصلاح‌طلبی با پذیرش ضعف‌های خود، نقدهای بسیار جدی داریم به رویکرد دولت و آقای رئیس‌جمهور!
اما در این اوج شیوع پاندمی کرونا، زمان مناسبی برای گله‌گذاری و نقدهای سیاسی نیست.
یادآور می‌شود محمدرضا عارف، در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 نامزد شده بود اما دو روز مانده به انتخابات، تحت فشار اصلاح‌طلبان مجبور به انصراف شد؛ بی‌آن که اعلام کند به نفع روحانی انصراف می‌دهد. او سپس به عنوان سرلیست امید، به مجلس دهم راه یافت و رئیس فراکسیون امید شد که کارنامه‌ای نامساعد برجای گذاشت و مجدداً حاضر نشد نامزد انتخابات شود. مجید انصاری که به جای او سرلیست برخی گروه‌های اصلاح‌طلب بود، فقط توانست 67 هزار رأی کسب کند.
رویگردانی مردم از اصلاح‌طلبان در اوج‌گیری انتقادها نسبت به عملکرد این طیف موجب شد محمدرضا عارف و عبدالواحد موسوی لاری به شکل مخفیانه و بدون اعلام عمومی، از ریاست و معاونت و شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان استعفا دهند.