روزنامه آفتاب یزد
1400/03/31
مثلث برمودای اصلاحطلبان حسن روحانی- کلاب هاوس - کارگزاران سازندگی
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: جناح رقیب از خوشحالی در پوست خود نمیگنجد؛ نخست، مجلس شورای اسلامی را قبضه کرد، بعد مبنا را گذاشت بر فتح پاستور و بهشت و حالا سرمست از پیروزی، بیتوجه به «نق زدن»های تمام ناشدنی ما(!) دارد تلاش میکند برای رفع و رجوع همه ی ایرادها و تخریب ها.ما «اصلاحطلب ها» ـ به سیاق گفتمان«محمد مهاجری» که همه ی حرفهای خود را با تاکید بر «ما اصولگراها» بیان میکند ـ در حالی سالها از تنش و تفرقه ی احزاب رقیب گفتیم با این غفلت آشکار که، تنش و تفرقه، همانی است که اصلاحطلبها را « تکه تکه» کرد، بله! دقیقاً تکه تکه!
در میانه ی آن شادی و سرمستی و این غفلت و اندوه، بر آن هستیم که بررسی کنیم چگونه میشود یک تفکر پویا و تقریباً نوپا(!) ناگهان در سراشیبی سقوط و اضمحلال فرو میافتد و سرعت میگیرد و اصرار میورزد به سقوط با تمام وجود.
در تمامی سالهای سپری شده، بعدِ به پایان رسیدن دولت«سیدمحمد خاتمی»، یا نظاره گر بودیم یا ناراضی و در این نظاره گری و ناراضی بودن، روز به روز از هم دورتر، طلبکارتر و آب زیرِ کاهتر شدیم به گونهای که در همین انتخابات اخیر، خودمان نیز نمیدانستیم چه نمیخواهیم آن هم بعدِ مدتها که فراموش کرده بودیم چه میخواهیم.
یک قول میگوید ماجرا از خرداد 84 آغاز شد و قولی دیگر میگوید از خرداد 76 یعنی همان زمان که کاندیدای اصلاحطلبان مشغول تقلا برای ریاستِ جمهوری بود، برخی از دانه درشتهای اصلاحطلبی، در پس پستوها، سرگرم چانه زنی برای در کجای ماجرا ایستادن و شاید اولین جرقههای «انحصارطلبی» در همان زمانها زده شد.
قولی که میگوید ماجرا از 84 شروع شد لابد وخامت موضوع را در هشت ساله ی دولت خاتمی به فراموشی سپرده است و اما قولی که میگوید ماجرای «تنش و تقابل» از 76 شروع شد لابد میکوشد منصفانهتر به موضوع بنگرد.
نگاه از بالا به پایین محصول همان سالها است، اصلا اصولگراها از روی دست«ما اصلاحطلب ها» نگاه کردند و خودی و غیرخودی را به وجود آوردند، «خود انقلابی پنداری»، بومی شده ی
« خود همه چیز پنداری» اصلاحطلبانه است واگرنه اصولگرایان هرگز دعواهای حیدری - نعمتی با خودیها نداشتند با
غیر خودیها نیز جنگ، جنگ واقعی بود و ربطی به بهانههای قومی - قبیلهای نداشت!
>آمدیم و رسیدیم به خرداد 92
برخی در همان خرداد 92 به این روزهای تلخِ 1400 رسیده بودند که در موضع سکوت قرار گرفتند اما در پس پستوها، میز و صندلی معامله نکردند واگرنه میدانستند این فقط «محمدرضا عارف» نبود که داشت قربانی میشد، با «اسحاق جهانگیری» و دیگرانی از جنس «جهانگیری» مگر معامله ی بهتری کردند؟!
