رسوایی شکاف عمیق آموزشی با آزمون «پرلز»

هر چه که زمان می‌گذرد، کیفیت آموزشی کشورمان کمتر می‌شود. متأسفانه سیاست‌های نادرستی در این بخش اتخاذ شده که افت کیفی آموزش را به دنبال داشته‌است؛ مسئله‌ای که بار‌ها و بار‌ها کارشناسان نسبت به آن هشدار داده‌اند و حالا نتایج آزمون پرلز ۲۰۲۱ نشان داده که ایران جزو ضعیف‌ترین‌کشور‌ها در حوزه آموزش در میان ۶۰ کشور جهان است. در واقع آزمون پرلز، پیشرفت سواد خواندن را بررسی می‌کند؛ این آزمون از مهم‌ترین مطالعات تطبیقی در قلمروی ارزشیابی پیشرفت تحصیلی IEA است که عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان حدود ۶۰ کشور جهان را در دروس ریاضیات، علوم و سواد خواندن می‌سنجد. مطالعه پرلز در فاصله هر پنج سال یک‌بار تکرار می‌شود تا روند تغییرات آموزشی و میزان کاهش و افزایش عملکرد دانش‌آموزان کشور‌های شرکت‌کننده را مشخص کند. مسئله کیفیت آموزشی به موارد مختلفی مثل «صلاحیت حرفه‌ای و توانمندی معلمان»، «محتوای برنامه درسی» و «شیوه‌های ارزشیابی» بستگی دارد. با وجود اینکه سال‌هاست دلسوزان نظام آموزش و پرورش مسئله افت کیفیت آموزش را مطرح می‌کنند، اما اقدامی جهت اصلاح آن صورت نمی‌گیرد. به منظور بررسی چرایی افت کیفیت آموزشی در کشورمان، «جوان» با حمید رفیعی، پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت گفتگو کرده‌است.
بر اساس نتایج آزمون پرلز، کیفیت آموزش ایران جزو ضعیف‌ترین‌ها در میان ۶۰ کشور جهان است. به نظر شما چرا وضعیت آموزش در کشورمان افت کرده‌است؟
بله همینطور است. متأسفانه ما در بسیاری از مطالعات، رتبه و شاخص مطلوبی نداریم و گاهی هم دچار چالش هستیم. برای پیدا کردن چرایی این مسئله باید آن را از چندین جنبه مختلف بررسی کنیم. البته بیان این نکته را ضروری می‌دانم که آزمون‌هایی مانند تیمز و پرلز نمی‌تواند به صورت کامل وضعیت نظام آموزشی ما را بررسی کند. این آزمون‌ها نمی‌توانند آنچه از وضعیت علمی کشورمان مدنظر ما است، پوشش بدهند. به همین دلیل ممکن است گزارش این آزمون‌ها دارای خطای قابل‌توجهی باشد، اما با وجود این نمی‌توانیم بر کاستی‌های نظام آموزشی در کشورمان سرپوش بگذاریم و باید به آن‌ها توجه داشته باشیم. پس نکته اول این است که خود این آزمون‌ها از روایی قابل‌قبولی برخوردار نیست که بتوانیم آن را ملاک تصمیم‌سازی اصلاح روند آموزش و پرورش کشورمان قرار دهیم و بهتر است ما در کشور خودمان یک آزمون ملی متناسب با ویژگی‌ها و آنچه خودمان انتظار داریم، تدوین و اجرا کنیم. متأسفانه ایران یکی از معدود کشور‌های آسیایی است که هیچ سامانه‌ای برای سنجش ملی ندارد.
مسئله بعدی اینکه ما متأسفانه در حرکت آموزشی‌مان شاهد یک شکاف عمیق هستیم؛ شکافی که با افزایش رتبه‌های برتر و کسب مدال‌ها در مسابقات علمی بین‌المللی که رشد علمی و نخبگانی در کشورمان را نشان می‌دهد از طرف مدارس خاص اتفاق می‌افتد و از طرف دیگر، شاهد کاهش سطح عمومی داشته‌ها در میان عموم جامعه هستیم که مطالعات تیمز، پرلز و امثالشان، وجود نسبی آن را گزارش می‌کنند. شکاف آموزشی طبقاتی حاصل از سیاست‌های غلط نظام آموزشی در شکل‌گیری مدارس غیردولتی یا بهتر است بگویم غیرحاکمیتی است که هر کس به میزانی که پول بیشتری داشته باشد و آن را صرف نظام آموزشی کند، عایدی پربارتر و بیشتری را در حوزه آموزشی کسب می‌کند و در عوض وقتی فردی ضعف مالی دارد و پول کافی برای تحصیل ندارد، دچار بازماندگی از تحصیل یا ترک تحصیل خواهد شد یا در بهترین وضعیت از یک حداقلی از آموزش برخوردار خواهد شد که چالش‌هایی را برای او به دنبال دارد.


