خانه امید در گردنه «الماس»
[ فاطمه عسگری نیا ] به اندازه تمام زیباییهایی که بهشت گردنه الماس دارد اسم و آوازه این گردنه بهخاطر کولاکهای سخت زمستانی و مرگومیر مردم در پیچوخم جادههای غیراستانداردش زبانزد عاموخاص است. بهگفته اهالی بومی منطقه، اینجا گذرگاه مرگ است. کافی است نخستین برف زمستانی بر زمین بنشیند آنوقت است که از هر گوشهوکنار این گردنه سخت، صدای ناقوس مرگ به گوش میرسد چه در محور اسالم خلخال، چه در محور پونل. در محور گردنه به سمت تالش هم باز خطر مرگ، خودروهای عبوری در محدوده کرمان را تهدید میکند. مصیبت بزرگتر زمانی شروع میشود که بادهای جنوبی شروع به وزیدن کند. وقتی سروکلهشان پیدا میشود انگار در گردنه قیامتی بهپا میشود. انبوه دانههای ریز برف در فضا پراکنده و بورانهای سخت در فضای مهآلود جاده شکل میگیرد. آنوقت است که دیگر راه گردنه بسته و بر تعداد حوادث هم افزوده میشود. امدادگران گردنه میگویند باید ببینیم سهم قربانیان کولاک از قرعه مرگ چگونه است؟ سقوط به درههای عمیق یا برخوردهای مرگبار خودروها.
تا چشم کار میکند سفیدی برف است انگار جاده رخت عروس به تن کرده است. دانههای برف زیر روشنایی مهتاب همچون الماسهای ریز میدرخشند. صدای خرد شدن یخهای کف جاده زیر چرخهای خودروی هایلوکس جمعیت هلالاحمر شنیده میشود. جاده کامل یخزده است. هرچه به سمت ارتفاعات گردنه نزدیک میشویم بر مهآلودگی هوا و بورانهای منطقه هم افزوده میشود. راننده میگوید خودروهای امدادی تنها وسایل نقلیهای هستند که با توجه به ساختارشان میتوانند تردد ایمنتری را در منطقه داشته باشند. روحالله این گردنه را مثل کف دستش میشناسد: « این جاده یکی از خطرناکترین جادههای شهرستان خلخال و استان اردبیل است و از ایمنی کاملی برخوردار نیست.» رد خودروهایی که همین چند شب گذشته از حاشیه جاده به درههای عمیق پرت شدهاند به وضوح دیده میشود. بهگفته روحالله نبود گاردریل عامل اصلی همه این حوادث است: «بهخاطر حجم زیاد برفی که در گردنه میبارد و ضرورت پاکسازی سریع آن، امکان نصب هیچگونه حفاظ یا گاردریلی در این جاده وجود ندارد چراکه وجود آنها امکان برفروبی و پاکسازی جاده را از راهداری میگیرد.»
پایگاه امدادی الماس در دل جاده مرگ
بعد از آخرین پیچ گردنه از مسیر خلخال ساختمان سرخرنگ و دوطبقه پایگاه امدادونجات جادهای گردنه الماس دیده میشود جایی که امدادگران لحظهبهلحظه آماده دریافت گزارشات حوادث و اعزام برای نجات جان انسانها هستند و حالا خانه امید همه مسافران درراهمانده این گردنه است. محمدنقی تسری، یکی از امدادگران این پایگاه امدادونجات میگوید: «یک شب کولاک سختی در منطقه بهراه افتاد و چشمچشم را نمیدید. هیچ ماموریتی هم تا نیمههای شب گزارش نشده بود، اما دلم آراموقرار نداشت. از همکارم خواستم برای گشتزنی به گردنه برویم. دائم نگران بودم مبادا کسی در این کولاک گرفتار شود و نتواند اطلاع دهد. همراه با خودروی امدادی راهی منطقه شدیم. فاصله زیادی با پایگاه نداشتیم که در محدودهای که نزد ما به گودال مشهور است خودروی پرایدی دیدیم که متوقف شده و راننده درحالیکه سرش روی فرمان خودروست حرکت نمیکند. وقتی نزدیک رفتیم هرچه به شیشههای خودرو زدیم راننده متوجه حضورمان نشد. به سرعت او را به سمت پایگاه منتقل کردیم. بهشدت دچار سرمازدگی شده بود. بعد از انتقال او به پایگاه تا صبح مراقبش بودیم بدون اینکه متوجه چیزی باشد. به حدی که وقتی فردا صبح از خواب بیدار شد اصلا نمیدانست کجاست و برای چه به این مکان منتقل شده است. آن شب واقعا اگر گشتزنی ما نبود این فرد در پی یخزدگی جان خود را از دست میداد.»
