روزنامه آرمان امروز
1401/07/25
خلاقیت نمادین دهه هشتادیها
دهه هشتاديها سه ويژگي اصلي دارند؛ اول، جهانياند، بسيار بيشتر از نسلهاي گذشته دوم، فرايند زيستشناختي بلوغي متفاوتتري را نيز تجربه ميکنند، باز هم بسيار متنوعتر از نسلهاي گذشته، و سوم در موقعيتي قرار گرفتهاند که جامعه ايران تحرک اجتماعي بالايي را تجربه ميکند، بسيار سريعتر از دورههاي گذشته. به عبارت ديگر، اينکه چرا برخي از نوجوانان ايراني در زمان حاضر کنشهاي بيسابقهاي انجام ميدهند، هم علل اجتماعي – بومي دارد، هم جهاني و هم زيستشناختي بلوغي.1- علت زيستشناختي – بلوغي و تغييراتي که در آن رخ ميدهد عامل مهمي در شناخت کنشهاي دهه هشتاديهاست. اين فرايند آنقدر مهم است که در تحقيقات اجتماعي زيربناي تمايز طبقاتي، جنسيتي، نژادي، قومي و خردهفرهنگي بهحساب ميآمد. يعني هرگونه رفتاري که از سوي نوجوانان صورت بگيرد را قبل از انجام هرگونه تحقيق جامعهشناختي بايد از اين زاويه موردتوجه قرار داد که اين رفتار يک نوجوان بوده است. چون اين فرآيند باوجود گروهها و طبقات مختلف اجتماعي، قومي، نژادي و خردهفرهنگي بر رفتارها و انتظارات نوجوانان تأثير بسيار فراواني ميگذارد، بهنحويکه در تحقيقات اجتماعي در مورد نوجوانان و جوانان متغيري زيرين و زمينهاي محسوب ميشد. بهعبارتديگر، رفتار و انتظارات نوجوانان از آينده پايهاي زيستشناختي هم دارد که با رويکرد عامليت تعارضهايي پيدا خواهد کرد، چون رويکردهاي عامليت بر نقش پيکار آگاهانه در شکلگيري رفتارها و انتظارات نوجوانان از آينده تأکيد دارد درحاليکه رويکرد زيستشناختي تأکيدش صرفاً بر موقعيت بلوغي است. بنابراين، براي تحليل اينکه چرا نوجوانان کنشهاي خودجوش يا خود-جوش ميکند، بايد تااندازهاي به موقعيت زيستي-بلوغي آنها در چرخه زندگي برگشت. اگر همه شرايط را مساوي در نظر بگيريم، هيچ دورهاي از زندگي مانند دوره نوجواني نيست، براي همين هم کاملاً قابلدرک است که انتظارات بزرگسالان و سالمندان به صورتي که در ميان نوجوانان و جوانان وجود دارد، نيست و چون نوجوانان در مسير زندگي در دوره نوجواني قرار دارند چنين ميانديشند و انتظار دارند. اين مسئله يعني رابطه انديشه، هوش و حافظه با شرايط زيستي انسان (کودکي، نوجواني، جواني، ميانسالي و سالمندي) موضوع تحقيقات و مقالات متعددي بوده است، بهويژه در مراکز تحقيقاتي بينرشتهاي. آغاز مسئله شدن اين موضوع با اين سؤال اساسي شروع شد که نوجوانان و جوانان امروزي مانند گذشته نيستند، چون کنشهاي بيسابقهاي دارند. قبلاً پذيرفته شده بود که نوجوانان و جوانان در مرحلهاي از چرخه زندگي هستند که تأثير فراواني بر رفتار و انتظارات و طرز تلقي آنان ميگذارد. به همين سبب گفته ميشد که نبايد به آنها متکي بود؛ لازم نيست برخي از حقوق مدني و سياسيشان، مانند حق رأي دادن, را به آنها داد، و چيزيهايي شبيه به آن. ميگفتند به سبب همين فرآيند بلوغي است که به نوجوانان و جوانان نسبت به ساير افراد در