فارسی‌زبانان در سوگ یکی از طلایه داران خود

 مریم شهبازی
خبر‌نگار‌‌
هنوز زمانی از انفجار دانشگاه کابل و آن هشتگ «جان پدر کجاستی؟» نگذشته که اتفاق دیگری مردم افغانستان را عزادار کرد، البته این مرتبه بحث حمله تروریستی یا اقدامی انتحاری در کار نیست؛ این بار نه‌ تنها همسایه‌مان بلکه همه کشورهای فارسی‌زبان داغدار شده‌اند؛ سوگوار درگذشت یکی از اندیشمندان زبان و ادب فارسی که در افغانستان برای او جایگاهی همچون ابوالحسن نجفی در ایران قائل هستند. «محمد اعظم رهنورد زریاب» صبح روز گذشته به‌ دنبال ابتلا به بیماری کرونا در سن 76 سالگی با  زندگی وداع گفت، هرچند که مردان وزنانی همچو او تنها به یک جغرافیای مشخص تعلق ندارند و از آن‌ِ همه مردمانی هستند که در جای‌جای جهان از یافته‌ها و آثار به‌جای مانده از آنان بهره می‌گیرند. بخش اعظمی از خبرهای فرهنگی روز گذشته با جملاتی ازاین‌دست آغازشده بود که:«یکی از ستون‌های استوار زبان و فرهنگ فارسی در حوزه کشورهای فارسی‌زبان ایران، افغانستان و تاجیکستان، چشم از جهان پوشید.» ساعاتی بعد از انتشار این خبر نه‌تنها مردم، بلکه حتی چهره‌های شاخص حوزه‌های مختلف نظیر ادبیات، حوزه‌های فرهنگی، سیاسی و... درگذشت رهنورد زریاب را ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر برای زبان فارسی خواندند. آن‌طور که در بخشی از خبر ایرنا آمده «عبدالله عبدالله»، رئیس شورای عالی مصالحه ملی افغانستان  لحظاتی پس از انتشار خبر مرگ زریاب نوشت که نویسنده و چهره فرهنگی پرآوازه افغانستان در کابل درگذشت. اما در اشاره به دیگر واکنش‌ها، «عبدالطیف نظری» رئیس دانشگاه غرجستان و سیاستمدار افغانستانی در فیس‌بوک خود نوشت که مقام بلند و شامخ ادب پارسی جاودانه شد و این طلایه دار ادب و فرهنگ معاصر کشور نقش برجسته‌ای در اعتلای فرهنگی کشور ایفا کرد. از رهنورد زریاب بیش از یکصد داستان کوتاه و چند رمان به یادگار مانده که برخی از آنها نظیر «چون آوازی از میان قرن‌ها»، «مرد کوهستان»، «دوستی از شهر دور»، «نقش‌ها و پندارها» منتشرشده‌ است. این ادیب افغانستانی را اهالی فرهنگ یکی از مؤثرترین نویسندگان معاصر حیطه جغرافیای زبان فارسی می‌دانند. او طی زندگی حرفه‌ای خود مقاله‌های متعددی هم درباره صادق هدایت و بزرگ علوی نوشته، بخشی از نوشته‌های رهنورد زریاب به زبان روسی هم ترجمه‌شده‌ است. رهنورد زریاب تا کارشناسی روزنامه‌نگاری را در دانشگاه کابل خوانده و ادامه تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه ویلز جنوبی بریتانیا سپری کرده؛ او به زبان انگلیسی تسلط داشت و در فلسفه، روانشناسی و جامعه‌شناسی مطالعاتی زیاد داشت. طی سفر رهنورد زریاب به ایران مصاحبه ای با او داشتیم، مصاحبه‌ای که متن کامل آن به تاریخ چهارم اسفندماه سال 94 روزنامه ایران- صفحه ادبیات در دسترس است. او در این گفت‌وگو ایران بزرگ فرهنگی را فراتر از هر مرزبندی سیاسی- جغرافیایی، موطن مشترک خود با ایرانیان و دیگر کشورهای شریک درگذشته تاریخی این سرزمین پهناور می‌دانست. فعالیت‌های دلسوزانه‌اش برای وی لقب شاملوی افغانستان را هم به‌دنبال داشته که البته خودش آن را اغراق‌آمیز و به‌دوراز واقعیت خواند. بخش اعظمی از گفت‌وگوی من با او درباره افغانستان و هموطنانش بود که البته خلاصه‌ای از آن در مصاحبه درج شد؛ وقتی بحث به افغانستان پیش از قدرت گرفتن گروه‌های افراطی همچون طالبان رسید اندوهگین از آرزوی دیرینه‌اش گفت؛ این‌که زادگاهش به مدد جوانان افغانستانی دوباره رنگ آرامش ببیند؛ در حیطه ادبیات اما یکی از خواسته‌های قلبی‌اش دیدار با خواجه حافظ شیرازی در حافظیه بود، آن روزهایی که به ایران آمده بود اینجا را سرزمینی می‌دانست که دل‌بستگی‌های بسیار به آن دارد و بیگانه با مردمانش نیست وقتی بحث مرزبندی‌های سیاسی و جدایی میان مردمانی به میان آمد که پیش‌تر جزئی از ایران بزرگ فرهنگی بودند به مصرعی اشاره کرد که طی برنامه‌ای ادبی در دانشگاه فردوسی مشهد می‌شنود و آن را خطاب به اهالی فرهنگ کشورهای همسایه، آن‌هم فارغ از مرزبندی‌های سیاسی و جغرافیایی خواند؛ مصرعی از شاعری افغانستانی:«هرکجا مرز کشیدند شما پل بزنید.»