روزنامه جوان
1402/04/26
سیاستهای نخبهپروری ما غلط است
با توجه به صحبتهای اخیر دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورد مهاجرت نخبگان، اصلاً نخبه به چه کسی گفته میشود و آیا همه افرادی که مهاجرت میکنند، نخبه هستند؟ نخبه در دنیا یک تعریفی دارد و حداقل از آقای خسروپناه انتظار میرود که این لفظ را در اینجا به کار نبرند. نخبه تعریف روشنفکر در جوامع توسعه یافته است. این افرادی که از ایران در حال مهاجرت هستند به نام متخصصان، دانشگاهیان یا محققان شناخته میشوند، کسانی که دارای مهارتهای ویژهای هستند یا در یک لفظ دیگر افراد باهوش یا بااستعداد هستند. خب استفاده لفظ نخبه برای این افراد چه اشکالی دارد؟نخبه یا آن گروه روشنفکر کسانی هستند که نسبت به هویت خود، جامعه، کشور و ملیت شان آگاهی بالایی دارند، بحثهای تاریخی و جغرافیایی را خواندهاند و از فلسفه تاریخی چیزی میدانند اینکه نسلهای پیشینشان از چه دالانهای تاریخی گذشتهاند تا به اینجا رسیدهاند، چه ظرفیتهایی در جامعه وجود دارد، میشناسند. اینکه جامعه چگونه میتواند توسعه پیدا کند، میدانند. ارزشهای جامعه را میشناسند البته منظور صرفاً بحثهای ارزشی که در ایران داریم، نیست. ارزشهایی در دنیا وجود دارد و نخبه کسی است که نسبت به اینها آگاهی داشتهباشد و بیشتر از اینکه به فکر منافع شخصی خودش باشد، نسبت به آن حرکت ملی و اجتماعی خودش آگاه باشد، بنابراین استفاده از لفظ نخبگان برای کسی که در کنکور رتبه بالایی گرفته یا یک استعداد خاصی در حوزه علوم طبیعی داشته، خودش یک ظلم بزرگ است.
حال ما گفتهایم یکسری از افراد باهوش مخصوصاً در حوزه علوم طبیعی داریم که مثلاً خوب تست میزنند، ریاضی و فیزیک میفهمند و ما هم به آنها فرمولها را میگوییم و برای آنها مدرسه استعدادهای درخشان میگذاریم و آنها را نخبه مینامیم.
خب این فرد اینگونه شناسایی و برای موفقیت هدایت میشود.
شما لفظ نخبه را به یک بچه دبیرستانی یا حتی دبستانی میگویید و به او میگویید تو از همه بالاتری و همه از جامعه، خانواده، حکومت، دوستان و بچههای محل باید برای تو کار کنند و تو را تقدیس کنند، باید قدر تو را بدانند و برای تو امکانات فراهم کنند، تأثیر معیوبی دارد. اگر به کشورهای توسعه یافته که از نظر ما نخبگان دیگر کشورها را جذب میکنند، نگاه کنید هیچکدام این کارها را انجام نمیدهند؛ یعنی کل فلسفهای که ما در حوزه سیاستهای نخبهپروری در مدرسه، وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی و بنیاد ملی نخبگان داریم، غلط است. ما داریم راه را بر عکس طی میکنیم. در حالی که در جوامع غربی نهادی از حکومت، حاکمیت، بخش عمومی یا حتی خصوصی هر ساله در حوزههای مختلف علوم، فناوری ها، مسائل اجتماعی، سیاسی و بینالملل درخواست پروپوزال میکنند و اگر شما در یک زمینهای متخصص شوید، مثلاً هر سال صد موضوع مهم در حوزههای مختلف دارند که شما میتوانید در این خصوص پروپوزال ارائه بدهید و فردی که درس خوانده و تجربه دارد، پروپوزالی ارائه میکند که میتواند به جامعه خود یک خدمتی در طول چند سال ارائه دهد.
