گذر از يلدايي سرد به صبحي روشن

علي  ربيعي
شب يلدا، بيش از سه هزار سال است كه با زندگي زمستانه ايراني‌تباران در ه‍م آميخته است. شب يلدا، براي اقوام گوناگون ايراني، طبقات مختلف اجتماعي، شهري و روستايي، سبب‌ساز نزديك شدن دل‌ها بوده و به ميمنت اين شب، افراد از هر قشر اجتماعي و پايگاه اقتصادي همه در كنار هم، اين شب سياه را به سپيدي صبح مي‌رسانند. شايد به‌رغم فرازونشيب‌هاي تاريخي، يك رمز ماندگاري ايرانيان، ‌داشتن مناسبت‌هايي بوده است كه «در كنار هم بودن» با اميد به آينده و فردايي بهتر را مشق كرده‌اند. اتفاقا با‌هم بودن‌هاي كوچك، زمينه‌ساز باهم بودن‌هاي بزرگ را دامن زده است. يلدا به معناي تولد خورشيد نيز هست و مردم از فرداي يلدا، روزها را بلندتر از روزهاي قبل و با روشنايي بيشتر انتظار مي‌كشند و همين نيز سبب‌ساز خلق افق‌گشايي در گذار از سختي‌ها شده است. متاسفانه در سال‌هاي گذشته يك جدال بي‌معنا در تقابل با سنت‌هاي هويت‌ساز ايراني را شاهد بوده‌ايم. از نوروز و چهارشنبه‌سوري گرفته تا شب يلدا و اتفاقا زدودن عناصر فرهنگي هويت‌ساز ايران؛ ‌اقدامي خطرناك همچون ايده‌هاي تجزيه‌طلبي فيزيكي. ايرانيان با همه تنوع و عناصر مشترك هويتي، ‌ايران را معنا داده‌اند. البته خوشبختانه امسال برخي نهادها كه بيگانه با اين عناصر و فرهنگ ديرين ايراني بودند، ‌امسال رويكردي ديگر اتخاد كرده‌اند. اميدواريم كه اين تغيير رويكرد پايدار بماند.
در سال‌هاي اخير به دلايل مختلفي مثل ‌تحريم‌هاي زندگي‌زدا، فشارهاي اقتصادي، منازعات بيهوده سياسي و سياست‌هاي نابجاي اجتماعي، نوعي كلافگي جامعه و فردگرايي را دامن زد و در اين ميان فضاي مجازي نيز فاصله‌هاي باهم بودن حتي درون يك خانواده را بيشتر كرد.
علاوه بر اين، امسال، در پي ماجراهاي غم‌انگيز خيابان‌هاي پاييزي، خانواده‌هايي هستند كه عزيزان خود را در كنار ندارند از زايران شاهچراغ شيراز گرفته تا هموطنان بلوچ و كرد و... و همه هم‌ميهنان‌مان در هرجاي ايران. من تجربه تلخ سفره‌هاي يلداي بدون در كنار داشتن عزيزان از دست‌رفته‌ام را زندگي كرده‌ام و بر سر سفره، براي‌شان بشقاب‌هاي خالي چيده‌ام. 
با اين وصف در شب‌هاي سرد يلدايي، مسووليت اجتماعي‌مان را نبايد فراموش كنيم و به ياد داشته باشيم اميد و شادي حق همه انسان‌ها از هر قشري است. در اين شب‌ها، افرادي هستند كه نه تنها در سفره‌ كوچك‌شان از آجيل و انار و هندوانه خبري نيست بلكه حتي از داشتن سرپناهي گرم و پرمهر هم محرومند در حالي كه همه آنان انسانند و ايراني‌اند و بخشي از واقعيت جامعه ما هستند كه همه ما نسبت به آنان مسووليت داريم. ولي متاسفانه طردشدگان اجتماعي را از ذهن خود نيز طرد كرده‌ايم و چقدر شريفند انسان‌هايي كه اينچنين نيستند و در سردي زندگي اين طردشدگان، گرمابخشي‌اي هرچند اندك دارند. 
سوال اين است تا زماني كه افراد و گروه‌هاي رهاشده در جامعه حضور دارند، چقدر زيست يك جامعه، اخلاقي خواهد بود؟


بي‌ترديد، گذر بي‌تفاوت از ميان به حاشيه‌رفتگان و نديدن آنان جامعه را خشن‌تر مي‌نمايد. زندگي راحت نياز به روح لطيف دارد. لطافت اجتماعي براي گذار همدلانه از بحران‌ها و مشكلات و ديدن همه افرادي كه به نحوي آسيب ديده‌اند يا به هردليل غم‌هايي در دل‌شان نشسته، اجتناب‌ناپذير است. همه ما فراتر از خودبيني‌ها و فردگرايي‌هاي منفي بايد به جامعه و همه آنچه در آن جريان دارد بينديشيم.
رمز موفقيت جامعه ما و داشتن آينده‌اي بهتر، پيشگيري از تعميق شكاف‌ها است. تجارب تاريخي ما نشان داده كه هر آنچه از درون‌مان و در كنار هم بودن‌مان جوشيده، سعادت تضمين كرده و هيچگاه بيگانگان منشأ خير براي زندگي ايرانيان نبوده‌اند. گذر از يلداي سرد به صبحي روشن با درك يكديگر ‌با درك نيازها و خواست‌هاي جامعه و درك مصلحت‌هاي ملي ميسر مي‌شود.
از خداي مهربان در اين ايام، نور و شادي براي همه انسان‌ها در هركجاي زمين و به‌خصوص هموطنان‌مان بخواهيم. از پروردگار يكتا بخواهيم كه در پي تلخي اين روزهاي پاييزي، اميد و موفقيت و پشت سر گذاشتن همه مشكلات براي كشورمان رقم بخورد.