روزنامه آرمان امروز
1401/07/09
استانداردهای دوگانه ،پدیده رسانههای «خودی» و «غیر خودی»
محمد مهدی فرقانی: انکار بحران در رسانهها، بحران را از بین نمیبرد بلکه به بیاعتماد،کاهش سرمایه اجتماعی و میدان داری رسانههای خارجی منجر میشود آرمان امروز- رها معيري: رسانههاي ايران روزهاي سختي را پشت سر ميگذارند و کاهش مخاطب نسبت به دو دهه گذشته نشان ميدهد که سطح اعتماد عمومي در قبال آنها ريزش شديدي داشته است. روزهايي که با کمتر ديده شدن رسانههاي مکتوب و آنلاين داخلي، رسانههاي خارجي و شبکههاي اجتماعي ميداندار عرصه خبر و اطلاع رساني شدند. البته رويکرد مسئولان و رسانهها در زمان بحران نيز در اين بياعتماد عمومي بسيار تاثيرگذار بود و اتفاقاتي نظير تصميم يکشبه بدون اطلاع رساني قبلي در زمينه افزايش چند برابري نرخ بنزين، اعتراضات آبان 98، سقوط هواپيماي اوکرايني، زمان دقيق ورود و شيوع کرونا در ايران و در ماجراي اخير که براي مهسا اميني بهوجود آمد و اعتراضات مردمي شکل گرفت، اين رسانههاي داخلي بودند که قرباني اصلي اين اتفاقات لقب گرفتند و با افزايش تلويزيونها و منابع خبري، قافيه را به شبکههاي اجتماعي و رسانههاي خارجي باختند. آنچه که امروز در کمرنگتر شدن آزادي بيان در رسانههاي مکتوب و مستقل مشهود است، ناديده گرفتن آزادي بيان در ركن چهارم دموكراسي است که در آنها صداي مردم گم شده. آزادي بيان در چارچوب قانون اساسي، به رسانهها و مطبوعات اين اجازه را ميدهد که تريبون افکار عمومي باشند و آنچه را اعلام ميکند بر اساس مصالح و منافع ملي است. اين نظرات همراستا با نظر حکومت خواهد بود رسانه با آزادي بيان بايد در ميان اين دو طرف، فعاليت داشته باشند، مثلا در حوادث اخير، اگر مردم موافق برچيده شدن گشت ارشاد (امنيت اخلاقي) و برخورد با متخلفان حادثه مهسا اميني هستند، مطالبه مردم و نسل جوان بايد در رسانهها بازگو شود و از سوي ديگر نظرات مسئولان را نيز بايد در اين ميان بيان شود، نه اينکه رسانه صداي يکي از دو طرف باشد. اين امر نيز در قانون اساسي به آن اشاره شده بهنحوي كه بند 2 اصل سوم قانون اساسي «بالا بردن آگاهيهاي عمومي در همه زمينهها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانه هاي گروهي» را در صدر وظايف دولت قرار داده است. در اصل 24 قانون اساسي نيز به آزادي مطبوعات اشاره شده است: «نشريات و مطبوعات در صورتي كه مخل به قواعد اسلامي و نظام نباشند، آزادند .» در اصل 175 قانون اساسي نيز آمده است: «تأمين آزادي انتشار و بيان، از طريق موازين اسلامي در رسانههاي گروهي(راديو و تلويزيون) ضرورت دارد.» اما آنچه که برخي از مسئولان از رسانهها انتظار دارند، صرفا تبديل رسانه به تربيون آنها در زمان بحران است و از هر خبري که در رسانهها منتشر اما از تريبون و کانال آنها نباشد، واکنش نشان ميدهند. همچنين دو قطبي شدن رسانهها در زمان بحران نيز به اين امر دامن ميزند، در حاليکه وظيفه ذاتي و مسئوليت اجتماعي رسانهها اطلاع رساني درست و براساس واقعيت است.سه مولفه روزنامهنگاري در زمان بحران
