حجاب‌ستیزی روی دیگر اسلام‌هراسی

اﺳﻼم ﻫﺮاﺳﯽ و اﺳﻼم ﺳﺘﯿﺰی ﭘﺪﯾﺪه جدیدی در غرب نیست و ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً رﯾﺸﻪ در تاریخ اروپا و ﺑﻪ وﯾﮋه ﺟﻨﮓﻫﺎی ﺻﻠﯿﺒﯽ دارد. پس از برخورد‌های جدی جهان غرب با پدیده اسلام، که در جنگ‌های صلیبی اتفاق افتاد، حضور مسلمانان در اندلس از قرن دوم تا هفتم هجری و برخورد اروپاییان با آن‌ها با هدف اخراجشان از اسپانیا، از مصادیق عینی اسلام هراسی است. اﻣّﺎ اﻣﻮاج ﺟﺪﯾﺪ دین‌ﺳﺘﯿﺰی و اﺳﻼم ﻫﺮاﺳﯽ، ﭘﺮوژه‌ای ﻫﺪﻓﻤﻨـﺪ از ﺳـﻮی ﺻﻬﯿﻮﻧﯿـﺴﻢ ﺑـﯿﻦ‌اﻟﻤﻠـﻞاست ﮐـﻪ ﺑـﺎﺑﻬﺮه‌گیری از اﺑﺰارﻫﺎی ﻣﺘﻨﻮع و ﺗﺎکتیک‌ﻫﺎی ﭘﯿﭽﯿﺪه ﺑـﻪ ﺻـﻮرت فراگیر درحال اجرا است. حاکمان ﻏﺮبی تلاش دارند ﺑﺎ ﺗﮑﯿـﻪ ﺑـﺮ راﻫﺒـﺮد اﺳـﻼم ﻫﺮاﺳـﯽ، بزرگ‌ترین و جدی‌ترینﻣـﺎﻧﻊ ﺑـﺮ ﺳـﺮ راه روند ﺟﻬـﺎﻧﯽ ﺳـﺎزی و اﺳـﺘﯿﻼی همه‌جانبه برجهان یعنی ﺧﻮد آﮔﺎﻫﯽ دینی، ﺑﺎزﯾﺎﺑﯽ ﻫﻮﯾﺖدﯾﻨﯽ را از میان ﺑﺮدارند و مانع تعمیق و نهادینه شدن آن درجوامع اسلامی و غربی شوند. غرب بعد از انقلاب اسلامی ایران در وضعیت پدافندی قرار گرفته است. راهبرد غرب برای مبارزه با نماد‌های دینی به‌ویژه حجاب یک رفتار واکنشی و پدافند درمقابل روند فزاینده گرایش به معنویت و دین درجوامع غرب و نهادینه شدن پوشش اسلامی درایران و برخی کشور‌های اسلامی است.
دریک نگاه روندشناسی در می‌یابیم که در دهه دوم انقلاب اسلامی به دلایل مختلف پروژه هویت زدایی و هنجارشکنی در موضوع عفاف و حجاب در دستورکار قرار می‌گیرد و این پدیده از مقوله اسلام هراسی و حجاب هراسی که در غرب کلید زده شد وبا طرح حقوق زنان و آزادی‌های اجتماعی آن‌ها در برخی رسانه‌ها و تریبون‌ها آغازشد. فرایند نهادینه شدن حجاب به‌عنوان نمادی دینی، اجتماعی و سیاسی، جامعه را مورد هجمه قرار داد و امروز با عنوان حجاب اجباری که مهندسی معکوس راهبرد کشف حجاب اجباری رضاخانی است، تلاش دارند با تبدیل یک موضوع اجتماعی و هویتی به مسئله سیاسی، درجامعه دوگانه طرفداران حجاب و مخالفان حجاب را به عنوان یک ابرپروژه تعریف کنند. در این میان دولت را به عنوان عامل اصلی منازعات اجتماعی و عامل تفرقه و زایل‌کننده وحدت ملی معرفی کنند.
امروزه، شاهد اقبال قابل توجه زنان غربی به حجاب به عنوان یک نماد دینی و هویتی مصونیت بخش هستیم که به سیستم فرهنگی و اجتماعی سرمایه داری و زیرسیستم‌های فرهنگی آن، روی خوش نشان نمی‌دهند. این موضوع برای حکومت‌های غربی قابل تحمل نبوده و سبب اعمال قوانین و مقررات سختگیرانه وجریمه‌های سنگین نسبت به رعایت حجاب شده است.
A ترس و دلهره‌ای که درمیان دولتمردان غربی به وجود آمده، آن‌ها را وادار ساخته قانون منع حجاب را به تصویب برسانند و تعدادی از کشور‌های مسلمان را نیز وادار به تصویب قوانین مشابه درباره حجاب کنند. با این همه، امروز حجاب توانسته جایگاه حقیقی خود را در دنیای غرب پیدا کند و زمینه ساز گرایش روز افزون به دین مبین اسلام گردد.


