بازتاب یک مطلب درباره پان‌‌عربیسم

چندی پیش مطلبی به قلم آقای اشکان زارعی با عنوان «حبیب اسیودها کم نیستند؛ آنها را دریابید» در مردم سالاری آنلاین و روزنامه مردم سالاری منتشر شد که به دلیل رویکرد آن در ضرورت مقابله با تحرکات تجزیه طلبانه و پان عربها در خوزستان بازتاب گسترده ای داشت. در این میان آقای عباس ظهیری با ارسال مطلبی، به مطالب آقای زارعی پاسخ داده اند. توضیح اینکه مطلبی که پیش از این در مردم‌سالاری منتشر شده، صرفا به عملکرد پان عربها که در جهت تضعیف حاکمیت ملی کشور حرکت می‌کنند تمرکز کرده و به هیچ وجه در هیچ کجا از مطلب، نقدی بر اعراب خوزستان صورت نگرفته است. با این حال و با تاکید مجدد بر اینکه بر خلاف نظر این مخاطب گرامی، به هیچ وجه در صدد تخطئه تلاش اعراب خوزستان برای احقاق حقوق خود نیستیم و مطلب صرفا درباره تحرکات تجزیه طلبانه قومی‌بوده، به منظور احترام به نظر مخاطبان، بخشهایی از مطلب آقای عباس ظهیری را منتشر می‌کنیم.
 مردم خوزستان سال‌هاست به دو مقوله عادت کرده اند اول رنج و فقر و فلاکت و در یک کلام تبعیض آشکار در تمام زمینه‌های آموزشی، هنری، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و دوم مقوله هجوم‌های نژادپرستانه مبتنی بر نفرت. به این دو دلیل است که حل مشکلات این اقلیم به کلاف سر درگمی‌بدل شده است که در آن مردم عرب خوزستان برای احقاق حقوق خود حتی از طعنه و سرزنش و هجوم‌های هم استانی‌های خود نیز در امان نمانده اند و تمام مطالبات‌شان با نگاهی ضدنژادی ، عرب ستیزانه و در لوای میهن پرستی و ملی گرایی و مقابله با تجزیه‌طلبی! به محاق می‌روند و نتیجه آن‌ این شده است که برخوردار‌ترین استان کشور از لحاظ آمار بی کاری، اعتیاد، فقر، افت تحصیلی، مشکلات آموزشی، شاخص‌های فلاکت و... در قله قرار دارد، منابع طبیعی ش به یغما رفته است، شهرها و روستاهایش تشنه آب شرب اند و فاضلابش تا خرخره مردمش را به زیر کشیده است.
لذا علاوه بر پرداختن به مشکلات متنوع استان، نیاز است به موضوع مهم نگاه عرب‌ستیزانه‌ای که در لابه‌لای عوام و خواص ایرانیان ساری و جاری است و باعث شده است مردم خوزستان همیشه برای احقاق حقوق مسلم و طبیعی خود تنها و بدون حمایت جمعی بمانند پرداخته شود.
 چندی است به بهانه بازداشت یکی از سران یک گروه اپوزیسیون خارج از کشور که از بخت بد حادثه عربی خوزستانی است و با پیراهن عثمان کردن قومیت و نژاد او، هجمه‌های جدیدی علیه مردم عرب خوزستان و فعالان این مردم نجیب آغاز شده که باعث رنجش خاطر اکثریت مردم خوزستان شده و لازم است در جای خود برای رفع پاره ای از ابهامات پاسخی به این مطالب داده شود.


با محتوایی ملایم‌تر و تحت لوای مقابله با افراطی گری و پان عربیسم در مردم سالاری آنلاین و به تبع آن روزنامه مردم سالاری نیز مطلبی منتشر شده که با توجه به رویه اصلاح طلبانه این روزنامه و انتشار نظرات مختلف در آن قابل درک است. اما در این مقاله نیز مطالبی عنوان شده است که نیاز به تامل و پاسخگویی است تا خوانندگان با اطلاع از حقایق بهتر بتوانند نتیجه گیری کنند.
