روزنامه کيهان
1402/09/15
دستاوردهای بزرگ خون شهدای روز دانشجو
کامران پورعباس 16 آذر در تقویم رسمی کشورمان به نام «روز دانشجو» نامگذاری شده و این روز نماد مقاومت و استبدادستیزی و استکبارستیزیِ دانشجویان ایران زمین است. به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی: «جالب است توجه کنید که ۱۶ آذر در سال ۳۲ که در آن سه نفر دانشجو به خاک و خون غلتیدند، تقریباً چهار ماه بعد از ۲۸ مرداد اتفاق افتاده؛ یعنی بعد از کودتای ۲۸ مرداد و آن اختناق عجیب - سرکوب عجیب همه نیروها و سکوت همه - ناگهان به وسیله دانشجویان در دانشگاه تهران یک انفجار در فضا و در محیط به وجود میآید. چرا؟ چون نیکسون که آن وقت معاون رئیسجمهور آمریکا بود، آمد ایران. به عنوان اعتراض به آمریکا، به عنوان اعتراض به نیکسون که عامل کودتای ۲۸ مرداد بودند، این دانشجوها در محیط دانشگاه اعتصاب و تظاهرات میکنند، که البته با سرکوب مواجه میشوند و سه نفرشان هم کشته میشوند. حالا ۱۶ آذر در همه سالها، با این مختصات باید شناخته شود. ۱۶ آذر مال دانشجوی ضدنیکسون است، دانشجوی ضدآمریکاست، دانشجوی ضدسلطه است.» ۱۳۸۷/۰۹/۲۴ در این گزارش، ضددانشجو و ضددانشگاه بودنِ رژیم منحوس و معدوم پهلوی و جنایاتِ به شدت بی سابقه و غیرانسانیِ طاغوتیان علیه قشر فرهیخته و فرهمندِ دانشگاهی را مروری کوتاه نموده و در این میان نگاهی ویژه و موشکافانه به طلیعۀ جنبش دانشجوییِ ضدظلم و ضداستبداد و ضداستکبار در آذرماه 1332 و اهمیت و بازتاب و دستاوردهای آن می اندازیم و ادای احترام می نماییم به سه شهید این جنبش عظیم دانشجویی، شهیدان مهدی شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی. رژیمِ ضد دانشگاه حمله و هجوم رژیم پهلوی به دانشگاه در دوران سلطنت خونین و جنایتکارانۀ محمدرضا پهلوی بارها و بارها و در دولتهای مختلف اتفاق افتاد. غیرانسانی و وحشیانه بودن، ویژگی های بارز این تهاجمات بود. طلیعه و سرآغاز این حملات، حمله به دانشگاه و دانشجو در آذر ۱۳۳۲ بود که با شهادت مهدی شریعترضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگنیا که واکنشی اعتراضی به برقراری روابط سیاسی مجدد با دولتهای انگلستان و آمریکا بود، وجهه شهید و شهادت یافت و دیباچۀ جنبشهای ضدظلم و ضداستکباریِ دانشجویی را به پیشتازی و پرچمداری شهدای دانشجو مزیّن نمود. هشت سال بعد و به دنبال اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به انحلال بیستمین دوره مجلس شورای ملی، چتربازان و کماندوهای ارتش رژیم گذشته در اول بهمن ۱۳۴۰ از راه آسمان به دانشگاه تهران حمله کردند. در این حادثه حدود ۶۰۰ نفر از دانشجویان و اساتید دانشگاه مجروح شدند. با جدیتر و پیوستهتر شدن اعتراضات و حرکت انقلابی مردم در سال ۱۳۵۷، دانشجویان دانشگاه تبریز در دولت جمشید آموزگار در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۷ در اعتراض به کشتار مردم انقلابی یزد، اهواز و جهرم و برای نکوداشت چهلمین روز شهادت آنان، در محوطه دانشگاه اجتماع کردند و علیه رژیم شعار دادند. گارد دانشگاه پس از بیاثر دیدن شلیک گاز اشکآور، از شهربانی تبریز کمک خواست و ماموران شهربانی نیز با شلیک رگبار گلولههای جنگی