وقتی سلیقه جای تدبیر را می‌گیرد

آنچه این روز‌ها در فدراسیون ژیمناستیک می‌گذرد نمونه عیان سوءمدیریت حاکم بر ورزش است. مدیریتی که به‌صورت کاملاً سلیقه‌ای ورزش کشور را اداره و سلیقه خود را به هر قیمت ممکن در جای‌جای آن اعمال می‌کند، حتی اگر خطر تعلیق ورزش هم پیش‌رو باشد اصلاً مهم نیست، مهم این است که سلیقه مدیران اجرا شود.
چنین مدیریتی آدم‌های خودش را می‌خواهد و طبیعی است که اگر در این میان کسی پیدا شود که ساز مخالف بزند باید کنار برود. مدیریت زهرا اینچه‌درگاهی در فدراسیون ژیمناستیک با چالش‌های زیادی همراه بود و نقاط روشن و مثبت زیادی داشت. البته با اشکالات و ضعف‌های زیادی هم همراه بود. اختلافات زیاد فدراسیون اینچه‌درگاهی با وزارت ورزش دولت قبل زیاد بود، اما او هر طور بود تا روی کار آمدن دولت جدید و وزارت ورزش جدید دوام آورد. در‌حالی‌که تصور می‌شد مشکلات ژیمناستیک با تغییرات صورت گرفته در رأس هرم مدیریت ورزش کشور برطرف شود، اما شاهد بودیم که در برای ژیمناستیک همچنان روی همان پاشنه مخالفت چرخید. بعد از کش‌وقوس‌های فراوان اینچه‌درگاهی از فدراسیون رفت، اما جالب اینجا بود که او حتی برای انتخابات جدید هم تأیید صلاحیت نشد تا کار بالا بگیرد و مجامع بین‌المللی حساس شوند.
فدراسیون جهانی ژیمناستیک هنوز اینچه‌درگاهی را به عنوان رئیس فدراسیون ایران می‌شناسد، اما اینجا و در ایران مدیران ورزش و رؤسای آن سال‌هاست که او را قبول ندارند و حتی آن روز‌ها که بر صندلی ریاست فدراسیون تکیه زده بود مخالفش بودند، چرا؟ چون اینچه‌درگاهی با تمام محاسن و معایبش آدم آن‌ها نبود، تفاوتی هم نمی‌کرد که کدام دولت سرکار باشد و کدام شخص وزیر ورزش. اینچه‌درگاهی باید از ژیمناستیک می‌رفت و رفت تا اوضاع این ورزش به اینجا کشیده شود.
حالا همه کاسه چه کنم، چه کنم به دست گرفته‌اند و می‌خواهند هر طور شده فدراسیون جهانی را قانع کنند که کار غیرقانونی انجام نشده و جالب اینکه حتی نمی‌توانند پاسخ درستی به نامه ارسالی آن‌ها بدهند. به همین خاطر می‌خواهند یک کارگروه تشکیل دهند تا حداقل فعلاً خطر تعلیق را کاهش دهند تا نکند با یک تعلیق کلی جلوی مسافرت‌های خارجی‌شان گرفته شود. کار از کار گذشته و فدراسیون جهانی اینقدر حساس شده که شاید به این راحتی‌ها کوتاه نیاید و ما باید برگردیم به همان حرف اول که مدیریت سلیقه‌ای چنین بلایی را سر ورزش کشور می‌آورد.


امروز ژیمناستیک نمونه بارز آن است، اما می‌توان ردپای این اعمال سلیقه‌ها را در تمام فدراسیون‌ها و ورزش کشور به‌وضوح دید، سلیقه‌هایی که ریشه مدیریت درست در ورزش کشور را می‌خشکاند و کار را به جایی می‌رساند که فقط با کسانی روبه‌رو باشیم که مطابق سلایق مدیران بالادستی ورزش فکر و عمل کنند که اگر غیر از این بود حتی در صورت موفقیت و پیشرفت ورزش، آدم‌های مخالف آن‌ها جایی در ورزش کشور نخواهند داشت.
امروز مهم نیست که ثمره حضور اینچه‌درگاهی در فدراسیون ژیمناستیک چه بوده، موفق بوده یا ناموفق؛ امروز برای رؤسای ورزش کشور مهم این است که او، چون برخلاف آن‌ها فکر و عمل می‌کرده نباید در ورزش باشد، حتی اگر ژیمناست و ژیمناستیک با چنین تفکری نابود شوند، باید احساس خطر کرد که چنین تفکری در ورزش کشور ساری و جاریست.