دورههاي مختلف سني در زندگي کمتر ميتوان اعتماد کرد؛ و نبايد از آنها تعهد خواست و نبايد هم به آنها مسئوليتي داد. به تعبير حقوقي، تکاليف آنها بسيار از حقوقشان بيشتر است و اساساً مسئوليتهاي اجتماعي اندکي را احساس ميکنند. بهعلاوه، چون محدوديتهاي ماليشان بسيار بيشتر است، از به فعل درآوردن برخي انتظاراتشان جلوگيري ميکند. درعينحال آنها دورهاي را ميگذرانند که در شکلگيري هويت اجتماعي و کسب منزلت در دورههاي سني ديگر مؤثر است. چون در اين دوره است که افراد انگيزهها و مدلهاي نقشآفريني را از گروههاي مرجع، همتايان و رسانههاي جمعي جذب ميکنند معمولاً، اين مدلها با ارزشهاي موجود خانوادگي هم تباين دارد و همين امر هم نشان از کماهميتتر شدن نقش خانواده در شکلگيري انتظارات آنهاست. 2- عامل مهمي که معمولاً کنشهاي نوجوانان و جوانان را کنترل ميکرد فرآيند اجتماعي کردن و دروني کردن ارزشها و هنجارها بود. در دوره جديد و جهاني شونده انتظارات جوانان در سيطره فرايند فرديت يابي نيز قرار گرفته و به همين جهت ارزشهاي اجتماعي و آيينهاي جمعي اثر خود را بهعنوان کنترلکننده بهتدريج از دست ميدهند بهطور مثال، مطالعات قبلي نشان داده بود که جوانان از رفتارهاي فراغتي و مصرفي بزرگسالان بسيار بيشتر از گذشته سرمشق ميگيرند و آرزوي انجام آن را در سر دارند، اما براي انجام آن با محدوديتهاي مالي سروکار دارند و نميتوانند اين رفتارها را که آرزويش را دارند انجام دهند. اما مطالعات کنوني اين را امر بديهي به شمار نميآورد براي همين امر است که مدتهاست از حقوق کودک و نوجوان بحث ميشود و اين سؤال مطرح شده که آيا با آنها بايد مسئوليت مدني و سياسي داد يا نه؟ اما قبل از آن، کاملاً پذيرفته شده بود که نسبت تعهدات به مسئوليتهاي اجتماعي و خانوادگي در دورههاي سني مختلف فرق دارد و لذا نوجوانان بسيار کمتر از دوران جواني و بزرگسالي حق دارند و مسئوليتپذيرند. اما اينک حداقل در کنار گزارههاي قابل آزمون قبلي چون «شکاف داشتن زمان فراوان در دوره جواني و نداشتن امکانات، انجام رفتارهاي مختلف نوجوانان و جوانان را در وضعيتي قرار ميدهد که درباره رسيدن به آن بيشتر بينديشند يا کنشهاي ناهنجار کنند» بهنوعي پديده ديگري را مانند «پويا شدن خلاقيت نمادين» مطرح ميکنند. خلاقيت نمادين يک ويژگي از نوجواني و جواني مدرن است که در هر بخشي از زندگي روزمره، در هر زمان و هر مکان بهطور فعالانه و انتقادي با امور مواجه ميشوند و به هر وسيلهاي که شده خواست خود را، اعم از نارضايتي و انتظارات، بهطور نمايان بهصورت همنشيني با همسالان خود، دوستان؛ مهماني رفتن، کافه رفتن و مکالمات است و از اين طريق آرزوها و انتظارات مشترکشان را دائماً بين خود ردوبدل ميکنند احتمال بروز کنشهاي غيرعقلاني و غيرمنطقي در بين آنها بيشتر است. درحاليکه در بين ساير گروههاي سني ممکن است انتظاراتي وجود داشته باشد اما در زندگي روزمره پالايششده و روند منطقي پيدا کند، درحاليکه اين امر