از سوی دیگر، سیاست‌های به کارگیری نیروی انسانی به حدی ضعیف است که در مناطق محروم و کمتر توسعه‌یافته از سرباز معلم‌ها که آموزش خاصی ندیده‌اند یا نیرو‌هایی خرید خدماتی استفاده می‌شود که این موارد در آینده نه‌چندان دور، بحران‌هایی را مانند حاشیه‌نشینی و چالش‌های اجتماعی رقم خواهد زد.
مسئله دیگر نیز مربوط به دوران کرونا می‌شود که در دوران شیوع این بیماری، رویکرد آموزشی در کشورمان به صورت مجازی دنبال شد با اینکه از بستر‌های خوبی در آموزش مجازی برخودار نبودیم، اما به آن اصرار کردیم. به همین دلیل زنگ خطر افزایش ترک تحصیلی‌ها و کاهش نمرات میانگین امتحانات به صدا درآمد. از آنجایی که مسئولان و سیاستگذاران نظام آموزشی و همچنین بهداشت و درمان به امر آموزش و پرورش به صورت افق کوتاه‌مدت نگاه کردند و تصمیم به تعطیلی مدارس گرفتند، آسیب‌های آن در آزمون تیمز و پرلز و این چنین مطالعاتی نمایان شده‌است. علاوه بر آن شاهد آن بودیم که بسیاری از کشور‌های جهان به رغم چالش‌های بهداشتی، آموزش حضوری را ادامه دادند. حتی آن‌ها پس از دوران شیوع کرونا، هزینه‌های زیادی را صرف اصلاح و جبران کاستی‌های آموزشی کردند که این کار در کشور ما صورت نگرفت. وقتی درباره آموزش صحبت می‌شود، تصوری از ضعیف بودن آن در اذهان شکل می‌گیرد. اینکه توزیع امکانات آموزشی در کشورمان ضعیف است، تراکم در کلاس‌ها بالاست و کتب درسی پرمحتوا و حجیم است. به نظر شما بخش قابل تعریفی هم در آموزش کشورمان وجود دارد؟
معمولاً نقاط ضعف آموزش و پرورش از سمت قانونگذار رخ می‌دهد. قریب به ۵۰۰ هزار معلم داریم که در کشور، نقش‌آفرینی می‌کنند و مؤثرند؛ اثر آن را در کسب مدال‌ها، رتبه‌های برتر یا در رشد عمومی علمی کشور می‌توان مشاهده کرد، اما در بخش سیاستگذاری، چالش‌هایی را برای معلمان ایجاد کرده‌ایم و با عدم ظرفیت‌دهی به جذب معلم یا تبدیل وضعیت معلم به جای تربیت معلم، اثرات منفی در عملکرد این شغل مهم بر جای گذاشته‌ایم. در حالی که معلمان در سراسر کشور تنها ظرفیت باقی مانده برای عدالت آموزشی هستند، اما از آن غافل شده‌ایم. به طور حتم با به کارگیری معلمان بی‌انگیزه نمی‌توانیم شاهد کیفیت نظام آموزشی‌کشور باشیم.
البته باید گفت که در برخی از مدارس دستاورد خوبی در حوزه‌های آموزشی و تربیتی وجود داشته و اتفاقات بی‌نظیری را در این حوزه رقم زده‌اند که به آن‌ها توجهی نشده‌است. متأسفانه در سیاستگذاری‌ها به گونه‌ای پیش رفتیم که گویا آموزش و پرورش، مسئله هیچ‌کس نیست. حتی برخی از وزیرانی که سرکار آمدند هم برنامه مناسبی نداشتند یا اگر هم داشتند شرایط برای اقدامات مناسبشان فراهم نشد. به نظر شما چطور می‌شود برای مسئولان در رابطه با آموزش و پرورش دغدغه ایجاد کرد؟
بله درست است. متأسفانه آقایان مسئول در کشورمان نگاه حداقلی به آموزش و پرورش داشته‌اند. به خصوص اینکه برخی از آن‌ها به صراحت می‌گویند هزینه کردن در آموزش و پرورش منجر به از بین رفتن منابع می‌شود. چنین نگاهی آموزش در کشور را دچار آسیب‌های فراوانی کرده‌است.
