فقط مردم مقصرند سر مسئولان سلامت!

آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: رهگذری گفت:«هرچه دیدی بنویس، بی‌کم و کاست؛ می‌خواهند همه ی تقصیرها را بازهم گردن مردم بیاندازند!» و رفت... و من متوجه شدم اگرچه سیل در گستره‌ای محدود رخ داده اما، ابعاد ماجرا می‌تواند بسیار مهم باشد. یاد بیتی از مولانا می‌افتم:«این جهان کوه است و فعل ما ندا...سوی ما آید نداها را صدا» و همه ی داستان سیل روستای فیروزآباد ابرکوه در همین یک بیت شعر خلاصه می‌شود.
>به اردیبهشت 99 بازگردیم
اردیبهشت 99 نیز بارندگی‌ها باعث شد تا بخش‌هایی از ابرکوه در استان یزد دچار آب گرفتگی‌هایی بشود که نگاه‌ها را به سمت«سیل بندها» معطوف داشت. معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری یزد در سفری یک روزه و تحت عنوان:«بازدید از رونداجرایی پروژه ها» به بسیاری از پروژه‌های عمرانی سر می‌زند در بخشی از اخبار منتشر شده پیرامون این سفر یک روزه می‌خوانیم:« ‌معاون عمرانی استاندار یزد در این بازدید ضمن بررسی وضعیت سیل بندها و بندهای خاکی رحیم آباد ابرکوه، ‌افزود: به دلیل پر بودن مخزن این بندها از آب و در جهت جلوگیری از تخریب و همچنین افزایش نفوذپذیری بیشتر آب در سفره‌های آب زیرزمینی، نسبت به تخلیه بند اول اقدام شود. صادقیان تاکید کرد: در جریان سیلاب‌های احتمالی بعدی باید مراقبت بیشتری از سوی دستگاه‌های مرتبط صورت گیرد و در صورت عدم تخلیه بند اول از آب سیلاب، از بندهای انحرافی بالادست استفاده شود. معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار ضمن بازید از مسیر سیلاب غرب ابرکوه نیز گفت: باید هرچه سریع‌تر مطالعات این مسیر تکمیل و طی امسال و قبل از شروع بارندگی‌های آخر سال، عملیات اجرایی لازم انجام شود.»
>از 18 اردیبهشت تا 27 مرداد!


100 روز از حرف‌های معاون هماهنگی امور عمرانی استانداری یزد می‌گذرد و اما هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد. بر اساس مستنداتی که در اختیار روزنامه آفتاب یزد قرار گرفته، طبق صورتجلسه‌ای مورخ 27 مرداد 1399 در بند 22 صراحتاً آورده شده:«مهار سیلاب‌های ابرکوه توسط معاون هماهنگی عمرانی امور عمرانی به صورت ویژه پیگیری شود.» موضوعی که از 27 مرداد لغایت 16 آذر روزی که سیل یک قلعه ی تاریخی و ساکنان عمدتاً تهیدست آن را نابود کرد بازهم به بوته ی فراموشی سپرده می‌شود! جالب‌تر اما سکوت همچنان سنگین صادقیان است که از لحظه ی وقوع سیل ـ باوجودی که از فعالان اینستاگرامی است و بسیاری از موضوعات را نشر می‌دهد ـ هنوز شکسته نشده است.
>کسی به فکر نبود!
در روزهایی که هشدارهای پی در پی هواشناسی خبر از بارندگی می‌داد، بازهم کسی به سیل بندها نیاندیشید. مثل روزهای سیلابی مردم گلستان، در روزی که فرماندار غیربومی در محل خدمت خود حاضر نبود و در روزی که همچنان موضوع
سیل بندهای غیرقانونی روی زمین مانده بود، بارندگی‌هایی سیل آسا، خبر از حادثه‌ای ناگوار داد و آن گیر افتادن مردم روستای فیروز آباد در سیلاب بود.
24 ساعت بعد از نابودی قلعه ی تاریخی روستا و زیر آب رفتن زندگی و احشام مردم ـ که برای برخی زندگی در همان چند راس دام خلاصه می‌شد ـ تازه معاون عمرانی به یادش افتاد که«بارندگی‌ها بیشتر از حد انتظار بوده» و «غیرقابل پیش‌بینی!» آن هم در روزگارانی که بارندگی‌های دوسال بعد را نیز می‌توانند پیش‌بینی کنند.
