اخبار ویژه

  اعتراض شرق به اپوزیسیون بازی و رفتار تند جبهه اصلاحات
روزنامه شرق، رفتار رادیکالی و اپوزیسیون‌نمایی جبهه اصلاحات را زیر سؤال برد.
این روزنامه درباره طیف تندرو و تحریمی در جبهه اصلاحات (طیف زیر نظر حزب اتحاد ملت و آذر منصوری) نوشت: مسئله امروز در واقع فرار کردن و پشت یک رادیکالیسم پنهان شدن و مسئولیت نپذیرفتن اصلاح‌طلبان است که می‌گویند ما الان شرایط را مستعد نمی‌دانیم که در انتخابات شرکت کنیم. در صورتی که اصلاح‌طلب‌ها بالاترین سال‌های حضور در قدرت را داشته‌اند اما طوری صحبت می‌کنند که به‌نوعی انگار از روز اول اپوزیسیون و مخالف بودند و همواره یک گروه حزبی از مردم به آنها به‌عنوان اپوزیسیون رأی می‌دادند. در حالی که اینها پوزیسیون بودند. در دوره آقای ‌هاشمی، خاتمی و روحانی اصلاح‌طلبان در قدرت بودند و البته در دوره‌های آقای روحانی و آقای‌هاشمی به اپوزیسیون دولت تبدیل شدند.
به نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان همواره جاهایی که احساس کردند به نوعی از قدرت کنار گذاشته می‌شوند به شکل رادیکالی فرار کردند و پنهان شدند. من همه حرف‌های خانم منصوری را می‌پذیرم که شرایط سخت است، به سمتی می‌رود که انتخابات بدون تأثیر شود و موارد دیگر. اما خب در این وضعیت وظیفه سنگین‌تر است و وظیفه این است که چگونه می‌شود از مردمی که فکر می‌کنید به شما اعتماد دارند حمایت کرد و آنها را وارد یک بستر سیاسی کرد که حتی بین اصولگراهای نزدیک به اصلاح‌طلبان هم بتوانند انتخاب کنند. بگویند ما به این چهره اصولگرا رأی می‌دهیم چون اصلاح‌طلب‌ها از این چهره اصولگرا حمایت کردند و گفتند به اهداف و مانیفست و دیدگاه ما نزدیک‌تر است. جریانات اخیر بیش از آنکه نزدیکی اصلاح‌طلبان رادیکال را به مردم نشان دهد نوعی فرار از گذشته و تجربه سیاسی خود را نشان می‌دهد. شما فرار می‌کنید و می‌خواهید به هزینه مردم و به‌عنوان مردم خرج کنید.


اصلاح‌طلب‌ها همیشه عجول هستند، در حالی که پروسه سیاسی پروسه بسیار کندی است و لاک‌پشتی حرکت می‌کند. مگر در فرانسه که مهد دموکراسی است این‌گونه است که احزاب امشب تصمیم بگیرند که یک قانون اساسی بنویسند و فردا صبح قانون نوشته شده باشد؟ این اتفاق نیفتاده بلکه صدها سال طول کشیده تا توانسته‌اند به یک روندی برسند آن‌هم با فرهنگ اروپایی.
شما الان به عنوان رئیس جبهه اصلاحات موضع کاملاً رادیکال دارید. این موضع رادیکال شما حتی مورد انتقاد دوستان اصلاح‌طلبی است که برخی‌شان در سال ۸۸ زندان رفتند. بعضی‌هایشان زمانی واقعاً اصلاح‌طلبان تندی بودند اما الان به نتایجی رسیدند که می‌گویند اگر بتوانیم از نمره ۲۰ به ۵ هم برسیم بهتر از این است که کلا موضوع را فیصله بدهیم و برویم در خانه‌مان بخوابیم. شاکله‌ای که از آن به‌عنوان جبهه اصلاحات نام برده می‌شود، عجول و کمی عصبانی است و چماقی را که زمانی دستشان بوده حاضر نیستند زمین بگذارند.
به هرحال دولت آقای میرحسین موسوی دولت چپ بوده، دولت آقای‌هاشمی دست‌کم حمایت‌های معنوی از چپ داشته و کارگزاران را ایشان به وجود آورده‌اند. دولت آقای خاتمی دولت چپ بوده و الان ممکن است بگویند دولت خاتمی می‌خواسته فلان کار را بکند و لوایح دوقلو وجود داشت نتوانست انجام دهد. اما شما در همان مقطع هم نتوانستید پشتوانه مردمی را حفظ کنید یعنی کاری کردید که مردم احساس ناامیدی کنند و بگویند آقای خاتمی که نتوانست، پس باید در را ببندیم و برویم. اتفاقاتی که افتاده باعث شده جریان شکل‌گیری احزاب و قدرت‌یابی از طریق حزب در جریان اصلاح‌طلب دچار انشقاق شود. اصلاح‌طلبان به عدد انفس خلایق‌شان جبهه هستند...
