خاموشي ۱۶ رزيدنت‌ در كمتر از يك سال

نيره   خادمي 
نامه را به درِ اتاق چسبانده و نوشته كالبدشكافي نكنيد. نوع قرص و مقدار آن را هم مشخص كرده، بعد بار سفر را بسته و به اجبار رفته است. نمي‌دانيم در لحظات آخر به چه موضوعي فكر مي‌كرده اما مي‌دانيم كه عرصه را بر او تنگ كرده‌اند و اين تنها مورد خودكشي‌ در ميان دستياران و رزيدنت‌هاي سال اول و دوم نيست. «دكتر بابك شكارچي»، معاون آموزشي و پژوهشي سازمان نظام پزشكي به «اعتماد» مي‌گويد: «از ابتداي امسال تاكنون، تعداد خودكشي‌ها به ۱۶ مورد رسيده و فقط سه مورد آن هفته گذشته اتفاق افتاده است.» نگاهي به اخبار اين حوزه در صفحات پزشكي فضاي مجازي نيز نشان مي‌دهد كه از مهر ماه امسال تاكنون حدود ۱۴ مورد مرگ زودهنگام و دست‌كم مشكوك به خودكشي در ميان رزيدنت‌ها يا پزشكاني كه در حال طي كردن دوره طرح خود هستند، به وقوع پيوسته است.
 
ابطال از ديوان، اصرار از وزارت بهداشت


وقتي با رزيدنت‌ها و پزشكان و افراد آگاه در اين رشته هم‌كلام مي‌شويد، عموما از سه ضلع يك مثلث ناميمون نام مي‌برند؛ فشار كاري زيادي و پايين بودن حقوق، رفتار نامناسب ارشدها با آنها و طلب ضامن يا وثيقه‌هاي سنگين از آنها به عنوان شرط ادامه تحصيل و پايان دوره رزيدنتي. با وجود سابقه‌اي كه اين آسيب‌ها از سال‌هاي قبل داشته است اما هنوز براي جلوگيري از خودكشي و افسردگي اين قشر از جامعه برنامه‌ريزي صورت نگرفته است، ضمن اينكه پزشكي قانوني هم، همچنان علت اين مرگ‌ها را به صورت قطعي و شفاف اعلام نمي‌كند. در هفته‌هاي گذشته با اخبار تلخ مرگ و خودكشي علي قانعي‌فرد، پگاه طلايي‌زاده و سيامك بهروان، دوباره اين موضوع سر زبان‌ها افتاد، يكي از آنها تابستان انصراف داده بود و بايد بابت انصراف، هزينه گزافي پرداخت مي‌كرد و دیگری تحت فشار روانی شدیدی قرار گرفته بود‌.
ديوان عدالت اداري سال ۱۴۰۰ با توجه به شكايت يكي از دانشجويان، بخشنامه‌هايي درباره وثيقه‌ها و تعهد محضري را باطل كرده است، اما هنوز مسوولان زير بار اجراي حكم ابطال آن نرفته‌‌اند و وزير بهداشت دولت رييسي ۲۸ آذر سال ۱۴۰۰ مجددا در نامه‌اي نسبت به اخذ سند تعهد به ضمانت دو نفر ضامن از پذيرفته‌شدگان آزمون‌ها تاكيد كرده است.
درحالی که هيات عمومي ديوان عدالت اداري در مهر ۱۴۰۰ در پاسخ به شكايت مطروحه از سوي نويد مومني، بخشنامه معاون حقوقي و امور مجلس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي كه متضمن الزام به اخذ تضمینات‌ و وثيقه‌هاست را خارج از حدود اختيار اعلام و آن را ابطال كرد.