حجم حوادث بالاست
خاطرههایشان یکی دو تا نیست. فرقی هم نمیکند از مسئول پایگاه گرفته تا امدادگران همهوهمه پابهپای هم در ماموریتها شرکت میکنند. عاصف فتحی، مدیر پایگاه، مصداق این سخن است. کسی که وقتی از او میخواهیم درباره خاطرات تلخوشیرین ماموریتهای پایگاه برایمان بگوید بغض، حرف زدن را برایش سخت میکند. به یاد تلخترین ماموریت عمرش میافتد: «آنشب به ما خبر از برخورد پرایدی و یک دستگاه خودروی سنگین را دادند. وقتی سریعا خود را به محل حادثه رساندیم، متاسفانه متوجه شدیم سرنشینان خودرو که شامل پدر و مادر یک نوزاد بودند در دم جان باختند. مادر برای اینکه آسیبی متوجه کودک شیرخوارش نشود، او را در آغوش گرفته و در همان حالت هم از دنیا رفته بود. حالا ما بودیم و یک کودک نوزاد زخمی با تنی پوشیده از شیشهخرده که سریعا به بیمارستان انتقالش دادیم. بچه از شدت درد بدن و گرسنگی آرام نمیشد. تیم امدادی ما در بیمارستان سراغ تکتک خانمهایی که احتمال داشت، میتوانند به این بچه شیر بدهند، میرفتند تااینکه مادری پیدا کردیم و کودک بعد از ساعتها گرسنگی سیر شد. هروقت یاد این خاطره میافتم به همه همکاران امدادگرم که با جان و دل برای نجات جان انسانها تلاش میکنند افتخار میکنم.» او با اشاره به سختیهای کار امدادی در گردنه الماس و موقعیت حساس و ویژه این گردنه میگوید: «حجم حوادث ما در این منطقه بسیار بالاست. بهخاطر همین، وجود این پایگاه برای کشور حیاتی است. مجموعهای که کلکسیونی از ماموریتهای امدادی را پوشش میدهد از حوادث ترافیکی و جادهای گرفته تا حوادث کوهستان و حتی امدادرسانی به روستاهای محروم.»بهگفته او سقوط به دره عمده آمار حوادث این گردنه را بهخود اختصاص داده است: «پیچهای تند گردنه و استاندارد نبودن آن باعث شده تا ماهانه شاهد سقوط خودروهای زیادی به درههای عمیق منطقه باشیم.»
