روزنامه اعتماد
1402/07/06
از شار تا شهر
بابك اكبريفربد افشار بكشلو
بيش از دو دهه از نگارش كتاب «از شار تا شهر» اثر محسن حبيبي ميگذرد، كتابي كه در بين انبوه متون به طبع رسيده درباره تاريخ شكلگيري شهر ايراني و فراز و فرودهاي آن، اثري است يگانه. يگانگي اين اثر نه نتيجه تصادف يا كمبود منابع در اين خصوص بلكه بيش از هر چيز برآمده از نگاه بديعي است كه در پس توليد اين متن نهفته ميباشد. او تاريخ شهر ايراني را شامل سه دوره ميداند: از آغاز تا اسلام، پس از اسلام تا عصر پهلوي و از عصر پهلوي تا به امروز. از ديد حبيبي، دو دوره اول در امتداد يكديگرند و از اين رو هر دو را زير مفهوم «شار» دستهبندي ميكند. اما دوره سوم يك انقطاع از دو دوره پيشين است، به همين دليل اين دوره را تحت عنوان «شهر» طبقهبندي كرده است. بنابراين، عنوان كتاب، نيت آن را به بهترين نحو براي مخاطب عيان ميسازد؛ داستان يك گذار.
شهر به مثابه بت عيار
حبيبي مانند بسياري از اسلاف خود، شهر ايراني را از ورجمكرد اساطيري تا شهر به مثابه تصويري از بهشت در مكتب اصفهان، واجد ساختاري خيالين و مثالين ميداند. اين نگاه ايدهآليسيتي در آثار مستشرقين و بسياري از پژوهشگران سنتگرا نيز مسبوق به سابقه بوده است. اما، حبيبي صرفا در اين متر و معيار نميگنجد. او با فراروي از رمانتيسم در ادراك مفهوم شهر ايراني در مقدمه كتابش ميگويد بر آن است تا در تحليل تاريخي خود از تفسير صرف و منجمد كردن پديدهاي سيال بپرهيزد.
نقطه كانوني بداعت نگاه حبيبي را بايد در گذار انديشه او از پندار بيزماني و لامكاني ساختارشهر ايراني به تاريخيت و سياليت آن يافت. در نگاه حبيبي، ساختار شهر ايراني (كهن دژ، شارستان، شار بيروني، معبر، بازار و ميدان) بت عياري است كه هر لحظه به شكلي در ميآيد، با آب و خاك ميآميزد، مستور و مكشوف شده، آبستن آينده و پيامبر گذشته ميشود. اين ساختار، نه از تروماي گَه سكندر و گاهي مغول راهي براي گريز دارد و نه از گزند ايام و پرواز فره ايزدي از شانههايش. حتي گاه در مقابل طنازي نوعروسان فرنگي نيز به خاك ميافتد. از اين رو، حبيبي نشان ميدهد ساختار شهر ايراني پديدهاي نيست كه قالب و محتوايي ازلي و لايتغير داشته باشد، قبض و بسط نيابد و هرگاه ساكنان شهر فراموشش كنند به ماواي آسماني خود بازگردد تا هنگام عروج دوبارهاش فرابرسد.
ورود به دنياي تاريخيت و ديالكتيك
روح شهر ايراني در نگاه حبيبيگذاري از مفهوم «مطلقِ» سنتگرايانه (رمانتيستي) به «مطلقِ» تاريخي (هگلي) است. از اين منظر، پاسخ به تنگناها و سوالهاي مطروحه در وضع موجود نيازمند درك فرآيند تاريخي و شناخت سير تحولات از گذشته تا به امروز است. در حالي كه در باور رمانتيستي سنتگرايانه شناخت آن «خرد جاويدان» مهمترين ضرورت
يش روي هر نظر و رسيدن به «اين هماني» با آن ذات مطلق، مهمترين ضرورت پيش روي هر عمل است، حبيبي ميداند كه «اين هماني» مذكور مترادف است با در غلتيدن به تقليدي پوچ و بيمعنا. بنابراين، روايت او در كتاب «از شار تا شهر»، روايت «بازگشت خرد جاويدان» نيست بلكه ورود به دنياي تاريخيت و ديالكتيك است. حبيبي مينويسد: «بازگشت به تاريخ نه به معناي منجمد شدن در آن و تفسير آن بلكه تحليل و جمعبندي آن است. مراد ايجاد شار گذشته نيست بلكه شناخت شهر امروز و شهر فرداست (ص ده).»
