روزنامه خراسان
1400/07/12
سنگفرش های جویبار از طلاست
ما شهرها را حتی پیش از آن که از نزدیک دیده باشیم، به واسطه عامل شهرت شان میشناسیم؛ وقتی اسم ساوه را میشنویم، فورا یاد انار میافتیم. یزد برای خیلیهایمان یعنی بادگیر و قنات. کرمان است و زیرهاش، رشت است و بارانش و زنجان است و چاقویش. چند سالی است که جویبار هم به فهرست شهرهایی اضافه شده که از دور، فقط با شنیدن اسمشان، میشناسیمشان. جویبار اما یک فرق اساسی با شهرهای دیگر دارد؛ عامل شهرتش آن را نه تنها در ایران که در دنیا متمایز کرده است. حالا دیگر همه میدانند که جویبار به پایتخت کشتی ایران و جهان معروف است. در پرونده امروز به استان مازندران میرویم و خودمان را به جویبار میرسانیم تا از فاصله کمتری با این شهر آشنا شویم، به دیدنیهایش سرک بکشیم و بفهمیم چرا و چطور با کشتی به شهرت رسیده است.نکته: ما میدانیم که بهتر است یک شهر را با ساکنانش شناخت و قصد داشتیم جویبار را هم از زبان جویباریها به شما معرفی کنیم اما به دلایلی که بر ما معلوم نیست، هیچ کدام از اهالی جویبار که ما به آنها دسترسی داشتیم، حاضر به گفتوگو نشدند. چند همکار خبرنگار ما در جویبار و چند ورزشکار و هنرمند سرشناس جویباری، کسانی بودند که در ابتدا قول همکاری دادند و بعد بدون هیچ توضیحی تماسهایمان را بیپاسخ گذاشتند. امیدواریم در فرصت های بعدی بتوانیم پای صحبت اهالی جویبار بنشینیم و این شهر را با دقت بیشتری بشناسیم.
جویبار جویبار که میگن، کجاست؟
جویبار که اسمش را از رودهای فراوانش گرفته، از شمال به دریای خزر میرسد، از شرق به ساری، از جنوب به قائمشهر و از غرب به بابلسر. یک شوخی اینستاگرامی بین شمالیها رایج است که خطاب به مردم سایر شهرها میگویند «بیچارهها، ما تو مسافرت شما زندگی میکنیم» و جویبار طبق مختصاتی که گفتیم، اصلِ مسافرت است! حالا که هنوز سفر کردن مجاز نیست، دست کم میتوانیم دور هم چند دقیقهای در شهر رودها و پهلوانها گشتی بزنیم.
کشتی سرمایه جویبار است
اگر مخاطب کشتی باشید، در هر گزارشی از مسابقات ملی و بینالمللی اسم جویبار به گوشتان میخورد: «رضا یزدانی» یا به قول هادی عامل، «پلنگ جویبار»، «حسن یزدانی»، «کمیل قاسمی»، «مهدی حاجیزاده»، «عزتا... اکبری» و «مسعود اسماعیلپور»، فقط تعدادی از پهلوان های کشتیگیر جویبارهستند. سال 92 سایت فدراسیون جهانی کشتی (FILA) در گزارشی، جویبار را پایتخت کشتی ایران نامید. بخشی از این گزارش را بخوانیم: «در هر کشور کشتیخیزی، منطقه یا استانی وجود دارد که کشتی در آن جا پادشاه است. مثلا در روسیه، «داغستان» و «چچن» و در آمریکا «آیووا» و «پنسیلوانیا». در ایران چندین استان میتوانند مدعی باشند اما در سالهای گذشته مازندران، بهترین کشتیگیران را معرفی کرده است. در مسابقات سال 2013 نه تنها این منطقه قهرمانانی داشته است، بلکه شهر کوچکی به نام «جویبار» از این ویژگی برخوردار بوده است. ماه گذشته در بوداپست کشتی آزاد ایران برای اولین بار پس از سال 2002 قهرمان جهان شد و این درحالی بود که از پنج مدال آور ایران سه نفر آنها از جویبار بودند. شهری که تنها حدود 27هزار نفر جمعیت دارد». اگر این اشاره فیلا هم نبود، میدانستیم که کشتی در جویبار جدی است، آن قدر که حتی یکی از میدان های شهر «کشتی» نام دارد. این شهرت و موفقیت، تصادفی