100 میلیون دلار در جیب همایونی!
[ شهروند] در چند سال گذشته شبکهها، صفحات و کانالهای تلگرامی سلطنتطلب با همراهی گروههای مختلف ضدانقلاب تلاش داشتند پروژه سفیدشویی دوره پهلوی را کلید بزنند. از نمونههای بارز آن هم ساخت مستندی بود به نام «رضاشاه» در شبکه «من و تو» در سال 92. حالا هم بعد از 10 سال، مستند دیگری ساختند به نام «پرویز ثابتی» تا پهلوی دوم را تطهیر کنند. بین برنامهها و میانبرنامهها هم آنچنان با آب و تاب از پدر و پسر سخن میگفتند که فقط میشد به این نتیجه رسید خاک روی تاریخ پاشیدهاند و چشمانشان را بستهاند. البته مخاطبان آگاهی که تاریخ خواندهاند میدانند تعریف و تحسین این جماعت از رضاشاه، مشتی دروغ است. اما متأسفانه بخشی از مردم، بهویژه نسل جوان، ممکن است در این رابطه دچار شک و شبهه شوند. به همین دلیل در این صفحه گاهی سراغ نکتههای تاریخی هر دو دوره پهلوی (پدر و پسر) رفتهایم و مطالبی را بیرون کشیدهام. این بار هم تصمیم گرفتیم نکاتی را درباره رضاشاه گوشزد کنیم؛ مطالبی به نقل از 4 کتاب «رضا شاه و بریتانیا»، «نامههایی از تهران»، «آخرین سفر شاه» و «ایران؛ سراب قدرت». نویسنده «رضا شاه و بریتانیا»، محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانه دانشگاه پنسیلوانیا است. نویسنده «نامههایی از تهران»، سر ریدر بولارد، وزیر و سفیر بریتانیا در ایران، دیپلمات و نویسنده بریتانیایی. مؤلف «آخرین شاه»، ویلیام شوکراس، روزنامهنگار، نویسنده، گوینده و مدرس بریتانیایی بوده و نویسنده «ایران؛ سراب قدرت» نیز رابرت گراهام، خبرنگار سابق روزنامه فایننشال تایمز. البته برای اطلاعات بیشتر بهتازگی کتابی هم منتشر شده با عنوان «خود خدا» نوشته محمدحسین راجی که بسیاری از وقایع تاریخی را درباره رضاشاه بیرون کشیده است. در مجموع آنچه میخوانید مستند به چهار کتاب مذکور است و بهروشنی حقایق را درباره رضاشاه نشان میدهد.
100 میلیون دلار در جیب همایونی!
شواهد مستندی وجود دارد که نشان میدهد از 155 میلیون دلاری که بابت حقالامتیاز نفت پرداخت شد. حداقل 100 میلیون دلار آن را رضاشاه به جیب زد. برای درک بزرگی این مبلغ در آن زمان همین قدر کافی است که بدانیم کل ظرفیت وامدهی بانک وارد صادرات آمریکا در سال 1939 میلادی (1318 شمسی) در حدود 100 میلیون دلار بوده است.
7000 روستا به نام رضاشاه!
در طول بیست سالی که رضاخان دیکتاتور ایران بود، نواحی وسیعی از کشور، شامل 7000 روستا، آبادی و مرتع، به ملک شخصی وی تبدیل شد. طبق نقشهای که سفارت آمریکا در سال 1954 م (1333 شمسی) برای نمایش پراکندگی «املاک پهلوی» و بررسی فروش آنها از سال 1952 م (1331 شمسی) به بعد تهیه کرد، رضاشاه نواحی وسیعی از شمال و غرب کشور (عملاً همه لرستان و بخش عظیمی از شمال خوزستان) را به تملک خود درآورده بود که متعاقباً به پسرش رسید.
دریافت رشوه 5 میلیون پوندی
APOC (شرکت نفت ایران و انگلیس) از تلاش برای تغییر شرایط امتیاز دارسی دست برنداشت. هارت با اشاره به صحبتهایش با تی. ال. جکس، شایعات جدیدی را که درباره مذاکره شرکت برای تمدید اعتبار امتیاز بر سر زبانها بود، گزارش میدهد: «ولی آقای جکس در ارتباط با این شایعه که شاه، با توجه به اینکه مجلس دستنشانده خودش است، حاضر است در قبال دریافت 5 میلیون پوند امتیاز شرکت را تمدید کند، گفت که تردیدی ندارد اعلیحضرت در قبال دریافت چنین مبلغی با کمال میل این کار را انجام خواهد داد.»
قطع آب مردم برای آبیاری گلهای کاخ!
همه اعمال شاه که منجر به نارضایتی عمومی میگردید، خیلی عمده نبود و گاه شامل خشتهای جزئی او میشد؛ مثلاً از آبی که میبایست باغهای سبزی مردم را آبیاری کند، برای آبیاری باغچههای گل کاخها استفاده میکرد و یا در آخرین سال سلطنتش به شهرداری تهران دستور داد که باغ شهرداری را برای احداث یک هتل به او بفروشد.
یک ششم زمینهای حاصلخیز برای خانواده پهلوی
رضاشاه زمینهای متعلق به روحانیون و ملّاکان بزرگ را نیز بهزور گرفت و بخش عمده آنها را برای خود و خانوادهاش نگاه داشت. در واقع در دهه 30 م (دهه 1310 شمسی)، خانواده او از بزرگترین زمینداران ایران شده بودند و شاید یک ششم زمینهای حاصلخیز را مالک بودند. صرف نظر از این کار، اقدامات رضاشاه در اصلاح مؤثر کشاورزی ناچیز بود، در نتیجه تولیدات کشاورزی و سطح زندگی روستاییان بدون تغییر باقی ماند و هیچ بازار ملی برای کالاهای مصرفی یا صنعتی ایجاد نشد و بدین سال صنعتی شدن کشور عقب افتاد.
گندیدن ماهی از سر!
اصلاحات رضاشاه حرص و طمع نوع جدیدی از افراد را به نحوی پرورش داده بود که حاضر بودند وسایلی را که برای سعادت کل ملت در نظر گرفته شده بود، منحرف و از آنها در جهت پر کردن جیب خودشان استفاده کنند. شخص شاه که با گذشت زمان، طمع و حرصش به زمین و ثروت بیشتر میشد، سرمشق خوبی برای این افراد بود. او خود موجب شد دیگرانی که دنبالهروی وی بودند، دربارهاش ضربالمثل «ماهی از سر گنده گردد نی ز دم» را به کار ببرند؛ چنانکه این افراد از فساد فزاینده حکمفرما بر امور عمومی به سود خود بهره میگرفتند و معیارهای اخلاقی مرسوم را مسخره میپنداشتند. اگر یکی از افراد محافل بالا یا یکی از نزدیکان دیکتاتور (رضا شاه) متهم به فساد میشد، با وجود مجازاتهای سخت قانونی در این زمینه، آدمهای اهل زد و بند و اختلاس بهراحتی میتوانستند از چنگال قانون بگریزند.
ثروتی از طریق رشوه و غصب
به رغم برخی ظواهر حکومت مدرن، رضاشاه خودکامه و بهشدت بیرحم بود. او ثروتش را از راه رشوهگیری، خریدهایی به ثمن بخس و غصب و اغلب از راه تملک زمین به دست آورد.