رضا دهکی بی‌شعوری کرونایی

می‌گویند «شنیدن کی بود مانند دیدن»؛ حکایت، حکایت تقابل دلایل برخی محدودیت‌های کرونایی، ادعا درباره میزان رعایتشان و آمارهای ناشی از آن با مشاهدات بیرونی است. در میان محدودیت‌هایی که از ابتدای آذر ماه برقرار شده‌اند، محدودیت تردد خودروهای شخصی از ساعت ۹ شب تا ۴ صبح، پربحث‌ترین مورد بوده است؛ محدودیتی که برای روزهای شنبه و یکشنبه ۲۹ و ۳۰ آذر، به بهانه کاهش دورهمی‌های یلدایی یک ساعت هم اضافه شده و از ساعت ۲۰ آغاز می‌شود. این در حالی است که در این بازه زمانی تردد با وسایل حمل و نقل عمومی و آژانس‌ها و تاکسی‌های اینترنتی بلامانع است. در شرایطی که شاید استفاده از خودرو شخصی کمک بیشتری به حفظ سلامت مردم می‌کرد، دلایلی که برای این محدودیت خاص مطرح شد چندان با منطق همخوانی نداشت و ندارد. این محدودیت‌ها از یک سو باعث ترافیک سنگین در ساعات نزدیک به آغاز محدودیت‌ها شده است و از سوی دیگر چالش‌هایی را برای برخی شاغلین به ویژه کارکنان شرکت‌های خصوصی که الزاما سازمانشان ساعات حضور خود را با این محدودیت‌ها تطبیق نداده‌اند به وجود آورده است و همچنین عملا بسیاری از شاغلین به بخش بزرگی از کارهای ضروری خود نمی‌رسند مگر این که از کار خود بزنند. در عین حال، مشاهدات نشان می‌دهد که محدودیت‌های تردد، چنان که عنوان شده، موثر هم نیست.
رفتارهای خلاف قانون، قواعد و مصالح اجتماعی را نمی‌توان در یک سطح طبقه‌بندی کرد؛ مثلا اقدام به قتل یا سرقت در سطح جرم بودن قابل طرحند، اما به اصطلاح زدن در صف، پوشاندن پلاک برای ورود به طرح ترافیک یا عدم رعایت قاعده‌ای درباره بهداشت در محیط کاری در حیطه «شعور اجتماعی» یا در این حالت خاص «بی‌شعوری» اجتماعی قابل طرح هستند. هم مشاهدات و هم برخی بررسی‌های جامعه‌شناسی نشان می‌دهند که بسیاری از رفتارهای ناشی از این بی‌شعوری، رفتارهایی متصل به هم هستند. در واقع اگر کسی در زندگی خود عمده اصول، قواعد و قوانین اجتماعی را رعایت می‌کند، به حقوق دیگران احترام می‌گذارد و قانونمدار است، به ندرت عامدانه و آگاهانه عملی خلاف این قواعد و قوانین انجام می‌دهد و بالعکس، اگر از کسی چند رفتار از این بی‌شعوری‌ها مشاهده شود، به مصداق مشت نمونه خروار، می‌توان با احتمال بیشتری انتظار تکرار این رفتارها را داشت.
در روزهایی که محدودیت‌های تردد کرونایی برقرار شده است، ویدئوها و تصاویر بسیاری از خودروهای با پلاک پوشانده شده منتشر شد و بسیاری در شبکه‌های اجتماعی از برقراری مهمانی‌ها و دورهمی‌ها در خانه همسایگانشان نوشته‌اند. این موضوع نشان می‌دهد که اگر کسی قرار بر رعایت بهداشت مقابله با کرونا مثل زدن ماسک یا شستشو و ضدعفونی مداوم دست‌ها و سطوح تماسش را داشته باشد و به طور کلی پروتکل‌های بهداشتی را رعایت کند، احتمالا خود را با این قواعد هم وفق داده است، اما از کسی که به دنبال راه دررو و فرار از این محدودیت‌های کرونایی است، عدم رعایت پروتکل‌های بهداشتی هم بعید به نظر نمی‌رسد. نکته قابل توجه این که بسیاری از این افراد، رفتار خلاف شعور اجتماعی خود را یک «زرنگی» فردی می‌دانند و حتی به آن می‌بالند.
باید پذیرفت که اولا نمی‌توان کاهش آمارهای کرونایی را – که البته به نظر می‌رسد قصد میل به صفر شدن را ندارد و هدف این محدودیت‌ها بیشتر «کنترل» تا «حذف» کرونا بوده است – را به این جزء خاص از محدودیت‌ها مرتبط کرد و دوما این محدودیت‌ها برای کسانی که از روی بی تفاوتی یا برای نمایش زرنگی به دنبال خرق آن‌ها هستند بازدارنده نیست. بازدارندگی چنین قانونی تنها با بالا بردن رقم جریمه ممکن نمی‌شود – که چه بسا هستند «ریچ‌کیدز»هایی که با پذیرش پرداخت جریمه هم حاضر به نمایش بی تفاوتی به قانون و شوآف توانستنش باشند – بلکه نیازمند روش‌های اجرایی بازدارنده است. این روش‌ها نباید خود به بی نظمی و چالش جدیدی منجر شود، بروکراسی جدیدی و پر پیچ و خمی را برای رسیدگی به چالش‌هایش ایجاد کرده و یا افراد دچار استثنا را فراموش کند. به نظر می‌رسد این محدودیت‌ها برای جلوگیری از اعمال جمعی که احتمالا به آن وقعی نمی‌نهند طرح شده اما برای باقی مردمی که احتمالا بیش از این دسته به رعایت اصول اجتماعی و بهداشتی پایبندند منجر شده است و این به گونه‌‌ای احساس نارضایتی منجر می‌شود.
در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که درمان مزمن یک درد – با برقراری محدودیت‌های نصفه نیمه بی منطق مشخص و قابل دفاع – به جای درمان حاد و شدید کوتاه مدت – در این جا قرنطینه کامل کوتاه‌مدت در مقابل محدودیت‌های نصفه نیمه بلند مدت – باعث خستگی و نارضایتی آن بخش از جامعه که به این قواعد احترام می‌گذارند هم خواهد شد و از میزان رعایت و در نتیجه اثرگذاریشان خواهد کاست. لازم است تیم‌های «کارشناسی» ستاد ملی مقابله با بیماری کرونا، به جنبه‌های فرهنگی و جامعه‌شناسانه طرح‌های خود نگاهی دوباره بیاندازند.