گردنهای با پیچوخمهای تندوتیز
یونس زارعی هم که 15سال سابقه فعالیت در هلالاحمر را دارد در این پایگاه عمری را سپری کرده است. اهل خلخال است و خوب میداند که کولاکهای گردنه الماس یعنی چه: «اینجا بهخاطر پیچهای تند، درههای عمیق، موقعیت جغرافیایی و کوهستانی، سختیهای عبور از آن را برای ما و مسافران متمایز میکند.» دل خوشی از گرمیج ندارد. گرمیج، همان بادهای جنوبی است که از سمت جنوب میوزد و باعث شکلگیری کولاکهای سخت در این منطقه است. گاهی قدرت این بادها آنقدر زیاد است که هم میتواند خودروها را متوقف کند هم مسافران را. خاطراتش را که مرور میکند به یاد نجات دختربچهای که دچار ایستقلبی شده بود میافتد و لبخند میزند: «این بچه را نزدیک پلیس راه از خانوادهاش تحویل گرفتیم و شروع به عملیات CPR کردیم. بچه بعد از 20دقیقهای نفس کشید. کسی باورش نمیشد بچهای که تا چندلحظه پیش همه گمان میکردند تمام کرده است، دوباره صدای نبضش به گوش میرسید. سریعا آمبولانس آمد و ما درحالیکه مشغول CPR بودیم سوار آمبولانس شدیم و این کار را تا خود بیمارستان انجام دادیم. خوشبختانه این کمک ما باعث شد تا کودک زنده بماند و به زندگی خود ادامه دهد.»
قتلگاه بیاحتیاطها
گردنه الماس، قتلگاه آنهایی است که سرعت در پیچهای تند را رعایت نمیکنند. حمیدرضا ستاری یکی دیگر از اعضای داوطلب پایگاه الماس با بیان این مطلب میگوید: «در تمام 6سال دوره خدمتم، شیفتی نبوده که در آن با حادثهای مرگبار روبهرو نباشم و این مسأله، روحیه ما را بهشدت تحتتاثیر قرار میدهد.»عاشق کارش هست با اینکه معماری خوانده و کارش معماری است اما با خودش عهد بسته کار امدادی در این گردنه را رها نکند: «وجود این پایگاه و امدادگرانش برای کمکرسانی به مردمی که از این گردنه عبور میکنند از نان شب واجبتر است.مشکل ما در این منطقه این است که مردم در زمان بروز حوادث در امر امدادونجات دخالت میکنند، غافل از اینکه این کار عواقب جبرانناپذیری را برای حادثهدیدگان دارد. نمونهاش تصادف دو خودرویی بود که از سمت شمال کشور به گردنه الماس رسیده بودند و طی آن مادر بارداری بهخاطر همین کمکها، نوزاد خود را از دست داد و فرزند خردسال دیگرش دچار قطع نخاع شد.»
سایه مرگ بهدنبال همه
خطراتی که در گردنه الماس است همیشه مسافران و رانندههای عبوری را تهدید نمیکند. سال 98بارش برف شدید در این محور امدادگران را هم غافلگیر کرد. واحد فیضی، یکی از امدادگران این پایگاه میگوید: «آن سال سختترین زمستان اردبیل بود. شب، بارش شدید برف شروع شد. ما نگران مردم مانده در جاده، غافل از اینکه قرار است چه بلایی سرخودمان بیاید. 5صبح که از خواب بیدار شدیم ساختمان قدیمی پایگاه کاملا زیر برفی به ارتفاع 4متر مدفون شده بود. هیچ راه خروجی وجود نداشت. بخاری نفتی پایگاه فضای مجموعه را آلوده و راه نفس کشیدن را برای همه سخت کرده بود. بچهها مجبور شدند با کمک دسته جارویی، سوراخ کوچکی در یکی از پنجرهها ایجاد کنند تا هوای پایگاه عوض شود. مسیرها کلا مسدود شده بود. ساعتها در آن وضعیت ماندیم تااینکه نفت بخاری تمام شد، چارهای نبود باید با ایجاد راهی میان برفها تانکر نفت را پیدا میکردیم. با کمک بچهها تونلی در برف ایجاد کردیم و به سختی خود را به تانکر نفت رساندیم و موفق شدیم به اندازه نیازمان نفت را به پایگاه منتقل کنیم. این وضعیت 5روز تمام طول کشید و در نهایت با کمک نیروهای امدادی که به گردنه اعزام شدند، موفق شدیم از این مهلکه نجات پیدا کنیم.»