فرد پول، امکانات و عناوین بسیار زیادی را در ازای خدمتی که به جامعه خود میکند، میگیرد، اما در کشور ما به افراد از بچگی به اسم اینکه استعداد دارید، امتیاز میدهند و توقع دارید این فرد در برابر سختیها و رقابتی که در اجتماع هست بماند و کار انجام دهد، نه او میگوید شما همیشه باید برای من امکانات فراهم کنید و من در هیچ رقابتی نمیخواهم شرکت کنم، چون من یک استعدادی دارم، حالا بگذریم که نتایج جدیدی که آمده نشان میدهد چقدر از دانشجویان برق شریف یا دیگر دانشگاههای برتر و همچنین دانشجویان رشته پزشکی از خانوادههای ثروتمند هستند و حتی برای مدارس استعداد درخشان خانوادهها از قبل معلم خصوصی میگیرند تا بچهها در این مدارس قبول شوند. در مجموع میگویید از افرادی که استعدادی دارند، نباید حمایت شود؟
بحث این است که سیاستهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور به سمتی رفته که حتی این گروهی که ما درباره آنها صحبت میکنیم، لزوماً افرادی نباشند که استعداد طبیعی هم دارند و فضا به این سمت رفته که خانوادههای ثروتمند در این دسته قرار میگیرند. حالا در مورد این هم بحث نمیکنیم که این آزمونها چقدر تعیینکننده است و آیا واقعاً میتوانیم استعدادها را در سراسر کشور بسنجیم یا نه.
نکتهای که باید بدانیم این است تفکری که صرفاً به یکسری از بچگی بگوییم تو نخبه هستی و برای او همه امکانات را مهیا میکنیم تا این فرد به فکر مهاجرت نیفتد، اشتباه است و لطمات بسیار زیادی برای جامعه دارد، چون بچههای دیگر ممکن است تصور کنند که ما خیلی استعداد نداریم، آن هم به دلیل اینکه مثلاً آن فرد تست ریاضی- فیزیک خوب میزند، در حالی که هر کسی به شکل خدادادی دارای مهارت و استعداد خاصی است. هنر حاکمیت این است که افراد در سیستم آموزشی استعدادها و مهارتهای خود را به منصه ظهور بگذارند و در خدمت جامعه قرار دهند، نه اینکه ما افراد را از هم جدا کنیم و مدرسه استعدادهای درخشان درست کنیم که دولت، وزرا و فرهنگستانها بروند پشت ویترین مدالهای جهانی آن خود را قایم کنند و بگویند ما چقدر استعداد داریم. در حالی که بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان در بحث المپیادها و این نمایشها خیلی سرمایه گذاری نمیکنند، امثال کشورهایی مثل ما هستند که اینگونه موارد برای آنها مهم است، چون موجب میشود مدیران اجرایی مشکلات آموزش و پرورش، آموزش عالی و مشکلات ساختاری را پشت ویترین دو تا مدرسه استعداد درخشان و مدال المپیک مخفی کنند.
البته از مشکلات دیگر در حوزه حکمرانی نیز این است که افراد متخصصی که مثلاً در حوزه چشم پزشکی قرنیه یا در حوزه مهندسی خاصی برای راهاندازی یک نیروگاه را به عنوان اینکه نخبه هستند در جایگاههای مدیریتی و سیاستگذاری میگذارند و فکر میکنیم این گروه نخبه هستند و جایشان آنجاست در حالی که این اشتباهات فهمی و ساختاری است که در کشور ما به وجود آمده و بسیاری از اینها نیز به زمان رژیم گذشته باز میگردد که متأسفانه هنوز هم ادامهدهنده آن هستیم. این مهاجرت به قول شما متخصصان، محققان یا افراد دانشگاهی فقط مخصوص ایران است؟