حجاب در سال‌های اخیر به دغدغه بزرگ رسانه‌ها، مراجع تصمیم ساز و سیاستگذار در جوامع غربی تبدیل شده و این مسئله، واکنش‌های برنامه ریزی شده طراحان جنگ نرم درغرب را به دنبال داشته و منجر به هجمه همه‌جانبه به دین اسلام و انقلاب اسلامی به عنوان خاستگاه و منشأ این تفکر شده است. غرب در سناریوی مبارزه با گرایش فزاینده ملت‌های غرب به دین اسلام به‌ویژه گرایش زنان، تلاش دارد با بهره‌گیری از تجربه راهبرد «سد نفوذ» در دوران جنگ سرد، یک سناریوی چند وجهی را با هدف کند کردن پروسه گرایش به اسلام و تغییرهویت جمعی درغرب به اجرا بگذارد. گام نخست این راهبرد ایجاد قوانین ضد حجاب و مخالفت با پوشش اسلامی درکشور‌های اروپایی بود.
گام دوم بهره‌گیری از دیپلماسی فرهنگی و دیپلماسی عمومی برای تغییر قوانین کشور‌های اسلامی بود که با اعمال فشار‌های سیاسی و اقتصادی و به بهانه دموکراسی، برخی ازکشور‌های عربی، آفریقایی، آسیای میانه و قفقاز را مجبور به تغییر بند‌هایی از قوانین اساسی مرتبط با دین و پوشش اسلامی کردند. گام سوم بهره‌گیری از ظرفیت بی رقیب رسانه و شبکه‌های اجتماعی است که به عنوان بزرگ‌ترین اهرم فشار در حال اجراست. غرب تلاش دارد این رویه غلط و غیردموکراتیک ضد هویتی را به یک مسئله محوری و مطالبه عمومی تبدیل کند.
ازآنجایی که در سناریوی غرب جمهوری اسلامی به عنوان محور گفتمان دینی و مصداق عینی جامعه‌ای که موضوع حجاب به عنوان یک مسئله هویتی درآن نهادینه شده است، تلاش دارد با محاصره روانی دولت و ملت، زمینه تغییر وجابه‌جایی نظام ارزشی و هویتی را درآن ازطریق تبدیل موضوع حجاب به یک مطالبه فراگیر فراهم کند.
ایران از دیدگاه غرب یک هجمه تمدنی کشنده به تمدن و هویت لیبرالیسم داشته و هویت غربی را در معرض مخاطره جدی قرار داده است. برای همین تنها راه مقابله با این پدیده هویتی، خاموش کردن موتور جریان آفندی علیه نظام هویتی غرب تعریف شده است. این مهم اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه یک راهبرد پدافندی و آفندی قدرتمند را علیه بنیاد‌ها و نماد‌های هویتی نهادینه شده اسلامی در جامعه ایران طراحی و اجرا کند.
فراتحلیل مواضع دولتمردان، اندیشکده‌ها و رسانه‌های غربی و اذناب آن‌ها درداخل درچند ماه گذشته این فرضیه را که مسئله هجمه به حجاب یک پروژه دقیق طراحی شده است که در واکنش به روند فزاینده گرایش به اسلام و حجاب در جوامع غربی برنامه ریزی شده است، تردید باقی نمی‌گذارد. این رفتاری مستأصلانه برای کند کردن فرایند تغییرهویت لیبرالی درجوامع غربی است. البته این طراحی با تمام نگرانی‌ها و خسارت‌هایی که دربخش‌هایی از جامعه زنان در ایران و جهان اسلام در پی خواهد داشت، اولاً یک اقدام واکنشی و از روی استیصال است؛ ثانیاً به دلیل اینکه حجاب در ایران به عنوان یک موضوع هویتی، فرایند نهادینه شدن را پشت سرگذاشته است، از ظرفیت لازم برای تولید آنتی تز برخوردارنیست. ثالثاً رفتار مخالفان از منطق محکمی برخوردار نیست و به دلیل ماهیت ضد قانونی و عرفی آن ظرفیت کافی برای تبدیل شدن به یک اپیدمی اجتماعی ندارد. رابعاً مدافعان حجاب درجوامع غربی نیز به عکس اقلیت طرفدار بی حجابی، هم از منطق محکمی برخوردارند و هم وضعیت با ثبات تری دارند، چراکه رفتار آن در دفاع ازحجاب عقیدتی است که نوعی خیزش علیه یک منطق تجربه شده در چند قرن گذشته است، اما اقلیت مخالف حجاب در ایران به دلیل رفتار و اغراض سیاسی پایداری و قدرت لازم برای تبدیل شدن به یک جریان را ندارد.
از این رو رفتار پدافندی غرب فرصتی تاریخی دراختیار مدافعان حجاب و عفاف قرار داده است که با تشدید برنامه‌های تبیینی، ترویجی، منطقی و معقول نظام‌مند در ارتباط با فلسفه حجاب و فلسفه مخالفت غرب با آن، این منازعه تاریخی را به نفع خود مدیریت کنند. ایران ظرفیت این را دارد که نبرد میان تمدنی را با یاری گرفتن از تجربه موفقیت آمیز نبرد‌های سیاسی و نظامی در مواجهه با غرب، صفحه پازل پیروزی‌های خود در نبرد هویتی با محوریت حجاب و عفاف را تکمیل کند و نقطه تهاجمی نبرد و جدل برسر این مسئله را در میان زنان خسته از نظام ارزشی لیبرالی متمرکز کند و موتور این ماشین فرسوده تولید بردگی زنان را با کمک ظرفیت‌های مشتاق ر‌هایی درغرب، خاموش کند.