 
پزشكي قانوني همچنان علت اين مرگ‌ها
را به صورت قطعي اعلام نمي‌كند
از ابتداي سال تاكنون تعداد خودكشي‌هاي موفق رزيدنت‌ها به ۱۶ مورد رسيده است. اگرچه به گفته دكتر بابك شكارچي، شايد تعداد خودكشي‌هاي موفق بيشتر از اين تعداد باشد اما در هر حال اين اتفاق به ماجراي غيرمنطقي تبديل شده و از كنترل خارج شده است، چراكه همزمان با وضعيت نامناسب اقتصادي، در دوره رزيدنتي هم شرايط سختي حاكم شده است: «ممكن است فرد از دوره قبل از رزيدنتي دچار افسردگي شده باشد چون فكر مي‌كند آينده خوبي در انتظارش نيست. بعد در دوره رزيدنتي اتفاق‌هاي ديگري اين افسردگي را تشديد مي‌كند. اول اينكه با اين وضعيت اقتصادي آيا در شهري مثل تهران با حقوق ۸ ميليون توماني مي‌شود زندگي را چرخاند؟ ۱۲ تا ۱۵ شب در ماه كشيك بدهي، اجازه كار هم نداشته باشي و همزمان بايد درس بخواني تا بتواني امتحانات سختي را پشت سر بگذاري. اين بچه‌ها از نظر مالي تامين نمي‌شوند، ضمن اينكه اگر در ميان راه دچار مشكل شوند و بخواهند از اين رشته انصراف دهند، نمي‌توانند. دولت هزينه سنگيني براي انصراف از اين رشته‌ها درنظر گرفته است همچنين ماجراي ضامن‌ها، شرايط را سخت‌تر كرده است. همه اين مسائل در به بن‌بست رسيدن اين افراد موثر است و درنهايت اقدام به خودكشي مي‌كنند. اين‌طور نيست كه بگوييم چون نمي‌توانيم وضعيت اقتصادي را درست كنيم، بايد اين بچه‌ها و شرايطي كه در آن قرار گرفته‌اند را رها كنيم. يك راديولوژيست كه حدودا ۱۴ تا ۱۵ سال جز دوره ۱۲ ساله مدرسه، درس خوانده است، وقتي وارد بازار كار مي‌شود
۱۳ الي ۱۴ ميليون تومان حقوق دريافت مي‌كند. يك حق ماندگاري هم در مناطق دورافتاده با شرايط آب و هوايي خاص درنظر مي‌گيرند، آن‌هم به شرط اينكه ۲۳ شب همان‌جا بماني و تلفنت هميشه در دسترس باشد. نمي‌تواني حتي از شهر خارج شوي و دقيقا مانند حبس در خانه است. اگر يك‌بار خواب باشي يا نتواني تلفن را پاسخ بدهي و اتفاقي براي بيمار بيفتد، در سازمان پزشكي قانوني براي شما پرونده درست مي‌كنند. اگر راه دور باشد، عملا براي رفتن به شهر خود و ديدن خانواده، زماني پيدا نمي‌كنيد و در بهترين حالت بايد با هواپيما رفت و آمد كنيد كه با دريافتي شما صرف نمي‌كند.»
 
پزشكي كه توان پرداخت چك مدرسه فرزندش را ندارد
شكارچي معتقد است وقتي كسي را به منطقه‌اي با شرايط آب و هوايي بد و دور مي‌فرستند، بايد بيشتر به او رسيدگي كنند: «به زور كه نمي‌شود از اين بچه‌ها كار خواست. به اين‌ افراد حتي اجازه كار هم نمي‌دهند و اين شرايط را سخت‌تر كرده است. يك فوق‌تخصص گوارشي را مي‌شناسم كه ۱۴ ميليون تومان حقوق دريافت مي‌كند. او مي‌گويد، توان پرداخت چك‌هاي مدرسه فرزندم را ندارم درحالي كه معلم و مدير مدرسه باور نمي‌كنند و مي‌گويند مگر پزشك نيستي؟ اعتراض هم مي‌كنند، اما وزارتخانه هيچ پاسخي به آنها نمي‌دهد. شايد از بيرون لفظ و اسم رشته پزشكي قشنگ است، ولي وقتي وارد آن مي‌شويد، مي‌بينيد اينها هم دغدغه‌هاي اقتصادي دارند و بسياري از خانواده‌هاي غيرپزشكي، آرامش بيشتري از آنها دارند و مثلا ديگر اين استرس را ندارند كه اگر براي مريض‌شان اتفاقي افتاد، چه كنند يا چه نكنند. شرايط افرادي كه در اين رشته كار مي‌كنند به ‌شدت سخت و مملو از انواع نگراني‌ها است، بنابراين بسياري از آنها در جامعه پزشكي، طبقه متوسط رو به پايين هستند. افرادي كه جزو خانواده‌هاي مرفه هستند كه به راحتي از ايران مهاجرت مي‌كنند. افراد متوسط رو به پايين مي‌مانند. مثلا فرد از يك روستاي كوچك آمده است و خانواده سال‌ها زحمت كشيده تا او را وارد رشته پزشكي كنند. اما ببينيد مثلا چه اتفاقاتي مي‌افتد كه يك راديولوژيست خود را در دوره طرح مي‌كشد؟ اين افراد سرمايه‌هاي مملكت هستند. خانواده‌ها سال‌ها زحمت كشيده‌اند و آنها را تحويل دانشگاه داده‌اند، دانشگاه‌ها زحمت كشيده‌اند تا نهايتا متخصص تحويل دهند كه هم براي خود هم براي جامعه خوب باشد. اگر بخواهيم ورزشكار، مهندس، دانش‌آموز و در كل اقتصاد سالم و موفق داشته باشيم، بايد سيستم پزشكي سالمي داشته باشيم و هواي افراد جامعه پزشكي را داشته باشيم و هر اتفاقي افتاد آنها را هندل كنيم. بايد بهاي هر چيزي را بپردازيم و بگوييم اين سختي‌ها را به تو تحميل مي‌كنيم، شب و روز هم بايد سرت در كتاب باشد، اما از آن سمت تو را تامين مي‌كنيم. اما ببينيد حتي قانون جواني جمعيت و تسهيلاتي كه براي مادران باردار يا همسران شاغل است هم شامل رزيدنت‌ها نمي‌شود و اين خيلي دردناك است. براي افرادي كه همسران آنها هم پزشك هستند و طرح آنها در دو شهر متفاوت و دور از هم هست هم شرايط انتقال سخت است و در پاسخ به درخواست انتقال يكي از طرفين مي‌گويند، شهر مبدا بايد موافقت كند و شهر مبدا هم مي‌گويد كه تا جايگزين پيدا نكند قبول نمي‌كند. ما نمي‌گوييم اينها تافته جدا بافته هستند اما ما آنها را تافته جدا بافته كرديم كه بعد از آنها بهره ببريم، چراكه مي‌خواهيم سلامت جامعه را تامين كنيم و خيال‌مان از تمام بخش‌هاي جامعه راحت شود، اما متاسفانه الان بسياري از ايران مي‌روند، تنها به اين دليل كه فقط در ايران نباشند.»
 
براي هيات علمي آگهي مي‌دهيم اما هيچ‌كس نمي‌آيد
آيا پيش از اين چنين شرايطي براي دانشجويان پزشكي و دستياران وجود نداشته است؟ اين سوالي است كه اين مدير سازمان نظام پزشكي در پاسخ به آن دوباره از شرايط اقتصادي ياد كرده و مي‌گويد: «قبلا هم اين‌طور بوده است، اما چند سال گذشته فشار اقتصادي شديدتر شده است وگرنه اعمال فشار دستياران سال بالايي در همه دنيا وجود دارد. اصولا در گذشته انگيزه‌ها براي ورود به اين رشته چند مدل بوده است، عده‌اي مي‌خواستند وارد هيات علمي شوند، برخي براي ورود به پست‌‌هاي دولتي سراغ اين رشته مي‌آمدند برخي ديگر هم دنبال شرايط اقتصادي بهتر و ورود به بخش خصوصي بودند، اما همه اين انگيزه‌ها لطمه خورده است. در حال حاضر ببينيد چند نفر علاقه دارند كه وارد هيات علمي شوند؟ سال‌هاي قبل ورود به هيات علمي، آرزوي بسياري بود، ولي حالا هيات علمي‌ها دسته دسته از ايران مي‌روند. براي جذب هيات علمي، آگهي مي‌دهيم اما هيچ كس نمي‌آيد. از آن طرف بچه‌هاي خوش‌فكر براي ورود به جايگاه‌هاي دولتي دم به تله نمي‌دهند و شرايط اقتصادي هم خيلي خراب شده است. سختي كار هميشه هست و اصلا رزيدنت يعني سختي كار و شب نخوابيدن‌ها ولي در كنار اين موارد، سيستم هم بايد پشت تو بايستد و شأن و منزلت داشته باشد ولي هر روز با يك بهانه، يك روز ماليات، يك روز كارتخوان و يك روز چيز ديگري پزشكان را مي‌كوبند و تا حرف مي‌زنيم، مي‌گويند مافياي پزشكي دوباره فعال شد.»