خیر، این یک روند جهانی است ما به خاطر شرایطی که در داخل داریم و تبلیغاتی که رسانههای مختلف در مورد ما انجام میدهند و به دلیل برخی کجفهمی داخلی و غرضهای خارجی تصور میکنیم که ایران در این مسئله استثنا است، در حالی که تمام دادههای بینالمللی نشان میدهد ایران استثنا نیست. شما وقتی دادههای امریکا یا دادههای جهانی را در مسئله مهاجرت پزشکان، متخصصان، افراد دانشگاهی حتی نسبت به جمعیت کشورها یا نسبت به جمعیت همان گروه دانشجویان، متخصصان و پزشکان نگاه کنید، میبینید که این روند جهانی است و نهتنها صرفاً از کشورهای در حال توسعه با شرایطی شبیه ما مانند هند، پاکستان، بنگلادش حتی از کشوری مانند کره جنوبی یا مکزیک که با امریکا روابط خوبی دارند و توسعه خود را مرهون سرمایه گذاری امریکا هستند، شاهد چنین روندی هستید. مثلاً بسیاری از دانشجویان دکترای مکزیکی در حین تحصیلی یا بعد از فراغت از تحصیل به امریکا مهاجرت میکنند و به کشور خود باز نمیگردد. خب چرا این اتفاق میافتد؟
در کشورهایی مثل ما اولاً نیروی جوان بسیاری وجود دارد و مانند اوایل دهه ۶۰ که پیک جمعیتی خود را در اوایل دهه ۸۰ نشان داد این مسئله جوانی جمعیت در کشورهایی مانند هند، پاکستان، چین و دیگر کشورهایی اینچنین وجود دارد. اکثراً بحث آموزش در دوره مدرسه در این کشورها خوب است و مخصوصاً اینکه تأکید این کشورها روی حوزه ریاضی و فیزیک و آموزش فرمولها بسیار بالاست، در حالی که در مدرسههای کشورهای پیشرفته کار تیمی، تاریخی کشور و مسائلی را که موجب یک تحلیل انتقادی، گفتمانی و تقویت گفتگو شود، خیلی خوب یاد میدهند. بچههایی که در کشورهایی مثل ایران تربیت میشوند، از نظر توانایی کار و مهارت ریاضی نسبت به کشورهای پیشرفته قویتر هستند و در کشورهای پیشرفته نیز موقعیت شغلی زیادی در این خصوص وجود دارد، مثلاً کانادا یا استرالیا را نگاه کنید، عملاً کشورهای پهناور با منابع طبیعی و امکانات جغرافیایی بسیار بالاست که جمعیت کمی دارند مثلاً کانادا حدود ۳۰ میلیون نفر جمعیت دارد و طبیعتاً مهاجرپذیر هستند و نیروی کار میخواهند، مخصوصاً، چون بیشتر کار را بردهاند در حوزههای تک و بحثهای تحلیل داده و آمار نیاز به چنین نیروهایی دارند، البته در سایر حوزهها مانند آرایشگری یا پرستاری هم میخواهند. چرا خود غربیها در این رشتهها تحصیل نمیکنند؟
نظام آموزشی در کشورهای غربی مخصوصاً در امریکا و کانادا به این شکل است که وقتی میخواهید لیسانس یا حداکثر فوق لیسانس بگیرید، چون هزینههای دانشگاه سنگین است، معمولاً باید یک وام دانشجویی بگیرید و در نتیجه اکثراً بعد از لیسانس یا فوقلیسانس یا بین این دو وارد بازار کار میشوند و بازار کار بر مبنای این مدارک تعریفشده و در آن دوره لیسانس هم مهارتهایی را یاد میگیرند که به درد بازار کار بخورد، ولی مدرکگرایی که در کشور ما وجود دارد، موجبشده افراد با لیسانس سخت وارد بازار شوند یا برای پسرها بحث سربازی مطرح است که به همین دلیل میگویند برویم کارشناسی ارشد را هم بگیریم که سربازی کمی عقب بیفتد، ولی در کشورهای غربی معمولاً فرد بعد از لیسانس وارد بازار کار میشود و بعد از اینکه کمی کار کرد، اگر این احساس را داشت که گرفتن مدرک ارشد کمک میکند که شغل بهتری بگیرد یا مثلاً حقوق خیلی بالاتر داشتهباشد که بیارزد برای مدرک پول بدهد و بخواهد دوباره زیربار وام دانشجویی برود، وارد این دوره میشود، بنابراین خیلی از افرادی که در غرب هستند، تمایل و رغبتی برای خواندن دکتری ندارند. مهمترین مسئله برای دانشجوی غربی چیست؟