به سوی دانشجویان معترض جمعی از آنان را به خاک و خون کشیدند. و سرانجام وسیعترین و خونبارترین و غیرانسانیترین و ددمنشانهترین حمله نظامیان سفاک رژیم پهلوی به دانشگاه تهران در آخرین روز عمر دولت جعفر شریف امامی در ۱۳ آبان ۱۳۵۷ اتفاق افتاد. در این حمله دهها نفر از دانش آموزان و دانشجویان در دانشگاه تهران شهید و صدها نفر دیگر زخمی شدند. ماجراهای ضداستبدادی و ضداستکباریِ دانشگاه در آذرماه 1332 جنایت ۱۶ آذر ۱۳۳۲ ریشه در کودتای ۲۸ مرداد داشت. جامعه دانشگاهی کشور متأثر از سقوط دولت دکتر محمد مصدق و برگزاری دادگاه سریالی و نظامی او و یارانش به شدت عصبانی بود. علاوه بر آن نزدیکی سفر دنیس رایت، کاردار سفارت انگلیس به تهران و قصد رژیم در برقراری روابط سیاسی و دیپلماتیک با دولت انگلستان در کنار سفر قریبالوقوع ریچارد نیکسون، معاون آیزنهاور رئیسجمهور وقت آمریکا به ایران، بر آتش خشم دانشجویان دانشگاه تهران دمید. دانشجویان دانشکدههای فنی، حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندانپزشکی، پزشکی و داروسازی دانشگاه تهران در اعتراض به سفر این دو چهره منفور سیاسی در ۱۳ آذر تظاهراتی اعتراضی در داخل دانشگاه شکل دادند که ۱۴ آذر هم ادامه یافت. این تظاهرات اعتراضی به ۱۵ آذر هم کشیده شد و با رفتن دانشجویان به خیابانهای اطراف دانشگاه، به خارج از محوطه دانشگاه تسری یافت. مأموران ارتش به دانشجویان معترض حمله کردند و با ضرب و شتم آنان، عدهای از آنان را دستگیر و زندانی کردند. اما 16 آذر متفاوت از سه روز قبل رقم خورد. در این روز اساتید و دانشجویان هنگام مراجعه به دانشگاه متوجه تجهیزات و خودروهای نظامی ارتش و غیرعادی بودن فضای دانشگاه شدند و با وجود ممانعت نظامیان از حضور دانشجویان سر کلاسهای درس، آنان به کلاسهای درس رفتند و سربازان شهربانی و ارتش با حمله به دانشجویان و استادان، آنان را دستگیر کردند. رئیس وقت دانشگاه تهران با مشاهده این جو متشنج، دانشگاه را تعطیل کرد و جمعی از دانشجویان در حال ترک محوطه دانشگاه بودند که گروهی از سربازان به بهانه بازداشت دو دانشجوی رشته ساختمان که به حضور نظامیان اعتراض و آنها را تمسخر کرده بودند، وارد دانشکده فنی شدند. نظامیان وارد کلاس درس استاد شمس از اساتید رشته نقشهکشی دانشکده فنی شدند تا دانشجویان مدنظرشان را دستگیر کنند که با اعتراض استاد شمس روبهرو شدند. آنان استاد را تهدید و دانشجویان مدنظرشان را دستگیر کردند. با خروج سربازان از کلاس درس، دانشجویان به صحن دانشکده فنی رفتند و این وضعیت موجب درگیری دانشجویان و نظامیان شد. دستهای از سربازان به سرعت با سرنیزه از در اصلی وارد دانشکده فنی شدند تا راه را بر دانشجویان ببندند. دانشجویان تصمیم به خروج از درهای جنوبی و غربی دانشکده گرفتند. در این بین یکی از دانشجویان فریاد زد «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه»، هنوز صدای وی خاموش نشده بود که سربازان، دانشجویان را به رگبار بستند. دانشجویان از هر طرف می دویدند. برخی با شکستن شیشهها به آزمایشگاه پناه بردند و برخی به کلاسهای دانشکده رفتند و جمع بیشتری هدف گلولههای نظامیان واقع شدند و محوطه دانشکده فنی و پلهها رنگ خون