در مورد نوجوانان بيمورد است. به علت همين ويژگي خلاقيت نمادين است که نوجوانان و جوانان تلاش ميکنند چرخه عمر را در مرحله جواني طولانيتر کنند. خلاقيت نمادين موقعيتي در خردهفرهنگ نوجواني و جواني است که در بستر جامعه مصرفي ابعاد جديدي به خود ميگيرد. وقتي نوجوانان با خلاقيت نمادين بتوانند زمان، مکان و کالاها و اشياء را دستکاري کنند موقعيتهايي ايجاد ميشود که بدون فهم اين موقعيت جديد، که براي نوجوان مدرن در جامعه مصرفي فراهم شده، جز توسل به اعمال دستوري و خشن در مواقع بروز کنشهاي نوجوانان و جوانان، عملي متصور نخواهد بود. البته اين حرف به معني رد کامل ورود قواي قهريه براي اعاده نظم نيست. ميدانيم که دولتهاي توسعهيافته دمکراتيک هم از قوه قهريه براي مهار برخي کنشهاي نوجوانان و جوان استفاده کردهاند. برخي جامعهشناسان اساساً ورود پليس براي نظم، چه در استاديومهاي ورزشي و چه در مراکز خريد و غيره را فرايندي از تمدن سازي به حساب آوردهاند. 3- تداوم وابستگيهاي مالي و محدوديتهاي مالي، در شرايط جهان جهاني شونده سطح انتظارات آنها را از داشتن يک زندگي ايدهآل و نيز تفکرات آرماني رشد بيشتري داده است و علاوه بر آن، شرايط اقتصادي ملي در دهههاي اخير نيز عامل مضاعف کنندهاي بود که توجه به کنشهاي نوجوانان را دو چندان کرده و خلاقيت نمادين در آنها را پوياتر کرده است. بهعبارتديگر، نوجوانان را دوچندان کرده و خلاقيت نمادين در آنها را پوياتر کرده است. بهعبارتديگر، نوجوان امروز يا دهه هشتادي بسيار بيشتر از نوجوانان دهه چهل و پنجاه و حتي دهه هفتاد خلاقيت نماديني از خود بروز ميدهد که انتقاديتر و تغييردهندهتر خواهد بود. بنابراين، بايد فرايند زيستشناختي بلوغي نوجوانان دهه هشتادي را تنها در ظرف جامعه ايران نديد بلکه اين فرض را هم مطرح کرد که شرايط جهان کنوني را در آن مؤثر است و درنتيجه، براي مطالعه دهه هشتاديها تحقيقات جديدي را آغاز کرد، قبل از اينکه مجبور شويم باعجله وزارت يا سازمان نوجوانان تأسيس کنيم. 4- عامل اجتماعي ديگري که ممکن است خاص تحولات جامعه کنوني ايران باشد و سطح انتظارات نوجوانان را تغيير داده و بهنوعي از روي برخي خلاقيتهاي نمادين ممکن است آن را شناخت، تحرک اجتماعي بالا در جامعه ايران است. البته جامعه اطلاعاتي که انسان بازتابيتري خلق کرده است هم بر تحرک اجتماعي تأثير ميگذارد و هم تحت تأثيرش است، همانطور که برخي ويژگيهاي زيستشناختي بلوغي يا بهطور مختصر نوجواني را تحت تأثير قرار داده است، چون بازتابيتر شدن نوجوانان نسبت به گذشته، همانطورکه ذکر شد، درنتيجه برخي از ابعاد جهانيشدن ازجمله يکپارچگي، در فرآيند بلوغ نوجوان تأثير بسزايي دارد. بنابراين، اين ادعا مطرح است که نيازهاي نوجوانان در اثر قرار گرفتن در جامعه اطلاعاتي و تغييرات شديد، بهويژه در نيازهاي مقايسهاي و نسبي تغيير ايجاد ميشود برخي از اين نيازها احساس ميشوند اما بيان نميشوند. ازاينجهت بازتابيتر شدن در نوجوان