مهمترین مسئله برای آنها کار و داشتن یک شغل خوب است که بتوانند تجربه کسب کنند، وامهایشان از جمله وامهای دانشجویی، خانه و خودرو را بدهند و با همه اینها اینکه بصرفد که بخواهند دکتری بگیرند، یک مسئله مهم است. در غرب دانشجوی دکتری نسبت به کسی که کار دارد، حقوق خیلی کمتر میگیرد و دانشجوی دکتری اگر بتواند جذب و کمکهزینه بگیرد یا اگر دانشگاه بخواهد او را تأمین کند، یک حقوق خیلی کمتر میگیرد نسبت به کسی که بیرون کار میکند، بنابراین دانشجوی غربی خیلی رغبت ندارد برای این که بخواهد چنین کاری را انجام دهد، اما برای دانشجویانی که از هند، چین، بنگلادش، ایران و پاکستان میآیند، میصرفد و انگیزه لازم را دارند، چون وقتی وضعیت خود را در کشورشان میبینند که در یک رقابت شدید با جمعیت جوانی روبهرو است همه میخواهند بروند مدرک بگیرند و شأن اجتماعی خود را با مدرکی که میگیرند، بالا بیاورند و میزانی که کار و صنعت ایجاد شده هم به میزانی نیست که آموزش و پرورش توانسته دانشجو بیرون دهد، به سمت گرفتن مدرک حرکت میکند. از طرف دیگر ظرفیتهای بالایی برای دانشجویانی که میخواهند مثلاً در دوره دکتری بروند در کشورهای پیشرفته درس بخوانند، وجود دارد که خیلی از مواقع دانشجویان غربی به خاطر شغل خوبی که دارند حاضر نیستند این ظرفیتها را پرکنند در عین حال آن رشتهها معمولاً افرادی را میخواهد که ریاضیات یا فیزیک خوبی داشتهباشند و در حوزههای مشابه تبحر داشته باشند که هند، چین، پاکستان، ایران و مانند اینها چنین دانشجویانی را به خوبی تربیت میکنند. این اتفاق برنامهریزی شدهاست؟
اینها روند جهانی در این حوزه است که ایران هم از آن مستثنی نیست و کشورهای پیشرفته این زمینهها را برای اینکه بتوانند جذب افراد را داشته باشند، ایجاد کردهاند. یک گزارشی که اخیراً منتشر شد، میگوید که برای رقابت در حوزه تکنولوژی با چین پیشنهاد شده که چیزی حدود یک میلیارد دلار طی سالهای مختلف یک میلیون نفر از همین دانشجویان و استعدادهایی از کشورهای مختلف در حوزه STEM) علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) جذب شوند، چون در حوزه STEM کشورهایی مانند چین، هند، پاکستان، ایران، بنگلادش و کشورهای بسیاری توانستهاند قوی کار کنند و نیرویی که در این کشورها در حوزه STEM فارغالتحصیل میشوند، کارایی بالایی دارند ولی دقیقاً برعکس این در کشورهای پیشرفته وجود دارد و در این کشورها دانشجویان مخصوصاً خانمها تمایلی برای رفتن به رشتههای STEM ندارند. پس یک ظرفیت بسیار بالایی وجود دارد و امریکاییها دارند سرمایهگذاری میکنند که استعدادهایی را که در این حوزهها مهارت دارند، به کشور خودشان جذب کنند و جالب است که دانشجویان امریکایی مخصوصاً خانمها به چه حوزههایی علاقه دارند و میروند درس بخوانند که رشتههای STEM آنها چنین جای خالی برایشان ایجاد میشود که نیازمند پر کردن از طرف کشورهای دیگر می شود. آیا بچههایی که در مغرب زمین هستند، بیشتر به سمت رشتههای علوم انسانی، علوم اجتماعی، بحثهای حکمرانی، حوزههای اقتصادی و رشتههایی که یک مهارتی یاد بگیرند و وارد بازار کار شوند، رفتهاند یا نه. آیا این نکته وجود دارد که رشتههای حقوق، قانون اساسی، اجتماع، فلسفه و تاریخ برای آنها مهم است و با اینها توانستهاند کشور خود را در مسیر درست بیندازند یا نه؛ و اینکه ما صرفاً بیاییم مهندس، پزشک و مانند آنها تربیت کنیم و آنها را هم به عنوان اینکه نخبه هستند در کارهای سیاستگذاری مشغول به کار کنیم درست است و بعد وضعیت کشور در حوزه توسعه مشکل داشته باشد! البته من دیدم خود آقای خسروپناه هم گفته بودند ما نیازمند ایجاد دانشکدههای حکمرانی به شکل تخصصی و موضوعی البته در بخش دکتری هستیم که این نکته بسیار مهمی است. تأثیر هجمه روانی روی جامعه بر مسئله روند مغزها چیست؟