علاوه بر آن، آموزش و پرورش را در اولویت اول حکمرانی خودمان قرار نداده‌ایم. مصداقش مدت کوتاهی است که وزرای آموزش و پرورش بر سر کار هستند. یک وزیر آموزش و پرورش تا می‌خواست مسائل و چالش‌ها را بشناسد و به حل مسئله ورود کند، باید وسایلش را جمع می‌کرد و وزارتخانه را به شخص دیگری می‌سپرد. بدتر اینکه وزیر بعدی هم بدون هیچ اقدامی این وزارتخانه را ترک می‌کرد و می‌رفت.
در حالی که مسئله آموزش و پرورش باید مسئله تمام‌حاکمیتی باشد، اما به جز رهبر معظم انقلاب که به صورت مفصل درباره مسئله آموزش و پرورش تذکراتی می‌دهند و آن را پیگیری می‌کنند، هیچ‌کدام از مسئولان در عمل، دغدغه‌ای در این حوزه نداشته‌اند. تا پیش از دولت سیزدهم، شورای عالی آموزش و پرورش بدون حضور رئیس‌جمهور، جلساتش را برگزار می‌کرد. در این دولت هم، آقای رئیسی فقط یکبار در جلسات شرکت کردند. این‌ها نشان می‌دهد که این موضوع برای مهم‌ترین نهاد حکمرانی کشور چندان اولویتی ندارد. در مقابل می‌بینیم که شورای عالی اقتصادی کشور، به صورت ماهانه، چندین جلسه را با حضور سران عالی قوا و شخص رئیس‌جمهور برگزار می‌کند، بنابراین وقتی مسئله آموزش و پرورش به عنوان مسئله حاکمیتی که آینده کشور را می‌سازد در نظر گرفته نشود، انتظار پیشرفت در آن را نیز نباید داشته باشیم. اگر نتوانیم به آموزش و پرورش همانطور که شایسته است توجه نشود پس یعنی آن را مهم ندانسته‌ایم. برای توجه شایسته به آموزش و پرورش چه باید کرد؟
به نظر من باید بازگشت به سمت مدارس دولتی و احیای عملکرد آن‌ها را در دستور کار قرار داد.
متأسفانه فرصت‌های بسیار زیادی را از دست دادیم، اما هنوز هم دیر نیست. می‌توانیم قدر فرصت‌های باقیمانده را بدانیم و از ظرفیت نهاد آموزش و پرورش استفاده کنیم؛ باید بستر ارتقای عمومی مخاطب خودمان را در جامعه فراهم کنیم، به بستر توزیع عدالت آموزشی بیندیشیم، کیفیت نیروی انسانی را بالاتر ببریم، رضایت نسبی معلمان را فراهم کنیم. آن وقت در تحقق اهدافی که به عنوان اهداف جمهوری اسلامی پیش‌بینی کرده‌ایم، می‌توانیم در حد مطلوب موفق باشیم و آن‌ها را محقق کنیم.
بازنگری در سیاست‌های جذب و نگهداشت معلمان و همچنین سیاستگذاری‌هایی که در حوزه اقتصاد آموزش صورت می‌گیرد، یکی از اقداماتی است که در بلندمدت می‌تواند منجر به اصلاح روند شود. علاوه بر آن، اجرای سند تحول بنیادین می‌تواند در حل این مسئله راهگشا باشد. علاوه بر آن، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به عنوان یک سند فرادستی که به عنوان افق چشم‌انداز ۱۴۰۴ تدوین شده‌بود، می‌توانست نقشه راه خوبی برای افزایش کیفیت نظام آموزش و پرورش کشورمان باشد که متأسفانه در این چند سال اخیر در اجرای آن غفلت زیادی شده‌است. به همین دلیل نتوانستیم به اهداف و بایسته‌های اولیه نظام آموزشی در کشورمان برسیم.