روزنامه اعتماد
1402/09/11
آسيموف و داستانهايي درباره آينده
آسيموف در ميان نويسندگاني كه داستانهايشان را در دسته علمي ـ تخيلي جاي ميدهند، نام بزرگي است. او با كتاب «من، ربات» كه سال 1950 در چنين روزي منتشر شد، مُهرش را پاي اينگونه ادبي كوبيد و همين جا هم بود كه از سه قانون مشهورش - كه از آن زمان، قوانين سهگانه روباتيك آسيموف خوانده شدند- صحبت كرد. قانون اول اينكه روباتها نبايد به انسانها آسيب بزنند، دوم اينكه هميشه بايد از انسان اطاعت كنند مگر آنكه اين فرمانبرداريشان به نقض اولين قانون منجر شود و سوم هم اينكه ضمن رعايت دو قانون نخست، بايد از خودشان مراقبت كنند. هر كدام از داستانهاي «من، ربات» قبلا در سالهاي بين 1940 تا 1950 در دو مجله علمي عامهپسند منتشر شده بودند. آسيموف، با كمي بازنگري، اين داستانها را در اين كتاب كنار هم گذاشت. «من، ربات» مجموعهاي است از نه داستان كوتاه كه موضوع هر كدامشان از ديگري مستقل و مجزاست، اما مضامين و حالوهواي مشابه يكديگر دارند. داستانها در آينده، در اوايل قرن بيستويكم روي ميدهند و شخصيتهايش با مسائلي مانند رابطه انسان و روبات و اخلاقياتي كه اين رابطه را تنظيم ميكند، مواجهند. آن زمان، يعني اواسط قرن بيستم، آيزاك آسيموف و بسياري ديگر پيشبيني ميكردند كه آينده فناوري به توسعه روباتها تعلق دارد و چند دهه ديگر، اين ماشينها به بخش جدانشدني از زندگي انسانها تبديل ميشوند. البته تصويري كه از اين آينده ارايه ميدادند، متفاوت از آب درآمد، اما اصل پيشبيني آنان درباره تنيدگي ماشينهاي هوشمند در زندگي روزمره ما درست بود. آسيموف با چنين نگاهي، از روباتها نوشت. هر چند حرفي كه ميزد اساسا درباره انسان بود. مثلا در نخستين داستان اين مجموعه كه «رابي» نام دارد، ماجراي دختربچهاي به اسم گلوريا را روايت ميكند كه به پرستارش، روباتي به اسم رابي دل ميبندد. اما مادرش به اين ماشين بياعتماد است، وجود آن را در خانهاش خطرناك ميبيند و بياعتنا به آزردگي گلوريا، رابي را به كارخانه پس ميفرستد. اما سپس در گذر از اتفاقات بعدي، بدگماني مادر از بين ميرود و وفاداري و كارآمدي و بيخطري رابي (روبات) را به چشم ميبيند يا در داستان ديگر اين مجموعه با عنوان «دروغگو»، با روباتي به اسم هربي سروكار داريم كه ميتواند ذهن انسانها را بخواند و با احساسات - معمولا پنهان و سركوب شده - آنان ارتباط بگيرد. احتمالا در تنظيمات اوليهاش خطايي روي داده است، چون مدام قانون اول را - به هدف رعايت اين قانون - نقض ميكند و براي محافظت از احساسات آدمهاي اطرافش، گاهي به آنان دروغ ميگويد. به قول يكي از شخصيتهاي داستان «هربي ميفهمد. او افكار ما را ميخواند و به ما همان جوابي را ميدهد كه دلمان ميخواهد بشنويم و اگر بداند كه طاقت شنيدن حقيقت را نداريم، به ما راست نميگويد، چون با اين كار قانون اول زير پا گذاشته ميشود و اين كاري است كه هيچ روباتي نميتواند بكند. اما بعد با اين تضاد روبهرو ميشود كه با توجه به شرايط، گاهي دروغ و گاهي حقيقت، هر كدام به شكلي به انسانها آسيب ميرسانند و درباره بيضرر بودن دروغ (يا حقيقت) هيچ قطعيتي -حداقل براي روباتي با مغز پوزيترونيك -وجود ندارد. از يكي از دانشمنداني كه با او در ارتباط است، ميشنود كه «تو نميتواني راستش را به آنها بگويي، چون با اين كار به آنها صدمه ميزني، اما اگر نگويي باز هم به آنها صدمه ميزني. پس بايد به آنها بگويي. اما اگر بگويي صدمه ميخورند، پس نبايد بگويي.» هربي در تحليل اين تضاد عاجز ميماند و هر چه بيشتر با آن كلنجار ميرود، كمتر نتيجه ميگيرد. سرانجام خاموش ميشود. «او خرد شد، درهم شكست. حالا ميتوانيد بيندازيدش دور. او ديگر هرگز حرف نميزند.» كتاب «من، ربات» در چاپ نخست در پنج هزار نسخه منتشر شد و اتفاقي مهم را براي طرفداران چنين داستانهايي رقم زد. همان زمان روزنامه نيويوركتايمز دربارهاش نوشت اگر در ذهنتان كه احتمالا درگير مسائل و نگرانيهاي عصر اتم است، جايي براي نگراني بيشتر درباره آينده فناوري باقي مانده است، داستانهاي مهيج آسيموف حتما جذبتان ميكند. جالب اينكه نسخههاي چاپ نخست كتاب «من، ربات» هنوز خريدار دارند و قيمت هر كدام، بسته به چگونگي نگهدارياش مبلغي بين 500 تا 6 هزار دلار قيمتگذاري ميشوند. گويا چند نسخه كمياب از آن هم وجود دارد كه 18 هزار دلار ميارزند.پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
سندرم محرمانگي در قانون جديد بانك مركزي
ورود سالانه حدود ۷۰ هزار گردشگردرمان به مشهد
جشن خودكفايي توليد كاغذ در مازندران
پايان عصركيسينجر
اندك اندك جمع ياران ميروند
حرمت تنفير و اصل مصلحت
جبران يك ميليارد دلار ناترازي حاصل از فساد از جيب مردم
جريانساز باشيم نه سوار برجريان شويم
جنايت در بيست متري جواديه تهران
اطاعت مشاركت كارشناسي
چرا اسراييل آتشبس را پذيرفت؟ توفان الاقصي (۶)
مدرس الگوي سياستمداري و نمايندگي
كشمكش در دو سوي تخت!
پوستاندازي نظام حزبي در ايران
گامي اعتمادساز در صورت برداشته شدن گامهاي بعدي
باغچه كوچك او سيب نداشت!
با كلاهبرداريهاي سايبري مهم و پرتكرار چه كنيم؟
آسيموف و داستانهايي درباره آينده
اطاعت؛ مشاركت كارشناسي
چرا اسراييل آتشبس را پذيرفت؟ توفان الاقصي (۶)
مدرس الگوي سياستمداري و نمايندگي
پوست اندازي نظام حزبي در ايران