«مسئوليت اجتماعي»؛ «روابط عمومي» يک روح در دو کالبد

هوشمند سفیدی
بررسي دقيق و عمقي مفاهيم «مسئوليت اجتماعي» و «روابط عمومي» گوياي درهم تنيدگي اين دو مفهوم است؛ شما وقتي بر مبناي ايزو 26000، اصول مسئوليت اجتماعي را احصاء مي‌کنيد، بيشتر به اين معنا دست مي يابيد:
1- پاسخگويي 2- شفافيت 3- رفتار اخلاقي 4- احترام به منافع ذي نفعان 5- احترام به حقوق انساني 6- احترام به هنجارهاي بين‌المللي  7- احترام به حاکميت قانون
مسئوليت اجتماعي شرکت (ماش) به قدري با روابط عمومي همپوشاني دارد که به تحقيق مي توان مدعي شد که اگر در يک شرکتي، از روابط عمومي و تقويت آن غافل شود، بي ترديد «مسئوليت اجتماعي» به سامان نمي رسد؛ براي مثال اگر يک شرکت يا سازماني پاسخگو باشد و اصل اول مسئوليت اجتماعي را رعايت کند آن شرکت گام اول را براي تقويت روابط عمومي برداشته است؛ همينطور است که اگر يک سازماني اصل مهم روابط عمومي را که عمل بر پايه اخلاق است، رعايت کند، درواقع به يکي از اصول مسئوليت اجتماعي عمل کرده است.


نکته ديگري که حائز اهميت است اينکه هم روابط عمومي را «مديريت حل مسائل» مي دانند و هم بر پايه «مکتب مديريت مسائل اجتماعي»، مسئوليت اجتماعي را بايد راهبردي در راستاي حل مسائل اجتماعي تلقي کرد.
همچنين، نکته مهمتري که نبايد نسبت به آن بي توجه بود، احترام به ذي نفعان است؛ در روابط عمومي، شايد اين اصل را از دلايل راهبردي تأسيس آن ارزيابي کرد؛ مسلماً اگر توجه به ذي نفع ضرورت نداشت، ما به چيزي به نام «روابط عمومي» نياز نداشتيم و از اينکه به روابط با مخاطبان / مشتريان و ذي نفعان بنديشيم و عمل کنيم، دور مي شديم و اينکه وقتي مي بينيم در مسئوليت اجتماعي نيز اين يک اصل اساسي است، بيشتر به اين مفهوم مي رسيم که گويي «مسئوليت اجتماعي» و «روابط عمومي» يک روح در دو کالبد هستند.
حال اين سئوال پيش مي آيد که به راستي کدام بخش سازماني شايستگي بيشتري دارد تا از اجراي مسئوليت اجتماعي صيانت کند و فرمان راهبري آن را به دست بگيرد، اينجاست که اگر درک عميقي از روابط عمومي داشته باشيم ترديدي به خود راه نمي دهيم که روابط عمومي، بستر واقعي براي اجراي مسئوليت اجتماعي است و در يک جمله، «روابط عمومي به مثابه مسئوليت اجتماعي است».