ژوبین صفاری لزوم گفت‌وگو در شرایط برابر

«گفت‌وگو» در تاریخ علم و فلسفه از زمان سقراط قدمت دارد و او بود که گفت‌وگو را راهی برای یافتن حقیقت دانست. اما هیچ‌یک از مکالمات سقراطی برای قانع ساختن یا مخالفت‌ ورزیدن نبود. بنابراین اگر بخواهیم به معنای واقعی بدانیم که مراتب و اصول گفت‌وگو چیست ناگزیر به تعریف درست از این مفهوم هستیم، حتی اگر برایمان شناخت مقوله گفت‌وگو امر بدیهی باشد اما آنچه امروز می‌بینیم با ماهیت واقعی گفت‌وگو تفاوت‌هایی دارد.
به بیان ساده گفت‌وگو زمانی شکل می‌گیرد که طرف یا طرف‌های مکالمه در وضعیت برابر و به دور از تحمیل نظرات خود بر سر میز گفت‌وگو بنشینند. این شرایط برابر به معنی آن است که هیچ کدام از طرف‌ها نخواهند با ابزار فرامتنی خود آنچه را که می‌خواهند به عنوان شرط گفت‌وگو تحمیل کنند.
باید دانست که منظور از گفت‌وگو، بحث و جدل و مناظره نیست. همه اینها برای به کرسی نشاندن غرض و منظوری از پیش تعیین شده هستند. گفت‌وگو با بحث و جدل تفاوت‌هایی دارد.
در یک گفت‌وگوی به دنبال راه حل می‌گردیم اما در بحث بیشتر می‌خواهیم خواسته و نظر خود را پیروز گردانیم. گفت‌وگو در پی یافتن پاسخ برای سوال هایمان است اما در بحث همیشه می‌خواهیم جواب سوال طرف مقابل را بدهیم.


هدف گفت‌وگو با دیگری تشریک نظرات با یکدیگر است به همین خاطر در پایان یک گفت‌وگو هر دو طرف برنده‌اند اما در بحث همیشه یک شکست خورده و یک برنده وجود دارد به این خاطر که هدف بحث برنده شدن است. در گفت‌وگو ما اصل را بر برابری خودمان با دیگری می‌گذاریم اما در بحث روی تفاوت‌های خودمان با دیگری تاکید می‌کنیم.
این مقدمه و البته تعریف برای آن است تا بدانیم آیا آنگونه که از گفت‌وگو با نسل جدید و یا همان نسل های قبلی عموماً به سکوت رفته؛ سخن گفته می‌شود می‌توان به آن امیدوار بود؟ به بیان دیگر کنش‌ها در حال حاضر نشانی از تمایل به گفت‌وگو دارد یا همچنان قرار است گفت‌وگوها با شرط رعایت چارچوب هایی انجام شود که از اتفاق برخی از اعتراضات به همین حدود سختگیرانه مربوط است؟
واقعیت آن است که بارها متخصصان علوم اجتماعی در حوزه‌های مختلف نسبت به شکاف نسلی، شکاف بین خواست مردم و مسئولان هشدار داده‌اند. اما امروز هم که سخن از تعامل می‌شود گاه صداهای متناقضی شنیده می شود که نه تنها نشانی از میل به گفت‌وگو در آن دیده نمی‌شود که همچنان بر همان سیاق آمرانه تاکید دارد. واقعیت آن است که اگر به جد تصمیم بر گفت‌وگو گرفته شده است به معنای واقعی صدای واحدی برای ایجاد فضایی برابر برای گفت‌وگو ایجاد شود. بارها اصلاح گرانِ بی غرض از گفت‌وگو سخن گفته‌اند بی تردید هرچقدر که میزان خشم افزایش پیدا کند، دیگر برای گفت‌وگو مجالی نمی‌ماند. این در حالی است که دعوت به گفت‌وگو باید به عنوان یک امر واقعی برای به نتیجه رسیدن و تغییر باشد و نه از سر رفع تکلیف و ویترینی برای عبور موقتی از بحران. برای این منظور شاید لازم است که بار دیگر به مقدمه رجوع کرد و از خود پرسید تعریف درست یک گفت‌وگوی سازنده چیست؟