خاستگاه فکری اغتشاشات

با گذشت دو ماه از شروع اغتشاشات کشورمان، کمتر تردیدی در پروژه‌ای بودن آن وجود دارد که بهترین گواه آن صراحت بیان مقامات امریکایی در حمایت از آشوبگران و مسلح کردن آن‌ها است. بدون شک این پروژه انگلیسی، امریکایی و اسرائیلی که با مدیریت سرویس‌های اطلاعاتی چند کشور غربی و منطقه‌ای و محوریت گروهک‌های تجزیه‌طلب ایرانی صورت می‌گیرد، مبتنی بر نظریه‌های مختلف امنیتی و سیاسی استوار است که خاستگاه فکری آن را می‌توان در داخل و خارج از ایران یافت.
الف) نظریه متوقف‌سازی رشد علمی ایران: نظریه پردازی جهت بی ثبات‌سازی، تجزیه و اغتشاش در ایران اسلامی به نخستین روز‌های پس از انقلاب اسلامی باز می‌گردد. اما رشد علمی کشور در دهه هفتاد و تأکید رهبر معظم انقلاب اسلامی بر نهضت نرم افزاری سبب شد تا حتی نشریات علمی دنیا برای جلوگیری از سرعت علمی دانشمندان ایرانی به ارائه راهکار بپردازند.
در این رابطه نشریه علمی نیچر یکی از معتبر‌ترین نشریات علمی جهان در مقاله‌ای عجیب تحت‌عنوان «رژه بزرگ ایرانیان» در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) راهکار جلوگیری از رشد علمی ایران را اغتشاش یا تحریم اعلام می‌کند.
یکی از سردبیران این نشریه پس از سفری به ایران و انجام تحقیقاتی پیرامون رشد علمی کشور می‌نویسد: «تعالی علمی در ایران درحال بازسازی دوباره است مگر اینکه با اغتشاشات یا تحریم‌های بیشتر جلوی آن گرفته شود... و ایرانیان می‌دانند چه کسانی هستند و از سابقه تمدن و علمی‌شان به‌خوبی آگاه هستند. در چند سال گذشته، این کشور پول بیشتری را در علم سرمایه‌گذاری کرده است.»


۱۰ سال بعد در ژوئن ۲۰۱۵، رؤسای دانشگاه‌های اسرائیل با اطلاع از پیشی گرفتن علمی ایران بر اسرائیل، طی نامه‌ای خطاب به بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، موشه کالون، وزیر دارایی و نفتالی بنت، وزیر امور آموزش وقت این رژیم نگرانی خویش از روند رشد علمی ایران را با ادبیاتی تند، اما اضطراب‌آمیز، بیان کردند.
عاموس شاپیرو، رئیس دانشگاه حیفا و یکی از امضاکنندگان این نامه گفته است: «در اینجا، سلاح موشک نیست بلکه مغز انسان است. ایران نباید در زمینه تحقیقات بر اسرائیل برتری راهبردی داشته باشد. نشانه‌های کافی وجود دارند که بیانگر کاهش اختلاف کیفی در این زمینه از سالی به سال دیگر هستند.»
ب) نظریه کوچک‌سازی ایران به هفت کشور: بر اساس دستور کار ایجاد خاورمیانه بزرگ، ایران کوچک همواره در دستور کار دشمنان ایران زمین بوده است. از نقشه سال ۱۹۷۸ میلادی (مربوط به دوران پهلوی) برنارد لوییس انگلیسی به عنوان پدر تجزیه ایران گرفته تا نقشه‌های رالف پیترز و نقشه وزارت دفاع امریکا، تقسیم ایران به پنج کشور کوچک آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان در دستور کار غرب قرار گرفت. اکنون پس از سال‌ها از پیروزی انقلاب اسلامی دشمنان ملت ایران به این نتیجه رسیده‌اند که به جای تغییر مظروف ایران باید ظرف ایران را شکسته تا از قدرتمند شدن مظروف آن برای همیشه جلوگیری کنند.
این ایده در اواخر سال ۱۳۹۹ توسط منافقین بازسازی شد و در تیرماه ۱۴۰۰ در بلژیک مورد توافق گروهک‌های تجزیه‌طلب با حمایت امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی واقع گردید که اجرای آن پس از دو مرحله شکست به بازگشایی دانشگاه‌ها و مدارس در مهرماه ۱۴۰۱ موکول شد.
ج) جلوگیری از افول غربگرایی در ایران: یکی دیگر از نظریه‌های فراگیر حامی اغتشاش به غربگرایانی تعلق دارد که حل مشکلات کشور با توان داخلی را به مثابه پایان عصر غربگرایی در ایران می‌خوانند. پروژه‌ای که غربی‌ها حداقل ۲۰۰ سال برای آن برنامه ریزی کرده و اینک حاضر به شکست آن نیستند. از همین رو، یک بخش عظیم از اغتشاشات با میدان داری روشنفکران وابسته به غرب که غربی‌ها از آن‌ها به عنوان شوالیه‌های فرهنگی یاد می‌کنند، صورت می‌گیرد. ارتش سری روشنفکران برای نخستین بار در سال ۱۳۵۱ توسط کنت دومارانش رئیس سرویس اطلاعات فرانسه سازماندهی و در دو شبکه دانشگاه و مساجد طراحی گردید. با پیروزی انقلاب اسلامی دومارانش متوجه شکست این ارتش در مقابل روحانیت شیعه گردید و با توصیف پیروزی ایران در جنگ جهانی چهارم به ارائه راهکار‌های مقابله با انقلاب اسلامی پرداخت. وی پیشنهاد خود را تحت عنوان «عملیات پشه مالاریا» روی میز رئیس‌جمهور امریکا گذاشت و در سال ۱۳۶۱ با تصویب دو مؤسسه مرتبط با علوم انسانی و جنگ‌های علم در کنگره امریکا، موفق به ساماندهی روشنفکران، مترجمان و نیرو‌های فعال سیاسی در قالب حلقه‌های فلسفی پنج شنبه‌ها و حلقه کیان و راه اندازی دو نشریه نگاه نو و کیان گردید. حلقه‌ها و پاتوق‌هایی که اغلب لیدر‌های اصلاح طلبان افراطی از آن بیرون آمدند. حمایت اصلاح طلبان از اغتشاشگران و صدور بیانیه‌های متعدد غربگرایان برای استمرار بخشیدن به آن در همین راستا قابل ارزیابی است.