شما بخش‌هایی از واقعیت را که جامعه را از خودتان و از احزاب ناامید کردید در نظر نمی‌گیرید و زمانی که باید پاسخگو باشید، تبدیل به اپوزیسیون می‌شوید که این خیلی عجیب است.   عصبانیت فارن‌پالیسی از عدم همراهی چین با خواسته آمریکا
نشریه آمریکایی ضمن اذعان به دروغ رویترز مبنی بر فشار چین به ایران برای توقف حملات انصارالله در دریای سرخ نوشت که چین نقش خودخواهانه و ضدآمریکایی ایفا می‌کند و بنابراین نمی‌خواهد به خواست آمریکا به یمن فشار وارد کند.
فارن‌پالیسی در یادداشتی به قلم جان آلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه مرکز مطالعات استراتژیک نوشت: پس از انعقاد توافق سال گذشته برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان با میانجیگری چین، احساس رضایت در چهره وزیر امور خارجه پیشین چین کاملا پیدا بود. چین نه‌تنها کاری کرده بود که بسیاری آن را غیرممکن تلقی می‌کردند، بلکه تنها کشوری بود که می‌توانست چنین میانجیگری‌ای را صورت دهد. ایران و عربستان روابط خصمانه‌ای با یکدیگر داشتند، اما هر دو به چین اعتماد داشتند. ایالات‌متحده روی امنیت خاورمیانه متمرکز بود، اما این چین بود که در حال فراهم کردن زمینه چنین امنیتی در منطقه بود. این موفقیت، نشانه دیگری از پررنگ‌تر شدن نقش چین در خاورمیانه بود. با این حال، طی 4 ماه گذشته خبری از دیپلماسی چین در منطقه نیست. در حالی که 3 ماه حملات حوثی‌ها به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ موجب آسیب دیدن تجارت چین شده و برخی از شرکای منطقه‌ای این کشور را با تنگنا مواجه نموده، ظاهرا پکن یا قادر نیست و یا تمایلی به برداشتن هرگونه گام دیپلماتیک، نظامی یا اقتصادی برای پیشبرد منافع گسترده خود ندارد، چه برسد به منافع شرکایش. اقدامات و یا بهتر بگوییم بی‌عملی چین در طی 4 ماه گذشته نشان می‌دهد که به‌رغم دهه‌ها سرمایه‌گذاری در خاورمیانه، تمرکز منطقه‌ای اصلی چین در خاورمیانه، همچنان تضعیف ایالات‌متحده است. هرچند چین در سال‌های اخیر به یک بازیگر منطقه در خاورمیانه تبدیل شده، اما همچنان در حال ایفای نقشی خودخواهانه است. 
در شرایط عادی حدود یک‌سوم حمل‌ونقل کانتینری جهان از طریق دریای سرخ انجام می‌گیرد و 40درصد بار تجارت بین آسیا و اروپا بر دوش این آبراه مهم بین‌المللی است. وقفه پیش آمده در تردد کشتی‌ها در این آبراه هزینه حمل‌ونقل کانتینری را 3 تا 4 برابر افزایش داده است. وضعیت موجود بر سرمایه‌گذاری‌های چین در خاورمیانه نیز تاثیر می‌گذارد. چین ده‌ها میلیارد دلار در تاسیسات دریای سرخ سرمایه‌گذاری کرده، نه‌تنها در پایگاه نظامی خود در جیبوتی، بلکه در تاسیسات بندری، خطوط ریلی، کارخانه‌های و سایر پروژه‌ها در شرق آفریقا، عربستان و سودان.
در سراسر منطقه نیروهای نیابتی ایران حملاتی را به منافع اسرائیل طراحی و اجرا می‌کنند؛ کشوری که به نوبه خود در طی حدود دو دهه اخیر مرتب در حال افزایش مراودات با چین بوده است. هرچند عده معدودی از کارشناسان انتظار دارند چین ایران را کنترل کند، چه برسد به نیروهای نیابتی این کشور در منطقه، اما جالب اینجاست که چین حتی تلاشی نیز در این زمینه صورت نداده است. اما در این بحران چین فرصت‌هایی نیز برای خود می‌بیند.