به دست نیامده است. جویبار روی کشتی سرمایهگذاری کرده است و حالا دارد ثمرهاش را میبیند. در جویبار، شخصی به نام «هاشم اسکندری» به عنوان معمار کشتی این شهر شناخته میشود. اسکندری که سالهای دور شهردار جویبار بوده است، در سال 1351 اقدام به احداث سالن کشتی و تربیت حرفهای کشتیگیران میکند. تا پیش از آن ورزشکاران مستعد جویبار بدون آموزش رسمی کشتی میگرفتند چرا که به مربی دسترسی نداشتند و ازعهده هزینههای سفر به تهران برای گذراندن دوره های آموزشی هم برنمیآمدند. اسکندری با حمایت شخصی و تأمین بودجه از طریق شهرداری، کشتیگیرها را راهی تهران میکند. آنهایی که با مدرک مربیگری به جویبار برمیگردند، کشتیگیران جوان نسل بعد را برای کسب مدالهای جهانی تربیت میکنند. اسکندری همچنین با پیگیری های بسیار، مجوز و اعتبار ساخت سالن کشتی را از تهران میگیرد و بعد از آن مسیر برای رشد پهلوانهای جویباری هموارتر میشود. بیایید سرمایهگذاری روی کشتی و نگاه حرفهای به این ورزش
در جویبار را از دید آمار و ارقام این موضوع بررسی کنیم:
سفال جویبار 8 هزارساله است
جویبار گرچه به پهلوانهای گوش شکستهاش شناخته میشود اما همه هنرش را روی تشک کشتی به نمایش نمیگذارد و حرفهای دیگری هم برای گفتن دارد. مثل شعری که از هشت هزار سال پیش به زبان گِل میگوید. هنر سفالگری از مشخصههای جویبار است، گرچه اینروزها مهجور مانده است. تا چندی پیش - و امروز هم کمابیش- اگر سر و کارتان به «کلاگر محله» یا «کوزهگر محله» جویبار میافتاد، شانس دیدن استادکارهای سفالگری را داشتید که در کارگاههای شان با آب و خاک جادو میکردند. «کلا» در مازندران به معنی «کوزه» است و غیر از جویبار از قدیم در قائمشهر و بابل هم محلههای کلاگر وجود داشته است؛ اسمی که نشان میدهد عمده ساکنان این مناطق سفالگران ماهری بودهاند. اگر در سفرتان به مازندران بخت پیدا کردن یک کارگاه سفال را در جویبار داشته باشید، میتوانید از استاد سفالگر سراغ یک «قدره»، «گومبکا»، «دوشون»، «گل لوه» یا «نمکشور» درجهیک را (به ترتیب یعنی «کاسه آش، ظرف مخصوص نگهداری نیشکر، ظرف مخصوص تولید کره، ظرف مخصوص درست کردن ماست» و «ظرف مخصوص نگهداری ماست») بگیرید و با خودتان سوغات ببرید.
همنشینی مذهب و هنر در یادگارهای تاریخی شهر
«سقانفار»، «سقانپار» یا «سقاتالار» بنایی چوبی در دو طبقه است که مانند آلاچیقی با پوشش شیب دار و عمدتا از جنس سفال یا حلب در کنار تکایا، حسینیهها، مساجد و در محوطه گورستانها ساخته میشده است. بخش بالایی بنا محل نشستن نوحهخوان بوده است و در قسمت پایین عزاداران جای میگرفتهاند که با چای، آب و نوشیدنیهای دیگر از آنها پذیرایی میشده است. این کارکرد آب رساندن به عزاداران، غیر از آن که مثل همه مراسم آیینی بخشی ضروری از آیین سوگواری بوده، در وجهی نمادین مفهوم «سقایی» را هم به ذهن متبادر میکرده است. در واقع هدف از ساخت این بنا در نزدیکی مکانهای مذهبی، تداعی و یادآوری نقش حضرت ابوالفضل(ع) در کنار امام حسین(ع) در آبرسانی به یاران و خاندان ایشان در کربلا بوده است. به این ترتیب علت نامگذاریاش هم مشخص میشود. «نفار» یا «نپار» که با واژه عربی سقا همراه شده، در لغتنامه دهخدا به «تختی با پایه بسیار بلند چون بالاخانهای که با پلههای چوبین بر آن بالا روند» معنی شده است.