دگرديسي مداوم شهر ايراني
حبيبي بر اين باور است كه گذشتهاي كه امروزه در خاطره شهر ايراني غوطه ميخورد، روزگاري آيندهاي بوده كه در دل همين شهر نطفه بسته است. از اين رو، او در مقدمه كتاب مينويسد: «هرگاه گذشته [سير تحول تاريخي] پديده در وضع موجود آن «مستقر» باشد، آينده [دگرگونيها و تحولات بعدي پديده] در وضع موجود آن «مستتر» است (ص دو).» اين تعبير از حضور همزمان سه لحظه تاريخي (گذشته، حال، آينده) در يك پديده واحد خبر ميدهد. پس، هم باور ايدهآليسيتي به ساختار شهر ايراني را مورد تاكيد قرار ميدهد و هم باور به قبض و بسط تاريخي و انكشاف تدريجي اين پديدهاي واحد را نشان ميدهد. با چنين نگاهي، ميتوان از تصور ساختار متصلب شهر ايراني به مثابه پديدهاي ساكن عبور كرد و شناخت آن را به جستوجويي تاريخي پيوند زد. در نزد حبيبي، فرآيند «از شار تا شهر»، فرآيند «دگرديسي مداوم ساختار شهر ايراني» در مواجهه با تحولات زمانه است.
از سوي ديگر، باور به ظهور تدريجي و تاريخي پديده، نشان از يك شناختشناسي مدرن دارد. در اين شناختشناسي جديد پديده در سفر تاريخي و ديالكتيكي خود با فراروي بيوقفهاش از آنچه بوده و هست، وضعيتهايي متفاوت و گاه متناقض را از سر ميگذراند كه در هر مرحله براي او اين امكان را فراهم ميكند كه استعدادهاي بالقوه خود را فعليت بخشد، از وضعيت «در خود» به وضعيت «براي خود» و از آن به وضعيت «درخود-براي خود» گذار كند. در گذارها و دگرديسيهاي مختلف شهر ايراني گاه وضعيت نخستين، نفي ميشود و دگرگوني رخ ميدهد و گاه با نفي مجدد آن نفي، استحاله پيش ميآيد. طنين اين واژگان را مكرر در جمعبنديهاي فصول مختلف كتاب ميتوان يافت. بنابراين، در اين گذار و دگرديسي توقفناپذير، ساختار شهر ايراني در هر مرحله، آگاهي عميقتري از وضعيت و موجوديت خود را به نمايش ميگذارد.
صورتبندي ساختار شهر ايراني در گذر زمان
تاريخ عرصه بلاواسطهگي سوژه شناسا از اوبژه شناخت است و اين بلاواسطهگي شرط تحقق شناخت علمي مدرن ميباشد. اين ويژگي نيز، پله ديگري است كه انديشه حبيبي را از رمانتيسم شهودي سنتگراها جدا ميكند. درحالي كه شيوه شناخت سنتگرايان مبتني بر سكون موضوع شناخت، نفي حركت و قبض و بسط در آن است، حبيبي باور دارد شناخت هر پديده در گرو شناخت ما از فرآيند تاريخي آن پديده است. جملات ذيل از مقدمه كتاب، باور نويسنده در اين خصوص را به روشني نشان ميدهد: «[عواملي شكلدهنده شهر ايراني عواملي هستند كه] ژ... شهر را تعريف كرده و خود در آن تعريف گشتهاند، به شهر معنا بخشيده و خود در آن معنا شدهاند، شهر را پي افكندند و خود در شهر پي افكنده شدند. شهر را به اوج رساندند و خود با آن به اوج رسيدند و برعكس شهر را مورد سوال قرار دادند و خود با آن دچار مساله شدند (ص سه).» واضح است كه اين تعابير جز در يك شناختشناسي مبتني بر قبض و بسط تاريخي نميگنجد و در آن هيچ نشاني از شناخت شهودي يك پديده نميتوان يافت، چراكه آشكارا شناخت يك پديده را نه به معناي منجمد شدن آن در لحظه بلكه به سير تحول تاريخياش نسبت ميدهد.