گرفت. در این حمله و گریز مصطفی بزرگنیا و سید مهدی شریعترضوی از دانشجویان سال اول دانشکده فنی در همان لحظات اولیه به شدت زخمی و شهید شدند. احمد قندچی هم به شدت مجروح شد و با انتقال او به بیمارستان شماره دو نیروی زمینی ارتش و به دلیل بیتوجهی مسئولان نظامی بیمارستان، چند ساعت بعد به دلیل شدت خونریزی به شهادت رسید. در حمله نظامیان پهلوی به دانشگاه تهران در 16 آذر 1332، و علاوه بر سه دانشجوی شهید، دهها دانشجو زخمی و ۲۷ دانشجو هم دستگیر شدند. دستاوردهای خون شهدای 16 آذر دكتر غلامرضا شريعت رضوي، برادر شهيد مهدی شريعت رضوي در مورد اهمیت و بازتاب و دستاوردهای خون شهدای 16 آذر خاطرنشان می نماید: «اين مطلب به قدري انعكاسش در دنيا بزرگ بود كه من همان وقتها يادم بود كه روزنامهها نوشتند، اين مطلب كه پليس وارد دانشكده بشود و به روي دانشجوي بيسلاح، اسلحه بكشد و بكُشد، در دنيا بيسابقه است و يا نوشته بودند كه افسر فرمانده يك سربازي كه در يك كشوري كه به يك دانشجوي دانشگاهي اهانت كرده بود، پاگونهايش را كنده و گفته بود ديگر براي من اسباب ننگ است كه افسر افرادي باشم كه به خودشان اجازه بدهند به محيط علمي دانشجو اهانت كنند. ... واقعاً كوس رسوايي رژيم حاكم و كودتاي فرمايشي 28 مرداد درست چند ماه بعد در همه دنيا به صدا درآمد و در آن زمان اين مطلب براي همه دنيا، عجيب بود كه رژيم حتي در محيط دربسته دانشگاه بر دانشجويان بيسلاح اسلحه بكشد و با گلوله صداي حق طلب آن دانشجويان را خفه كند؛ بنابراين، شهادت اين سه نفر در انقلاب بزرگي كه ما امروز داشتهايم كه همه محاسبات دنيايي را آن طور كه امام خميني گفتهاند به هم زده، مقدمهاي بود بر اينكه مردم بيدار باشند، دانشجوها تحريك و تهييج شوند و متشكل بشوند به خصوص دانشجويان خارج از كشور. روز 16 آذر را به عنوان روز قيام دانشجويي عليه قيام فاسد پهلوي ميشناختند و اين مقدمه بود براي انقلابات بعدي دانشجويي در دنيا.» روایت شهید مصطفی چمران از آثار و دستاوردهای خون شهدای 16 آذر شهید دکتر مصطفی چمران در آذر ۱۳۳۲ دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود و در واقعۀ 16 آذر و وقایع پس از آن حضور فعالی داشت و روایت و تحلیل دقیق و جامعی از این واقعه و شهدای آن داشته است. شهید چمران وقایع 16 آذر و خون شهدای آن و اهمیت و بازتاب و دستاوردهای خون شهدا و همچنین ضرورت زنده نگاه داشتن و بزرگداشتِ نام شهدا و خاطره ۱۶ آذر را چنین شرح می نماید: «آری حکومت کودتا در قدوم نیکسون سه جوان قربانی کرد تا نیکسون، آیزنهاور را مطمئن کند که میلیونها دلار کمک به دولت کودتا به هدر نرفته و این پولهای گزاف بر گرده مالیات دهندگان آمریکایی نیز سنگینی نمیکند، زیرا در راه استقرار صلح و دموکراسی خرج شده است!!! رسوایی دستگاه به جایی کشیده بود که بیم آشوب و غوغا میرفت و ارکان حکومت متزلزل شده بود و حتی وضع به جایی رسید که شاه شخصا مجبور شد از این اتفاق، معذرت بخواهد و از خانوادههای شهدا دلجویی کند و فردی را به عنوان نماینده شخصی برای رسیدگی به واقعه دانشگاه بفرستد تا آتش خشم مردم را فرونشاند. اما چند روز بعد در روزنامه راه مصدق، ارگان نهضت مقاومت ملی، بخشنامه شماره ۲۱۲۲ مورخ ۱۳۳۲.