براي بررسي اين موضوع به سراغ يک استاد علوم ارتباطات و از پيشکسوتان عرصه مطبوعات رفتيم. دکتر محمدمهدي فرقاني با بيان اينکه نقش رسانهها در شرايط فعلي (با توجه به اعتراضات اخير) نقش روزنامهنگاري در بحران است، به خبرنگار «آرمان امروز» ميگويد: «طبيعتا بايد مقتضيات اين نوع روزنامهنگاري در شرايط بحران در نظر گرفته شود. در روزنامهنگاري بحران بايد چند مولفه وجود داشته باشد. رسانهها بايد بازتابنده واقعيتهاي موجود در جامعه باشند و اطلاع رساني در شرايطي که تريبونهاي مختلفي در داخل و خارج از کشور وجود دارد، اگر اين امر ناديده گرفته شود، رسانههاي خارجي ميداندار اطلاع رساني خواهند شد. در اين شرايط وقتي رسانههاي داخلي نتواند بازگو کننده واقعيت باشد، مردم به آن سمت شبکههاي اجتماعي و رسانههاي خارجي تمايل بيشتري پيدا خواهند کرد. موالفه دوم اينگونه روزنامهنگاري اين است که آنها انسجام، همبستگي و وحدت ملي را حفظ کنند. مولفه سوم بر اساس تشکيل يک ستاد بحران در کشور است، اين ستاد بايد بتواند بهموقع اطلاع رساني، حقايق و گزارشهاي ميداني با توجه به منافع ملي را در اختيار رسانهها قرار دهد. در بسياري از مواقع شاهد هستيم که به دليل وجود حساسيتهاي موجود، امکان گرفتن گزارشهاي ميداني از اعتراضات نيست و اين امر بايد در اختيار ستاد بحران قرار بگيرد. متاسفانه رسانهها با محدوديت در اطلاع رساني مواجه هستند و اينکه ميگويند روزنامه نگاري يک نوع بندبازي است، مصداق آن را ميتوان در شرايط فعلي مشاهده کرد. رسانهها از يکسو با حساسيتهاي حاکميتي و در سوي ديگر با واقعيتهاي کف خيابان روبهرو هستند. بهنظر من اگر از روز اول و بهموقع حقيقت در رسانهها به مردم گفته ميشد، ابعاد اين مساله (درگذشت مهسا اميني) به اين صورت گسترش پيدا نميکرد. چون روزنامهنگاران وظايف و مسئوليتهاي اجتماعي خود را ميشناسند و براساس آن عمل ميکنند.
کرونا تجربه خوبي بود اما استفاده نکرديم
همانطور که پيشتر نيز شاهد بوديم در اسفند 98 و فروردين 99، جنجال رسانهاي در زمان اولين بروز بيماري کوويد در ايران توسط روابط عمومي وقت وزارت بهداشت رخ داد. او که رسانهها را به دروغ پراکني متهم ميکرد باور داشت که اول اسفند 98 اولين مورد بيماري کوويد در ايران مشاهده شد، اما چند ماه پس از برکناري او از اين سمت، اعلام کرد که در دي و بهمن 98، بيماري در ايران شيوع پيدا کرده بود. اين گفته را با فرقاني درميان گذاشتيم و او باور دارد که ما از تجربههاي گذشته درس نميگيريم در حالي که اين تجارب، درس آموز براي مسولان و روزنامهنگاران است. ما شاهد بوديم که در دوره اوج شيوع کرونا، تا زمانيکه بهصورت منظم و مرتب اطلاع رساني از سوي ستاد ملي کرونا و وزارت بهداشت صورت نگرفت، ناباوري و عدم اعتماد عمومي افزايش پيدا نکرد. زمانيکه مردم احساس کنند که حقيقت از آنها پنهان ميشود و واقعيتها به آنها گفته نميشود براي درک واقعيت به رسانههاي غير رسمي و خارجي پناه ميبرند و تريبونهاي ديگر ميدان اطلاع رساني را در دست ميگيرند. در زمينههاي ديگر نيز به همين شکل است، انکار بحران، بحران را از بين نميبرد، بلکه به بياعتماد و کاهش سرمايه اجتماعي منجر ميشود و آنجايي که رسانه داخلي حقيقت را نيز بگويد کمتر کسي آن را باور ميکند. بنابراين ما قبول داريم که رسانههاي مستقل و مردمي در تنگناي سخت قرار دارند که باعث ميشود کمتر به وظايف و مسئوليتهاي