تیتر « حبیب اسیودها کم نیستند؛ آنها را دریابید» مقاله آقای اشکان زارعی نوعی دادخواهی برای بستن دست و پا و شکستن قلم گروهی است که به نظر وی نه تنها در پی حقوق مسلم خود نیستند بلکه به شکلی زیرکانه و «هوشمندانه»، در پی تجزیه طلبی و استقلال خوزستان از کشور هستند. گویا نویسنده فراموش کرده که همین مردم خوستان بودند که بیشترین شهید را در دفاع مقدس از کشور خود اهدا کردند؛ در جنگ مقابل انگلیسی‌ها و در اوج ضعف دولت مرکزی ایران جانانه از خاک کشور دفاع کردند و بریتانیای کبیر را به زانوی شکست درآوردند و در زمانی که می‌توانستند عضوی از امپراطوری عظیم و قدرتمند عثمانی شوند، ماندن در جغرافیای ایران را ترجیح دادند.  اما نگاه نژادپرستانه و عرب‌ستیزی نهادینه شده باعث می‌شود که این فداکاری‌ها نادیده گرفته شود و به جای آنها شایعات و توهماتی منطبق با باورهای غیرمتمدنانه جایگزین شوند.
فرضا که مشخص شود شخصی از میان مردم نجیب خوزستان دست اندر کار یا عضو گروهی خاص از اپوزیسیون است آیا این دلیلی کافی برای هجوم به کل این مردم و فعالان آنها و گرفتن ماهی از آب گل آلود است تا رقیبان را از صحنه به در کنیم؟
آیا می‌توان بر پایه این استدلال که مثلا افرادی از قوم بختیاری سرکردگان اپوزیسیون در خارج از کشور هستند و مدام بر طبل براندازی کل نظام می‌کوبند و چندی قبل یکی از آنان در یکی از کشورهای همسایه دستگیر و به ایران آورده شد، قوم شریف بختیاری را برانداز شمرد و یا فعالان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی آنها را متهم به همدستی کرده و خواستار خفه کردن صدا و شکستن قلم‌شان شد؟
نویسنده معتقد است که گروه‌های تجزیه طلب خارج از کشور جوانان ساده را با پول و تبلیغات جذب خود می‌کنند و آنها را ارتش داخلی خود می‌کنند. سوال این است که جایگاه فعالیت‌های تفرقه افکنانه و عرب ستیزانه امثال وی در انداختن جوانان به دامان گروه‌های اپوزیسیون چیست؟ اگر نگارنده به جای فریاد و بگیرید و ببندید، فریاد مظلومیت و بی کاری و فقر و تشنگی و ... این مردم را به گوش مسئولان می‌رساند بیشتر همگرایی ایجاد می‌کرد یا با ریختن بنزین روی آتش تفرقه قوم گرایانه و نژادی؟
 نویسنده در جایی دیگر خواندن نام «محمره» به جای خرمشهر و درخواست مردم برای بازگشت نام اصلی شهرها را توطئه گروه موهوم الاحوازیه می‌داند که هیچ وجود خارجی ندارد و کنش گران و مردم متقاضی تغییر نام شهر‌ها را به دو گروه «دنباله‌های الاحوازیه» و یا «مردم ساده» تقسیم می‌کند. سوال این است که آیا نماینده ولی فقیه در استان که با تاکید فراوان نام «محمره» را اصل می‌داند نیز در این تقسیم بندی می‌گنجد؟
باید به عنوان انسان‌هایی مترقی و متمدن آن هم در قرن ۲۱ قبول کنیم که مردم، چه فارس چه عرب و کرد و بلوچ و ترکمن و ترک و لر و ... حق دارند که مطالبات قانونی خود را از دولت‌ها بخواهند و برای این مساله طبق قانون حق دارند دولت و مسئولان خود را به نقد بکشند و حتی طبق قانون به بی قانونی‌ها یا تبعیض‌ها اعتراض قانونی نمایند و هیچ کسی نمی‌تواند آنها را به عقب بنشاند.
نگارنده تا آنجا به بهانه نام موهوم «الاحوازیه» قصد دارد حصار را بر مردم عرب تنگ کند که درخواست فعالان خوزستانی را برای اجرای اصل معطل مانده ۱۵ قانون اساسی را نیز نوعی مقدمه سازی برای تجزیه طلبی می‌داند.
غم انگیزتر این است که این حادثه در زمانی رخ می‌دهد که نیمی‌از مردمی‌که نگارنده در حال چسباندن آنها به گروه‌های تجزیه طلب است تا کمر در فاضلاب و فضولات بی تدبیری مسئولان فرو رفته اند و در ایذه ده خانواده با یک بارندگی ساده زیر آوار سقف خانه‌هایشان مانده اند.
آیا بهتر نبود این سینه چاکان وطن به جای تعمیق شکاف قومی‌، قلم شان را برای رفع پاره ای از مشکلات انبوه استان صرف کنند؟