محمد یوسفی آرامش شکست دوباره سیاست‌گذاری فیلترینگ

هفته‌ای که گذشت با دو خبر متضاد همراه بود. در یکی از موارد، یک نماینده مجلس خواستار محدودسازی رسانه‌های مخربی همچون توئیتر و اینستاگرام شد! وی در دفاع از گفته خود مطرح کرد که این کار موجب باز شدن فضا برای رسانه‌های انقلابی می‌شود! اما خبر بعدی، کاملا در تضاد جدی با گفته نماینده مذکور بود؛ پیام رسان بیسفون در اطلاعیه‌ای رسمی اعلام کرد که از 15 اسفند تعطیل می‌شود و به فعالیت‌های خود در ایران پایان خواهد داد و امیدوار است که پس از رفع مشکلات مجددا روزی بازگردد! بیسفون در کنار دو پیام رسان بومی دیگر، همان پیام رسان منتخبی بود که توسط وزارت ارتباطات مورد حمایت قرار گرفت و از وام 5 میلیارد تومانی برای اجرای سیاستگذاری های خود در ایران و محدودسازی تلگرام، بهره برد. این مجموعه حمایت دولت ایران را به همراه داشت و پس از هشت سال، حال گویا قرار است که دیگر فعالیتی نداشته باشد. این پرسش مهم به وجود می آید که چرا ما از چنین وقایعی درس نمی گیریم؟ علیرغم مسدود سازی تلگرام با بیش از 40 میلیون کاربر، علی‌رغم حمایت تمام قد ملی مادی و معنوی از نرم افزارهای داخلی، چرا باز هم شاهد استقبال کم جامعه از این شبکه ها هستیم؟ چرا بیسفون به فعالیت خود علی‌رغم گذر از چند ده هزار کاربر (به نقل از تجارت نیوز تا شهریور 99) پایان می‌دهد؟ لازم به ذکر است این نوشتار در نقد عملکرد فعالیت های نرم افزار بیسفون نیست، چرا که قطعا این نرم افزار دلایل منطقی خود را برای پایان فعالیتش دارد؛ بلکه به صورت گسترده به دنبال کشف این پرسش مهم است که چگونه سیکل سیاستگذاری معیوب فیلترینگ بارها در ایران ادامه پیدا می‌کند و میلیاردها تومان از سرمایه این مردم به هدر رفت می رود و در پایان هیچ ‌کس پاسخگو نیست و حتی خواهان ادامه دار شدن روند فیلترینگ نیز هستند! بدیهی است نگارنده پاسخ این سوالات را می داند و سال ها در رابطه با آن نوشته است و برای یک بار هم شده مسئولین مربوطه باید به دنبال پیدا شدن راه حلی منطقی برای غلبه بر چالش‌های اجتماعی باشد و یا به گفته متخصصین دلسوز گوش بسپارند.
وقتی شبکه‌های داخلی موفق به جذب مردم نمی‌شوند و اختلاف فاحش چند ده میلیونی با دیگر شبکه‌های اجتماعی خارجی در عضوگیری ایرانیان دارند؛ آشکار است که خواست مردم چیز دیگری به غیر از گفته‌های برخی نمایندگان مجلس است؛ کسی که خود را نماینده مردم ایران می‌داند، موظف به گوش سپاری به خواست واقعی مردم است و کوبیدن بر طبل فیلترینگ، چیزی مغایر با دموکراسی است. وقت آن است که از رویدادهای اخیر درس بگیریم. فیلترینگ تلگرام، تنها یک نتیجه داشت و آن این است که بخش گسترده‌ای از مردم را به واتس‌اپ و اینستاگرام سرازیر کرد؛ نتیجه دیگر مهم آن نشان دادن خواست واقعی مردم است. حقیقت این است که فیلترینگ اینستاگرام، نتیجه‌ای جز تکرار سرنوشت تلگرام ندارد و فرهنگ مردم ایران این موضوع مهم را اثبات کرده است که جامعه همواره در برابر اجبار ایستادگی می‌کند، و تنها نتیجه رقم خوردن نتایجی معکوس به غیر از خواست عوامل فیلترینگ است. آیا قرار است بار دیگر میلیاردها تومان هزینه شود و نتیجه مثبتی رقم نخورد؟! آیا حساب کرده‌ایم چند صد میلیارد تومان در سال‌های گذشته برای سیاست‌گذاری‌های نامطلوب خرج کرده‌ایم و نتیجه نگرفته‌ایم؟ آیا قصد جدی برای خرج کردن این منابع مالی در راستای ریشه کن کردن فقر مطلق که شعار همیشگی‌مان بوده را نداریم؟