خود پايبند باشند. مردم اخبار را از کانالهاي متفاوت دريافت ميکنند و برخي مواقع ممکن است که اين اخبار صحت و دقت کافي را نداشته باشد، اما وقتي مردم احساس کنند که رسانههاي داخلي با آنها رو راست نيستند، اخبار نادرست و مخدوش بيشتر جنبه پذيرش خواهد يافت. اگر امکاني فراهم شود که روزنامهنگاران وظايف، مسئوليتهاي ذاتي و حرفهاي خود را بهدرستي انجام دهند (با درنظر گرفتن منافع و مصالح ملي) در دراز مدت، اين بهترين رويکرد در زمانهاي بحران است. از سوي ديگر مردم فکر ميکنند بهموقع، دقيق و درست به آنها اطلاعات از طريق رسانههاي داخل داده نميشود، اين امر نيز به مديريت در زمان بحران باز ميگردد. ما مديريت بحران به معناي درست نداريم و در زمانهاي گذشته نيز شاهد بوديم که مديريت بحران از خود بحران عقبتر است. تا زمانيکه تصور شود حقيقت از مردم پنهان ميشود و هر آنچه مسولان خواهند گفت حقيقت محسوب ميشود، سطح بياعتمادي به رسانهها افزايش مييابد. در حقيقت امروزه «ميان رسانهاي» و «چند رسانهاي» شده و مردم هيچگاه گوششان به يک تريبون خاص بهعنوان نماينده حقيقت بدهکار نيست. آنها در نتيجه اخباري را که از منابع خبري معتدد دريافت ميکنند در تراز ذهن و واقعيات جامعه ميگذارند و با ارزيابي و قضاوت، حقيقت را بهنوعي براي خود شکل ميدهند. بالاخره مديريت مبتني بر محرم دانستن مردم، گفتن واقعيت و بيان حقيقت در زمان درست، رويکرد مناسبي است که امروزه مغفول مانده.
اطلاع رساني در اختيار تريبونهاي خاص
يکي از مواردي که در زمانهاي بحران مثل اعتراضات اخير مشاهده شد، برخي از رسانههاي خاص با تيترهاي تند به اعتراضات و سلبريتيها رنگ و بوي اخلاقي، فساد و... دادند. مردم در اين شرايط با دوگانگي رسانههاي داخلي روبهرو شدند و استاد علوم ارتباطات با اشاره به اينکه دود اين دو قطبي به چشم همه رسانههاي داخلي ميرود، اظهار ميکند: «اين استانداردهاي دوگانه است که در جامعه ما وجود دارد.
رسانههاي ما «خودي» و «غير خودي» شدهاند. يک سري از آنها حاشيه امني دارند و حقيقت را آنطور که ميخواهند و فکر ميکنند درست است، منعکس ميکنند. در حاليکه در راستاي منافع ملي هم نباشد، پاسخگو نيز نخواهند بود. در طرف مقابل برخي ديگر از رسانهها در گزارشگري حقيقت آسيب پذير هستند. اين استاندارد دوگانه وجود داشته و دارد و باعث مي شود که ما در داخل پايگاه رسانهاي خود را از دست بدهيم و مرجعيت رسانهاي را به خارج از کشور واگذار کنيم. روزنامهاي که مجوز رسمي دارد و کانالهاي مختلف به آنها تاييديه و اجازه انتشار دادهاند و در راستاي اهداف نظام کار ميکند بايد دست آنها باز باشد براي انعکاس حقايق.
سایر اخبار این روزنامه
مقابله قهری با مسائل فرهنگی و نسلی اشتباه است
حرفهای جامعه منتقد را بشنویم
ضرورت ورود دیپلماتیک ایران به درگیریهای منطقهای
نقش آفرینی رسانهها در زمانه بروز بحرانها
شکست جریان صدر در انحلال پارلمان
رمزگشایی از پیشنهاد جدید آمریکا به ایران
میوه های وارداتی حیات خلوت تجار خاص
استانداردهای دوگانه ،پدیده رسانههای «خودی» و «غیر خودی»
خنثی سازی توطئه سقوط 2 فروند هواپیما
رشد قاچاق لوازم خانگی در هزار توی انحصار طلبی ؟!
رنجهای سالمندی
رکوردشکنی فولاد هرمزگان در تولید تختال