روزنامه جوان
1400/06/16
تقسیم قدرت در افغانستان تنها چشمانداز از منظر ایران
طی سالهای پس از جنگ، جریان موسوم به اصلاحطلب، در موضوعات فرامرزی و منطقهای نظیر حضور امریکا و کشورهای هم پیمان غرب در افغانستان، عراق و سوریه به بهانه جنگ با تروریزم در سالهای ۲۰۰۱ به بعد، در قامت شبکه همکار غرب در داخل ایران، همواره جمهوری اسلامی را به اتخاذ تصمیمات شتابزده و عجولانه به نفع غرب و مشخصاً امریکا تشویق کرده که عمل به نسخههای آنها قطعاً برای ایران دردسرآفرین، پرچالش و پرهزینه بوده و فرصتهای استراتژیک ما را به تهدید تبدیل و آرایش وضعیت در منطقه را به نفع بیگانگان و به ضرر جمهوری اسلامی تغییر میداده است. هماینک نیز اصرار جریان اصلاحطلب به درگیری جمهوری اسلامی ایران با طالبان در خوشبینانهترین حالت از بیبصیرتی آنان سرچشمه میگیرد.غربیها به رهبری امریکا، به بهانه خروج از افغانستان، بازی شطرنج جدیدی را درمنطقه آغاز کردهاند. فشار افکار عمومی در منطقه غرب آسیا برای خروج بی قید و شرط قدرتهای فرامنطقهای روز به روز در حال افزایش است و تسلیم شدن در برابر این فشارها برای غرب حکم امضای مرگ زودرس آنان را دارد. غربیها به خوبی میدانند هر حرکت اشتباه آنان در منطقه به تشدید وخامت اوضاع و فشار بیشتر افکار عمومی جهت خروج آنان انجامیده و باید برای ابد از منطقه خارج و با منافع و منابع عظیم منطقه وداع کنند. به دلایل متعدد داخلی و بینالمللی، امریکا دیگر توان حضور در منطقه و تأمین هزینههای سنگین این حضور را ندارد، اما نگاه امریکا به افغانستان نگاهی راهبردی و حیاتی بوده و خروج از افغانستان میتواند بخشی از سناریوی آنان برای تعقیب اهداف کوتاه و بلند مدت آن کشور درباره ایران، روسیه و چین باشد.
بنا به گفته مقامات امریکایی و برآوردهای استراتژیک تهیه شده، ایران، روسیه و چین، مشکل و اولویت اصلی امریکا بوده و برای تحقق اهداف خود درباره ایران، روسیه و چین، کماکان به افغانستان به عنوان یک پایگاه استراتژیک نظر دارد.
به این ترتیب میتوان گفت خروج امریکا از افغانستان به هیچ وجه به منزله خروج قطعی آنان از منطقه نبوده و بیشتر به یک جابهجایی تاکتیکی در راستای تأمین اهداف استراتژیک شبیه است. به نظر میرسد امریکا در مسیر تحقق اهداف خود از استراتژی دورشوندگی استفاده کرده تا به این ترتیب بتواند هم هزینههای جانی، مالی، آبرویی، سیاسی و تکنولوژیک خود را کاهش داده و هم از دید و تیر مستقیم بازیگران موجود در منطقه خارج شود و هم ضمن تأمین اشراف اطلاعاتی خود بر منطقه به یک جنگ نیابتی چشم امید داشته باشد. امریکا با خروج فیزیکی از افغانستان و انتخاب «استراتژی دورشوندگی» تلاش میکند ایران را درگیر جنگ نیابتی ویرانگر کرده و به این ترتیب با یک تیر نشانههای متعدد را هدفگیری نماید:
۱ - جمهوری اسلامی را در یک جنگ بی پایان و ویرانگر درگیر نماید.
۲ - آثار ویرانگر عملیات روانی و دوقطبیسازی جمعیتی (موافقان و مخالفان حضور در جنگ افغانستان) عملاَ دولت ایران را با مسائل داخلی درگیر میسازد.
