روزنامه جوان
1402/04/05
آن سیاهی شهادت و سوگواری در چشمان شماست!
کمتر نوشتهای را در سالهای اخیر از روشنفکران اصلاحطلب در ذهن دارم که با نگاه متعالی و ستایشآمیز درباره مقام شهید یا شهادت باشد. برعکس هرگاه میخواهند از سیاهی و تباهی یادی بکنند، اشارهای هم به جنگ و شهید و شهادت میکنند! اکنون که رهبر انقلاب دوباره بر زندهنگهداشتن یاد و نام شهدا با زبان هنر تأکید کردند، با نقد یادداشت یکی از جامعهشناسان این قشر، توضیح میدهم که چرا شهدا مهماند و چرا نباید در بازتاب واقعیت فرهنگ شهادت کوتاهی کرد. یادداشت نعمتالله فاضلی که با عناوین مردمشناس و جامعهشناس معرفی میشود، بهعنوان نمونه مورد توجه است که دستبرقضا مطالعه شد و دیدگاه آن معمولاً در نوشتههای دیگر این قشر نیز جاری است.آقای فاضلی ابتدا رنگ سیاه لباسها را به «حکومت ایدئولوژیک ایران» نسبت داده و نوشته است: «این روزها چیزی که در تهران و شهرهای ایران بسیار به چشم میآید لباسهای رنگی است، بهویژه لباس زنان. حتی اگر حکومت بتواند روسری را به سر زنها برگرداند، بازگشت به رنگ تیره و تیرگی بعید و بل محال است. انقلاب رنگی در ایران رخ داده و همه جا هم دیده میشود. این انقلاب، قدرت توده را نشان میدهد و در آینده نیز همین قدرت تعیینکننده سرشت و سرنوشت ایران خواهد شد.»
این چند عبارت البته که مناقشه برانگیز و مغالطهآمیز و ناروا و فاقد عقلانیتمنطقی در پیشبینی آینده است و نتیجهگیری از قدرت توده است، اما فعلاً منظور ما ارتباطی است که در سطور بعدی بین لباس سیاه و مسئله شهادت برقرار میکند: «[بعد از انقلاب]با گسترش سیاست سوگ و سوگواری، و آیینهای مذهبی، سیاه هم سالبهسال اهمیت سیاسی بیشتری یافت. طیفی از رنگهای تیره... در فهرست رنگهای ایدئولوژیک قرار گرفت... جنگ ایران و عراق هم سیاست تیرگی را تقویت کرد. هزاران شهید و جانباز جنگ، شهرها و روستاها را عزادار میکرد. رسانههای حکومتی هم یا به خاطر سوگواری و عزاداریهای مذهبی یا به خاطر شهدای جنگ، برای هشت سال سیاهپوش و تیره رنگ شدند.»
نویسنده بازگشت رنگهای روشن را از دوران سازندگی مرور کرده تا به «زن، زندگی، آزادی» رسیده و بدون تحلیل و با یک توصیف ساده از شرایط، از اینکه حالا «زنها چه با روسری چه بیروسری، خیابانها را رنگارنگ کردهاند» نتیجه گرفته که «دیگر چادرپوشها اقلیت شدهاند و گمان میکنم کمتر شهری در جهان رنگیتر از تهران باشد.» و تمام!