تازه اسحاق جهانگیری از خودشان بود، با «عارف» میانهای نداشتند، از «سیدمحمد خاتمی» نیز از همان خرداد 84 تسویه حساب
کرده بودند، نه این که چون دیگر رئیس جمهور نبود بلکه فهمیده بودند نه پای معامله میآید و نه اهل خرید و فروش است. در همین دودوتا ـ چهارتا کردنها، معلوم شد برای این عده، «حسن روحانی» تفاوتی با «محمود احمدینژاد» ندارد کافی است کسی کاری به کار آنها نداشته باشد. در همین ماجرای از پسِ پرده بیرون کشیدنِ «حسن روحانی»، فاتحه ی «شورای مشورتی اصلاحطلبان» خوانده شد، خاتمی نجابت کرد و همراهی را به بر هم زدن بازی ترجیح داد در این میان،« محمد رضا عارف» نجیبانهتر رفتار کرد گو این که اگر به تحلیلهای اصولگرایانه دقت میکردیم، تیم «کیهان» و دیگر رسانههای اصولگرا، شاهد مثال شان رفتاری بود که با عارف و جهانگیری شد و از همه «هوشیارتر»، تیم پنج نفرهای بود که پاستور را مراقبت میکرد؛ «محمود واعظی، محمدباقر نوبخت، محمد نهاوندیان، حسام الدین آشنا و در نهایت حسن روحانی» آنها برخلاف باقی اصلاحطلب ها، نقطه ی درد را شناخته بودند برای همین سر بزنگاه؛ به جای جهانگیری با «حسین مرعشی، غلامحسین کرباسچی و محمد قوچانی» قرار ملاقات میگذاشتند چون میدانستند، جنس و نوع نگاه اسحاق جهانگیری طبیعتاً برخی حرف و رفتارها را برنخواهد تافت.
شاهد مثال، مقالات متعدد روزنامه ی «آفتاب یزد» است که هشدار میداد و تاکید میکرد که اگر حسن روحانی قبول دارد که با اصلاحطلبان به سرمنزل خوشبختی رسیده است چرا در پاسخگویی به مطالبات، اصولگرایانه رفتار میکند؟ مگر جز این است که اصلاحطلبها از هست و نیست و حیثیت شان برای رئیس جمهور شدن «حسن روحانی» گذشتند؟ پس کو مصداق و محتوایی که شاکرانه این از خود گذشتگی را پاسخ بگوید؟!
شاهد مثال بارها نوشتن از تیم اطلاعرسانی بود که بعدها معلوم شد، دولت برای این مقالات و یادداشت ها، پاسخی آشکار دارد!
>فقره فایل صوتی «ظریف» پایان ماجرایی تلخ بود!
بازی داشت در همان پسِ پشت پرده به روال تمامِ آن هفت سال ادامه پیدا میکرد که «فایل صوتی ظریف» ـ تعمداً ـ لو داده شد! صغیر و کبیر، ماجرا را فهمیدند که ظریف در روزهایی که تیم مذاکرهکننده در وین مشغول چانه زنی بر سر حرف به حرف توافقات است، از حوالی اتریش نیز عبور نمیکند. این نیز حاصلِ همان تمامیت خواهی است، انحصار طلبیِ شروع شده از خرداد 76 است که یا «با ما باش» و یا اصلا مباش.
فقره ی فایل صوتی ظریف پایان ماجرایی تلخ بود! این را با ایمان و اعتقاد میگوییم چون اصلاحطلبانی که باید اعاده ی حیثیت میکردند حتی زودتر از اصولگرایان، فیتیله ی ماجرا را پایین کشیدند چون نباید معلوم میشد که رُستنگاه ادعاهای محمود واعظی که هر دو ماه یک بار با «غلتک» از روی اصلاحطلبان رد میشد کجا است!
از این بابت است که میگوییم؛ فقره ی فایل صوتی ظریف، پایان ماجرایی تلخ بود! در متن ماجرا همه بودند جز «اسحاق جهانگیری» و اصلاحطلبانی که وفادار به همان «شورای مشورتی»ِ نصفه و نیمه مانده بودند!
>آمدیم و رسیدیم به خرداد 96
اصولگرایان کاری به ریاست جمهوری دوازدهم نداشتند، آنها برای 1400 به بعد خودشان را آماده میکردند. آنها 4 سال زمان داشتند تا باقی مانده ی پشتِ پردهها را برملا کنند. آنها روی حسن روحانی حساب کرده بودند اما در خاکریز اول و دوم و سوم ماجرا، اصولگرایان ننشسته بودند بلکه اصلاحطلبان بودند که به صورت خودشان چنگ میزدند!
خرداد 96 دل مان را خوش کردیم به حذف «قالیباف» و
باقی ماندن «رئیسی »در حالی که داشتیم به مهره ی اصولگرایان آذوقه و مهمات میرساندیم. ما «اصلاحطلب ها» اما این بار نجیبانه فریب «کارگزارانی»ها را خورده بودیم و میدانستیم و چارهای نداشتیم!