درهم تنیدگی آیین و زندگی روزمره
سقاتالار گرچه موقوفه حضرت ابوالفضل(ع) بوده و بین مردم محلی به «ابوالفضلی» معروف است اما تنها کارکرد آیینی نداشته است. در گذشته که هنوز آب آشامیدنی لولهکشیشده دردسترس نبود، در سقاتالارها ظرف بزرگ و بیضی شکلی قرار میدادند و در آن آب میریختند تا مردم از آن بنوشند. سقانفارها از لحاظ معماری، مختص منطقه مازندران هستند که امروز تعداد کمی از آنها در این منطقه از جمله در جویبار باقی مانده است. نقشپردازیهای دینی شامل تمثال ائمه(ع)، طرحهای اساطیری مرتبط با اسطورههای آب و منبتکاریها و خوشنویسی های به جا مانده در سقاتالارها، از لحاظ هنری و تاریخی بر ارزش این بناها افزوده است. اگر میخواهید تا پیش از فراموشی همیشگی سقاتالارها که به نظر سرنوشت محتوم آنهاست، تعدادی از آن ها را از نزدیک ببینید، باید در سفرتان به استان مازندران زمان بیشتری صرف گشت و گذار در شهرهای مختلف بکنید تا سقانفار «کیجا تکیه» در بابل، «شیاده» و «کبریاکلا» در اطراف بابل و «آهنگرکلا»، «زرینکلا» و «هندوکلا» در آمل را پیدا کنید. در ادامه با یکی از آیین های قدیمی که از بیش از یک قرن پیش در تکیههای جویبار برگزار میشود، آشنا میشوید.
رسمی که از 100سال پیش پابرجاست
«مَجمَعگذاری» از آیینهای محرم در مازندران است که از حدود یک قرن پیش، غالبا در روستاهای مناطق کوهستانی و ییلاقی به ویژه در روستای «بیزکی» جویبار برگزار میشود. در این آیین خانمهای روستایی که دستپخت شان مثالزدنی است، با پختن چند نوع غذا در شبهای محرم از عزاداران پذیرایی میکنند. وجه تسمیه این رسم آن است که زنان غذاها را داخل سینیهای بزرگی که «مجمع» نامیده میشود، میچینند؛ سینیها را روی سر میگذارند و به محلهای عزاداری تحویل میدهند تا در پایان مراسم غذای مهمانان مهیا باشد. این مجمعها در آشپزخانه مسجد یا حسینیه جمعآوری میشوند و بعد از آماده شدن عزاداران هر سینی مقابل دو تا چهار نفر گذاشته میشود. ریشسفیدان روستا میگویند قدمت آیین مجمعگذاری به زمان احداث تکیه بیزکی برمیگردد و از آن زمان تا امروز همچنان معتقدان خودش را دارد.
دیدنی های جویبار
شهر فرنگ است
جویبار بیش از 20 اثر تاریخی ثبت شده دارد و برای گشت و گذار در آن، دامنه انتخابهای متنوعی دارید، از ساحل و جنگل گرفته تا دشت و تالاب. پس تصدیق میکنید که نمیشود در یک پرونده به همه جاذبههای این شهر پرداخت. آن چه در ادامه میآید شرح مختصری از دیدنیهای جویبار است اما خب شنیدن کی بود مانند دیدن؟ پس این فهرست را جایی نگه دارید تا وقتی فرصت سفر کردن امن و بیخطر دست داد، یک نقشه راه داشته باشید.