حبيبي در دو مقدمهاي كه به فاصله ده سال بر كتابش نوشته است، جنبههاي مختلف نگاه خود به تحليل تاريخي مفهوم شهر را روشن ميكند. در مقدمه نخست، او كليات روش كار خود را در قالب چرايي انتخاب رويكرد تاريخي و چگونگي نگاه به مساله تاريخ توضيح ميدهد. اما، در مقدمه دوم از باور عميق خود به مفهوم تكوين تاريخي شهر ايراني پرده برميدارد، مفهومي كه در جاي جاي كتاب حضور دارد. واضح است كه اين رويكرد به قصد افتادن در بند جبريت تاريخي صورت نميگيرد و اراده آدمي را در شكلدهي به شهرها و فضاها انكار نميكند. به باور اين كتاب، به خصوص بخش دوم آن، دگرديسي شهر ايراني در قرن اخير نشان داد كه تاثير مداخلات فضايي مادامي كه در مسير تداوم تاريخي و آگاهي كامل از عوامل آن نباشند، باعث انهدام سازمان فضايي شهر ميشوند و چهره شهر را كريه خواهند كرد. بنابراين، حبيبي بر آن نيست كه تنها در مقام قصهگوي شهر (هر چند گاه اين عنوان درباره ايشان استفاده ميشود) ظاهر شود و هدفش از تحليل تاريخي نه به انجام رساندن يك پژوهش صرفا اثباتي بلكه صورتبندي ساختار شهر ايراني در گذر زمان است تا بتواند مورد استفاده طراحان و برنامهريزان امروز قرار گيرد.
هبوط از آسمان تا زمين
در تبيين حبيبي از تحول و دگرديسي شهر ايراني، اين فرآيند از پيش از اسلام تا دوره قاجار واجد حركتي رو به تعالي است كه به موجب آن از ورجمكرد تا مكتب اصفهان، همواره شهر ايراني در جستوجوي نمايش و تجسد آسمان است. اما اين سفر آسماني با ورود مدرنيته به ايران به يكباره دچار تحولي عظيم ميشود. دامنه اين تحول چنان گسترده است كه هيچ تحليل تاريخي، به خصوص تحليلي معطوف به جنبه محتوايي آن نميتواند نسبت به اين امر بيتفاوت باشد. در اين زمينه، به ويژه در دومين مقدمه كتاب، سعي ميشود با استفاده از تعبير هبوط شهر ايراني از آسمان به زمين، بر اهميت تاريخي انقطاع روي داده تاكيد شود. مواجهه حبيبي با مدرنيته مواجههاي آرام و خونسرد است. او از ورود اين ميهمان ناخوانده نه خشمگين و برآشفته است و نه ذوق زده و مقهور. نه قصد دارد او را به كلي از در بيرون براند و نه ميخواهد او را بر صدر محفل بنشاند.
مدرنيته به مثابه نوگرايي
حبيبي در توضيح مدرنيته با توصيفهاي رمانتيستي سنتگرا چندان همدل نيست زيرا آنها، مدرنيته را عامل جدايي شهر ايراني از زادگاه آسمانياش ميدانند. سنتگرايان در توصيف شرايط امروزي بيشتر از واژگاني چون انقطاع، گسست و زمانه عسرت استفاده ميكنند، چراكه درنهايت بر اين باورند كه شهر يا ملجا آسمان است يا ميدان جولان سوبژكتيويسم مدرن. اين درحالي است كه درنظر حبيبي، جهانبيني تنها يكي از سه عامل تشكيل و تحولدهنده گذار شهر ايراني محسوب ميشود كه در پيوندي زنجيروار با دو عاملِ اقتصاد و محيط، شهر را بنا كرده، سامان داده و تعريف ميكند. در نظر او براي اين گذار تاريخي، پاي بر زمين نهادن، امري محال و پوشيدن لباسي نو، امري جديد نيست. حبيبي حتي از مدرنيته با عنوان نوگرايي ياد ميكند و تاكيد ميكند كه اين نوگرايي به طور تاريخي در جوهر وجودي شهر ايراني همواره حاضر بوده است. براي او ايراني شدن مدرنيته از بدو ورود به شهر ايراني و مدرن شدن روح شهر ايراني از بدو ورود مدرنيته به آن، دو فرآيندي است كه همزمان در حال وقوع بوده است. اين وضعيت پيچيدگيهاي فراواني دارد كه در هيچ دوره تاريخي ديگري وجود نداشته و لذا تلاشي مضاعف را براي تحليل ميطلبد تا يكبار ديگر بتوان به سياق پيشينيان؛ با استفاده از خرد زمانه و دستاوردهاي فني اين عصر، خود را متحول و با حفظ تداوم تاريخي، شهر را بر زمان حال منطبق كرده، بر نابسامانيهاي امروزين آن فائق آمد.