۹.۲۰ از لشگر دو زرهی ستاد رکن دو به کلیه واحدها و دوایر تابعه لشگر منتشر شد که در آن افراد دسته جانباز در اثر جدیت و فعالیتی که در مأموریت دانشگاه تهران در روز دوشنبه ۱۶ آذر مشاهده گردید، تشویق شده است؛ لذا کلیه افراد به دریافت پاداش نقدی مفتخر و سه نفر از آنها به درجه گروهبان دومی و چهار نفر به درجه سرجوخگی ارتقاء داده شده بودند. اسامی آنها نیز نوشته شده بود. این بخشنامه رکن دو ماهیت «معذرت و دلجویی شاهانه» را هویدا ساخت و بر قلب جریحهدار دانشجویان نمک پاشید. شهدای دانشگاه در امامزاده عبدالله، کنار هم به خاک سپرده شدند و مقبره آنها مرکز تجمع مبارزان شوریده حال گردید. روز هفتم شهدای دانشگاه تهران، غوغای عظیمی به پا بود. دانشجویان تصمیم داشتند که مراسمی بر مزار شهدا بر پا کنند ولی دستگاه فاسد ممانعت میکرد. میدان شوش از انبوه مردم به خصوص دانشجویان موج میزد. سربازان تمام محوطه را با تانک و زره پوش محاصره کرده بودند. پلیس از سوار شدن دانشجویان به اتوبوسهای خطی جلوگیری میکرد و به علت ورود دستههای جدید لحظه به لحظه به جمعیت میدان افزوده میشد به طوری که حدود ساعت ۱۴:۳۰ جای ایستادن نبود. مأمورین انتظامی به دستور فرماندهان خود شروع به مانور کردند و میخواستند دانشجویان را پراکنده کنند. نمایندگان دانشجویان با فرمانده مأمورین انتظامی تماس گرفته درخواست کردند به این صحنه مسخره خاتمه داده شود و متذکر شدند که بازی کردن با احساسات دانشجویان خشمگین و از جان گذشته بازی کردن با آتش است. بالأخره نیروی انتظامی از وحشت دانشجویان ناچار به تسلیم شد و افسر فرمانده قبول کرد که دستههای گل به وسیله چند دختر دانشجو به مزار شهدا حمل شود و دانشجویان نیز دسته دسته و به مرور سوار اتوبوس شده و عازم امامزاده عبدالله شدند. اولین دسته با چند اتوبوس حرکت کردند ولی بالای پل سیمان ژاندارمها و سربازان راه را سد کرده به داخل اتوبوسها حمله بردند و هر دانشجو یا هر مرد جوانی را که همانند دانشجویی بود با قنداق تفنگ به شدت مجروح کرده، پایین میکشیدند. دانشجویان دسته بعدی که متوجه ماجرا شدند پیش از آنکه سربازان به اتوبوسها حمله کنند پیاده شدند به این امید که از بیراهه از مزارع و باغها گذشته، خود را به امامزاده عبدالله برسانند ولی سربازان به آنها حمله کردند و حتی کیلومترها در پیچ و خم کوچهباغها دانشجویان را دنبال کردند و عده کثیری از این دسته را آنقدر زدند تا از حال رفتند. خوشبختانه بیمارستان فیروزآبادی نزدیک بود و به داد مجروحین رسید و عده ای از دانشجویان برای مدتهای دراز در آنجا بستری شدند. ورود دستههای بعدی دانشجویان به پل سیمان مسئله را برای ژاندارمها مشکلتر کرد. هزارها دانشجو بر سر پل سیمان غوغا به پا کرده بودند. اگرچه ژاندارمها و سربازان تمام اتوبوسها را تفتیش کرده، دانشجویان را پایین میآوردند و اگرچه موفق شدند که دسته اول دانشجویان را به کلی پراکنده کنند ولی سیل دانشجویان و مردم دمونستراسیون - تظاهرات - عظیمی به وجود آورد که در تاریخ حکومت نظامی آن روز سابقه نداشت. دانشجویان پس از خروج از اتوبوسها و گریز از مقابل سربازان، چند قدمی آن طرفتر به هم پیوسته، پیاده عازم امامزاده عبدالله