روزنامه خراسان
1401/05/04
رضاشاه علیه سیدالشهدا(ع)
گروه تاریخ – مورخان در بررسی اقدامات ضددینی رضاشاه، معمولاً نقطه اوج این اقدامات را کشف حجاب و ممنوعیت عزاداری در ماه محرم میدانند؛ این اقدامات، به طور گسترده بین سالهای 1314 تا 1320، به مدت شش سال، با شدت تمام، اجرایی شد؛ هر چند که پیش از آن نیز، پهلوی اول با فرمان تغییر لباس و مواردی از این دست، رسماً به مصاف با فرهنگی دینی و ملی برخاستهبود. نفرت عمومی از رضاشاه، در پی سرکوب وحشیانه قیام مسجد گوهرشاد و به دنبال آن، صدور فرمان کشف حجاب در 17 دی 1314، به طور فزایندهای افزایش یافت و باعث شکل گرفتن مقاومتهایی در میان مردم شد که علاوه بر اسناد موجود، در خاطرات افرادی که آن سالها را درک کرده یا وصفش را از والدین خود شنیدهاند، انعکاس گستردهای پیدا کرد. سال 1395، مجموعهای از این خاطرات، به صورت تاریخ شفاهی و با همت تعدادی از جوانان مشهدی، جمعآوری شد و در قالب کتاب «قندانهای همیشه پُر» انتشار یافت. امروز، در سالروز مرگ رضاشاه، فرازهایی از آن خاطرات را که اولاً منعکسکننده هجمه وحشیانه مزدوران پهلوی اول، به اعتقادات پاک ایرانیان و ثانیاً سند مقاومت مردانه مردم مسلمان کشورمان، در برابر این دینستیزی آشکار محسوب میشود، در ادامه خواهید خواند. این خاطرات، مربوط به همان شش سالی است که به آن اشاره کردیم و عموماً در مشهد و اطرافش اتفاق افتادهاست. روضهخوانی در چاه! راوی: محمود قانعی زارع خانهشان بزرگ بود. در زیرزمین چاهی داشتند به اسم نخودبریز. همیشه پُر بود از نخود. برای اینکه نم بکشند و آماده شوند برای تفت دادن. دوشنبهها اما داستان فرق میکرد. نخودها را داخل کیسه میریختند و میچیدند اطراف دیوار. کف چاه را فرش میکردند و میایستادند تا مهمانها یکییکی برسند. نصف راه را از پلههای چاه میآمدند پایین و بقیه را با نردبان. بیست، سی نفری میشدند. سیدعلیاکبر روضهخوان که میرسید، عبا و عمامهاش را از داخل پارچه درمیآورد و جلسه روضه شروع میشد. خیال همه راحت بود که هر چه هم صدایشان به گریه برای امام حسین(ع) بالا برود، آژانهای (مأموران شهربانی) حکومت متوجه نمیشوند. جای دنجی داشتند. خیلیها حسرت مخفیگاه آنها را میخوردند. شبکه همسایگی راوی: مجید علمیان از کوچه پس کوچه تا خیابان اصلی، یکی را گذاشته بودند که مواظب آژانها باشد. یک شبکه بالای پشتبامها درست شدهبود. مأمورهای رضاخان که دیده میشدند، شبکه همسایگی فعال میشد! همسایه به همسایه، خبر میرسید تا خانه روضه. قبل از اینکه آژانها برسند، همه را فراری میدادند. خانه برمیگشت به حالت اولش. انگار نه انگار که چند دقیقه پیش آنجا چه خبر بود! همین هم مأمورها را عصبانی میکرد، نمیفهمیدند از کجا میخورند. میلرزیدند و روضه گوش میدادند راوی: حسن اعتمادی زمان که مشخص شد از هم جدا شدند؛ قرار شد به چند نفری که میشناسند خبر بدهند. فردا یکییکی سر و کلهشان پیدا شد. آهسته از پلهها پایین رفتند و منتظر ماندند تا بقیه هم برسند. بیست نفر نبودند، اما برای همانها هم جا نبود. چند نفر روی آخرین پله نشستند و بقیه هم کف سرداب، میلرزیدند و به روضه گوش میدادند. حسابی اذیت شدند، اما میارزید به اینکه از چوب و چماقدارهای رضاخان در امان باشند. کاروانسرا راوی : سیدعباس حسینی معینی با پدر آمده بودیم شهر. کارمان طول کشید و نماز مغرب شد. رفتیم مسجد همان نزدیک. بسته بود. یکی گفت بروید داخل کاروانسرا. رفتیم آنجا. نه دیواری، نه حصیری؛ هیچی، حتی مهر هم نبود! یک قسمت را صاف کردهبودند و پیشنماز ایستادهبود تا مردم بیایند. هوا تاریک شد و به زور میتوانستی کناریت را ببینی. بعد از نماز، روحانی از کربلا گفت و آرامآرام صدای گریه مردم بلند شد. پاسبانها فهمیدند، ریختند داخل کاروانسرا. با چماق ما را میزدند. هرچه گریه کردم که از روستا آمدهایم و این هم الاغمان است و میخواهیم برگردیم، فایدهای نداشت. حسابی از دستشان کتک خوردیم.
سایر اخبار این روزنامه
پرداخت یارانه با چشم بسته!
رودررو با دستیار «کارآگاه علوی»
مرگ به خاطر افسردگی ناشی از 15 کیلو اضافه وزن!
رضاشاه علیه سیدالشهدا(ع)
رب گوجه؛ قیمت غلیظ نظارت آبکی!
برنامه توسعه یا انشایی از آرزوهای بزرگ؟!
زمزمه افزایش سن بازنشستگی راهکار یک بعدی برای مشکل اساسی
عجایب کشاورزی کشور؛ آب برها در استان های خشک!
تاج همچنان در انتظار، هدف؛ سرنگونی زلنسکی و فرار به جلوی مرعشی
درخواست تغییر ریل در تدوین برنامه هفتم توسعه
انقلابی و ضد انقلاب به روایت قالیباف
انتقام جویی عجولانه!
خطاهای والدین در انتخاب رشته دانشآموزان