این هجمه از قبل بود و در سالهای اخیر با ایجاد شبکههای جدید وابستهای که مخصوصاً در انگلیس و امریکا وجود دارند ۲۴ ساعت روی روح و روان مردم ما میرود، بعضی از آنها نیز متأسفانه داخلی است و توسط رسانهها و اساتید دانشگاههای داخلی در باغ سبزی از کشورهای پیشرفته و دنیای غرب نشان میدهند و صرفاً زشتیها و بد یهای کشورهای ما به تصویر کشیده میشود، مثال ساده آن را هم در حوزه هنر میبینید. در جشنواره اسکار و مانند آن فیلمهایی از کشورهایی مثل ما جایزه میگیرند که زشتی ها، قسمتهای تاریک و بد و مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور را نمایش دهند که البته فقط منحصر به کشور ما نمیشود و دیگر کشورهای در حال توسعه را نیز در بر میگیرد، ولی در همان جشنوارهها فیلمها و کارگردانهایی از کشورهای پیشرفته جایزه میگیرند که یک نماد، ویژگی، یک آینده نگری و یک چیز خیلی خاصی را از کشورهای غربی به نمایش میگذارند. مثالهایی در این رابطه دارید؟
مثلاً جنگی مانند جنگ جهانی دوم را که در آن پیروز شدهبودند، روایت کنند البته مستند در مورد مشکلات کشورهای غربی هم هست، ولی این مستندها نمیتوانند جوایز اسکار و دیگر جشنوارهها را بگیرند، بنابراین این نکته وجود دارد که یک هجمه روانی شدیدی روی کشور ما از نظر اخبار مختلف مانند ترساندن از جنگ و تحریم وجود دارد که روی هرکسی تأثیر میگذارد و صرف اینکه فکر کنیم برای این متخصصانی که گفتهشد همه امکانات را فراهم کنیم، این هجمه تبلیغاتی روی ذهن آنها تأثیر نمیگذارد، نمیتواند تصور درستی باشد و بالاخره این تأثیرگذاری خود را دارد.
وضعیت اقتصادی د ر این رابطه مهم است؟
در کنار اینها عدم ثبات اقتصادی در کشور لطمه شدیدی زده چه برای خروج این متخصصان و چه برای بازگشت کسانی که رفتهاند و درس خواندند و میخواهند به جامعه باز گردند، این عدمثبات اقتصادی که مشخص است تحریم روی آن تأثیر دارد، مهم است. مشکل اصلی مشکل ساختارها و سیاستگذاریهای داخلی است که مخصوصاً در دهه اخیر به بیراهه رفته و این موجب عدمثبات اقتصادی عجیب در کشور ما شده که یک مثال آن بی ارزششدن یا بی ارزش کردن پول ملی است و این مسئله تأثیر روانی بسیار شدید را روی جامعه متخصصان میگذارد. حتی در دولت آقای روحانی به دلیل آن نگاه طبقاتی که داشتند با این استدلال که جامعه نخبگان از من حمایت میکنند با طرح تحول سلامت، افزایش حقوق اعضای هیئت علمی و پزشکانی که بسیار بالاتر از بخشهای دیگر حقوق گرفتند، ولی نتوانستند دل این افراد را به دست بیاورند و از خروج آنها جلوگیری کنند. مشخص است که این بی ارزششدن مداوم پول ملی که خودش در عدمثبات اقتصادی تأثیر دارد، روی روح و روان افراد تأثیر بسیار بسزایی دارد و حتی اگر قدرت خرید، امکانات و مواردی اینچنینی را برای جامعه متخصصان حفظ کنید ولی همین بی ارزش شدن مداوم پول ملی موجب میشود این افراد به فکر خروج از کشور بیفتند.