>بازهم مردم مقصرند؟!
این هشتگی است که در فضای مجازی می‌چرخد آن هم بعد از موضعگیری استاندار بدون اشاره به کاستی‌ها و اهمال کاری‌ها و بی‌مسئولیتی تنی چند از معاونان و مدیران کل زیر مجموعه ی استانداری یزد! استاندار سه روز پس از وقوع سیل با جمعی از مدیران دستگاه‌ها از جمله معاون عمرانی خود راهی منطقه می‌شود و خبر از برخورد با کسانی می‌دهد که سیل بندهای غیرقانونی را احداث کرده‌اند اما صحبتی از برخورد با مدیران خاطی و به اصطلاح«فضای مجازی باز» نمی‌شود و همین مسئله با واکنش تند برخی کاربران مواجه می‌شود.
کاربری خطاب به محمدعلی طالبی می‌نویسد:«استاندار گفته تعرض به منابع طبیعی باعث سیل ابرکوه شد با تعرض‌کنندگان برخورد می‌کنیم! کارخوبیه؛ اما چه کسانی قبل از وقوع بحران موظف به برخورد با معترضین بوده و کوتاهی نمودند؟ کدام مدیر پس از هشدار سیل موظف به تشکیل ستاد بحران و بازدید میدانی بوده ولی کوتاهی کردند، فقط مردم مقصرند؟!»کاربری دیگر که دست بر قضا از اهالی ابرکوه یزد است و از پیش‌تر دستی بر آتش مسئولیت‌های اجرایی داشته می‌نویسد:« آقای استاندار! در جلسه ستاد بحران ابرکوه سوال کردید در روز وقوع سیل تا ساعت 12 شب، آقای فرماندار کجا تشریف داشته و آیا در شهرستان حضور داشتند؟! سوال کردید چرا آب منطقه‌ای دستور قضائی مبنی بر تخریب بندهای غیرقانونی را اجرا نکرده؟ برخورد مناسب یعنی تغییر
مدیران خاطی!»
>اهالی منطقه سیل زده ناراحت اند!
هنوز دنده ی دیوار‌های خشت و گلی روستا گرم نشده بود که رسیدیم روستای فیروزآباد ابرکوه. آثار سیل حکایت از وخامت اوضاع دارد اما گستره‌ای که سیل ویران کرده محدود است با خسارت‌های مالی فراوان!
یکی از اهالی آبادی می‌گوید: «ساعت 1 بعد از ظهر بود که از فراغه ـ یکی از بخش‌های شهرستان ابرکوه ـ تماس گرفتند شدت باران احتمالا سیل به راه بیاندازد مراقب خودتان باشید.»او ادامه می‌دهد:«اول سراغ پیرمردها و پیرزن‌ها رفتیم و تا توانستیم آن‌ها را از قلعه و خانه‌های در معرض سیل بیرون بردیم اما شدت بارندگی هرلحظه بیشتر می‌شد و زودتر از حد انتظار، سیل به حوالی روستا رسید و گویی عده‌ای را درون قلعه گیرانداخت.»سیل‌های فراوانی دیده‌ایم همین یکی ـ دو سال گذشته از سیل استان گلستان تا خوزستان و لرستان اما حجم تخریب آب در این نقطه چیزی شبیه سیل استان لرستان است مضاف بر این که خشت و گلی بودن خانه، شدت ویرانی‌ها را دوچندان کرده بود.
یکی دیگر از اهالی که حدود 60 راس گوسفند خود را از دست داده می‌گوید:« احشام ما از بین رفت و حالا گیر مسئولانی افتاد ه‌ایم که به عوض نشتر به خود زدن، نمک روی زخم ما می‌پاشند، گیر داده‌اند به چهارتا سیل بند! قبول، اما اگر آن کشاورز و مزرعه دار حمایت شده بود که مجبور نبود برای نگهداری باغش از تندآب‌ها تن به ایجاد سیل بند بدهد. اصلا کار او غیر قانونی، شما چرا دست روی دست گذاشتید و برخورد نکردید؟!» این ساکن روستای فیروزآباد که دار و ندارش را از دست داده می‌گوید: «بیشتر از سیل از برخی مسئولان ناراحتیم که درک نمی‌کنند مقصر جلوه دادن مردم، پشیزی از مسئولیت ناشناسی آن‌ها کم نمی‌کند!»