در مقام جمعبندي ميتوان گفت ظرافت نگاه حبيبي در تحليل مفاهيمي چون سنت، مدرنيته، تاريخ و شهر جايگاهي ماندگار به انديشه و اثر ارزشمندش ميدهد. از شار تا شهر آغاز راهي نو است، راهي كه نه به دنبال تقليد اسلوب معماري و شهرسازي سنتي ايراني، بلكه در جستوجوي نو شدن سنت معماري و شهرسازي اين سرزمين است. يقينا اين اثر نيز مانند تمامي آثار مكتوب انديشه بشري از تيغ نقد پژوهشگران آينده در امان نخواهد بود. با اين وجود جايگاه تاريخي «از شار تا شهر» در پژوهشهايي كه طي يك قرن اخير در حوزه تاريخ تحولات شهر ايراني به انجام رسيده است چنان ميباشد كه هر پژوهشگري در آينده بخواهد به پژوهشي روشمند در اين زمينه بپردازد، نخست بايد نسبت خود را با اين اثر مشخص كند. «از شار تا شهر» ديواري است كه براي شناخت تاريخي شهر ايراني ناگزير بايد از آن بالا رفت و هرچند هم كه بتوان به كلي با آن مخالف بود و در تمامي فرضها و انگارههايش تشكيك كرد اما نميتوان آن را دور زد و بيهيچ واكنشي از كنارش عبور كرد.
از شار تا شهر آغاز راهي نو است، راهي كه نه به دنبال تقليد اسلوب معماري و شهرسازي سنتي ايراني، بلكه در جستوجوي نو شدن سنت معماري و شهرسازي اين سرزمين است. يقينا اين اثر نيز مانند تمامي آثار مكتوب انديشه بشري از تيغ نقد پژوهشگران آينده در امان نخواهد بود. با اين وجود جايگاه تاريخي «از شار تا شهر» در پژوهشهايي كه طي يك قرن اخير در حوزه تاريخ تحولات شهر ايراني به انجام رسيده است چنان ميباشد كه هر پژوهشگري در آينده بخواهد به پژوهشي روشمند در اين زمينه بپردازد، نخست بايد نسبت خود را با اين اثر مشخص كند. «از شار تا شهر» ديواري است كه براي شناخت تاريخي شهر ايراني ناگزير بايد از آن بالا رفت و هرچند هم كه بتوان به كلي با آن مخالف بود و در تمامي فرضها و انگارههايش تشكيك كرد اما نميتوان آن را دور زد و بيهيچ واكنشي از كنارش عبور كرد.
سایر اخبار این روزنامه
دستاوردهاي برگشتناپذير
نشانههای فرسودگی در اقتصاد ایران
سردار حاجيزاده: به دنبال منظومه ماهوارهاي هستيم
زمين چمن تبديل به زمين خاكي شده است!
از شار تا شهر
دستاوردهاي برگشتناپذير
كريستين رونالدو و جامعهشناسي استقبال
قفقاز و تحولات آن از زاويه ديگر
سيل مرگبار در ليبي، ويرانگری طبيعت و هشداري براي ما
نقد كيفر مقرره در لايحه عفاف و حجاب
رونالدو و جامعهشناسي استقبال
قفقاز و تحولات آن از زاويه ديگر
سيل ليبي ويرانگری طبيعت و هشداري براي ما
نقد كيفر مقرره در لايحه عفاف و حجاب
پدران محافظهكار پسران راديكال
گنج قارون
متفكر شهر
در هزارتوي نقاب و فريب
هوش مصنوعي فناوري نظامي را تغيير داده است؟
بار ديگر نويسندهاي كه دوست ميداشتم
آيا ماركس به فرآيند گردش و نقش پول بيتوجه بود
بيشترش ميره تو انبار
انشاي پوچِ كوچ!