ممکن است شکل کاملي به خود نگيرد و تنها کنش افراد را برانگيزد تا تلاش آگاهيبخش و تقويتکننده عامليت فردي باشد. بههرحال، در اين شرايط جهاني دهه هشتاديها مسئله اجتماع خودشان را هم دارند که ممکن است خاص نوجوان ايراني باشد بهعبارتديگر، اينکه نوجوان ايراني انتظاراتي را در شرايط جهاني در خود توليد ميکند و آن را بهصورت کنشهاي اخير بروز ميدهد ميتواند به عامل تحرک اجتماعي بالاي جامعه ايران بعد از انقلاب مربوط باشد: با وقوع انقلاب اسلامي نظم اجتماعي جديدي در جامعه ايران حاکم شده است که جاي نظام قشربندي اجتماعي دوره قبل از انقلاب را گرفته است. در اين نظم اجتماعي درک مردم – و حالا نوجوانان و جوانان – از نابرابري تغيير کرده است و وجود نابرابري در جامعه ايران را امري ذاتي نميدانند و تحرک اجتماعي از يک طبقه به طبقه و موقعيت ديگر را امري شدني ميدانند. آنها اين را نميتوانند بيان کنند اما احساس ميکنند و اين را از روي خلاقيت نمادينشان بايد فهميد. در تحقيقات کيفي محقق آنها را به سخن ميآورد تا نشانههاي انتقاد آنها را دريابد، نه اينکه روايت آنها بهتنهايي توضيحدهنده واقعيت و علت کنشهايشان باشد. همين دريافتها حاکي از اين است که نوعي بينش برابري طلبانه که مطلوبشان يک نظام قشربندي باز است در ميان آنها گسترشيافته است. البته روشن است که بعد از هر انقلابي ديدگاه و کنش برابري طلبي حز لاينفک تفکر اجتماعي مردم ميشود و بهسختي ميتوان افرادي را يافت که نابرابري اجتماعي را امري طبيعي براي خود و خانوادهشان بدانند، اما تداوم آن مسئله جديدي براي نوجوان ايراني شده است. اينکه بخش وسيعي از گروههاي اجتماعي محروم بعد از انقلاب جايگزين گروههاي مسلط نظام گذشته شدند پيامد هر انقلابي در قرن بيستم است، اما تداوم اين فرآيند جايگزيني اجتماعي يا روند تحرک اجتماعي بالا متوقف نشد و ادامه يافته است. اين تحرک اجتماعي يا روند تحرکت اجتماعي بالا متوقف نشد و ادامه يافته است. اين تحرک اجتماعي بالا در حقيقت اگر کاملاً از فلسفهاي اخلاقي مثلاً شايستهسالاري، يا برابري فرصتها تبعيت ميکرد ميزان ثابتي از تحرک اجتماعي را بهوجود ميآورد، اما بهروشني مشخص نيست که فلسفه اخلاقي جامعه ما در برابر اين تغييرات سريع اجتماعي و سياست منبعث از آن چيست؟ تداوم اين تحرک اجتماعي بالا درگيري گروههايي که موقعيت اجتماعيشان تغيير ميکند بر سرشان اجتماعي و منزلت گروهي، قدرت سياسي و ثروت را افزايش ميدهد. وقايعي که اخير رخ داده اين سؤال را مطرح ميکند که آيا يکي از علل بروز اين وقايع از سوي دهه هشتاديها کشيده شدن آنها به درگيريهاي گروههاي اجتماعي بر سر تغيير جايگاه و منزلت اجتماعيشان است يا نه؟