مغالطه بزرگ و اصلی اینگونه نوشتهها در مرتبه اول آن است که «آیینهای مذهبی» بهویژه مراسم تاسوعا و عاشورا و برگزاری مراسم شهدا را عامل غلبه فضای عزاداری و ماتم و رفتن به سمت رنگهای تیره و دلمرده میدانند. عاشورا و فرهنگ برآمده از آن، نسبتی با غم به معنای اینجهانی آن و نسبتی با دلمردگی و سیاهی ندارد. عاشورا یک حماسه شورانگیز و منشأ و مبدأ شور و عشق و سرزندگی و بیرونکشیدن مخاطبانش از ناامیدی و ذلت و خواری است. عاشورا آموزه و مکتب ترجیح بقای آخرت به فنای دنیا است. این اوج تعالی نفس انسانی و ارتقای هستی و هویت انسانهاست. از رواقیون تا فلسفههای معاصر که در جستوجوی شادکامی و خوشی و خوبزیستن هستند، بهرغم مادیگرابودن، مخاطبان خود را برحذر میدارند که اگر شادیعمیق میخواهید، از جست وجوی خوشبختی در این سرا دست بکشید و با سرنوشت خود کنار بیایید؛ و در همه این مکاتب بین شادیعمیق و شادیهای زودگذر و سطحی فرق میگذارند. مخاطب سوگواریهای مذهبی در جستوجوی شادی زودگذر هیجانی که غمافزایی پایانیافتن آن، بسیار ماندگارتر از آن لحظات زودگذر شادی است، نیست. عزادار عاشورا، غمناک نیست، عشقناک است. غم عاشورا، غم نان و درماندگی و نداری و دوری و مهجوری نیست. کسی که رنگها را ایدئولوژیک میبیند، از برقراری هر نسبتی با مضامین و معارف اخروی بازمیماند. در آن ایدئولوژی که از آن میگریزند، پوشیدن رنگ سیاه، مکروه است و از آن نهی شده و بر پوشیدن رنگهای شاد و روحیهبخش امر شده است. اما برای یک روز خاص، همان ایدئولوژی آن رنگ را مجاز میداند تا یکدستی و هماهنگی و نماد هنری خلق و ایجاد کند و آن را دلیلی بر القای سوگ و دلمردگی نمیداند؛ و اگر ملتی در برههای از تاریخ که هر روز زیر تابوت مدافعان وطن بود، سیاهپوش و غمگسار شد، سزاوار بهترین تحسینها و ستایشهاست، نه چنین انگارههایی که عبور از آن روزها به این روزها که «تهران رنگی شده است» یک اتفاق مبارک تلقی شود! این «تهران رنگیشده» از خون جوانان وطن نامش هنوز تهران است و این شهدای ما بودند که سرنوشت کشور را رقم زدند. آن زمان که روزی هزار جوان در عراق و سوریه به دست داعش سر بریده میشدند، این شهدای ما بودند که تهران را برای ما امن و رنگی حفظ کردند. سستی در باور به جهان آخرت، ما را مشعوف بادبادکهای رنگی میکند، غم را در رنگ سیاه تئوریزه میکند و شادی را در کف روی آب دریا و نه در گوهرهای کف دریا میبیند. این جفای بزرگ همواره بر عاشورا و عزاداریها روا داشته شده است. آن توده که سرشت و سرنوشت ایران را رقم زد، همان شهدایی هستند که زمانی ایران را سیاهپوش عزای خود کردند و ما «جز زیبایی نمیبینیم» و آن سیاهی «در چشمان شماست».
سایر اخبار این روزنامه
آن سیاهی شهادت و سوگواری در چشمان شماست!
شهدا سرنوشت ایران را عوض کردند
شما نظر شهید بهشتی را درباره حجاب منتشر کنید!
رسانههای اصلاحطلب رسانههای غیررسمی لاریجانی؟!
خیانت بخش خصوصی به مردم در پالایشگاهی که پلاسما گرفت پالایش نکرد
شهریه مدارس غیردولتی لطیفهای که خنده دار نیست!
حاشیههای یک اتاق غیرشیشهای
فیلم تأثیرگذار، فیلمساز تأثیرگذار میخواهد
بیتفاوتی به عادی شدن مرگهای جمعی در جادهها تا کی؟
پوتین سحر واگنری واشنگتن را باطل کرد
رمزگشایی از شورش واگنرها
بدنه کارشناسی و نیروی انسانی ساترا کجاست؟
«فرجام منافقین» سرنوشت گروههایی که به ملت پشت میکنند
حجاب زن برای تقید و مسئولیتپذیری مرد است