جنتلمن‌های دیروز قداره کش‌های امروز

حیدر بایزیدی ‪-‬ انتشار فیلم قمه کشی دختران جوان ونوجوان بازتاب زیادی در محافل اجتماعی کشور داشته، فیلمی کوتاه، که در آن تعدادی دختر نوجوان در یکی از پارک‌های شهر اصفهان در حال کل کل و دعوای بچه‌گانه توام با زد و خورد و فحاشی به هم هستند اما دختری که به نام «هلیا» صدا زده می‌شود بعد از یک جدال فیزیکی و کلامی ناگهان قداره‌ای را از لباسش خارج کرده و برای حاضران عرض اندام می‌کند و تصویری جدید اما تاسف بار و دهشتناک از نسل نوجوانان دهه هشتاد را به نمایش می‌گذارد.
در اولین واکنش به اقدام این دختران، بنا بر عادت همیشگی جامعه، که برخورد با کژ رفتاری‌های اجتماعی را از قوای قهریه طلب می‌کنیم این بار هم بدون توجه به ریشه‌های تربیتی این آسیب در بیشتر محافل اَشد مجازات را برایشان خواستار شدیم...!
وجای تاسف آنکه هیچ فردی از این جامعه «هلیا» را از خانواده خود ندانسته و با بازنشر و طنزسازی، هتاکی و حمله به این نوجوان هنجارشکن؛ فشارهای روحی، روانی، خانوادگی و اجتماعی را بر او بیشتر کردیم، اماواقعیت این است این «هلیا» قربانی قرعه بد خود بود که رفتار هنجارشکنانه‌اش بازنشر می‌شود، «هلیاها» در جامعه ما بسیار زیاد هستند که یاهنوز فرصت نمایش برایشان فراهم نشده یا از شانس خوبشان فرصت اکران نداشته اند.
به یقین علت باز تولید جوانانی با این حجم از خشونت را باید از نهادها، متولیان و عوامل تاثیرگذار (خانواده، آموزش و پرورش، رسانه، ...) که سالهاست مدعی تربیت اسلامی در خانواده و مدرسه هستند جستجو کرد که به نظر می‌رسد در این بین نظام تعلیم و تربیت کشور اگر چه به تنهایی هیچوقت قادر به تربیت مطلوب نسل آینده نیست اما بیش از سایر نهادها می‌تواند تاثیرگذار باشد! بنابراین ریشه‌یابی این معضل باید از آموزش و پرورش شروع شود؛


- کجای فرآیند تربیت در آموزش و پرورش معیوب است که داده‌های معصوم و فرزندان این ملت را به محصولات نامرغوب و قداره به دستان خطرناک تبدیل می‌کند؟
- چه تفکر یا تفکراتی امروز حکمران نظام تعلیم و تربیت است؟
- مبنا و رهاورد این تفکرات چیست؟
در سطح عالیِ آموزش و پرورش همواره دو جریانِ عمده فکری وجود داشته است:
۱. جریان سنتی که مفاهیم و رویکردهای نوآورانه و تغییرات و تجارب جدید را با تاخیر طولانی و مقاومت می‌پذیرد و دارای مبانی معرفتی و روش شناختی خاصی در حیطه تربیت هستند. نهادهای رسمی آموزشی و فرهنگی همسو با این نوع تفکر با نفی تحول خواهی در عمل (نه در بیان)، در برابر بروزآوری روش‌های تربیتی مقاوم شده‌اند بطوریکه در برابر این فشار تفکر سنتی، مقاومتی به وجود آمده که در عُصیان نسل جوان امروز به صورت قمه کشی هویدا می‌شود. تفکری که برای انرژی و هیجانات دوران جوانی و نوجوانی و میل به دیده شدن در این دوران هیچ
برنامه ای ندارد، بنابر این ادعایی دور از منطق نیست اگر بگوییم وضع امروز آموزش و پرورش ما میوه همین تفکر است. آهنگ ساسی مانکن (جنتلمن) را به یاد بیاورد که مسولان به جای ریشه یابی، تنها سرکوب قاطع این حرکت را نشانه رفتند. . !
البته ناگفته نماند در سال‌های اخیر رگه‌هایی از تحول در رویکردهای مدیریتی این جریان قابل مشاهده است، اما «مقاومت و تاخیر در برابر روش‌های نوین تربیتی»، ویژگی ذاتیِ این جریان است.