۳ - در شرایطی که مهمترین و حیاتیترین اولویت دولت سیزدهم مواجهه و مدیریت با مشکلات اقتصادی و اتخاذ راههای برون رفت فوری از چالشهای اقتصادی پیش رو است، با درگیر شدن در جنگ عملاَ بر مسیر اولویتهای نظام تأثیر مستقیم گذاشته و کشور را به ناکجاآباد بکشانند.
٤ - ایران را از معادلات محور مقاومت خارج کند.
۵ - با اعمال سیاست مهار استراتژیک، اقتدار استراتژیک ایران را در منطقه در کنترل عملیاتی خود بگیرد.
۶ - با کاهش تأثیر ایران بر محور مقاومت به دلیل درگیر شدن در جنگ، عملاَ محور مقاومت را در مسیر فروشی مدیریت نماید.
۷ - در غیاب ایران، با آسودگی به حل مسئله لبنان و سوریه به نفع رژیم صهیونیستی کمک کند.
۸ - درگیر شدن ایران در جنگ افغانستان نوعی کمک مستقیم به رژیم سعودی حاکم بر حجاز بوده و چه بسا معادله یمن را به نفع رژیم سعودی تغییر داده و موجبات شکست مقاومت یمن را فراهم آورد.
نگاهی به وضعیت کنونی افغانستان به خوبی نشان میدهد که:
۱ - افغانستان در شرایط ناپایدار قرار داشته و همه چیز دچار فروپاشی شده و طالبان نیز در یک حالت گیجی و بی تصمیمی به سر میبرد.
۲ - اوضاع داخلی افغانستان نیز از بی ثباتی حکایت میکند و طالبان نیز برخلاف ادعا هنوز بر اوضاع مسلط نبوده و تقریباً افغانستان فاقد حکومت قابل اتکا و اعتماد است. هنوز در افغانستان ساختارهای حکومتی شکل نگرفته و به صورت نیم بند برخی از نهادهای حکومت به رتق و فتق امور میپردازند.
۳ - هیچ کدام از کشورهای همسایه، منطقهای و فرامنطقهای نیز موضع صریح و روشنی در برابر طالبان اتخاذ نکردهاند.
٤ – در عین حال اکثر کشورها از جمله پاکستان، روسیه، چین و حتی کشورهایی که با افغانستان مرز مشترک نداشته و یا خارج از منطقه غرب آسیا هستند مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم را با طالبان شروع کردهاند و جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
۵ - افغانستان مجموعهای از قومیتها است که منها کردن هر یک از آنها بیشک به تشدید بی ثباتی و منازعات و درگیریهای داخلی خواهد انجامید.
در چنین شرایطی پیشبینی میشود جمهوری اسلامی ایران ضمن حفظ خط تماس با عناصر درگیر و بازیگران داخلی افغانستان و تأکید بر بی طرفی و عدم مداخله در امور داخلی آن کشور بر تشکیل حکومت فراگیر متشکل از همه اقوام و عشایر افغان که به تعهدات بیرونی خود پایبند باشد تأکید نماید. ایران از مذاکرات بین الافغانی در افغانستان حمایت میکند و همچنین از مذاکره با طالبان نیم نگاهی نیز بر تأثیرگذاری بر رویکرد این گروه در قبال شیعیان هزاره و سایر قومیتهای غیرپشتون در افغانستان دارد. جمهوری اسلامی از همان اجلاس بن در سال ۲۰۰۱ میلادی تاکنون، همواره تأکید داشته است که سایر قومیتهای افغان نیز بایستی نقشی برابر در آینده قدرت سیاسی این کشور ایفا نمایند تا از این طریق، صلح و ثبات پایدار در افغانستان برقرار شود.
سایر اخبار این روزنامه
این رویه احسن را فراشخصی کنید
تقسیم قدرت در افغانستان تنها چشمانداز از منظر ایران
دادرسی روزانه شخص قاضیالقضات
اعتراف دیرهنگام به نادرستی «کدخدا» خواندن امریکا
زمین هم زیر پای صهیونیستها ناامن شد
تکروی بیثباتساز اسلامآباد در کابل
سقوط پنجشیر در سکوت جهانی
وقتی قرار است جنجال معنا را قورت بدهد!
والیبال پای مربی ایرانی بایستد
افتضاح سائوپائولو
غلبه بر موج بعدی روزی ۲ میلیون تزریق واکسن میخواهد