 
مهاجرت پزشكان هندي‌ و چيني معكوس شده است
درنهايت تمام رفتارها و اتفاقاتي كه در حوزه پزشكي و بيمارستان‌هاي آموزشي مي‌افتد، نه تنها روند مهاجرت به هر قيمتي را تندتر مي‌كند كه منجر به افزايش اختلالات رواني مي‌شود كه به گفته شكارچي ادامه اين روند اتفاقات بدتري را رقم خواهد زد: «نهايتا باعث بيماري اين افراد مي‌شويم كه يا خودكشي مي‌كنند يا عقده‌اي مي‌شوند و وقتي درس‌شان تمام شد پدر مردم را در مي‌آورند. ما در اين سال‌ها بارها جلسه گذاشتيم. ابتدا كه اصلا خودكشي‌ها را قبول نمي‌كردند، ولي درنهايت قبول كردند كه سه‌شنبه در اين باره جلسه برگزار كنند. معتقديم كه مي‌توان جلوي اين خودكشي‌ها را گرفت. از سال گذشته ما با بچه‌هاي نظام پزشكي و دستياري صحبت كرديم و از آنها راهكار خواستيم و براي تغيير آيين‌نامه رزيدنتي، پيشنهاداتي را نوشتيم و به وزارتخانه داديم، اما وزارتخانه يك نگاه هم به آن نينداخت. اولين قدم براي بهبود وضعيت اين افراد، شرايط بيمه آنهاست. البته كه حين كار بيمه دارند، اما وقتي درس‌شان تمام شد، بايد اين پول را به آنها برگردانند و در واقع به صندوق رفاه بدهكار مي‌شوند. همين‌طور موضوع حقوق و خوابگاه دانشجويي و متاهلي را بايد سر و سامان دهيم و در طولاني‌مدت هم براي گذراندن طرح، مزايايي درنظر گرفته شود. همچنين هوشيار باشيم و اگر يك نفر علامت دارد با او صحبت كنيم. درست است كه مي‌گويند درباره خودكشي حرف نزنيد كه سرايت نكند، اما بايد آگاهي بدهيم كه اگر كسي اين علايم را دارد به او توجه كنيم. در حال حاضر مهاجرت پزشكان، پرستاران و مهندسان هندي‌ و چيني‌ كه در آنجا تحصيل مي‌كردند، معكوس شده است. چرا؟ چون شرايط اقتصادي و اجتماعي در كشور خودشان به قدري خوب شده كه مي‌گويند چرا در امريكا بمانيم؟ چيني‌هايي كه در گذشته با هر شرايطي حاضر مي‌شدند به امريكا مهاجرت كنند، در حال بازگشت به كشور خود هستند، چون شرايط بهتر شده است.»
 
سال بالايي‌ها «پگاه» را اذيت مي‌كردند
«دكتر تراب‌زاده» يكي از رزيدنت‌هايي است كه حالا تحت تاثير مرگ زودهنگام دوستش «پگاه طلايي‌زاده» هم هست. اگرچه به «اعتماد» مي‌گويد كه خانواده پگاه مي‌گويند خودكشي نكرده و دچار ايست قلبي شده است: «پگاه خيلي آرام بود، يك ماه پيش هم با او حرف زدم، حالش بد بود ولي شرايطش در اين حد حاد نبود كه بخواهد خودكشي كند.» او هم از سختي‌هاي رزيدنتي و فشار كاري زياد ياد مي‌كند و اينكه با وجود چنين فشار كاري، حقوق ۸ ميليوني اصلا پاسخگو نيست: «10 تا ۱۲ روز كشيك داريد و روزهايي هم كه كشيك نيستيد، بايد تا ساعت ۷ و ۸ و حتي بيشتر بمانيد. هيچ حقي هم نداريد كه مريض شويد. متاسفانه سال بالايي‌ها هم خيلي پگاه را اذيت مي‌كردند. مدتي انتقالي گرفت و به زاهدان رفت، اما گفتند بايد سالي ۱۰۰ ميليون پرداخت كني. بعد تصميم گرفت به اهواز برگردد، اما در آنجا هم اجازه نمي‌دادند به سطح بالاتر برود. فشار زياد است و در برابر آن حقوقي هم به ما نمي‌دهند. ۸ ميليون به كجاي آدم مي‌رسد؟ چون ما كار مي‌كنيم و اصلا اين‌طور نيست كه در حال آموزش باشيم. در واقع تمام كار بيمارستان‌هاي آموزشي را رزيدنت‌ها انجام مي‌دهند و اتند‌ها فقط نظارت مي‌كنند. پگاه هم بعد از بازگشت، مشكلاتي داشت. نمي‌گذاشتند به اتاق عمل برود و لول او تغيير كند و اين موضوع خيلي در روحيه آدم، تاثير دارد و تحقيرآميز است. ما ورودي ۸۹ بوديم اما او براي تخصص به رشته چشم پزشكي رفت، چون از همان اول اين رشته را دوست داشت. خيلي صبور بود، كل دوره پزشكي هم دور از خانواده بود و كلا خيلي مقاوم بود. نمي‌توانم بگويم آدم لوسي بود و تا فشاري به او وارد مي‌شد، كم مي‌آورد. اصلا نمي‌توانم باور كنم و برايم اين موضوع قابل درك نيست، اما به هر حال بعد هم كه انصراف داد دانشنامه‌اش را آزاد نمي‌كردند. مي‌گفتند بايد ۷۰۰ تا ۸۰۰ ميليون تومان، پرداخت كني. كجاي دنيا كسي چيزي را نخواهد، بايد چنين پولي بدهد؟ نمي‌توانست هيچ كاري كند، نمي‌توانست به خارج از ايران برود. البته مي‌گفت نهايتا خانه‌ام در تهران را مي‌فروشم و مي‌روم، اما آن‌قدر ناراحت نبود و نمي‌دانم واقعا چه شد. به هر حال انگيزه‌اي نداشت. البته كه مادر او هم اصلا نمي‌گويد پگاه خودكشي كرده و همچنان ايست قلبي در باشگاه را مطرح مي‌كند. پگاه مي‌گفت اين همه زحمت كشيديم تا مثلا متخصص شويم كه چه شود؟ و واقعا هم همين است. آدم در هر سني مي‌تواند لذت‌هايي را تجربه كند، ولي ما باتوجه به كارمان نمي‌توانيم هيچ تفريحي داشته باشيم و پول آن را هم نداريم. اگر خانواده حمايت نكنند، نمي‌توانيم كاري كنيم و انتهاي اين ماجرا براي ما سرافكندگي است درحالي كه آدم در اين سن دوست دارد حتي به پدرو مادرش كمك كند، اما همچنان بايد دستش جلوي آنها دراز باشد.»
 
بعد از سيامك، آن‌قدر شكايت مي‌كنم
تا به نتيجه برسم
رزيدنت‌ يكي از دانشگاه‌هاي شهر تهران كه نخواست نامي از او برده شود نيز از شرايط رزيدنت‌ها به «اعتماد» مي‌گويد. او نيز مانند دكتر سيامك بهروان، كه هفته گذشته خودكشي كرد، مشكل وثيقه داشته است و از مدتي پيش به علت همين فشارها، ترك كار كرده است تا پس از ماجراي تلخ مرگ دكتر بهروان، ماجرا را به صورت حقوقي پيگيري كند. اگرچه رزيدنت‌هاي ديگر كمتر با او همراه هستند و گويا تمايلي ندارند كه حقوق خود را از مراجع قضايي بخواهند. «جو حاكم بر رزيدنتي جالب نيست و رزيدنت‌هاي سال بالاتر نسبت به سال پايين‌ترها، حالت تملك دارند و حتي استادها هم چنين روندي را دوست دارند. انواع خشونت‌هاي كلامي و فيزيكي جريان دارد. اين موارد حتما عرصه را بر كسي كه توان روحي كمتري دارد، تنگ مي‌كند و از طرفي بحث تعهد يك‌طرفه با سيستم وجود دارد كه در صورت امضا، تمام حق و حقوق و حتي مراجعه به دادگاه را از خود سلب مي‌كنيد و اين منطقي نيست چون جزو حقوق اساسي انسان است، اما بچه‌هايي كه سن پاييني دارند و به مسائل حقوقي هم آگاهي ندارند، اين تعهدها را قبول مي‌كنند و بعد دچار مشكلات روحي مي‌شوند. بعد ممكن است در كنار فشار كاري و رفتار رزيدنت‌هاي سال بالايي به اين نتيجه برسند كه انصراف دهند ولي آن تعهد، جلوي آنها