مسئله آموزش و علی لندی

خبر کوتاه است و تکان دهنده، یک نوجوان ایذه‌ای در سن ۱۵ سالگی در حادثه آتش‌سوزی در خانه همسایه، جان دو زن سالمند را نجات می‌دهد و دو هفته پس از بستری بودن در بیمارستان، در تاریخ ۱ مهر به‌علت سوختگی درجه سوم، مشکلات شدید تنفسی و ورود عفونت به خون جان خود را از دست می‌دهد.
شاید بتوان گفت علی لندی تنها تصویر درستی از نوجوانان دهه هشتادی است، کسانی که هیچ وقت جدی گرفته نشدند و همیشه آنها را تافته‌ای جدا بافته می‌دانستیم شان اما حالا می‌بینیم که آن‌ها تصویری واقعی از انسانیت را در تاریخ این
مرز و بوم حک می‌کنند. حالا این نوجوان فداکار ایذه‌ای تیتر همه خبر‌های داخلی و خارجی است. کسی که به شرف و ایثار معنی دوباره بخشید و ققنوس وار جان داد تا دیگری جان ندهد.
اما در پی تمام تعریف و تمجید‌هایی که در خصوص این نوجوان ایذه‌ای می‌شود یک موضوع مغفول واقع شده که باید به آن پرداخته شود و آن هم آموزش است. شاید اگر علی آموزش لازم را دیده بود که در شرایط حریق چطور می‌تواند به دیگران کمک کند کمترین آسیب به او وارد می‌شد و حالا این نوجوان فداکار در کنار ما بود. ضعف آموزشی تنها دلیل از دست رفتن علی و علی هاست. آموزشی که سال‌ها مغفول واقع شده و هیچ کس هم


بهایی برای آن قائل نیست.
بدون شک اگر افراد آموزش دقیق و اصولی در خصوص کمک در شرایط بحران دیده باشند، بهتر می‌توانند به دیگران کمک کنند اما در کشور ما همه چیز سمبولیک و فرمالیته است مثل مانور آموزشی حین زلزله که در مدرسه‌ها اجرا می‌شود اما هیچ کاربرد عملی ندارد. آموزش یکی از ارکان مهم جامعه است و باید همه افراد جامعه این آموزش‌ها را دریافت کنند، شاید بتوان گفت آموزش در این خصوص جزو حقوق اولیه شهروندی هم محسوب می‌شود. با همه این وجود میتوان گفت که علی لندی آئینه تمام نمای وجوه پنهان دهه هشتادی‌ها است که ما از آن‌ها
غافل بودیم.