روزنامه جوان
1402/09/12
استحاله فرهنگی بر ازدواج سایه افکنده است
جوان آنلاین: حجتالاسلاموالمسلمین محمدباقر جلالیشاهکوه، فعالیت فرهنگیاش را سال ۱۳۷۹ از سازمان زندانها شروع میکند و در ادامه کارش به کاشان، بندرترکمن و نقاط دیگر میرسد. او را میتوان در زمره مدیران عملگرا دانست. وی چند وقتی است از سمتهای دولتی کناره گرفته و به عنوان مدیرعامل مجمع ملی خیرین ازدواج به یکی از مهمترین گرههای اجتماعی و خانوادگی جامعه ایران میپردازد. گفتوگوی ما با او علاوه بر اینکه به جزئیات مشی و فعالیت این مجمع میپردازد، از خلال ورود به بحث ازدواج به آسیبهای اجتماعی و چالشهایی که بر سر راه مرتفعکردن این چالشها به ویژه از رهگذر فعالیت نهادهای دولتی و واسطهای وجود دارد، میپردازد. مجمع ملی خیرین ازدواج نهادی خصوصی است؟ بله، ارتباط مجمع ملی خیرین ازدواج جوانان با نهادها مثل ارتباط خیرین مدرسهساز است با آموزشوپرورش یا خیرین مسکنساز با وزارت مسکن یا خیرین سلامت با وزارت بهداشت. میدانید که چند سال است وزارت ورزش و جوانان به یک معنا متصدی ازدواج هم شده و طبیعتاً مؤسسات و خیرین ازدواج در پیوند با این وزارت قرار میگیرند. چهار سال قبل در زمان آقای تندگویان، جلسهای در وزارت ورزش در این باره تشکیل شد و ما رسماً سال قبل توانستیم مجوز مجمع ملی ازدواج جوانان را از وزارت کشور و اداره ثبت بگیریم تا بتوانیم در سطح ملی کار کنیم. اولین کاری که انجام دادیم، توانستیم در سطح ملی- حدود ۱۵ استان- برای خیرینمان از استانداریها مجوز فعالیت بگیریم؛ شعب استانی با مجوز مستقل از استانداری استان. ما برای بسیاری از استانها نمایندگی دادیم و زنجیره ما در ۲۰ تا ۲۵ استان تکمیل شد. نهادهایی مثل شما در این سطح درباره ازدواج فعال هستند؟ نهادهای ملی در بحث ازدواج جوانان بسیار کم هستند؛ اینکه پوشش ملی داشته باشند. لااقل با این نام و به صورت رسمی فقط ما هستیم. درباره ازدواج چه خدماتی ارائه میکنید؟ خدمات ما از دفتر عقد شروع میشود تا ماه عسل، از آرایشگاه و خدمات عروسی تا هتل و تالارها. بسته به مورد زوجهایی داریم که بخشی از این خدمات را دریافت میکنند و البته بخش زیادی از زوجها همه خدمات را دریافت میکنند. جهیزیه چطور؟ مهمترین و پرهزینهترین خدمت ماست. ما هزینه بالایی بابت جهیزیه پرداخت میکنیم و اگر خیرین ما نباشند، ارائه این خدمت سنگین امکانپذیر نیست. از طرفی توجه کنید شما یک بسته غذایی را میخواهید به کسی بدهید، میشود یکمیلیون تومان و اگر هزار بسته غذایی بدهید، تحسین فوقالعادهای پشت سرتان خواهد بود و اسم بزرگ و جنبه تبلیغاتی وسیعی هم دارد، اما اگر همین مبلغ را بخواهید به جهیزیه اختصاص دهید، میشود ۲۰ جهیزیه. الان تأمین جهیزیه برای شما چه هزینهای دارد؟ از ۳۵ تا ۱۰۰ میلیون، بسته به اقلیم استانی و ورود خیرین، زوجین و نهادهایی که حضور دارند. چه زوجهایی با چه شرایطی این خدمات را دریافت میکنند؟ ما اداره تحقیق داریم و شرط ما اضعف افراد جامعه است، یعنی حتی ضعفا را هم در نظر نمیگیریم، چون به تعداد کمی از افراد میتوانیم خدمات بدهیم. از ابتدای سال توانستیم به ۳۱۳ زوج خدمات جهیزیه بدهیم و اگر تمام خدمات را در نظر بگیریم، توانستهایم به ۱۰هزار زوج خدمات بدهیم. الان یکی از بهترین آرایشگاهها در تهران اعلام کرده که با هزینه پایین با ما همکاری میکند. در این مدت خیلی از خیرین اعلام آمادگی کردهاند که ما حاضریم خدماتی ارائه کنیم. پس شما به دو شکل کار میکنید: جذب منابع مالی و جذب خدمات. بله، ما هم اهدای مبلغ نقدی داریم و هم اهدای تخصص. طرف تالارش را در اختیار ما قرار میدهد. در مشهد کسی اعلام کرد من حاضرم فقط ۳۰درصد مبلغ عقد را از زوجین بگیرم. جذب منابع مالیتان چطور است؟ سالهای قبل به خاطر کرونا خیلی قوی نبود، به خاطر همهگیری کرونا خودبهخود کاسبیها و درآمدها کاهش پیدا کرده بود، اما امسال خدا را شکر بهتر از سالهای قبل است. آیا میشود عددی اعلام کرد؟ ما در این مدت افزون بر چنددهمیلیارد تومان منابع دریافت کردهایم، ولی خدمات بسیار بیشتر از این منابع است. بودجهای از وزارت ورزش گرفتهاید؟ متأسفانه هیچ نهاد دولتی یک ریال هم به ما کمک نکرده است. بنا بر این بود که وزارت ورزش متصدی این کار شود، ولی در عمل همکاری نکرد، اما خانم خزعلی، معاونت زنان رئیسجمهوری همکاری اداری عالی داشتهاند. چه همکاریای؟ مثلاً وقتی ما در یک استان برنامه داریم، استانداری آنجا را بسیج میکنند. در این مدت خیلی به ما کمک کردهاند و امکان دارد به طرحهای مشترک هم برسیم. اصلاً چرا به این داستان ورود کردید؟ ازدواج یکی از دغدغههای امروز نظام، رهبری و دین ماست و تبلیغات دشمن برخلاف این دغدغهها در جهت معکوس انجام میشود، برای اطاله سن ازدواج. بهانههای مختلفی هم برایش تراشیده میشود. طرف حاضر است سگ نگه دارد، اما بچهدار نشود. مطالبه فرزندآوری رهبری بدون ازدواج که شدنی نیست، بنابراین ما تصمیم گرفتیم بنا به نیاز وارد این وادی شویم. راه همواری پیش پای ما نبوده است، اما از آنچه اتفاق افتاده راضی هستیم. در برخی از استانهای جنوبی به قدری وضعیت بغرنج است که در مخیله کسی نمیگنجد. ما هم میتوانستیم مثل خیلی از آقایان سراغ کار دولتی برویم، البته من در کار دولتی و رئیس سازمان تبلیغات یکی از شهرستانها بودم، منتها تصمیم گرفتیم به همراه گروهی از اعضای هیئت مدیره و خیرینی که مخصوصاً در تهران وجود دارند، در بحث ازدواج فعالیت کنیم. بحثهای فرهنگی و روانی مرتبط با ازدواج را چطور پیش میبرید؟ در تبلیغ ازدواج کار فرهنگی انجام میدهیم، یعنی هم کار ستادی و هم کار صف هر دو را انجام میدهیم. خوشبختانه در این مدت کارهای موفقی هم انجام شده است. غیر از جشنوارهها در کل کشور در بحث مشاورههای روانشناختی ورود کردهایم. انشاءالله به زودی خبر ساخت یک مجتمع اقامتی در مشهد را خواهیم داد که بتوانیم به زوجین بیبضاعت خدمات ارائه کنیم. خواهناخواه در این راه با آسیبهای اجتماعی هم عمیقتر آشنا شدهاید. ما در کرمان زوجینی داشتیم که اولین بار بود که مشهد میرفتند. در برخی از استانها مثلاً جنوب استان کرمان و سیستانوبلوچستان وضعیت به قدری بغرنج است که کلمات نمیتوانند آن حد از محرومیت را منتقل کنند. برایم جالب است که یک روحانی از موضع خطابه میآید پایین و با چشم خود با محرومیتها روبهرو میشود و برایشان چارهاندیشی میکند. من هر جا که نگاه مقام معظم رهبری برای ارائه خدمات بود، جلو رفته و خوشبختانه سعی