زمان طلايي براي شكستن سكوت

من بسيار خوشحال هستم كه محمدجواد ظريف، وزير خارجه پيشين كشورمان بعد از قضيه فايل صوتي كه درز پيدا كرد، سكوت خود را شكسته و به ميدان آمده است. همان‌طور كه خودشان بارها گفته‌اند نبايد از لومة لائما هراسي داشته ‌باشد، چون او هر حرفي بزند، ممكن است عده‌اي كه آنها را مي‌شناسيم به ميدان بيايند و هتاكي كنند و حرف‌هايي بيهوده بزنند و با روش‌هايي كه همه م  ي‌شناسند به سرزنش و خطاب او بپردازند. اين مساله تازه‌اي نيست و در دوران مذاكرات هم همين‌گونه بود كه عده‌اي دائما در حال پرده‌دري و بي‌اخلاقي نسبت به ظريف بودند. از اينكه آقاي ظريف با همه تحفظاتي كه داشت سخن گفت بايد استقبال كرد. آقاي ظريف در برهه‌اي از تاريخ كشور شخص تاثير‌گذاري بود، او ۸ سال وزير خارجه بود و همان‌گونه كه بارها گفته‌ام و به آن اعتقاد راسخ دارم بزرگ‌ترين موفقيت ديپلماتيك تاريخ ما رقم خورده است. دستاورد ظريف و همكارانش در برجام، حتي بسيار بزرگ‌تر از مذاكرات منتهي به قطعنامه ۵۹۸ بود كه البته در آن مذاكرات هم محمدجواد ظريف نقش تعيين‌كننده‌اي در كنار علي‌اكبر ولايتي داشت. فارغ از اينكه عده‌اي بگويند «حالا چرا؟» بايد از اينكه ظريف سكوتش را شكسته است، استقبال كرد؛ چراكه هر زمان اين اتفاق مي‌افتاد باز هم عده‌اي مي‌توانستند ان‌قلت بياورند، به خصوص در اين شرايط به نظر من اين اظهارنظرها ضروري است و نه تنها ظريف، بلكه به اعتقاد من، حسن روحاني، رييس‌جمهور پيشين كشورمان هم بايد به ميدان بيايد. آقاي روحاني گاهي تك مضراب‌هايي مي‌نوازد، اما به نظر مي‌رسد كه 
هر بار هشدارها و فشارهايي به ايشان داده ‌مي‌شود كه مجددا عقب‌نشيني مي‌كند. هيچ بعيد نيست در مورد آقاي ظريف هم اين فشارها اتفاق بيفتد. اما اين افراد در بخش مهمي از تاريخ ما داراي مسووليت بودند و موفقيت‌هاي بسيار زيادي در عرصه ديپلماسي به دست آورديم. البته اين‌گونه نيست كه من يكسره همه كارهاي آقاي ظريف را تحسين كنم و بدون انتقاد آنها را قبول داشته ‌باشم.
من به موقع از برخي رويكردها و سياست‌هاي دولت پيشين انتقاد كرده‌ام و برخي سياست‌هاي ظريف را مورد نقد قرار داده‌ام. 
من اعتقاد دارم كه الان وقت حرف زدن است. اينكه مي‌گويند براي مساله انتخابات اين گفت‌وگو انجام شده است و براي گرم كردن تنور انتخابات اين جلسه برگزار شد، حرف‌هاي بيهوده‌اي است. ظريف زماني كه در اوج محبوبيت بود هم پا به ميدان نگذاشت، الان چه نيازي دارد كه بخواهد با يك گفت‌وگوي مجازي خودش را مطرح كند؟ من معتقدم كه بهتر است چنين رويدادهايي بيشتر اتفاق بيفتد.