حالا که امکان جابجايي طبقاتي براي تمام گروهها و افراد ازجمله کساني که شايستگي آن را ندارند متحملتر به نظر ميآيد، اين احساس در نوجوان ايراني نميجوشد که انتظار تغيير موقعيتاش را داشته باشد و قرار گرفتن در موجوديت اجتماعي فعلي خود را بر نتابند؟ درحاليکه تجربه زيسته مردم نيز واقعيت تداوم و حتي سريعتر شدن تحرک اجتماعي بالا را تأييد ميکند چون در بيشتر خانوادهها و گروههاي خويشاوندي افرادي بودهاند که با سرعت بهمراتب و منزلت اجتماعي بالاتري از گذشته دستيافتهاند و به لحاظ ثروت، شأن و قدرت بهسرعت تغيير موقعيت دادهاند، در خلاقيت نمادين نوجوانان ايراني، بهطور مثال، کنشهاي اخير يعني تلاش در دستکاري در فضاي خريد و پاساژها، احتمالا انتظارات آرمانيشان را از تغيير موقعيت نشان ميدهد. بحث ديگري که درباره با ميزان تحرک اجتماعي مطرح است اين است که همکاري، همنوايي و همفکري گروههاي اجتماعي مختلف نوجوان و جوان نسبت به گذشته با هم از رقابت و درگيريشان بسيار بيشتر شده است. تحقيقات نشان دادهاند که از اهميت تقسيمبنديهاي طبقاتي در خردهفرهنگهاي جوانان کاسته شده است. اين امر عواقب ناخواسته غيرقابلپيشبينياي در جامعه ايران دارد که تفکر تحرک اجتماعي سريع را در ميان جوانان گروههاي پايين اجتماعي در اثر برخورد با جوانان طبقات بالا و مرفهتر بالا ميبرد، يعني انتظار و توهم تغيير طبقاتي را زايد ميکند. از يک سو اهميت تقسيمبندي طبقاتي در خردهفرهنگ جوانان کماهميتتر شده، براي همين است که سبکهاي زندگي هويتبخش مشترکي را در بين گروههاي مختلف اجتماعي ميتوان ديد. همنشيني جوانان گروه مرفه با جوانان گروههاي اجتماعي پايينتر، نهتنها سطح انتظار از تحرک اجتماعي را بيشتر ميکند، بلکه امکان تقليد سبک زندگي آنان را بيشتر کرده است چون رفتار نوجوانان و جوانان گروههاي پردرآمد مرجعيت بيشتري براي نوجوانان ساير گروهها دارد تا عکس آن. در چنين وضعيتي نوجوانان و جوانان از هر گروهي ميخواهد سبک زندگي گروههاي مختلف بالاي اجتماعي را تقليد کنند. اين در حالي است که ابزارهاي رسيدن به اهدافشان را بهدرستي نميشناسند و همين امر ميتواند خلاقيت نمادين آنها را که با دستکاري زمان و مکان و هر چيز، شيء و کالاي ديگري که در آنهاست، غيرمنطقي نشان دهد. بنابراين، اينکه نوجوانان انتظارات غيرواقعي از زندگي و پيشرفت در آن دارند بهغيراز وضعيت زيستي بلوغي آنان به عوامل جهانيشدن و بازتابي شدن بستگي دارد، اما قبل از همه اينها، انتظارات آرماني و ميزان بالاي و ميزان بالاي تحرک اجتماعي را بايد موردتوجه بيشتر قرارداد. معمولاً اين تحرک با در دسترس قرار گرفتن آموزش در تمام سطوح صورت ميگيرد. خود آموزش سرمايه فرهنگي را بالا ميبرد و افراد را از يک گروه اجتماعي به گروه ديگر ارتقاء ميدهد اما در بسياري موارد در جامعه ما اين ارتقاءها در اثر شايستگي علمي و تحصيلي نبوده بلکه شرکت و عضويت افراد در شبکه روابط اين تحرک را ايجاد کرده و تحصيلات بهنوعي پوشش تلقي شده است و نوجوان دهه هشتادي را به کنش اعتراض به آن وا داشته است. اين خلاقيت نمادين، اينکه امتحان ميزان بالاي تحرک اجتماعي چون موقعيت اجتماعي و اقتصادي افراد را تغيير ميدهد ميپذيرد و بر آن شورش نميکند، اما به سختياش اعتراض ميکند.
