حفظ همزمان مزیت‌های كمونيسم و ليبراليسم

حامد اكبري
در صفحه اقتصادي سايت project-syndicate.org به تاريخ ۲۸ ژوئن ۲۰۲۳ يادداشتي از انديشمند گرانقدر داوود عجم‌اوغلو، اقتصاددان برجسته منعكس شده بود كه در اين يادداشت بنا دارم نقدي را پيرامون اين يادداشت از حيث و نگاه اقتصاد اطلاعات ارايه كنم. نگارنده مقاله «آيا با هوش مصنوعي كمونيسم ممكن است؟» توجه خوانندگان را به احتمال شكل‌گيري يك يا چند قدرت متمركز در حوزه هوش مصنوعي جلب كرده و نگراني خود را با پيشنهاد قانونگذاري و تنظيم‌گري بالادستي اعلام مي‌كند. داوود عجم‌اوغلو با اشاره به انديشه‌هاي هايك تمركززدايي را به عنوان راه‌حلي براي مشكلي كه عدم تقارن اطلاعاتي و ديتاهاي لحظه‌اي و مطمئن و عدم وجود مكانيسم داده‌برداري يا دريافت همگي داده‌هاي مرتبط و البته فقدان وجود يك پردازشگر قدرتمند كه همه آنها را به فرض وجود تحليل كند، ارايه مي‌كند و با نگاه بازار آزاد آن را ملازم مي‌بيند. حال آنكه امروزه فناوري و مشخصا هوش مصنوعي به سادگي و كيفيت هر چه تمام‌تر هم امكان جمع‌آوري داده‌هاي بسيار باكيفيت و لحظه‌اي و روزآمد را ممكن كرده و هم GPU‌هاي قدرتمند هرگونه ضعف در پردازش را مرتفع و در زمان بسيار كوتاهي پردازش‌هاي بسيار عظيم را ممكن كرده‌ است. حال كه اين امكان وجود دارد، نگراني مهمي از سمت شركت‌ها يا غول‌هاي فناوري دنيا مثل گوگل، مايكروسافت و شبكه‌هاي اجتماعي اينستاگرام و فيس‌بوك و توييتر توليد مي‌شود كه باز همان تمركز هايك و ساير اقتصاددانان طرفدار آزادي اقتصادي و بازار آزاد و ضد قانونگذاري حاصل خواهد شد و اين نگراني تا به حد كمونيسم ممكن است پيش برود. البته داوود عجم‌اوغلو در وراي استدلال خود در نظر دارد كه اين پردازش و اين كيفيت اطلاعات و اين شركت‌هاي بزرگ فناوري حتي با وجود تعداد محدودشان لزوما نتيجه بدي را توليد نخواهند كرد و در اين ميانه پيشنهاد رگولاتوري در حوزه هوش مصنوعي را مي‌دهد. او معتقد است امروزه هوش مصنوعي و فناوري اطلاعات و ارتباطات مي‌تواند با دقت تمام داده‌ها و اطلاعات پراكنده موضوعات و افراد مختلف حتي با نظام ترجيحات آنها را جمع‌آوري و به‌طور متمركز پردازش كند و بهترين نتيجه را در بر داشته باشد.  در ادامه در چند سطر تلاش مي‌كنم ابعاد مغفول واقع شده در استدلال آقاي عجم‌اوغلو را برشمرده و سناريوي محتمل ديگري را ارايه دهم. در روزگاري زيست مي‌كنيم كه هوش مصنوعي درنهايت قدرت و كيفيت خود را به ‌صورت عمومي اثبات كرده و ظرف مدت كوتاهي مخصوصا يك‌سال اخير توانسته تا حد زيادي فانتزي‌هايي كه در مورد هوش مصنوعي و رباتيك حدس زده مي‌شد را عملياتي كرده و هر روزه هم هيجان‌انگيزتر ظاهر مي‌شود. اتفاق مهمي افتاده است، هوش مصنوعي خيلي سريع‌تر از آنچه تصور مي‌شد مرزهاي تاثير و حاكميت خود را گسترده است. چيزي شبيه سونامي كه در دهه پيش توسط شبكه‌هاي اجتماعي و پيام‌رسان‌ها رخ داد. در آن عرصه ظهور اسمارت‌فون‌ها زمينه را براي آن تغيير شگرف فراهم كردند و اكنون قدرت پردازش بالاي GPU‌هاي جديد به ‌جاي CPU‌هاي نسل قبل زمينه را براي هرگونه انتظاري از هوش مصنوعي مساعد كرده است. اما به نظر من چند موضوع در اين سير تطور لزوما با تعريفي كه در مقاله «آيا كمونيسم با هوش مصنوعي شدني است» مغايرت دارد. اساسا اين برداشت برمبناي يك پيش‌فرض نادرست بنا شده و آن اين است كه صاحب اطلاعات در پلتفرم‌هاي غول‌هاي فناوري، آن شركت‌ها هستند. حال آنكه درست و دقيق آن است كه هر اطلاعات يا ديتايي از كاربران و خدمات گيرندگان در سايت‌ها وارد مي‌شود، وجود دارد يا پردازش و داده كاوي مي‌شود اساسا متعلق به شخص حقيقي صاحب داده است. اين رويكرد بسيار مهمي است كه بسياري از اسناد مرتبط با حفاظت اطلاعات حريم شخصي ‌مثل GDPR به آن تصريح كرده‌اند. به عبارت ديگر مالكيت داده‌هاي موجود در شركت‌هاي بزرگي مثل گوگل و توييتر و فيس‌بوك اساسا به آنها تعلق نداشته و در صورت عدم وجود اجازه رسمي از كاربر، به هيچ عنوان حق استفاده مستقل از آن داده‌ها را ندارد و در صورت تجميع داده‌ها به هدف‌هاي تجاري موازي و نگهداشت آن تا مدت زيادي تخلف محسوب شده و جريمه‌هاي بزرگي براي متخلفين در نظر گرفته شده است.