>وقتی گفتیم رودخانه را خیابان نکنید چپ چپ نگاه مان کردند!
از قدیمی‌های روستا است. مرا می‌برد وسط خیابان وسط روستا و می‌گوید:
« اینجایی که استیاده‌اید روزگاری رودخانه بوده!» و ادامه می‌دهد:« فقط خدا می‌داند چند بار گفتیم، رودخانه را خیابان نکنید؛ تازه چپ چپ نگاه مان کردند! حالا گیر داده‌اند به چهارتا سیل بند! اگر از من می‌پرسند باید مسئولان 20 سال اخیر یزد و ابرکوه را به خط کنند تا معلوم شود مشکل از سیل بند است یا مشکل از سکوت‌های دنباله دار برخی مسئولان حتی اصالتاً ابرکوهی!» یکی دیگر از اهالی به ما می‌پیوندد و می‌گوید:« سیل بند بهانه است اگر به روستا رسیدگی کرده بودند اگر «طرح هادی» روستا را درست اجرا کرده بودند قطعاً بارندگی‌ها هیچ خسارتی به بار نمی‌آورد.» وی که همه ی خانه‌اش فرو ریخته معتقد است:« این بار هم مشکل را می‌اندازند گردن مردم و تمام اما شما رسانه‌ای هستی و باید صدای ما را
منتقل کنی!»
>قلعه‌ای تاریخی که تلی از خاک شد!
قلعه‌های بسیاری در ابرکوه وجود دارد، برخی هنوز مسکونی‌اند و برخی طی این سال‌ها به اقامتگاه بومگردی تبدیل شده اند. روی سر در قلعه نوشته:«قلعه مسکونی فیروز آباد، مرمت 1380» اما جز پیکره ی آجری مسجد و چند خانه دیگر چیزی از قلعه باقی نمانده. قلعه‌ای تاریخی و مربوط به دوران قاجار که تا همین نیمه ی آذرماه، سکونتگاه چند ده خانوار بود و حالا به تلی از خاک تبدیل شده است.باید با ترس قدم به قلعه‌گذاری چون تا نیمه ی دیوارهای خشت و گلی قلعه خیس و نمناک است و هر لحظه باید انتظار فروریختنی سهمگین داشته باشی! چند نفری وانت آورده‌اند تا ته مانده ی وسایل شان را با خود ببرند. پیرمردی مرا به خانه‌اش دعوت می‌کند، انبار غلاتش تا نیمه آب گرفته، دیگر نه گندم برای آرد کردن دارد و نه برنج برای غذا پختن! دیوارهای گچکاری شده ی خانه‌اش دیگر به دیوار شباهتی ندارد:«تنها زندگی می‌کنم و این خانه دیگر برای من خانه نمی‌شود، علی رغم میل باطنی باید سربار فرزندانم شوم!»سر و شکل خانه‌ها خبر می‌دهد اهالی عمدتاً فقیر بوده اند، زندگی خاص روستایی درون قلعه‌ای محصور که هم خودشان می‌زیسته‌اند هم احشام و طیور آن ها، یکی می‌گفت: « انصاف هم خوب چیزی است؛ آمدند و رفتند و نپرسیدند آب و نان برای خوردن دارید!»
>گروه‌های جهادی سخت مشغول کار اند!
برای مردم عادت شده! در پس حوادث خودشان آستین بالا می‌زنند و مسئولان را رها می‌کنند تا هرچه دل شان خواست جلسه برگزار کنند چون می‌دانند از بودجه خبری نیست تا سر سیاه زمستانی سرد، منتظر بمانند که چه!؟ گروه‌های جهادی که عمدتا جوان و نوجوان هستند خودشان دست به کار شده‌اند یعنی دیگر قرار نیست منتظر این مسئول و آن معاون بمانند. بیل به دست مشغول آوار‌برداری هستند و همت و عزم شان می‌گوید تا مسئولان استان بیایند تصمیم بگیرند آن‌ها زندگی را به روستا باز گردانده اند!