۲. جریان نوگرا که هیچ گاه حضور دائمی در مدیریت عالی آموزش و پرورش نداشته و با وجود برخورداری از پایگاه اجتماعی و تا حدی مقبولیت در جامعه ایرانی، عمر مدیریتیِ کوتاه‌تری نسبت به جریان اول دارد. این جریان، مدعی بود تمام آموزه‌های فرهنگی و تاکیدات ارزشی را با نگاه به تجارب جهان جدید فهم می‌کند و به سبک سیاستگذاری و برنامه ریزی موجود در نظام آموزشی نگاهی متفاوت دارد که توضیح آن مجالی دیگر می‌طلبد. در عمل این جریان نیز در بسیاری موارد پا را از تحولات جهانی فراتر نهاده و ایده‌های تربیتی آنان بیشتر منجر به سقوط ارزش‌های انسانی شده است. متفکرانی به ظاهر باسواد اما پر مدعا که در اکثر مواقع با دیدگاهی مستبد سالارانه، نامربوط با انسان و مفاهیم تعلیم و تربیت، نقش معلم را از الگو و راهبر تعلیم و تربیتی به یک نیروی خدماتی مزد بگیر تغییر دادند.
با این حال در موضوعِ ظهور، رشد و بروزآسیب‌های اجتماعی از قبیل چاقوکشی دختران و در عرصه اجرای برنامه‌های تربیتی، هر دو جریان در طول سالیان متمادی به آفت‌هایی دچار هستندکه شاید بزرگترین این آفت‌ها عبارت‌اند از؛
- چیرگیِ تصمیم گیری‌های محفلی و چند نفره برای جامعه چندمیلیون نفره فرهنگیان
(از وزارتخانه گرفته تا ادارات مناطق کوچک)
- عدم توجه به سندتحول بنیادین که زیربنایی‌ترین سند آموزش‌وپرورش وبراساس آیه۹۷ سوره نحل (مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثَی وَهُوَ مُوْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ/ هرکس از مرد یا زن کار شایسته کند و مومن باشد قطعا او را با زندگی پاکیزه‌ای حیات [حقیقى] بخشیم و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام می‌دادند، پاداش خواهیم داد) «حیات طیبه» را هدف این نهاد قرارداده است. به بیانی دیگر در عمل، سند تحول بنیادین در ویترین وزارتخانه و مدارس سال‌ها ست که جای خود را به محافل چند نفره داده است
- آفت سوم گروهی از مدیران میانی و کارشناسان تربیتی هستند که یا صرفاً بر شرح وظایف تخصصی و حرفه‌ای خود متمرکزند و خود را درگیر چالش‌های فکری نمی‌کنند و یا گروهی از همین ها، از سبک گفتار و رفتار تا نوع آرایش و پوشش ظاهر خود را با سلیقه مافوق و جریان سیاسیِ غالب تنظیم می‌کنند. کارشناسانِ خنثی و کم اثر و دلالانِ معامله‌گر در ستاد آموزش و پرورش در همین بخش جا می‌گیرند.
با این اوصاف داده‌های معصوم یعنی دختران چاقو به دست امروزکه محصول سیستم آموزش و پرورش هستند، هم در فرآیند تفکر سنتی و هم درتفکر به اصطلاح نوگرا، بدون توجه به ریشه‌های قوی و فرهنگ غنی خود تربیت می‌شوند، بنابراین برای باهم کار کردن و کنار هم بودن نه تنها باید از قداره کمک بگیرند بلکه بسیاری از هنجارهای پذیرفته شده را نیز باید زیرپا بگذارند در مقابل قوه قهریه و دستگاه قضائی با روش‌های چکشی و خشن به صورت مقطعی با این نوع هنجارشکنی برخورد می‌کنند نتیجه آنکه به جای ایجاد امنیت روانی ... اجتماعی برای شهروندان، هر بار با هنجارشکنی و ناامنی بیشتری در جامعه مواجه خواهیم شد و این دور و تسلل باطل زمانی متوقف می‌شود که ضابطین امنیت اجتماعی هم زمان با برخورد توام با رافت اسلامی با هنجارشکنانی از این دست، نهادها و دستگاه‌های کم کار یا منفعل مرتبط با حوزه‌ی آسیب‌های اجتماعی، جوانان و نوجوانان، ... را به علت‌عدم انجام درست وظایف بازخواست و بازنگری اصولی در برنامه‌هایشان را از مجاری قانونی خواستار
شوند.