ايران و پاكستان (۱)

وجود پايگاه‌هاي جيش‌العدل (برعكس نهند نام زنگي كافور! گروهي كه غير از آدمكشي و ستم متاعي ندارد خود را لشكر عدالت خوانده است) در منطقه كوه سبز بلوچستان پاكستان، موجب حمله موشكي و پهپادي ايران در روز ۲۶ دي ماه شد و در مقابل پاكستان در اقدامي تلافي‌جويانه در ۲۸ دي ماه با حمله به منطقه مرزي سراوان مدعي شد، پايگاه يك گروه تجزيه‌طلب بلوچ را با موشك زده است. زدي ضربتي ضربتي نوش كن! اما اين قضيه پيامدهاي تندي در عرصه سياسي داشت. فراخواندن سفير پاكستان در تهران به اسلام‌آباد و اعلام عدم پذيرش سفير ايران در اسلام‌آباد كه در اين ايام تبادل حملات موشكي در تهران بود. بيانيه‌هاي وزارت خارجه پاكستان و ارتش پاكستان هم مزيد علت بود.  افزون بر تنش در روابط سياسي دو كشور ايران و پاكستان، هر كسي در اين ميان و از نمد اين ماجرا خواست كلاهي براي خود بدوزد، اسراييل و براندازان و ديگران! حتي تا مرحله حمله اتمي پاكستان به ايران پيش رفتند. 
اپوزيسيون برانداز كه در واقع برافتاده است و سال‌هاست در خماري حسرت حمله نظامي امريكا يا اسراييل يا هر دو به ايران بوده و هست. گمان مي‌كردند با انقلاب ژينا و اغتشاش و آشوب نظام جمهوري اسلامي برمي‌افتد و لشكر اپوزيسيون كه با پرچم شبكه‌هاي تلويزيوني شناخته شده، آبي زير پوست‌شان دويده بود، مي‌آيند و بر دولت و ملت و كشور مسلط مي‌شوند. نشد! گمان كردند شايد تيره شدن روابط ايران و پاكستان، آن‌هم در حد حمله موشكي طرفين مي‌تواند، راهي به دهي براي آنان باشد. خوشبختانه هر دو دولت و هر دو وزارت خارجه ايران و پاكستان به سرعت روابط را ترميم كردند و ماجرا تمام شد. اما نكات با اهميتي باقي‌مانده است كه ديگر شاهد چنين تنشي در روابط دوجانبه نباشيم. هزينه سنگيني هر دو كشور و ملت پرداختند و صفحه پرسش‌برانگيزي در روابط دوجانبه با موشك نوشته شد كه از ياد نمي‌رود. به نظرم مي‌توان درباره اين نكات تامل داشت: 
اول: از روز روشن‌تر است كه در پاكستان حكمران حقيقي ارتش است و حكمراني ارتش هم متكي بر ستون فقرات ارتش يعني «سازمان اطلاعات نظامي پاكستان» مشهور به «اي‌اس‌آي» است كه البته سازمان اطلاعاتي نيرومندي است. به دليل رقابت با اطلاعات نظامي هند كه يكي از بهترين دستگاه‌هاي اطلاعاتي نظامي دنياست، اطلاعات ارتش پاكستان نيز توانايي‌هاي ويژه خود را دارد. حال از اين توانايي تا چه حد در جهت مصالح كشور و ملت بزرگ پاكستان استفاده مي‌شود، سخن ديگري است كه موضوع بحث ما نيست. 
به عنوان نمونه، طالبان در واقع پروژه همين سازمان نظامي بوده است كه با همكاري امريكا و عربستان تاسيس و تجهيز و تربيت شده است. به نظرم نمي‌توان پذيرفت كه ارتش پاكستان از وجود پايگاه نظامي و آموزشي جيش‌العدل در خاك خود، منطقه كوه سبز در بلوچستان پاكستان در فاصله ۴۰ كيلومتري مرز ايران بي‌خبر مانده است. 
علي‌القاعده از اين پايگاه مي‌بايست باخبر بوده باشند. چنان‌كه نمي‌توان پذيرفت «اي‌اس‌آي» از محل اقامت اسامه بن‌لادن در چند كيلومتري آكادمي نظامي كاكول در ايبت‌آباد بي‌اطلاع بوده است و امريكايي‌ها چنان‌كه ادعا كردند، حمله دوم ماه مه ‌۲۰۱۱ را بدون همكاري پاكستان انجام داده‌اند. 


دوم: تجهيز‌كنندگان و تامين‌كنندگان و برنامه‌سازان جيش‌العدل حتما با پاكستان در اين باره صحبت كرده‌اند. پشت صحنه جيش‌العدل، موساد و سازمان سيا قرار دارد. حتي از مايكل لدين به عنوان طراح جيش‌العدل نام برده مي‌شود. مئير داگان 
(۲۰۱۶- ۱۹۴۵) كه اين روزها عكس‌هاي او با مسعود بارزاني در كردستان عراق مورد توجه قرار گرفته است، پروژه اصلي‌اش در دوران مديريت موساد دامن زدن و شعله‌ور كردن و تمركز بر مساله قوميت‌ها در ايران بوده است. به نحو مشخص درباره چهار قوميت كرد، آذري، عرب و بلوچ سرمايه‌گذاري كرده‌اند. در روي صحنه هم اطلاعات برخي كشورهاي عربي منطقه به مثابه دستكش سيا و موساد عمل كرده و مي‌كنند.
 سوم: حتما جمهوري اسلامي ايران اطلاعات مربوط به جيش‌العدل و پايگاه آنان را به پاكستان ارايه كرده است.
 چهارم: مگر پاكستان تا به حال از عمليات تروريستي جيش‌العدل بي‌خبر مانده است؟ نمي‌دانسته كه تروريست‌هاي جيش‌العدل بعد از هر عملياتي مثل حمله به پاسگاه‌هاي نظامي و انتظامي مرزي ايران، به مناطق مرزي بلوچستان پاكستان مي‌گريزند؟
پنجم: من پاكستان را خوب مي‌شناسم، با زبان اردو آشنا هستم، مناطق مختلف پاكستان را در دوران اقامت يكساله‌ام ديده‌ام و مي‌دانم كه دولت و ارتش پاكستان بر برخي مناطق نمي‌تواند اعمال حاكميت كند. نمي‌تواند يا نمي‌خواهد؟! همان‌گونه كه ارتش ايران پايگاه جيش‌العدل را با پهپاد و موشك زد، بديهي است كه ارتش پاكستان مي‌توانست همين كار را خود انجام دهد تا ايران ناگزير از پيشگيري حمله مجدد تروريست‌ها به خاك ايران و تكرار فاجعه كرمان شود.