>فرماندار غیربومی و چند گلایه!
بحث بومی بودن و نبودن مسئولان، موضوع کهنه‌ای است از جمله غیر بومی بودن و در عین حال فاقد تجربیات سیاسی، اجرایی و مدیریتی بودن فرماندار ابرکوه! خیلی‌ها معتقدند بومی بودن و نبودن مسئولان خیلی مهم نیست و مهم کارایی است اما ابرکوه از جمله مناطقی است که داشتن فرماندار بومی از نان شب برایش واجب‌تر است چون موضوعات و معضلات این شهرستان را تا نشناسی نمی‌توانی در صدد حل آنان برآیی. نقدهای بی‌شماری بر فرماندار فعلی ابرکوه وارد است، فرمانداری که سابقه ی آموزش و پرورشی دارد. از این‌ها که بگذریم؛ غیربومی و غیرساکن بودن باعث شده در بسیاری روزها فرماندار در محل کار خود حاضر نباشد از جمله روز وقوع سیل روستای
فیروز آباد ابرکوه که مردم را به شدت عصبانی کرده و کاربران فضای مجازی نسبت به این مسئله واکنش‌های تندی نشان داده‌اند موضوعی که برای استاندار یزد از چندان اهمیتی برخوردار نبوده چون تنها و تنها خروجی جلسه ستاد بحران شهرستان ابرکوه؛ سیل بندهای غیرطبیعی بوده و بس و این یعنی به قول اهالی بازهم کاسه کوزه‌ها را سر مردم می‌شکنند و خلاص و نه دیگر خبری از برخورد با معاون عمرانی است و نه برخورد با فرمانداری که می‌دانست امکان بارندگی وجود دارد و نبود مسئله‌ای که ما را به یاد سیدمناف هاشمی می‌اندازد که در هنگامه ی سیل استان گلستان راهی سفر اروپا شد حال اگرچه فرماندار ابرکوه در سفر فرنگ نبود اما در محل کار و شهرستان تحت مسئولیتش نیز نبود!
>گیریم مقصر سیل بندها؛ مردم چه کنند؟!
مادری دردمند و کهنسال می‌گوید:« از سیاست و این بازی‌ها سر در نمی‌آورم. از چند نفری شنیدیم مقصر سیل بندها بوده‌اند و مردم؛ قبول! حالا مردم باید چه کنند؟ بنشینند و دعواهای حیدری ـ نعمتی را تماشا کنند یا برای زمستان سرد و سخت این حوالی فکری برداشته اند؟!
>یک گزارش، یک سیل و هزار ابهام!
تن می‌سپاریم به جاده که خودش اسیر سیاهی شب شده است 160 کیلومتر فرصت داریم روی حرف‌هایی که زده‌اند و آن چه دیده‌ایم فکر کنیم این میانه یک مسئله بسیار مهم ذهنم را مشغول کرده است؛ در سیل گلستان، در سیل خوزستان، در سیل پلدختر و در سیل چابهار هیچگاه سهم و تقصیر مسئولان معلوم نشد! صحنه شلوغ شد از پشتیبانی‌ها و کمک‌های مردمی اما هیچگاه معلوم نشد فلان مسئولی که حریم رودخانه را برای ساخت و ساز واگذار کرده چه می‌شود، فلان مسئولی که بر ساخت جاده نظارت صحیح نداشته کجا است و آن مسئولی که سر بزنگاه سیل راهی اروپا شد چرا حالا باید معاون شهردار تهران باشد. این حوالی هم همین است، بیچاره مردمی که زندگی و احشام خود را از دست داده‌اند چون نه کسی با فرماندار غایب برخورد خواهد کرد نه کسی با معاون هماهنگی امور عمرانی که می‌دانست و سستی کرد. چند روز از سیل گذشته، میلیاردها تومان خسارت اما یک استعفای نمایشی هم ندیدیم و گویی حق با همانی بود که اول گزارش نوشتم: «هرچه دیدی بنویس، بی‌کم و کاست؛ می‌خواهند همه ی تقصیرها را بازهم گردن مردم بیاندازند!» گویی مردم خودشان هم پذیرفته‌اند که مقصر باشند یا نباشند؛
مقصرند سر مسئولان سلامت!