روزنامه جوان
1400/05/16
جفایی که در حق قهرمانان خود روا داشتیم
دینشان تا ابد بر گردنمان باقی خواهد ماند و روزی، جایی باید پاسخگوی اشکهایی باشیم که ما باعث ریختنشان شدیم! ما که از ماهها قبل از المپیک زیر گوششان خواندیمکه کشتی باید جور همه را بکشد و با هر ناکامی که در توکیو شاهد بودیم، رساتر فریاد زدیم کشتی جبران میکند. کشتی که گویی جورکش دیگران بود، اما شانههایش تاب تحمل این بار را نداشت و به زانو درآمد. اما نه به واسطه تیلور امریکایی که با ندانمکاریها و جوزدگیهای خود ما!ماهها زحمت و تلاش طاقتفرسا را به سادگی با رویه اشتباهی که در پیش گرفتیم بر باد دادیم و پشت تکتک قهرمانان و امیدهای مدال خود را یک به یک به خاک مالیدیم، آن هم با فشاری که بیشک نه تیلور و نه هیچ کشتیگیر دیگری نمیتوانست به دوبندهپوشهایمان که برای این میدان از جان مایه گذاشته بودند، بیاورد! فشاری که چنان دست و پای آنها را بست که نتوانستند آنچه را که ماهها برای به دست آوردنش تلاش کرده بودند از آن خود کنند و با چشمان اشکبار از دست رفتنش را به تماشا نشستند.
نمیدانیم یا نمیخواهیم بدانیم که چطور ورزشکاران خود را یک به یک ناک اوت میکنیم؟! چه زمانی که با مشاهده یک فن چنان از خود بیخود میشویم که سر از پا نمیشناسیم و به قدر کسب طلای المپیک بلوا به راه میاندازیم و چه وقتی که با فشار بیاندازه توان کشتیگیران و ورزشکاران خود را از آنها میگیریم تا بهرغم تلاشهای بیوقفه دستشان از رسیدن به آرزوهایشان کوتاه بماند.
یزدانی با سری که توان بالا گرفتنش را ندارد از مردم حلالیت میطلبد. این احساس شرمندگی را توقعات بیجا و فشارهای غیرقابل تحمل تکتک ماست که به او تزریق کرده، کدام شرمندگی وقتی نه روی تشک کم گذاشته برای مردم و نه خارج از آن. این شرمندگی را کسانی باید احساس کنند که او را در این مخمصه گذاشتند تا دستش به طلای المپیک نرسد. طلایی که حتی تیلور امریکایی هم اعتراف میکند به دلیل خوب بودن یزدانی است که بر گردن آویخته، خوب بودنی که، اما ندانمکاریها مانع از آن شد تا طلای مهمترین کشتی المپیک در رشته آزاد در مصاف دو کشتیگیر صاحب سبک و بزرگ جهان سهم یزدانی شود.
اما از روزهای گذشته که به شکلی تلخ در یاد و خاطر ورزش ایران باقی میماند، اشکهای یزدانی است و اطری. دوبندهپوشانی که چیزی برابر حریفان خود کم نداشتند برای برتری، اما فشاری که روی آنها بود اجازه نداد طعم موفقیتی را که باید، بچشند و آنچه برایشان باقی ماند حسرتی تلخ بود از داستانی که دیگران برای آنها نوشته بودند.
جمله اطری هنوز در گوشمان زنگ میزند که با چشمانی اشکبار تکرار میکرد که گوشت تنم را آب و برای مدال تلاش کردم، اما نشد. جملهای که کاش آویزه گوشمان شود تا مرتبه بعد بار یک کاروان را بر دوش چند ورزشکار نگذاریم و چنان غرق بازی با کلماتی و حماسه ساختن از فنها و موفقیتهای قبلی نشویم تا با دست خودمان راه موفقیت را بر ورزشکارانمان ببندیم!
آنچه دست یزدانی، اطری و حتی گرایی را از رسیدن به آرزوهایشان در المپیک کوتاه کرد دغدغهای بود که انتظارات بالا و فشارهای بیمورد برای آنها ایجاد کرده بود. داستانی که از ماهها قبل از المپیک آغاز شد و کار را به جایی رساند که دیگر دغدغه دوبندهپوشان نه مبارزه با حریفان که برآورده کردن انتظارات بالا و خلاصی از فشارهایی بود که روی دوششان گذاشته شده بود، مسئلهای که توان آنها را در مصاف با حریفان تقلیل داد.
سایر اخبار این روزنامه
کوچ از ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی به شرکت بابک زنجانی!
کاش زمان میایستاد!
جفایی که در حق قهرمانان خود روا داشتیم
چگونه میتوان دولت وفاق ملی شد؟
وعده صادق میدهم
دولت سیزدهم و مسئولیت تحقق بیانیه گام دوم انقلاب
پرواز ابدی بدلکاری که پایش روی زمین بند نبود
شلیک اخطار ازمرز لبنان
ایران در بدترین شرایط کرونایی
۳ ضلع تصمیم مسکنی دولت آینده