را گرفته است و بايد خسارت چندصد ميليوني پرداخت كنند، بنابراين شايد به آخر خط برسند، مانند اتفاقي كه براي سيامك عزيز افتاد. گاهي به‌واسطه مسائل مشتركي كه در رزيدنتي وجود دارد با سيامك چت مي‌كردم. خيلي عاشق روانپزشكي بود و هميشه مي‌گفت، الان هم از اين رشته بروم، سال ديگر هم باز مسيرم همين است. حدود دو هفته قبل از خودكشي، با سال بالايي‌ها مشكل داشت و به او تهمت الكي زده بودند، اما فكر نمي‌كردم اين كار را انجام دهد تا اينكه خبر را شنيدم و واقعا اعصابم به‌هم ريخت. سيامك دادخواستي هم براي ابطال وجه‌هاي تعهد به ديوان عدالت اداري داده بود و البته در سال‌هاي پيش، ديوان عدالت اداري، دادخواست را قبول كرده و بخشنامه معاونت حقوقي وزارت بهداشت درباره الزام دستياران به داشتن دو ضامن و وثيقه ملكي را ابطال كرده بود، اما تا امروز هنوز وزارتخانه زير بار ابطال آن نمي‌رود.»
او خود نيز مشكل ضامن دارد در حال حاضر ترك بخش كرده است تا پيگيري‌هاي حقوقي در اين باره را انجام دهد: «من هم در خانواده كسي را ندارم كه استخدام رسمي باشد و پدر و مادرم بازنشسته هستند، در‌حالي كه هم دانشگاه و وزارتخانه پدر و مادرم را قبول نكردند و گفتند؛ فقط استخدام رسمي بياوريد من هم نمي‌توانستم. وزارتخانه بايد به راي ديوان عمل كند اما آن را قبول نمي‌كنند و معضل اصلي اين است كه اكثر رزيدنت‌ها هم حاضر نيستند اتحاد داشته باشند و اين قضيه بنيادي حل شود و حتي نسبت به كسي كه در اين باره به آنها آگاهي مي‌دهد، گارد دارند. بعد از اتفاقي كه براي سيامك افتاد به قدري آشفته شدم كه گفتم، اگر اين شرايط را قبول كنم به نوعي شايد در ادامه اين ماجراي تلخ، سهيم شوم. بالاخره يك نفر بايد روي حرف خود بايستد. بنابراين تلاشم مي‌كنم و آن‌قدر شكايت مي‌كنم تا بتوانم به نتيجه برسم. افرادي كه تعهد را امضا نمي‌كنند، نه تنها شماره دانشجويي ندارند كه حقوقي هم دريافت نمي‌كنند و رسما دانشجو محسوب نمي‌شوند و در صورت حضور، فقط شيفت پر مي‌كنند. البته كه نامه زدند كه وقتي تعهد نداريد، حضورتان هم در بخش غيرقانوني است و الان هم كه ترك بخش كرده‌ام، احتمالا نامه اخراجم را مي‌زنند.»
اين رزيدنت هم مانند بسياري ديگر معتقد است كه كار دوره رزيدنتي، بسيار سنگين است آن‌قدري كه معمولا افراد خيلي فرصت استراحت پيدا نمي‌كنند: «فشار كاري زيادي روي بچه‌ها اثر مي‌گذارد، درحالي كه نمي‌توانند انصراف دهند و اين موضوع در كنار هزينه، تعهد، توبيخ، توهين‌ها باعث ايجاد افكار خودكشي در آنها مي‌شود. محيط بسيار خشن است و خيلي‌ها انتظار اين برخورد را ندارد. اصلا هم جنبه آموزشي ندارد و شما بايد همه‌چيز را از سال بالايي‌ها ياد بگيريد كه اصولا ممكن است ۷۰درصد درست باشد و ۳۰درصد غلط. شايد حتي به ‌طور كامل هم يك موضوع را ياد نگيريد و در واقع آن‌قدر اشتباه انجام مي‌دهيد كه بعد درست شود. آموزش رزيدنتي اصلا اين‌طور نيست كه سر كلاس باشيد و بارها تمرين كنيد. خيلي از موارد هم ممكن است اشتباه شود و ممكن است جان بيمار هم به خطر بيفتد.»
