دو ترور با نتايج رفتاري متفاوت

در يك سال گذشته دو ترور جان‌فرسا در رابطه با افراد ملي ما رخ داده است. اولينش شهادت سردار سليماني و دومين آن شهيد فخري‌زاده است.  سوال اينجاست كه چگونه شهادت سليماني باعث شد كه همه طيف‌هاي سياسي ايران به صحنه بيايند و يك قدرت نرم ملي و بازدارنده براي آمران ترور كه درصدد تجاوز ادامه‌دار بودند ايجاد كنند ولي در مورد شهادت فخري‌زاده، اين انسجام و قدرت نرم به شكل و ابعادي كه پس از ترور شهيد سليماني رخ داد، تشكيل نشود.  علت را بايد در مواضع بعد از ترور شهيد فخري‌زاده و مقايسه آن با يكدستگي همه طيف‌ها در ترور اول دانست.  واقعيت اين‌است كه از لحظه ترور شهيد فخري‌زاده، طيف جناح راست، جاي تروريست‌ها را با حمله به برجام، به طيف مذاكره‌كنندگان داد. هشتگ‌هايي داغ شد و موجي دست‌ساز به راه افتاد كه مقصر اين ترور، يك جناح در داخل است.  اين مواضع مهلك، دودستگي در داخل را در قبال موضعي ملي ايجاد كرد.  گرچه ترور دوم، زمينه  مناسبي از نظر ملي براي توليد قدرت نرم و يكپارچه سازي مواضع همه قوا و طيف‌هاي سياسي و متن مردم داشت، اين موجب ژاژ خواهي داخلي، آن زمينه كه موجب انسجام در قبال شهادت سردار سليماني را ايجاد كرد، در قبال شهادت دكتر فخري‌زاده به ثمر نرساند.  اتفاقا ترور دوم بسيار به حساسيت‌هاي وطني و مظلوميت ذاتي دانشمندان و متن‌هاي قابل گسترش عمومي از نظر مردم نزديك‌ و ملموس بود ولي ژاژ‌خواهي گروهي كه رقابت داخلي را سرلوحه مواضع ملي قرار دادند، انتقام از برجام را معادل خونخواهي از شهيد فخري‌زاده دانستند و تحت تاثير همين راهبري، موجي فرستادند كه ظريف و ديگران را در لباس زنداني نشان دهد و موجب خشنودي تروريست‌ها از عدم شكل‌گيري مواضعي به گستردگي ترور اول شدند.  اينكه بانيان اين دو دستگي غافل از نتايج آنند يا دانسته به آن دامن مي‌زنند، محل شبهه است ولي بار نتايجي كه در ترور اول و دوم حاصل مي‌شود، قطعا به عهده ايشان است.  منافع ملي، رفتاري ديگرگونه از ما مطالبه مي‌كند ولي ما به سبب ماهي‌هايي كه از آب گل‌آلود براي طيف دلخواه‌مان مي‌گيريم، قدرت نرم بازدارندگي را كوچك و پراكنده مي‌كنيم.