تغييرات ناگهاني اجتماعي، حتي اگر توزيع مجدد ناعادلانه درآمد را بر هم بزند، خودبهخود امر پسنديدهاي نيست و در مباحث توسعه پايدار خود ممکن است به نابرابري بيشتري دامن بزند، چون تحرک اجتماعي سريع براي يک فرد يا گروه امکان ناعادلانه بودنش هم بالاتر است. عدم توجه به معيار شايستهسالاري در رسيدن افراد به پيشرفتهاي شغلي و مالي نيز ميتواند بهطور مضاعف افزايش انتظارات غيرواقعي از پيشرفت را در نزد نوجوانان دامن زده باشد. بنابراين، بايد گفت که در نظام توزيع مجدد درآمد يا نظام توزيع منابع کنوني، اينکه کيک رفاهي و درآمدي را چگونه تقسيم کردهايم نهتنها براي برقراري تحرک اجتماعي متوازن و پايدار مهم است بلکه براي کنترل کنشهاي نوجوانان نيز اهميت خاص خود را دارد. بهعلاوه، بر سطح انتظارات نوجوانان از تحصيل هم نيز تأثير ميگذارد. نتيجه آنکه هر نوع تحرک اجتماعي نميتواند عدالت را برقرار کند، بلکه ماهيت و سرعت تحرک اجتماعي امر مهمي است و سياستگذاران بايد درباره برابري و نيازهايي که بايد برآورده شوند تصميمات مهمي بگيرند، بهويژه اگر هدف سياستهاي اجتماعي کاهش مسائلي همچون فقر و طرد اجتماعي خانوادهها و نوجوانان باشد. تا زماني که ميزان تحرک اجتماعي بالا باشد بهراحتي نميتوان از دسترسي فرصتها بهطور عادلانه و منصفانه مطمئن بود. منظور از انصاف در اينجا تحقق تحرک اجتماعي برحسب نياز افراد و شايستگيشان است. علاوه بر تحرک اجتماعي بالا، بايد به موقعيت نوجوانان در جهان جهاني شونده نيز توجه کرد که بر ميزان انتظارات غيرواقعي نوجوانان در رسيدن به خواستههايشان، تأثير گذاشته است. بهعلاوه، ورود به عصر جهانيشدن اين امکان را فراهم کرده تا نوجوانان ايراني خود را با نوجوان ساير کشورهاي توسعهيافته مقايسه کند. اين پديده حداقل نيازي مانند نياز مقايسهاي ايجاد ميکند که طي آن يک نوجوان خود را با خدمات و وضع زندگي نوجوان جامعهاي ديگر مقايسه کند و اگر از خدمتي بهطور ناعادلانه محروم شده باشد در بيان و يا احساس نياز نسبياش مؤثر است. ممکن است اين نيازي مهم نباشد و محروم شدن از آن به محروميت واقعي منجر نشود، اما نميتوان از تأثير ذهني آن بر نوجوان و تأثير بر خلاقيت نمادينش غافل بود. در حقيقت در پس اين نوع آگاهي از ميزان رفاه درکشورهاي توسعهيافته و مرزبندي و تمايز خواستهها (يعني آنچه نوجوان در زندگي روزمره مصرفي ميبينند و آرزوي داشتن آن را ميکشند، هرچند خانواده، اجتماع و جامعه در فرايند اجتماعي شدنش تلاش کند؛ و سعي کند به او ياد دهد نداشتن آن به بقاي يک زندگي، خوب لطمه نميسازد) او دست از انتقادش به زمان، مکان و کالاهاي عمومي و خصوصي، مانند آموزش برنميدارد. چون در عصر اطلاعات نيازهاي مقايسهاي رسد بسيار بيشتري کردهاند و براي کشورهاي درحالتوسعه امکان نوعي سياستگذار اجتماعي براي تحقق اين نوع نيازها تقريباً غيرممکن است، اهميت توجه به آن بايد بسيار بيشتر شده باشد. بهعلاوه، ورود به جامعه مصرفي که در آن مصرف بهعنوان يک جهانبيني مطرح شده که هويت اجتماعي بخش دارد، بر پيچيدگيهاي کنش دهه هشتاديها افزوده است.
منبع: باشگاه انديشه
سایر اخبار این روزنامه
حذف دوستان منتقد باعث خوشحالی دشمنان می شود
شب داغ اوین
درآمد ایرلاین ها از مسافران جا مانده اجباری
حرف نزنید ، گوش دهید
قدرت چین ریشه در استقبال از اصلاحات دارد
جای عذرخواهی همچنان خالی است
خلاقیت نمادین دهه هشتادیها
آزوی دیرینه تزارها ، حذف کامل ایران از بازار گاز
کودتای شبانه آبیها، «شوالیه» جانشین «سردار» شد
جور دیگر باید دید
دیوان حافظ تلفیقی از فرهنگ ایرانی و اسلامی
مواجهه روسیه با ملتهای شرق اروپا
آمریکاییها از کاستی ها و ناامنیها خوشحالند
واکنش کنعانی به حمایت مجدد بایدن از اغتشاشات در ایران