میشدند. از اتصال این دستهها به هم، صف بسیار طویلی به وجود آمد که یک سر آن به امامزاده عبدالله رسیده بود و سر دیگر آن سر پل سیمان در حال تکوین بود. این دمونستراسیون - تظاهرات - زیر برق سرنیزه سربازان و آن همه ظلم و بیرحمی وحشیانه حکومت نظامی، یکی از بزرگترین و باشکوهترین تظاهرات دانشجویان به شمار میرفت و گواه از خودگذشتگی و تصمیم کوه آسای دانشجویان بود. دستگاه کودتا سعی کرد که این فاجعه دردناک را مکتوم بدارد ولی جنگ و گریز نیروهای نظامی و دانشجویان در میان راه و مخصوصاً سرپل سیمان سبب شد که عده زیادی از کارگران و دهقانان اطراف متوجه موضوع شده، به استقبال دانشجویان بیایند. از سرپل سیمان تا امامزاده عبدالله، کارگران و دهقانان در دو طرف خیابان ایستاده، با دانشجویان همدردی میکردند. جلو امامزاده عبدالله، انبوه مردم به حدی بود که ژاندارمها مجبور بودند برای جلوگیری از ورود مردم به صف دانشجویان و شرکت در مراسم عزاداری، دستها را به هم حلقه کرده تشکیل یک صف طولانی داده دانشجویان را از مردم جدا کنند. درِ بزرگ امامزاده عبدالله توسط پلیس و ژاندارم مسدود شده بود و کسی حق دخول نداشت. دستههای اول دانشجویان که وارد امامزاده عبدالله شدند مورد حمله قرار گرفتند. عدهای مجروح و بقیه پراکنده شدند ولی سیل جمعیت و صف بیانتهای دانشجویان بالأخره مأمورین حکومت نظامی را مجبور به تسلیم کرد و به دانشجویان اجازه داده شد که دسته دسته به سر خاک شهدا رفته و بازگردند تا به دسته بعدی حق ورود داده شود. با آن که گوشه و کنار محل و محوطه مزار شهدا را افراد نظامی پوشانده بود، با این حال وحشت داشتند که انبوه دانشجویان خشمگین و عزادار باعث طغیان و آشوب گردد و به زور دانشجویان را از محوطه مزار بیرون میراندند، ولی با تمام این فشار سرتاسر قبرستان از دانشجویان پوشیده شد. در این هنگام برادر شهید قندچی با لباس سیاه عزا بر سر خاک شهدا شروع به سخن کرد. آثار غم و عزا از خطوط صورتش هویدا و رگهای گردنش از شدت غضب ورم کرده بود. سخنان آتشینش چون شرارههای آتش از سینه پرسوز و گدازش بیرون میجهید. با گردن برافراشته و ایمان قوی حرف میزد. محزون بود که تنها برادرش همچون غنچه ناشکفته در برابر طوفان سهمگین ظلم و ستم پر پر شده، این چنین بر زمین ریخته است ولی مغرور بود که به خاطر پیروزی نهضت و در راه مبارزه با حکومت غاصب کودتا برادر عزیزش قربانی شده است. سکوت همه را فراگرفته بود. نفسها در سینهها حبس شده بود و کسی تکان نمیخورد. صدای لرزان و رسای قندچی همه را میلرزانید حتی پلیس و سرباز را نیز برجا خشک کرده بود. بر دل پرشور جوانان آتش میزد و اشک از چشمها جاری میکرد. او از این زندگی غمانگیز ذلتبار به ستوه آمده بود. برادرش پس از یک جراحت دردناک دو ساعته در پناه مرگ آرمیده بود ولی او هنوز میسوخت و مدام از شکنجه روحی طاقت فرسایی رنج میبرد و دیگر از مرگ نمیترسید و آرزو داشت که به دنبال برادرش در پناه مرگ روی آسایش ببیند. او از زبان دانشجویان حرف میزد. او عقده دلهای دردمند دانشجویان را باز میکرد. او به جنایت هیأت حاکمه حمله کرده، تقاضای کیفر جنایتکاران را مینمود. مزار شهدای ۱۶ آذر همچون مقبره شهدای ۳۰ تیر زیارتگاه مردم