خشت پل و جمعه بازار| 5کیلومتری جویبار
خشت پل که زمان ساختش به دوران قاجار برمیگردد، روی «سیاهرود» واقع شده است و به استحکام بالا و فن مترقی معمارانهاش شناخته میشود. این پل پنج پایه مثلث شکل دارد که طراحی آنها در جهت مخالف جریان آب باعث ایجاد خاصیت موجشکنی در آن شده است. در کنار خشت پل، بازار هفتگی شهر برگزار میشود. جمعه بازار جویبار، قدیمیترین بازار سنتی مازندران است و عمری بیش از یک قرن دارد. قسمت گوشت و کباب بازار از محبوبترین بخشهایش است که تا پیش از دوران پاندمی و تعطیلی بازار، محلهایی برای کباب خوردن هم در آن تعبیه شده بود. در جمعه بازار جویبار طیف وسیعی از مواد غذایی و ابزار و وسایل عرضه میشود؛ از میوه و ترهبار و ماهی و شترمرغ تا وسایل کشاورزی و لباس و اثاث خانه. اما محصولات نوبرانه این بازار موسیقی محلی است و نوعی شیرینی سنتی به نام «فامیلی» یا «نصری» که از نظر تازگی و خوشمزگی با کبابهای تازه بازار در رقابت جدی است.
ساحل چپکرود| 16کیلومتری شمال جویبار
طولانی ترین ساحل دریای خزر، «چپکرود» است که به دلیل شرایط طبیعی یکی از سالمترین و زیباترین ساحلهای استان مازندران به شمار میرود. در این ساحل امکانات رفاهی شامل رستوران، آلاچیق و پارک ساحلی شامل زمین والیبال و فوتسال شنی قرار دارد و برای پیادهروی و دوچرخهسواری محل مناسبی است. غیر از جویبار، از مسیر خزرآباد هم میتوانید به ساحل چپکرود برسید اما هر راهی که انتخاب میکنید، یادتان باشد این ساحل بکر که به عنوان منطقه نمونه گردشگری هم معرفی شده است، با مراعات و مراقبت گردشگران است که میتواند همچنان سالم و زیبا بماند.
کردکلا و بیزکی | 28 کیلومتری جویبار، روستای حسنآباد
تکیه «کردکلا» و سقاتالار «بیزکی» هر دو یادگار دوران قاجارهستند. کردکلا در «روستای کردکلا» و «بیزکی» در روستایی به همین نام واقع شده است. کردکلا بنایی آجری است که با نقاشیهایی از صحنههای شکار و جنگ و گریز تزیین شده و به دلیل بافت ارزشمند تاریخیاش در فهرست آثار ملی به ثبت رسیدهاست. یک ایوان با شش ستون چوبی، اتاقهایی در دوطبقه به طور قرینه و یک شاه نشین در طبقه دوم، چیزی است که در این تکیه تماشا خواهید کرد. برای رفتن به سقاتالار «بیزکی» باید راهی دهستان «حسنرضا» شوید و خودتان را به روستای بیزکی برسانید. نکته مهم درباره تکیهها و سقاتالارها در جویبار و به طور کلی در استان مازندران این است که بدانید آنها صرفا بناهایی متعلق به دورهای پشت سر گذاشته شده در تاریخ یا نمونههایی تماشایی از هنر معماری نیستند بلکه بیانگر سبک زندگی و اعتقادات ساکنان این منطقه هستند.
