روزنامه اعتماد
1402/09/19
ديوار كوتاه مهاجران
تقريبا محال است كه صحبتي از مهاجران ايراني بشود و مسوولان محترم نيش و برچسبي بر اين جماعت دور از وطن نزنند. گاهي كه حتي دولت ارادهاي ميكند كه مثلا يك ساماني هم به امور ايرانيان خارج از كشور بدهد، همين طرح و برنامه و اراده هم خالي از نيش زدن و گلايه كردن و درشت گفتن نيست. اساسا مديران نظام هرگز نتوانستهاند، جماعت ايراني مهاجرت كرده را شهروند عادي و داراي حق و حقوق معمول تلقي كرده و خود را موظف و متعهد به خدمت به آنها بكنند. كمترينش اين بوده كه با نيش و كنايه آنها را عدهاي راحتانديش، آمادهخور و عافيتطلب حساب ميكنند كه هر جا خوراكي خوشمزهتر و مسكن و ماوايي راحتتر در اختيارشان بگذارند، متوطن همانجا ميشوند و ميهن را فراموش ميكنند و دستشان هم برسد خيانت و جاسوسي و مزدوري هم ميكنند! مهاجر ايراني كه به هزار دليل، رنج دوري از خان و مان را بر خود هموار كرده، داغ غريبگي و دورافتادگي به جان خريده، هميشه متهم و بلكه محكوم است. من در چندين سال دوري از وطن، با خيل ايرانيان مهاجر در اقصي نقاط دنيا، همنشين و دمخور بودهام. جز يكي، دو تن، هرگز هرگز به ايرانياي برنخوردهام كه روز و شبش از فكر ميهن عزيز خالي بوده و كنج راحت و آسايش را غنيمت دانسته و دست از نگراني براي وطن عزيز يكسره شسته باشد. هر چه ديدهام، آدمهايي بودهاند وابسته به سرزمينشان كه در غربت هم به ايران فكر ميكنند.آقاي رييسجمهور در جمعي گلايه فرمودهاند كه رسم ميهندوستي نيست كه نخبگان به هواي دريافت پول و دستمزد بيشتر وطنشان را ترك ميكنند و ميروند (قريب به مضمون) . البته كه به قاعده معمول ايشان از آن هزار علت مهاجرت و فشارهاي بيدليل و هزار مضيقه و تنگي و سختي كه به افراد تحميل ميشود، اشارهاي نكردهاند. نگفتهاند كه هزار هزار دفتر و دستك و سازمان و موسسات «آيندهپژوهي» و «مطالعاتي» به بهانه كارهايي كه هيچ سودي براي مردم و ميهن ندارند، بودجههاي هزار ميلياردي و صد ميلياردي دريافت ميكنند، اما كمترين سرمايهگذاري و تسهيلات براي ارتقاي سطح كيفي شغلي و برقراري يك زندگي معمولي و عادي براي به قول ايشان «نخبگان» فراهم نميشود. از اين بدتر دايره تشخيص نخبگي و اطلاق آن هم روز به روز تنگتر ميشود. كار خالصسازي به اين عرصهها هم كشيده شده و با تصفيه ايدئولوژيك، استادان و مدرسان و محققان مجرب از مراكز تحقيقاتي و دانشگاهي و صنعتي به بهانه اندك اختلافنظر و سبك زندگي شخصي از كار اخراج ميشوند و معيشتشان به مخاطره ميافتد. آن فرد به قول حضرتشان «نخبه» پيش از اين عنوانها و صفات و تعارفها، حوايجي طبيعي و انساني دارد. گرسنهاش ميشود، به مسكن و رفاه نسبي و حداقلي نياز دارد، از آن بيشتر به حكم انسان بودنش، خواستار شناسايي حقوق انساني و شهروندياش است. مثل همه آدمهاي عادي ديگر انتظار دارد كه شأن و كرامت انسانياش حفظ شود. وقتي هيچ كدام از اين انتظارها برآورده نميشوند، امنيت شغلي و شخصياش هم متزلزل است، طبيعي است كه مانند هر انسان عادي ديگري براي آينده خود و فرزندش «كاري» كند. گلايه و تعريض آقاي رييس جمهور مطلقا محلي ندارد، ايشان بايد از خود و مديرانشان بپرسد كه چرا خواست مهاجرت در دوره ايشان به بالاترين ميزان خود در سالهاي اخير رسيده؟ به چه دليل دايره تحمل اندك منتقدان و دگرانديشاني كه در مراكز آكادميك و پژوهشي مشغول به كار بودهاند، چنين تنگ شده؟ چرا استادان سابقهدار و فارغالتحصيلان به قول ايشان «نخبه» و افراد ديگري كه هر كدام در نقش خود ميتوانستهاند براي وطن عزيز مفيد باشند، رانده شدند. وقتي راهي براي امرار معاش و ادامه كار و تعقيب علايق تحصيلي و پژوهشي نباشد، چارهاي جز مهاجرت باقي ميماند؟ سمت و سوي اين گلايه تند بايد تغيير كند، اين گله مردم از مديران است كه چرا در تمام سالهاي گذشته به جاي فراهم كردن شرايط مناسبي براي معاش عادي افراد، راه ديگري برگزيدند؟ اين چه رسمي است كه در شرايط مختلف در مواجهه با مضايق و سختيها، از آلودگي هوا تا نابسامانيهاي اقتصادي و معضلات زيست محيطي، مردم مقصر شمرده ميشوند؟ واقعا بين به اصطلاح شما «نخبهاي» كه مهاجرت را به ناچار انتخاب كرده و آن دستگاهها و سازمانها و سياستهايي كه اسباب فرار و نااميدي جوانان و مردم را فراهم ميكنند، كدام يك مقصر هستند و مستحق گلايه و تعريض؟
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
فساد مدیران رانتی
روسيه براي عبور از نظم قديم خيز برداشت
هرچه جلوتر ميرويم، برجام بيخاصيتتر ميشود
نوشتن پیشگویی رازیکه نمیدانیم
ايدههاي تكراري و فاقد نوآوري براي نظام آموزشي در برنامه هفتم توسعه
تعرفه تجاري بين ايران و سوريه صفر شد
زيروبم شليك به قرقهاي اختصاصي
قتل با سَم مار
مواظب سارقان اينستاگرامي باشید
معيار پيروزي و شكست در جنگ چيست؟
پذيرش دانشجوي دانشگاه فرهنگيان
مجاهد بينا: « اصول راهنماي عمل» گمشده اسطوره مبارزه
چهارمين خطر شهر تهران را دريابيم
فساد مالي چاي دبش
ديوار كوتاه مهاجران
اشتراكات پرونده تتلو و فساد چاي گيت؟
روياي پوتين در غزه پوچ شد؟
ادامه خاموشانِ مردي با قمقمه خالي!
چرا به خودروهاي برقي نياز داريم؟
تمايز و شباهت موزه و نهادهاي فرهنگي
معيار پيروزي و شكست در جنگ چيست؟
پذيرش دانشجوي دانشگاه فرهنگيان
مجاهد بينا: «اصول راهنماي عمل» گمشده اسطوره مبارزه
چهارمين خطر شهر تهران را دريابيم
فساد مالي چاي دبش