تا فراموش مان نشده دست بگذاریم روی برخی نگاهها و نیشها و کنایه ها، غلامحسین کرباسچی و حسین مرعشی میدانند چه میگوییم؛ یا ماهیت مان را نادیده میپنداشتند یا تلاشهای مان را بیهوده جلوه میدادند. شاهد مثال داریم برای تمامی این هشت سال کذایی، تا میآمدیم انتقاد کنیم میگفتند خودتان نیامدید و اگرنه محمد قوچانی، غلامحسین کرباسچی و حسین مرعشی که بودند و بعد همان تکیه کلام آشنا؛ یعنی از این سه، اصلاحطلبتر هستید؟!
خرداد 96 بخشهای مهمی از ماجراهای پسِ پشتِ ماجرا رو شده بود اما هنوز فکر میکردیم به وخامتی که برخی میگویند نیست. کم کم فاتحه خوانی برای شورای مصلحتی شدیدتر، با صدایی بلندتر و علنیتر شد. یک عده چون میدانستند در این شورا حرف اول و آخر را نه سید محمد خاتمی و محمد رضا عارف که «اخلاق» میزند، دست گذاشتند روی ساختارشکنیهای اخلاقی و همین شد که کنارهگیری رخ داد، خیمه فروخسبید و هر کسی به سمتی و سویی. از همه زودتر «عارف» سکوت کرد تا وحدت حفظ شود، علنیتر شده ی ماجرا در روزهایی که در به در دنبال «پدیده» و «سوپرایز دقیقه ی 90» میگشتند، برهمگان معلوم شده بود آن فروخسبیدن خیمه زیر سر کیست!آنهایی که عارف را به سرنوشت هاشمی رفسنجانی دچار کردند.
>تا اینجای ماجرا حسن روحانی و کارگزاران سازندگی و اما «کلاب هاوس»!
یکی از کاربران در روزها و شبهایی که تا پاسی از نیمه شب در«اتاقهای 8000 تایی» سرود پیروزی میخواندند و نوید غلبه بر رقیب میدادند؛ هشدار داده بود که رئیس جمهور شدن از مسیر «کلاب هاوس» نمیگذرد بلکه در کف جامعه باید در جست و جوی رای بود اما باز هم در همان پسِ پشت ماجرا، قول و قرارها را گذاشته بودند. روزی که گفته بودند دقیقه ی 90 سوپرایز خود را رونمایی میکنیم همه متوجه شدند منظور؛
«علی اردشیر لاریجانی» است اما وقتی دیدند بازی عوض شد، کوتاه نیامدند و این گونه وانمود کردند که آن پدیده ی ناپیدا«عبدالناصر همتی» بود نه شخصیتی دیگر!
>بازگشتی کوتاه
در سلسله بحثها و تصمیم گیریها در همان «شورای مشورتی» نیم بند و نصفه و نیمه کاره، در نهایت رسیده بودند به حمایت از «اصلاحطلب شناسنامه دار مورد قبول همه» از همان جا برخی دیگر مسئلهای برای مخفی نگه داشتن نداشتند، عیان و فاش گفتند شاید باز هم به نیابتی و اجارهای تن در دادیم؛ این حرف را فقط یک گروه با قاطعیت گفتند:«کارگزاران سازندگی».
معنی این حرف قطعاً رونمایی از «عبدالناصر همتی» نبود که با او نیز بد کردند اگر خوب فکر کنیم!
شاید خُرده بگیرند ـ که گرفتیم ـ عدم حمایت از همتی در «نهاد اجماع ساز» همان شورای مشورتی سابق و نهاد اجماع ساز دقیقا همان بازی 92 و 96 را دیده بودند که به اصطلاح «چشم شان ترسیده بود» واگرنه دلیلی نداشت 4 ساعت و نیم
«چک و چانه» بزنند و در نهایت بگویند نه! اصلاً فهمیده بودند کارگزاران سازندگی و روحانی قصد شان چیست، نیست شان کدام است و حرف شان که یکی است برای چیست؟!