تو به اندازه کشتیهای یزدانی زیبایی
چرا و چطور با کشتیهای حسن یزدانی زندگی و عاشقی کردیم؟
سید مصطفی صابری | روزنامهنگار
روی یک دیوار ساده که شباهت به بافت روستایی دارد جمله جالبی بود که انگار یک عاشق خطاب به معشوق نوشته بود: «تو به اندازه کشتی گرفتنهای حسن یزدانی زیبایی». حرف بیراهی هم نیست. یک معشوق در نگاه عاشق پر از شور زندگی است، همان طور که کشتیهای حسن یزدانی پرشور است. وصال، تکاپو میخواهد همانطور که کُشتیهای حسن پر از تلاش است. اصلاً انگار حسن یزدانی کشتی را زندگی میکند. انگار حسن بهجای همه ما زندگی میکند. حسن که روی تشک میرود انگار یک ورزشگاه صدهزارنفری در گوشه قلبم فریاد میکشد، انگار زمان متوقف میشود درست مثل لحظه لحظه کشتی عجیب و برزخی که حسن در فینال ریو مقابل انوار گدیوف روس داشت. این چند خط را که مینویسم هنوز از نتیجه فینال یکشنبه خبر ندارم، اما هر چه باشد حسن را دوست دارم، چون فرزند ایران است، چون بعد از باخت عجیب و لحظه آخریاش در فینال المپیک توکیو ناراحت از دست دادن مدال ایران نبودم، ناراحت حسنی بودم که برای مردمش کشتی میگیرد و همانطور هم شد، حسن بغض داشت برای مردم، حسن اشک ریخت برای مردم، و همه این رفتارها حسن را در قلب من محبوبتر کرد و فهمیدم کشتیهایش به زندگی نزدیک است، درست مثل فیلمهایی که در لحظه آخر ورق برمیگردد و آدمی که در قامت ابرقهرمان ظاهر شده ناگهان از جایی که فکرش را نمیکند ضربه میخورد، چون زندگی همین است و قهرمان و اسطوره هم که باشی ممکن است شکست بخوری، اما محجوب و سر به زیر که باشی همان شکست تو را محبوبتر میکند. حسن کشتی میگیرد و ما نمیخواهیم باور کنیم او هم یک انسان است، میخواهیم همه دردهای ما پشت رنگ طلایی مدال او مخفی شود. حسن که میخندد میخندیم و حسن که گریه میکند هوای دل ما بارانی میشود، همان 100 هزار نفر تماشاگر داخل قلبم بعد از فینال توکیو و باخت یزدانی بغض کردند اما قطرهای هم اشک نیامد چون میدانستند حسن گفته شرمنده مردم هستم و نمیخواستند قهرمان خوش قلبشان حس شرمندگی بیشتری داشته باشد. حسن قهرمان است نه به خاطر رنگ جذاب مدالهایش، حسن قهرمان است نه به خاطر کشتیهای توفانی که شمارش امتیازهایش باعث سرگیجه بیننده و داور میشود. حسن قهرمان است نه فقط به خاطر این که بارها با شنیدن صدای عامل که میگوید خداقوت پهلوان، دل ما را شاد کرده، حسن همه اینها هست اما بیشتر از این است، او قهرمان است چون در تمام این سالهای طلایی، قیافهاش فرقی نکرد، احترامی به بزرگ تر و پدر و مادر فرقی نکرد، عشقش به سه رنگ پرچم و مردم کشورش بیشتر شد، همیشه خودش را بدهکار میداند تا طلبکار. حسن پسرک سخت کوش روستایی دیروز حالا یک قهرمان است چون کاری را میکند که در زندگی معمولی بسیاری از ما نمیتوانیم، او زیر یک خم مشکلات و کمبودها را میگیرد. حالا نتیجه فینالش با تیلور هر چه می خواهد باشد. زندگی پر از شور و امید است مثل کشتیهای او و باز هم هر عاشقی که بخواهد اوج زیبایی معشوق را توصیف کند میگوید: «تو به اندازه کشتیهای حسن یزدانی زیبایی».
منابع این پرونده: ایرنا، تابناک، باشگاه خبرنگاران جوان، ایسنا، همگردی، تاپ توریست، اتاقک، خبرگزاری دانا، طرفداری
سایر اخبار این روزنامه
آقای وزیر عجله نکنید!
سفر استاندار خراسان رضوی به افغانستان
آنتن، خالی از نشاط میماند!
امیرعبداللهیان: دولت جدید به ۵ و ۸ سال پیش برنمی گردد
آمریکا دنبال چگونه افغانستانی است ؟
متوهم، سیلی خواهد خورد
در غم رحلت احمد(ص) دلِ ما تاب نداشت - داغ افزون شده با سوگ رضا(ع) و حسَنش(ع)
باورم نمی شد امام رضا(ع) حواسش به همه زائرانش هست
تصویب سازوکار 3 روزه صدور مجوزهای کسب و کار در مجلس
سلاح جدید برای تسخیر جهان
تبدیل سرخس و دوغارون به مناطق آزاد، به نتیجه نرسید
سنگفرش های جویبار از طلاست
انتقام شیرین؛ شیرمادر و نان پدر حلالتان