نکته نهایی که اینجا اهمیت دارد، روندهای استخدام شدن افراد است. تفاوتی که من در زمان تحصیل خودم در ایران و خارج دیدم، این بود که در غرب در دوره کارشناسی واقعاً میخواهند شما برای وارد شدن به بازار کار به روشها مختلف آماده شوید، یعنی به جز درسی که میگذرانید، مشاورههای مختلف آموزشی و شغلی دارید و افرادی هستند که به شما میگویند چطور باید سابقه کاری بنویسید، سابقه شما باید چه چیزهایی داشته باشد، سؤال میکنند دوست دارید در چه بخشی وارد کار شوید و برای این شغلها چه مهارتهایی را باید یاد بگیرید. در کنار آن شما را شبکه میکنند به فارغالتحصیلانی که در آن بخش در دانشگاه داشتهاند و دوره کارآموزی جایی میروید که این فرد توانسته به یک درجهای برسد. دلیل اینکه چنین امکاناتی را ایجاد میکنند، چیست؟
چون یکی از عوامل تأثیرگذار در رتبهبندی دانشگاههای امریکا این است که چند درصد از فارغالتحصیلان دانشگاههای اینها میتوانند در عرض سه تا شش ماه یک شغل خوبی پیدا کنند و این به عنوان یک آمار مهم محسوب میشود، ولی این در دانشگاههای ما نیست، ما صرفاً چند دانشگاه خوب داریم و تا وقتی که ما بودیم بحث اصلی آنجا درس خواندن است و خیلی بحث شغل و اینها مطرح نبودهاست، ولی شما این تفاوت را در دانشگاههای غرب میبینید.
خارج از این مسئله، دلیل اینکه دانشجویان به خارج از کشور میروند، این است که اگر به بند پ وصل نباشند به راحتی نمیتوانند شغل مناسبی پیدا کنند یا اینکه میبینند برای شغلهایی که درخواست دارند کسانی که کمتر از اینها تحصیل و مهارت دارند، میتوانند شغلها را بگیرند و یک روند مشخصی چه در بخش خصوصی و عمومی وجود ندارد که بگویند من با این آوردهای که دارم باید بتوانم این شغل را به دست بیاورم، ولی وقتی میبینند فردی با توصیه توانسته شغل را بگیرد، زدهمی شود و میگوید من باید بروم خارج از کشور بنابراین این خیلی مهم است که ما روندهای استخدام را حداقل در بخشهای عمومی یا شرکتهای خصولتی مشخص کنیم که تبعیض آمیز نباشد و روند شفافی داشتهباشد، حالا به این معنا نیست که طرف، چون فلان درس را خوانده همه باید دنبال او باشند، ولی وقتی که فرد تلاش کرد باید بداند روند منطقی برای استخدام او وجود دارد.
سایر اخبار این روزنامه
بزن مطرب سرودی خوش
بزن مطرب سرودی خوش
فاطمه هاشمی قهر پدرش را فراموش کرده است
فاطمه هاشمی قهر پدرش را فراموش کرده است
سیاستهای نخبهپروری ما غلط است
سیاستهای نخبهپروری ما غلط است
غبن یکپارچه خودرویی!
غبن یکپارچه خودرویی!
سه شنبه «روز قیامت» در اسرائیل
سه شنبه «روز قیامت» در اسرائیل
برندهها و بازندههای تورم!
برندهها و بازندههای تورم!
غرب موضوع هستهای ایران را عادیسازی نخواهد کرد
غرب موضوع هستهای ایران را عادیسازی نخواهد کرد
فرصتسوزی ۱۳ ساله برای پیدا کردن جانشین مختار
فرصتسوزی ۱۳ ساله برای پیدا کردن جانشین مختار
جهاد تبیین، تبلیغ و مسئله حجاب
جهاد تبیین، تبلیغ و مسئله حجاب
تاراج بیتالمال با آپشنهای مندرآوردی
تاراج بیتالمال با آپشنهای مندرآوردی
جریان مسلط رسانهای مانع دیده شدن موفقیت زنان محجبه
جریان مسلط رسانهای مانع دیده شدن موفقیت زنان محجبه
ساختارشکنی بازیگر گمنام برای خروج از بنبست
ساختارشکنی بازیگر گمنام برای خروج از بنبست
بسیج با حضور مردم محلههای اسلامی تشکیل میدهد
بسیج با حضور مردم محلههای اسلامی تشکیل میدهد