 البته نيك مي‌دانيم اين برداشت و رويكرد عموميت ندارد و هنوز حتي خود كاربران هم چنين تصوري از مالكيت داده‌هاي خود ندارند و به نظر مي‌رسد مدتي طول بكشد كه اين تغيير رويكرد عمومي شود. به نظر نگارنده اتفاقي كه به زودي خواهد افتاد يا به عبارت ديگر بهتر است اتفاق بيفتد، گرم شدن بازار كسب درآمد از داده‌هاي شخصي يا personal data monetization است. البته پلتفرم‌هايي اينجا و آنجا سعي كرده‌اند بستري براي دريافت پول بابت ارايه داده‌هاي شخصي ايجاد كنند ولي اين موضوع تا به يك مطالبه عمومي تبديل نشود و غول‌هاي فناوري را مجبور به تمكين از شريك كردن صاحب داده‌ها و مردم در تجارت اطلاعاتي كه در حال انجام است نكند، اين موضوع حل نخواهد شد.  ولي با حضور هوش مصنوعي و پردازشگر‌هاي تجاري و عمومي شده عملا ظرفيت جمع‌آوري و پردازش دايمي و عمومي داده‌ها فراهم مي‌شود كه احتمالا پلتفرم‌هايي كه 
personal data monetization (ايجاد دارايي از اطلاعات) را نداشته باشند اگر كاربران خود را از دست ندهند دست‌كم ارزش و كيفيت داده‌هاي آنها دچار ترديد جدي مي‌شود و اگر اين مطالبه عمومي‌تر شود مي‌توان پيش‌بيني كرد كه مردم ديگر به سادگي قبل داده‌هاي خود را در اختيار پلتفرم‌ها قرار ندهند. اگر چنين شود مي‌توان اميدوار بود كه مزاياي انديشه كمونيسم كه مهم‌ترين آن بهره‌مندي عمومي و مساوي در استفاده از فرصت‌ها براي همه حفظ شده و همچنين غيرمتمركز‌سازي در بالاترين سطح و دموكراتيك‌ترين حالتش هم اتفاق خواهد افتاد كه از محوري‌ترين موضوعات انديشه ليبراليسم است. به عبارت ديگر هر كس صاحب اطلاعات خودش در پروفايل خودش است و صرفا به پلتفرم‌ها، API (رابط عمليات دسترسي) اطلاعات شخصي‌اش را براي هر ‌بار و فقط در حد لزوم و 
در ازاي دريافت هزينه اطلاعات يا سهمي از ارزش افزوده و سود ايجاد شده از اطلاعات فرد را دراختيار وي قرار مي‌دهد. اين عدم تمركز همچنان مي‌تواند مكانيسم بازار را آنچنانكه هايك توقع داشت حفظ كرده و به انباشت اطلاعات و داده‌هاي تميز، باكيفيت و روزآمد و لحظه‌اي كمك كند. 


لازم به ذكر است كه زيرساخت و لازمه اين موضوع وجود زيرساخت «هويت ديجيتال به مثابه پلتفرم» است كه قابليت دريافت دسترسي از آن در قالب API‌ها را دارد. به عبارت ديگر هر كسي براي تعامل با پلتفرم‌ها، نه از طريق موتورهاي جست‌وجوگر، بلكه توسط پروفايل شخصي كه پلتفرم‌ها فقط احرازش مي‌كنند با آنها ارتباط مي‌گيرد و به‌ جاي ورود اطلاعات، دسترسي اطلاعات لازم را به پلتفرم‌ها و آن هم در ازاي دريافت هزينه آن را ايجاد خواهد كرد.
اين مدل مشكل رفت و آمد بين پلتفرم‌هاي مختلف را هم حل خواهد كرد و كاربران را از وفاداري صددرصد به يك پلتفرم واحد رها خواهد كرد و همين موضوع هم در عدم تمركز كمونيستي پلتفرم‌ها موثر خواهد بود. در روزگاري كه الگوريتم‌ها و موتورهاي هوش مصنوعي با قدرت بالاي پردازشگر‌ها و سرعت بالاي انتقال و داده‌برداري و ابرهاي اطلاعاتي در دسترس است، منطقي است هر هويت فردي ديجيتال به مثابه يك پلتفرم مستقل به آن ابرهاي اطلاعاتي پردازنده از طريق API دسترسي داشته باشد و فوايد استفاده از اطلاعات شخصي را خود كاربران ببرند و لازم نباشد براي استفاده از ظرفيت‌هاي هوش مصنوعي و داده‌كاوي‌هاي بعدي به پلتفرم‌هاي غول‌هاي فناوري وابسته باشند. البته طبيعي و بديهي است كه سردمداران ظرفيت‌سازي براي personal data monetization قاعدتا خود همين پلتفرم‌هاي معروف مثل گوگل و توييتر و فيس‌بوك خواهند بود فقط اين‌بار و در پارادايم جديد خود مردم و كاربران را هم در سود درآمد ناشي از تجميع و داده‌كاوي داده‌هاي شخصي شريك مي‌كنند. باز هم مي‌شود به دست پنهان در بازار آزاد اقتصاد اطلاعات اعتماد كرد.پژوهشگر اقتصاد اطلاعات