کردهام این خصوصیت را در خود پیدا کنم. ۱۴ روز تمام در سیل آققلا با یک تراکتور فعالیت میکردم. تراکتور را هم خودم اجاره کرده بودم و هیچ نهادی نمیتواند بگوید من تراکتور داده بودم. در بحث سوریه به محض اینکه احساس نیاز شد، خط مقدم بودم نه به عنوان مبلغ که به عنوان رزمنده. به خاطر خطراتی که وجود داشت، نمیتوانستم ملبس باشم. بعد از بحث سوریه آمدم برای سازمان تبلیغات شروع به فعالیت کردم و در بحث تبلیغی هم صداوسیما مستندی از ما تهیه کرد که ۹ بار از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد؛ مستند «سفیران گمنام» که به انعکاس فعالیتهای عامالمنفعه روحانیون- ۲۰ روحانی در کشور- میپرداخت، یکی هم بنده بودم. با این همه کار و تجربه به چه دریافتی از بحث خانواده و ازدواج رسیدهاید؟ امروز در این حوزه فکر میکنم ما دچار استحاله فرهنگی شدهایم. این را به ضرس قاطع میگویم که ازدواج و تشکیل خانواده در کشور درست است که ابعاد اقتصادی دارد، اما داستان فراتر از مؤلفههای اقتصادی است. ما با استحاله فرهنگی روبهرو شدهایم. این استحاله فرهنگی را قدری بیشتر باز میکنید؟ چرا ما به یک فرزند قانع شدهایم، خب پشت این یک اتفاق درونی و اعتقادی برای ما افتاده است. همین طور که نمیشود. خیلی از ما به ازدواج نکردن قانع شدهایم. یکی از مشکلات امروز جامعه ما عدمازدواج دهه شصتیهاست. ۴۰ سال از عمر دختر یا پسر گذشته، اما هنوز ازدواج نکرده است. چیزی که سابق به عنوان ننگ شناخته میشد، اگر امروز افتخار نباشد، به عنوان یک نقطه منفی نیست. شما با این افراد نشست و برخاست میکنید؟ منظورم این است که چقدر به صدای واقعی این افراد گوش میدهید، بدون اینکه بخواهید آنها را به خاطر نگرششان محکوم کنید؟ با خیلی از افرادی که این حالت را دارند روبهرو شدهام. با تمام معضلات مربوط به ازدواج در جامعه مواجه شدهایم. با ازدواجنکردن، با کودکهمسری، کودکمادری، با تفاوت سن خیلی زیاد زوجین، با تمام این مسائل به عینه برخورد کردهایم. من اخیراً در یکی از برنامهها به صورت لباس شخصی در ماشین تعدادی از زوجین نشستم. این ماشین میخواست زوجین را به محل برنامه بیاورد. آنها مرا نمیشناختند و فکر میکردند من یکی از آنها هستم. آنجا مثلاً زوجی دیدم که اگر در بیرون میدیدم، میگفتم آنها پدر و دختر هستند، یعنی این همه اختلاف سنی. واکنش عاطفیتان به این پدیدهها چیست؟ بسیار بر من سخت میگذرد. ما ناخواسته متصدی این کار شدهایم و واقعاً هم بنا نیست همه مشکلات را حل کنیم، اما گاهی فشار روحی عجیبی را تحمل میکنیم. چرا؟ وقتی توان حل این همه مسئله را در خود نمیبینیم، به هم میریزیم، از اینکه ما نمیتوانیم این همه مسئله را حل کنیم. گاهی ورود میکنیم و میبینیم که یک مسئلهای در جایی نهادینه شده است و عملاً نمیتوانیم کاری کنیم. کودکهمسری را بیشتر در استانهای جنوبی دیدهاید؟ بله. فقر مطلق واقعاً آزاردهنده است. من اخیراً در رودبارجنوبی کرمان زوجی دیدم. از مرد پرسیدم کارتان چیست؟ گفت کارگرم. خب کارگر تعریفی دارد. در تهران افاغنه به راحتی ماهی ۱۵-۱۰ میلیون تومان میگیرند. به او گفتم کار هست؟ گفت این هفته دو روز کار کردم. دستهایش را به من نشان داد، پر تاول بود. گفتم کار بلدی؟ گفت من موتور را کامل باز میکنم و میبندم. گفتم چقدر سرمایه میخواهی کارت را شروع کنی؟ گفت ۵ میلیون تومان داشته باشم شروع میکنم. گفتم مگر میشود؟ گفت همسایهها میدانند موتورسازم و در حیاط خانه میتوانم کار کنم. آدمهایی که ممکن است آن نبوغ و استعداد را داشته باشند، اما فقر شدید فرصت بروز آن استعداد را از آنها گرفته است. اولویت پوشش خدمات شما قاعدتاً بر استانهایی است که محرومیت بیشتری دارند. بله، همین طور است. برخی استانها مثل گیلان و مازندران و نظایر آن وضع مالی بدی ندارند، اما اولویت آنها ازدواج نیست. یعنی بیشتر از اینکه مسائل مالی دخالت داشته باشد، برآوردهای فرهنگی و روانی کار میکند. بله، همچنان که اشاره کردم گاهی مسئله مالی نیست. نقطهنظر و جهانبینی فرد است که او را به این سمت سوق میدهد که اصلاً دور و بر ازدواج را خط بکشد. پس اینکه افراد را به لحاظ فرهنگی هم پوشش دهید و کار میدانی اقناعی انجام شود، این اتفاق دارد میافتد؟ بله. به چه شکل؟ گروههای مشاوره ما بسیار قوی هستند، در اشاعه فرهنگ ازدواج کار میکنیم و طرحی هم به خانم خزعلی دادهایم که احتمالاً به فعالیت مشترک گسترده منجر شود. ما الان در بحث نهادهای خیریه موضوعی که داریم این است که این مؤسسات قدری بدنام شدهاند و مردم این تردید را دارند که آیا منابعی که اختصاص میدهند، واقعاً دست آن نیازمند میرسد یا نه، به جز انگشتشمار مؤسساتی که خوشنام هستند، احساس میکنیم در فرهنگ عامه ما، مردم خیلی به نهادهای واسطهای خیریه اعتماد نمیکنند. خود شما چقدر این را لمس کردهاید. اینکه خیرین زیادی ممکن است دوست داشته باشند کمک کنند ولی در عین حال حلقه واسطهای معتمد شکل نمیگیرد. به نظرم آسیبی که از آن یاد کردید، بیشتر به متولیان دولتی برمیگردد. آنچه گفتید معطوف به نهادهای خیریه دولتی است و بعد از آن ترکشهایش به مؤسسات خیریه خصوصی هم میخورد. اینکه ما دفتری کاملاً مجزا از وزارتخانه داریم و جایی و دفتری داریم که متعلق به نهاد دولتی نیست، به ما کمک میکند با استقلال کار کنیم. چطور اعتماد خیرین را جلب میکنید؟ در هر برنامه سعی میکنیم چند تن از خیرین را با خودمان همراه کنیم که این چالشها و این حجم از فقر و گرفتاری را با چشم خود ببینند و برایشان قابل لمس باشد. مثلاً در برنامهای که در تهران داشتیم، بسیاری از خیرین را دعوت کردیم و آنها برنامه را از نزدیک به شکل ملموس دیدند، به خاطر اینکه ببینند کمکهایشان به چه سمتی رفته و حتی اگر نقاط ضعفی وجود دارد ببینند، البته گسیلکردن گروه هدف کلان خودبهخود هزینه خدمات را پایین میآورد، حتی در خرید جهیزیه، چون به صورت کلان میخریم، خود بهخود هزینهها کاهش پیدا میکند. شما با خیرین ارتباط میگیرید یا آنها سمت شما میآیند؟ هر دو حالت اتفاق میافتد. در کار خیر نمیتوانید منتظر باشید که دیگران شما را پیدا کنند. گاهی البته خیرین خودشان میآیند و ما را پیدا میکنند و خدماتشان را به صورت رایگان یا با تخفیف بالا در اختیارمان قرار میدهند. مواردی هم بوده است که خیرین مثلاً از خارج کشور از طریق فضای مجازی با ما آشنا شدهاند، اما قاطبه خیرین به واسطه تبلیغات دهان به دهان سراغ ما آمدهاند. بخش قابل توجهی از خیرین به اعتبار شخصی به ما کمک میکنند، یعنی حتی ممکن است شناخت چندانی از نهاد ما نداشته باشند. شما را میشناسند؟ به مرور شناختند. بعد به هم معرفی کردند و امروز خیرین زیادی هستند که به ما کمک میکنند. زندگی خود شما از چه راهی میگذرد؟ من زندگی چندان مرفهی ندارم. نه وسیله نقلیه مرفهی دارم و نه خانه، مستأجرم. ولی میلیاردها تومان از زیر دست شما رد میشود. با توجه به کار ما طبیعی است. تمام خواهر و برادرهای من وسیله نقلیه و خانه دارند. تنها کسی که در بین آنها نه وسیله نقلیه خوبی دارد و نه خانهای، من هستم. خداوند شاید طوری زندگی ما را تعریف کرده که این طور پیش برود. به نظرم برای کسانی که در این فضاها کار میکنند، جلب اعتماد مردم خیلی حیاتی و مهم است، یعنی مخاطب بفهمد این پولها و منابع به شکل درستی هزینه میشود. شما در میدان هستید و بیاعتمادی مردم به مؤسسههای خیریه را احتمالاً از نزدیک دیدهاید. البته من به مؤسسات خیریه بدبین نیستم. سعی کردهام با کمیته امداد تفاهمنامه چندمیلیاردی امضا کنم، برای حدود ۴۰ هزار زوج در دو سال. مقدمات تفاهمنامه طی شد، اما در نهایت اعلام کردند خرید اجناس را باید خودمان انجام دهیم. من به ایشان گفتم بسیار خب بخرید، اما از این قیمتی که من میگویم باید پایینتر باشد. گفتند نه. اینجا به توقف خوردیم، در حالی که تمام امضاها و پارافها موجود است. ما تمام جلسات مقدماتی را پشت سر گذاشتیم، حتی آقای بختیاری ورود کرده بود ولی منتج به نتیجه نشد و کار متوقف شد. با این حال من به خدماتی که نهادهای خدماتی دولتی، از کمیته امداد، بنیاد برکت و ستاد فرمان حضرت امام و جاهای دیگر ارائه میکنند، بدبین نیستم. ما نهاد تجاری نیستیم. شما امروز تمام اجناس ما را بخواهید ما به قیمت خرید، آنها را در اختیار شما قرار میدهیم. به قیمت کارخانه در اختیار شماست. ما بنگاه درآمدزا نیستیم. بنگاه خیریه واقعی هستیم، البته شاید این نگاه از نظر برخی اشتباه باشد، اما تا به امروز دنبال پشتوانه اقتصادی نرفتهایم. هر چه مردم به ما کمک کردهاند، ما این کمکها را به گروه هدف رساندهایم و اگر بنا به فعالیت اقتصادی باشد، خود مردم انجام میدهند. ما تا به امروز این کار را نکردهایم و بنگاه اقتصادی درآمدزا نیستیم. وابسته به خیر خاصی هم نیستید؟ اصلاً. شما راجع به خاطرههای تلخ گفتید که وقتی این حجم از فقر را در برخی استانهای محروم میبینید، به هم میریزید؛ اینکه فقر به قدری گسترده است که عملاً نمیتوانید کاری انجام دهید، اما در همین فعالیت شما وجوه روشنی هم وجود دارد. به هر حال حرکت به سمت خیر و واسطهشدن برای یک امر خیر خاطرات روشنی هم ایجاد میکند. تمام فعالیت من با نهایت لذت است. امروز درآمد یک تاکسیران اینترنتی از من بیشتر است، در حالی که من مدیرعامل یک مجمع در سطح ملی هستم، نه من که تمام همکارانم نگاهشان این طور است، احساس زنده بودن میکنیم، وقتی واسطهای برای کاهش بارهای اجتماعی میشویم. مجمع چند نفر نیرو دارد؟ در کل کشور حدود ۴۰۰-۳۰۰ نفر. ما با نهایت شادی کار میکنیم و شعار هم نداریم. من گاهی از نهادهای دولتی بابت وعدههای تهی که به ملت میدهند، گلهمند هستم. آقای رئیسجمهور را در سالروز ازدواج حضرت فاطمه زهرا (س) و امیرالمؤمنین (ع) و هفته ازدواج به تالار وحدت آوردند. تیرماه دو سال قبل بود. فکر میکنم ۲ هزار زوج در آن برنامه بودند. خب رئیسجمهوری که نمیتواند با آن همه مشغله، مطالعه وسیعی در این باره داشته باشد، اما مشاوران و افرادی که سکان ازدواج به دست آنهاست، مثل همین معاونت ازدواج وزارت ورزش در این باره نقش دارند. رئیسجمهور در آن مراسم سه وعده به زوجین کشور داد، اما هیچ کدام از آن وعدهها اجرایی نشد. آن وعدهها چه بود؟ دو وعده در ذهنم است؛ یکی این بود که تمام ادارات و نهادهای دولتی موظفند تالارهایشان را در اختیار زوجین قرار دهند. معلوم بود که این وعده شدنی نیست و نخواهد شد، چون با یکسری ضوابط اداری منافات دارد. شما به همان ادارهای که دستور دادید تالارش را در اختیار مراسم قرار دهد، فردا همان اداره را مؤاخذه میکنید که چرا آن حواشی پیش آمده است. وعده دوم این بود که وام ازدواج را ۱۰ روزه میدهیم. دو سال از آن قول رئیسجمهور گذشته است و امروز آقای یامینپور افتخار میکند که صف وام از چهار ماه کمتر شده است. این درد ماست. من به عنوان یک بچه انقلاب دردم میگیرد؛ به عنوان کسی که جانش را برای این نظام کف دستش گذاشته و خواهد گذاشت. تعارف هم نداریم. ما انقلابی هستیم و خواهیم ماند. چرا ما احساس میکنیم نهادهای دولتی ما و افرادی که در این سازمانها حضور دارند، بعد از مدتی در این جلسهها و چارچوبها و این صوریاندیشی و صوریعملکردنها هضم میشوند و به نوعی بیحسی و استحاله میرسند. آقایان وقتی در رأس کار قرار میگیرند با عقیدهای محکم در اوایل کار اعلام میکنند که ما از گزارش پرهیز میکنیم. ما دنبال این هستیم که کار انجام شود، نه اینکه تولید گزارش شود. بعد از مدتی میبینیم که کاملاً در همان مسیر سطحینگری و وعدههای توخالی هضم شدهاند. تازه بعضی از این افراد به ما ایراد میگیرند که چرا در صف میروید و کار اجرایی میکنید. شما فقط تئوری بدهید. خیلی از آسیبهایی که امروز در کشور میبینیم به خاطر این است که ما در حوزه اجرا کار نکردهایم، بنابراین برخی فقط دوست دارند تئوریبافی کنند. متأسفانه این نقطه ضعف وجود دارد. متصدی این کار در کشور، وزارت ورزش و جوانان است، اما ما به شکل ملموس کار خاصی از این دوستان ندیدهایم. امیدواریم خیرین نگاه ویژهای به ما داشته باشند و بتوانیم فعالیتهایمان را از اضعف به ضعفای جامعه تعمیم بدهیم و بتوانیم خدماتمان را گسترش و کار خوبی برای زوجین انجام دهیم و به همت خیرین این اتفاق خواهد افتاد. به هیچ وجه کار، کاری نیست که با یک نهاد یا افراد خاص بشود انجام داد، این کار همت همگانی میطلبد.
سایر اخبار این روزنامه
در آغوش قاتل خاموش
۱/۴ میلیارد دلار ارز برای کالایی که وارد نشد!
۱/۴ میلیارد دلار ارز برای کالایی که وارد نشد!
دروغهای بنی اسرائیلی برای انکار نفرت عمومی از اسرائیل
ابعاد جنگ نرم سایبری علیه جمهوری اسلامی ایران
کیسهدوزی جدید خودروبازها با فروش قسطی
درست بساز، کوچیک بساز!
تفاوت سلبریتیهای ما با آنها در ماجرای فلسطین
نبرد شبکه نمایش خانگی با خانوادهها!
کوچاندن و ترور دستپاچگی جدید نتانیاهو در باتلاق غزه
چرایی جنگ جدید در غزه
استحاله فرهنگی بر ازدواج سایه افکنده است
زنگ بیتدبیری در تعطیلی مدارس!