آزاده و مبارز ایران به خصوص دانشجویان بود. سال بعد روز ۱۶ آذر ۱۳۳۳ دانشکده فنی از کارآگاه و نظامی پر بود که هرگونه عکسالعملی را در نطفه خفه کنند اما مطابق قرار قبلی پس از آنکه زنگ صبح نواخته شد، تمام دانشجویان در محوطه مرکزی دانشکده فنی با حالت عزا و احترام سه دقیقه سکوت کردند، سکوتی عمیق و پرمعنی، سکوتی که خاطرات دلخراش سال پیش را تجدید می کرد و رگبار گلوله و ناله دردناک مجروحین شنیده میشد، سکوتی که در خلال آن شکنجههای روحی سال گذشته، جنایات هیأت حاکمه و بدبختی و مذلت ملت ایران، از نظرها میگذشت. سربازان و کارآگاهان در مقابل این سکوت قادر به هیچ عملی نبودند و هیچ بهانه و دستاویزی به دست شان نیامد. دانشجویان پس از سکوت و قرار دادن یک دسته گل بر روی پله ها، دانشکده را ترک کرده، عازم مزار شهدا شدند. تمام دانشگاه نیز [به] پیروی از دانشکده فنی به احترام شهدای ۱۶ آذر دست از کار کشید. آن ایام فشار و اختناق عجیبی بر افکار و احساسات مردم و دانشجویان سنگینی میکرد. حکومت نظامی سراسر آن سالها را پوشانده بود و تجمع سه نفر خلاف قانون و دانشجو بودن جرم بود. چه بسا که سرباز با سرنیزه در جلسات کلاس یا سر حوزه امتحان میایستاد و دانشجویان در پناه برق سرنیزه مشغول کار خود بودند. رفتن به دانشگاه و درس خواندن و خلاصه زندگی در آن روزها درد و رنج بود و اعصاب دانشجو را خرد میکرد. عدهای از بهترین استادان دانشگاه را اخراج کرده، به غل و زنجیر کشیدند. در عوض عده ای از اوباش و اراذل را به دانشگاه فرستادند تا رکیکترین ناسزاها را که در شأن خودشان و اربابانشان بود تحویل دانشگاهیان و دانشجویان دهند. سال بعد و سالهای بعد از آن نیز در اختناق مرگبار و در شرایط دشواری دانشجویان به یاد شهدای ۱۶ آذر دست از کار کشیده، با برگزاری مراسمی در دانشگاه و بر مزار شهدا پیوند خود را با شهدا و راه آنان تجدید کردند و ۱۶ آذر را روز دانشجو اعلام نمودند و به جاست که همیشه دانشجویان نام شهدا و خاطره ۱۶ آذر را زنده نگه داشته، در بزرگداشت آن بکوشند و در راه مبارزه علیه حکومت کودتاچیان جنایتکار از روان پاک شهدای ۱۶ آذر طلب همت کنند.»پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
تقدیم بودجه 1403 به مجلس با محوریت انضباط مالی و رفع ناترازی
ذهنها و مدیریت جنگ غزه (یادداشت روز)
اخبار ویژه
راکتهای مقاومت فلسطین به پایگاههای اتمی اسرائیل رسید
اعتبارزدایی از معاملات غیررسمی و قولنامهای در انتظار تصمیم تاریخی مجمع تشخیص
پایگاههای مستحکم اسرائیل درجنوب لبنان منهدم شدند
پیکر مطهر شهدای مدافع حرم تقیزاده، عطایی و آقاعبداللهی در تهران تشییع شد
قصور، تقصیر و ترک فعل همه دستگاههای اجرائی و نظارتی در پرونده واردات چای بررسی میشود
صادرات کالا و انرژی به اسرائیل متوقف شود
دستاوردهای بزرگ خون شهدای روز دانشجو
اعمال قانون درباره پلاک مخدوش خودرو و موتورسیکلتها در حال اجراست
اندیشکده آمریکایی: ایران نشان داده میتواند شرکای منطقهای خود را در واکنشی چندجانبه و هماهنگ بسیج کند
جشن فارغالتحصیلی یمنیها روی عرشه کشتی صهیونیستها
پایگاههای مستحکم اسرائیل درجنوب لبنان منهدم شدند
پایگاههای مستحکم اسرائیل درجنوب لبنان منهدم شدند