پایان یک جنگ زرگری!

امید مافی‪-‬ چنان سایه هایشان بلند شده بود که تصور می‌کردیم به همین زودی گرد و خاک فرو نخواهد نشست و داستان غضبناک سرمربی و مهاجم تا اطلاع ثانوی ادامه خواهد داشت.
حالا اما همه چیز تمام شده و شبح اختلاف از در و دیوار شهر جارو شده است.
اینکه آن همه خشم و غیظ و کینه، یکشبه جای خود را به صلح و صفا و آشتی می‌دهد فی نفسه اتفاق مبارکی است و همه چیز را باید به فال نیک گرفت اما اینکه آن همه ترشرویی و پیغام و پسغام ناگهان ته کشیده و از آن همه دود و آتش تنها فندکی بر جای مانده باشد ابهام و سوال را به همراه می‌آورد و این پرسش را در ذهن‌ها متبادر می‌کند که آیا آن جنگ
تمام نشدنی در ظاهر، جنگی زرگری در باطن بوده و جماعتی ساده دل سرکار بوده اند.


گفته می‌شود با یک تماس تلفنی و کمی احوالپرسی سوءتفاهم میان دراگان اسکوچیچ و مهدی طارمی برطرف شده و دیگر ملالی نیست جز دوری پسر بوشهر از غریبه کروات و رد پای پارتیزان پورتو در سطرهای تیم ملی.
چگونه می‌شود که آن همه خط و نشان کشیدن و آن همه جدل توی ویترین روزنامه‌ها با یک پایان بالیوودی همراه شود؟ حالا دراگان چنان از مهدی طارمی تعریف می‌کند که گویی آب از آب تکان نخورده و موسیو زین پس شانه
به شانه طارمی در کوچه باغ‌های مصالحه و آشتی قدم خواهد زد. آن سوتر ماشین گلزنی تیم ملی چنان نوشابه‌ای برای دراگان باز کرده که انگار از ازل تا ابد قار قار هیچ کلاغی به گوش نرسیده و آن همه توییت ویرانگر و مصاحبه شهر بهم ریز پایانی جز عکس یادگاری مربی و شاگردی که تا چند روز پیش سایه یکدیگر را با تیر می‌زدند نداشته است.
از اینکه دو طرف با تحذیر از حاشیه‌های کبود از زدن یکدیگر دست برداشته و چهره‌ای مصلح به خود گرفته‌اند اصلا چیز بدی نیست و امیدواری را به ارمغان می‌آورد،اما همچنان حق داریم این سوال را بپرسیم که آن همه تاریکی چگونه با یک تماس خشک و خالی جای خود را به روشنایی داده و کاری کرده که پسر جنوب بیش از این از چشم اسکوچیچ نیفتد.
خدا کند جنگ میان دو کاراکتر اصلی تیم ملی از اساس جنگ زرگری نبوده و به اشتباه بوی خون را به مشام دوست و دشمن رسانده باشد.
راستی به نظر شما اسکوچیچ از راه دور چه چیزی در گوش طارمی گفت که جهنم جای خود را به بهشت داد و جنگ‌های نامنظم میان دو چهره لجوج، به یکباره آن‌ها را به رفقای گرمابه و گلستان بدل کرد؟!