 
كاهش خودكشي رزيدنت‌ها با اجراي راي ديوان عدالت اداري
سيدمهدي تولايي، متخصص جراحي و اتند بيمارستان طالقاني، كيا كاظم‌زاده؛ متخصص بيهوشي مشغول به طرح اجباري بيمارستان دره شهر ايلام، سارا پيش‌بين؛ رزيدنت داخلي دانشگاه اصفهان، سروش كلانتر؛ پزشك عمومي دانشگاه شهيد بهشتي مشغول به طرح اجباري اشنويه، ميترا آسوده، متخصص جراحي دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي مشغول به كار به عنوان تنها جراح بيمارستان مريوان، كيميا كاتبي، متخصص راديولوژيست فارغ‌التحصيل دانشگاه ايران رتبه دو رزيدنتي مشغول به طرح اجباري جيرفت، ميثم ملكي؛ چشم پزشك بيمارستان شاهرود مشغول به طرح اجباري شاهرود، محمد حسين نيكمرد؛ تكنسين اتاق عمل كرمان، دكتر محمدمهدي آقايي ميبدي؛ رزيدنت سال چهارم جراحي مغز و اعصاب اصفهان، سيامك بهروان؛ رزيدنت سال يك روانپزشكي بابل، علي قانعي‌فرد؛ دندانپزشك مشغول به طرح اجباري مياندوآب و دكتر پگاه طلايي‌زاده؛ رزيدنت چشم پزشكي اهواز از جمله افرادي هستند كه در
۵ ماه گذشته اسم‌شان در ليست مرگ‌هاي زودهنگام و مشكوك به خودكشي قرار گرفته است. به اعتقاد دكتر «فرهاد تيمورزاده»، مدير انتشارات پزشكي طبيب كه فعاليت‌هاي زيادي در صفحه مجازي خود در اين باره دارد هم بسياري ترجيح مي‌دهند اين مرگ‌ها ايست قلبي تلقي شود و اگر بحث خودكشي را مطرح كنيد حتي كار به توهين و تهديد به شكايت هم مي‌كشد: «به عنوان مثال حتي همكاران، نامه خودكشي يكي از همين رزيدنت‌ها را هم ديد‌ه‌اند كه در آن نوع دارويي كه مصرف كرده را نام برده و گفته نيازي به كالبدشكافي نيست، اما باز هم عده‌اي مي‌آيند و تهديد مي‌كنند. متاسفانه بسياري از اين بچه‌ها مانند دكتر پگاه طلايي‌زاده تحت فشار زيادي قرار گرفته و حتي براي انصراف بايد مبلغ كلاني پرداخت كنند. حالا ممكن است فرد مشكلات ديگري هم داشته باشد كه در كنار اين مشكلات، شرايط سخت‌تر شود. آغاز آن‌هم بي‌احترامي و از بين رفتن كرامت انساني آنان است. مصيبت، پول‌‌هاي كلاني است كه پشت اين ماجرا خوابيده است، به اسم آموزش اين افراد را مثل برده به كار مي‌گيرند درحالي كه اصل فعاليت آنها، خدماتي درمان است نه آموزش‌پذيري. دكتر بهروان، چهار روز قبل از آن اتفاق به من پيام داده و نوشته است كه به خودكشي فكر مي‌كند. جوان پرانرژي بود كه در گروه‌ها فعاليت مي‌كرد و دنبال طرح موضوع در ديوان، سازمان بازرسي كشور و از هر مجراي ديگري بود تا اين مشكل را حل كند اما درنهايت به او اعلام كردند كه همراه چهار نفر ديگر اجازه ورود به بخش را ندارد، چرا؟ چون تعهد ندادند.» معاون آموزشي دانشگاه علوم پزشكي بابل ۲۴ آبان امسال نامه ممنوعيت حضور سيامك بهروان به همراه ۴ نفر ديگر را امضا كرده است، نامه‌اي كه شايد آغازي بر نااميدي دانشجوي پرتلاطمي بود كه به دنبال گرفتن حقوق خود مي‌خواست تا هر جا لازم است، برود.