الان بهتر میشود به ماجراهای یک ماهه ی رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری نگریست و تحلیل ارائه داد یعنی 8 سال بیتوجهی حسن روحانی به اصلاحطلبان، تمام آن هشت سال همراهی و بهرهوری کارگزاران و در نهایت دل خوش داشتن به «کلاب هاوس» یک «مثلث برمودای سیاسی» پیش پای اصلاحطلبها قرار داد که یا باید از کنار آن میگذشتند یا باید ورود میکردند و نیست و نابود میشدند برخی تا لحظه ی آخر ایستادگی کردند اما بعضی تاب نیاوردند و با تمام وجود سقوط خود به این مثلث برمودای سیاست را به نظاره ایستادند.
>ماجرای کلاب هاوس سند راستگویی ما است
خوبی دعواهای سیاسی به ملاحظه کاری است یعنی ممکن است طرف از حیات سیاسی ساقط شود اما خون از دماغ کسی نیاید بد نیست اگر گفت و شنودهای «کلاب هاوسی» را مرور کنیم. خیلی از اصلاحطلبها صبح فردای تا پاسی از شب وراجی برخی گوش کردن
به همدیگر میگفتند اصل حرفها قبول اما چرا همتی؟!
الان شاید خودِ مرعشی هم فهمیده باشد که وارد بازی آنها شدن لطفی نداشت که هیچ، بدنامیِ محض بود که اگر قرار بود حمایت از اصلاحطلب شناسنامه دار صورت بگیرد یا نگیرد اساساً نباید نوبت به همتی میرسید!
>کلام آخر...
شورای نگهبان از میان صدها نامزد رسید به هفت نام اما با قطعیت میگویم حتی اگر همه ی نام و نشان دارها آمده بودند با همه سلایق، بازهم در دو مسئله هیچ خللی ایجاد نمیشد؛ یکی در جلب و جذب مشارکت، دیگری در پیروزی «سیدابراهیم رئیسی» این وسط فقط شورای نگهبان به داد پزشکیان و جهانگیری و لاریجانی رسید که در کشاکش قرار گرفتن در معرض قضاوت عموم به تیر غیب حسن روحانی و کلاب هاوس و کارگزاران سازندگی دچار نشوند.
خلاصه و مفید، رقابت در زمین بازی ساخته و پرداخته ی ما صلاح طلبها است واگرنه وقتی 8 سال ایستادیم و اعتماد کُشی حسن روحانی را نظاره کردیم با کلاب هاوس میخواستیم اعتمادسازی کنیم یا با تکیه بر مثلث «مرعشی، کرباسچی و قوچانی»؟ خلاصه و مفیدتر بازی با مشارکت پایین دو رو دارد؛ یک رو واقعیتی است که داریم میبینیم روی دیگر فرافکنی ما اصلاحطلبها است یعنی مردمی که هشت سال هست و نیست شان را از دست دادند باید یقه ی کدام طرفِ ماجرا را میگرفتند؛ اصلاحاتیها را یا اصولگرایان را. دولتی که با حمایت اصلاحطلبها بر سر کار آمده بود در میانه ی راه، با بخشی از اصلاحطلبها بهتر کنار آمد اما مردم تمام اصلاحطلبها را مقصر دانستند. در این میان ما اصلاحطلبها یا با همراهی با حسن روحانی اعتماد و معیشت و هست و نیست مردم را سوزاندیم یا با سکوت مان که در هر دو صورت مقصر بودیم و باید تاوان پس میدادیم که دادیم. ظرفیت رای اصلاحطلبها همانی بود که دیدیم با یا بدون جهانگیری، پزشکیان و حتی علی لاریجانی، اصل ماجرا هیچ تغییری نمیکرد چون ما در «مثلث برمودای سیاست» از نظر مردم «نیست و محو» شده بودیم و چارهای جز پذیرش شکست نداشتیم!
سایر اخبار این روزنامه
آیا تا آخر تیرماه واکسیناسیون معلمان انجام میشود؟
علی بیگدلی: فراموش نکنیم روسها بسیار زیرک هستند!
مصائب روسها برای ایران
مثلث برمودای اصلاحطلبان حسن روحانی- کلاب هاوس - کارگزاران سازندگی
50درصد دانشآموزان دختر عشایر پس از دبستان ترک تحصیل میکنند!
مبارزه با فساد اولویت نخست کشور
توجه به حقوق شهروندی اولویت دولت جدید باشد
لغو تحریمها یا اقرار به نقض حقوق بنیادین بشر و جنایت علیه بشریت؟
ابزاری برای حمایت شهروندان در برابر آثار منفی رسانهها
اختلال شخصیت اجتنابی یا دوری گزین