مردمی بودن در فرهنگ بسیجی

رابطه بسیج و مردم رابطه‌ای دوسویه و گسست ناپذیر است. از یک سو، با تشکیل نهاد بسیج، دفاع از انقلاب اسلامی مردمی شد که راز آن را باید در مواردی، چون تعلق خاطر مردم به انقلاب و کشور، توان گسترده مردمی و قابلیت جبهه‌گیری نیرو‌های مردمی در مقابل هر گونه تهدید جست‌وجو کرد.
از سوی دیگر، بسیج توانست با گسترش خدمت رسانی و افزایش کارآمدی نظام اسلامی، مردم را پای انقلاب شان نگه دارد که رمز آن را باید در مردمی بودن فرهنگ بسیجی یافت. بسیج انقلاب را برای مردم و مردم را برای انقلاب حفظ کرد. بر همین اساس مقام معظم رهبری در جریان تبیین فرهنگ بسیجی مورد اشاره قرار داد و فرمود: «فرهنگ بسیج مردمی بودن است.»
مردمی بودن در تفکر بسیجی سبب می‌شود به عنوان یک شهروند، گمنام در میان مردم زندگی کرده و ارجحیتی برای خود قائل نباشد. در خدمت رسانی بیش از همه کار می‌کند، اما کم‌ترین توقعات را دارد. به حداقل‌ها قانع بوده و خواسته هایش را از خدا می‌خواهد. برای رسیدن به پست و مقام هرگز خود را بالاتر از دیگران ندانسته و داوطلب مسئولیتی نمی‌شود. پذیرش مسئولیتی را که تخصص ندارد خیانت به مردم می‌داند. اگر مسئولیتی هم بر او تکلیف شد، آن را امانت الهی دانسته و برای انجام وظایفش شب و روز نمی‌شناسد. در صورتی که بنا به احساس تکلیف و اصرار دیگران ناگزیر به نامزد شدن برای مسئولیتی مانند کرسی‌های مجلس شورای اسلامی یا شورا‌ها و هر جای دیگری گردید، مردمی بودن در تفکر بسیجی‌اش موجب می‌شود: برای گرفتن رأی از مردم، حرف‌های عوام پسند نمی‌زند. از دیگران انتقاد می‌کند، اما از جاده انصاف خارج نمی‌شود. هدفش را خدمت به مردم قرار داده و در این مسیر از خود مردم کمک می‌گیرد. اگر آرای لازم را کسب نکرد، با احساس اینکه تکلیفش را انجام داده خداوند را شکر می‌کند و از اینکه مسئولیتی بر او اضافه نشده است، قلباً خوشحال است؛ لذا نه مردم را کج فهم و بدسلیقه معرفی می‌کند و نه نظام انتخاباتی کشور را زیر سؤال می‌برد.
فرهنگ بسیجی‌اش ایجاب می‌کند چنانچه موفق به کسب اکثریت آرا گردیده و به مجلس راه یافت، رابطه صمیمانه خود با اقشار مختلف مردم را حفظ کرده و جلسات محفلی خود با عده‌ای از همفکرانش را به نام رابطه مردمی جا نمی‌زند. برای حفظ موقعیتش وارد زد و بند‌های سیاسی نشده و به احدی باج نمی‌دهد. نه سفارش می‌پذیرد و نه بستری برای رانت خواری باز می‌کند. سودای افزایش قدرت و مسئولیت‌های بالاتر نداشته و هرگز برای بقای قدرتش برنامه‌ریزی نمی‌کند.


مردمی بودن در تفکرش سبب می‌شود: رسیدگی به مشکلات محرومان و طبقات فرودست جامعه را در اولویت قرار داده و تا حل مشکلات مردم آرام نمی‌گیرد. خدمت به مردم و نوکری برای آن‌ها را بالاترین توفیق وافتخار خویش می‌داند. در راه خدمت به خلق خدا از دین و مذهب، نژاد و قوم، گرایش و سلیقه سیاسی مردم سؤال نمی‌کند. خود را بدهکار مردم می‌داند لحظه‌ای خود را به خاطر خدماتش بستانکار مردم نمی‌داند. نه ویژه خواری می‌کند و نه شأن خاصه خواری برای عده‌ای قائل می‌شود.
مردمی بودن در مسئولیتش ایجاب می‌کند خدمت رسانی به مردم را منوط به امکانات و اختیارت نکرده و دغدغه اولش حل مشکلات مردم باشد. به قانون و ارزش‌های مردم احترام گذاشته و شأن فراقانونی برای خود قائل نمی‌باشد. منافع مردم را برمنافع شخصی و گروهی‌اش ترجیح می‌دهد. به نیرو و اراده مردم باور داشته و در حل مشکلات از ظرفیت مردم استفاده می‌کند. به مردم اعتماد کرده و مشکلاتش را با آن‌ها در میان می‌گذارد. سبک زندگی مردمی داشته و از اشرافی‌گری پرهیز می‌کند. منافع دراز مدت مردم را فدای منافع کوتاه مدت شان نکند. برای حفظ قدرتش بر فضای احساسات و هیجانات جامعه نمی‌دمد. برای نظرات مخالفین و منتقدان خود احترام قائل شده و آن‌ها را تحقیر نمی‌کند. هیچ کس را تحقیر نکرده و همواره بر ارزش گذاشتن به مردم را سرلوحه رفتار خود می‌داند.