انتظار نمي‌رود كه اظهارات سه‌شنبه شب ظريف، در رويكرد دولت كنوني در مساله برجام و مذاكرات احياي توافق هسته‌اي، تاثير چنداني بگذارد. متاسفانه اين روزها، نسبت به سال ۱۳۹۹ قضيه برعكس شده است و حالا ما به دنبال احياي برجام هستيم و امريكايي‌ها و اروپايي بي‌ميل هستند. اين موضوع نه تقصير محمد جواد ظريف است و نه تقصير حسن روحاني، بلكه تقصير كساني است كه بلد نبودند مذاكره كنند و پا به ميدان گذاشتند و به اعتقاد من فاجعه آفريدند. اگر هدف كشور مذاكره و احياي برجام بود، مذاكره‌كنندگان بدي انتخاب شدند و رويكرد نامناسبي در پيش گرفته ‌شد. اينكه فردي به عنوان مذاكره‌كننده انتخاب شود كه اعتقادي به برجام ندارد، هر چند كه حالا گفته ‌مي‌شود نظرش كاملا عوض شده است، اما اعتقاد اشتباهي است. رويكرد بدي هم براي مذاكرات در پيش گرفته ‌شد، اينكه گفته شده است چون امريكايي‌ها از برجام خارج شده‌اند پس نبايد با امريكايي‌ها مذاكره كرد، به نظر من تصميم صحيحي نبود. همه مي‌دانند مانع اصلي و طرف اصلي ما در مذاكرات امريكاست. در مذاكرات ۲۲ ماهه‌اي كه به برجام منتهي شد هم طرف اصلي ما امريكا بود و بقيه طرف‌ها در 1+5 نقش توپ ‌جمع‌كن داشتند و چندان كاره‌اي نبودند. هر مذاكره بايد معطوف به هدفي باشد، هدف بايد نشانه‌گذاري شود و با روش‌هاي مذاكراتي به سمت آن هدف حركت كرد. به نظر من در مذاكرات دولت كنوني نه هدف‌گذاري درستي انجام شده ‌بود و نه روش‌ها و تاكتيك‌ها مورد مداقه قرار گرفته ‌بود. ما مي‌رفتيم با 1+4 مذاكره مي‌كرديم، درحالي كه 1+4  هيچ‌كاره بود، تحريم‌ها را امريكا اعمال كرده ‌بود و نقش‌آفرين اصلي امريكايي‌ها بودند. ما مترسكي به نام 1+4  درست كرده ‌بوديم كه از طريق آنها حرف‌مان را به امريكايي‌ها بزنيم. هم تيم مذاكره‌كننده ما و هم رويكرد مذاكراتي ما انتخاب‌هاي غلطي بودند. به غير از ۵ دور مذاكره سيدعباس عراقچي، معاون وقت وزير امور خارجه در بهار سال ۱۴۰۰ كه امريكايي‌ها تقريبا تمام خواسته‌هاي ايران را پذيرفته ‌بودند و خبر دارم كه آقاي روحاني به سيدابراهيم رييسي، رييس‌جمهور تازه منتخب گفته ‌بود كه اجازه بدهيد ما توافق را امضا كنيم، اما مخالفت شده‌ بود. آقاي عراقچي هم با مقام‌هاي ارشد نظام و حتي رييس‌جمهور منتخب صحبت كرده ‌بود كه اجازه بدهند اين توافق احيا شود و حتي از خودگذشتگي كرده ‌بودند و گفته ‌بودند تا اجراي توافق چند ماهي طول مي‌كشد، اگر موفق نبود شما بيندازيد گردن ما در دولت قبل و اگر هم سودبخش بود تمام اعتبارش براي شما تمام مي‌شود، باز هم قبول نكرده ‌بودند.
اين توهم در بين برخي وجود داشت كه حالا كه يك دولت انقلابي و حاكميت يكدست روي كار است، مي‌تواند امتيازهاي بيشتري بگيرد. اين رويكرد غلط باعث شد كه ما دو فرصت بسيار مناسب را حتي در همين دولت، يكي ماه سپتامبر سال پيش و يكي هم قبل از آن از دست بدهيم. اين ديپلماسي فرصت‌سوز بود. آقايان از جايي با توپ و تشر جلو رفتند و بعد از مدتي كه هيچ جايي را فتح نكردند، دائم عقب‌نشيني مي‌كنند و آخرش به همان نقطه‌اي كه ماه‌ها پيش مي‌توانستند توافق را احيا كنند، اما ۱۷ ماه زمان از دست رفت و فرصت‌سوزي شد و حالا طرف مقابل از احياي توافق اكراه  دارد.