تيمورزاده معتقد است در گذشته هم، چنين مشكلاتي بوده اما در آن زمان خودكشي‌ها رسانه‌اي نمي‌شد: «ميزان خودكشي‌ها در يكي از سال‌ها كاهش قابل‌توجهي داشت. در آن سال پزشكان و داوطلبان آزمون دستياري كه حدود ۱۲ هزار نفر مي‌شدند، نسبت به تغيير زمان آزمون اعتراض داشتند و شكايتي را مطرح كردند و ديوان هم به نفع آنها راي صادر كرد و خواسته آنها اجرا شد. خواسته آنها برگزاري آزمون برمبناي ضوابط و آيين‌نامه‌ها بود درحالي كه وزير، معاون، سخنگو و معاون آموزشي وقت، همه در مصاحبه‌ها مي‌گفتند هيچ راهي نداريم و آزمون بايد در همان زماني كه اعلام كرده‌اند، برگزار شود اما ديوان طبق خواسته بچه‌ها درنهايت راي داد كه آزمون در همان تير ماه يعني همان زمان رسمي و قانوني، برگزار شود. اين موضوع باعث دلگرمي آنها شد و خوشحال شدند كه بالاخره مي‌توانند، حق خود را دريافت كنند. فكر مي‌كنم به همين دليل تعداد خودكشي‌ها در آن سال كاهش يافت درحالي كه سال قبل و بعد از آن تعداد زياد بود.» اگرچه اغلب آمار رسمي از خودكشي اعلام نمي‌شود، اما برخي آمارهاي جسته گريخته از صفحات پزشكان و آگهي‌هاي منتشر شده در فضاي مجازي حكايت از خودكشي ۱۳ رزيدنت در سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ دارد. آمار امسال هم كه تاكنون به ۱۶ مورد رسيده است تا جايي كه انجمن علمي روانپزشكي ايران كه پيش از اين در دو نامه به وزير بهداشت، خواستار توجه به خودكشي پزشكان جوان شده بود، در نامه‌اي ديگر به رييس دولت مجددا بر اهميت توجه به خودكشي گروهي از پزشكان جوان و دستياران پزشكي شد و بر تشكيل كميته‌اي از متخصصان كه اختيارات لازم براي مداخله فوري و جلوگيري از تبديل آن به يك بحران فراگيرتر را داشته باشند، تاكيد كرد.
 
مطالعاتي كه افسردگي و خطر خودكشي ميان دستياران را هشدار داده است
مطالعه‌اي كه سال ۱۴۰۰ درباره وضعيت سلامتي رزيدنت‌هاي در حال تحصيل در دانشگاه‌هاي علوم‌پزشكي كشور انجام شده، نشان مي‌دهد كه ۲۳درصد از دستياران پزشكي داراي افسردگي شديد تا بسيار شديد بوده‌اند. حدود ۲۵درصد از افراد اضطراب شديد تا بسيار شديد و نزديك به ۳۴درصد از آنها استرس شديد تا بسيار شديد داشته‌اند. بررسي‌هاي اين مطالعه حاكي از آن است كه شيوع افسردگي، اضطراب و استرس در بين رزيدنت‌هاي دانشگاه علوم پزشكي تهران، بيشتر از برخي كشورها و دانشگاه‌هاي ديگر است كه اين موضوع مي‌تواند به دليل فشار كاري بيشتر در بيمارستان‌هاي آموزشي ما باشد. بنابرين باتوجه به اهميت اين موضوع بايد بررسي‌هاي بيشتري با رويكرد مداخله‌اي براي مديريت استرس انجام گيرد. همچنين نتايج مطالعات ديگري كه توسط دكتر فهيمه سعيد، استاديار گروه روانپزشكي دانشگاه علوم توانبخشي و سلامت اجتماعي در اواخر سال ۱۴۰۰ درباره وضعيت سلامت ‌روان و افكار خودكشي دستياران پزشكي انجام شده است، نشان مي‌دهد كه در مجموع 34درصد افراد مورد بررسي، افكار خودكشي داشتند و 10درصد از آنها داراي افكار پرخطر بودند. سابقه اختلالات روانپزشكي، سابقه خانوادگي، سابقه شخصي اقدام به خودكشي، تعداد شيفت، مصرف مواد و الكل، سطح مواجهه شغلي با كوويد، افسردگي، اضطراب و استرس همگي با افكار خودكشي مرتبط بودند.