چین 2 اقدام برای بهره‌برداری از این بحران صورت داده. گام نخست انتقاد از آمریکا بوده تا خود را همراستا با کشورهای جنوب در انتقاد از نقش آمریکا در خاورمیانه نشان دهد. روزنامه‌های چینی تلاش کردند خود را با موج ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی شکل‌گرفته در کشورهای جنوب همراه سازند و گاه تلویحا و گاه صراحتا استدلال کنند که جانبداری آمریکا از اسرائیل مانع از پیگیری راه‌حل دو کشوری شده است. دومین اقدام چین با هدف حفاظت از منافع اقتصادی فوری خود صورت گرفته است. تقاضا برای اجاره کشتی‌های چینی که به عقیده شرکت‌های حمل کالا احتمالا از حملات حوثی‌ها در امان هستند رو به افزایش است. برخی کشتی‌های عبوری از دریای سرخ این پیام را مخابره می‌کنند که «تمام خدمه‌شان چینی هستند» تا بلکه از حمله یمنی‌ها در امان بمانند. چین تلاش دارد نشان دهد که دیپلماسی‌اش در تلاش برای وفق دادن خود با شرایط به سرعت تغییریافته منطقه است. این کشور همچنین می‌خواهد این‌گونه نشان دهد که کوشش می‌کند کارهایی دشوار انجام دهد که منافع مشترک همه کشورها را تامین می‌کند. اما در حقیقت مقام‌های چینی در وضعیتی کاملا انفعالی قرار دارند و در جست‌وجوی راه‌هایی حاشیه‌ای برای پیشبرد منافع خود به قیمت قربانی شدن منافع دیگران هستند. این یک منطق «برد- برد» که چین اغلب ادعا می‌کند در حال پیشبرد آن است، نیست. چین در حاشیه اتفاقات خاورمیانه نشسته است، در حالی که همه از جمله خود چین در حال متحمل شدن زیان‌هایی هنگفت هستند.
برخلاف ادعای فارن پالیسی، کشتی‌های چین و بسیاری از کشورهای دیگر از حملات یمن مستثنا هستند و فقط کشتی‌های اسرائیلی و آمریکایی و انگلیسی و یا با مقصد و مبدأ اسرائیل هدف گرفته می‌شوند. در عین حال با مسدود شدن راه بر شرکت‌های غربی، سود چینی‌ها نیز افزایش می‌یابد.   پاسخ جلایی‌پور به آرمین: اختلاف راهبردی را سرکوب نکنید
حمیدرضا جلایی‌پور از امضاکنندگان نامه 110 نفره اصلاح‌طلبان، به نایب‌رئیس جبهه اصلاحات هشدار داد به رسمیت نشناختن و سرکوب منتقدان در جبهه اصلاحات، موجب فروپاشی آن خواهد شد.
به تازگی، آرمین، نایب‌رئیس جبهه اصلاحات تاکید کرده بود بیانیه 110 نفری اصلاح‌طلبان با موضوع تاکید بر ارائه فهرست انتخاباتی، صریحا مغایر با نظر خاتمی و به معنای انشعاب است.
جلایی‌پور در واکنش به اظهارات مفصل آرمین نوشت: دوست فاضل و نازنینم جناب دکتر محسن آرمین در نطق پیش‌ از دستور جلسه جبهه اصلاحات نکاتی را طرح کرده‌اند که اساسا انتشار عمومی‌اش سنجیده نبوده و مایه تعجب است. مسائل درون‌تشکیلاتی و محتوای جلسات بسته آن‌هم با این میزان اطلاعات اشتباه و شخصی‌کردن و روایت نادقیق و اتهام‌های ناروا بهتر است انتشار عمومی نشود. بیانیه تحلیلی روزنه‌گشایی هم اساسا ربطی به مناقشات درون‌جبهه‌ای جریان‌های سیاسی ندارد. از نشر عمومی مسائل مرتبط به جبهه و جلسات بسته به طور کلی و در این‌جا هم اجتناب می‌کنم.
دکتر آرمین در صورت‌بندی‌شان، اختلاف‌نظر میان نیروهای مصلح را صرفا یک اختلاف جزئی مصداقی درباره انتخابات ۱۴۰۲ توصیف کرده‌اند و منکر تفاوت‌های راهبردی شده‌اند. تلقی من درست برعکس است و اختلاف‌نظرها را راهبردی و مهم می‌دانم. در راهبرد هم هدف و هم مسیر اهمیت دارد و لااقل در انتخاب مسیر تفاوت نظر بین دو سر طیف قابل «انکار و سرکوب» نیست. 
ایشان همچنین ریشه‌های نظری این اختلاف‌نظر را تخفیف کرده‌اند، در حالی که بسیاری از تجویزهای متفاوت سیاسی ریشه‌های نظری عمیقی دارد... توافق‌گرایی، تدریجی‌گرایی، ائتلاف‌های حل مسئله‌ای، ریشه‌های نهادی و اجتماعی و اقتصادی دموکراسی و توانمندسازی متوازنِ حاکمیت و جامعه از جمله محورهایی است که این مطالعات جدید حول آن همگرا شده‌اند و نظریه‌های تغییر اصلاحی را تحت تاثیر قرار می‌دهند. این مبانی قویم و تفاوت‌ها شایسته تخفیف و انکار نیست.
تفاوت راهبردی است میان نیرویی که «تدریجی‌گرا» است و نیرویی که رفرواندوم قانون اساسی و آزادی انتخابات را گام اول قرار می‌دهد. تفاوت راهبردی است میان نیرویی که به انسداد کامل باور دارد و نیرویی که اصلاحات گام‌به‌گام را ممکن می‌بیند. تفاوت راهبردی است میان نیرویی که برای افزایش رقابت و مشارکت مداخله می‌کند و قهر نمی‌کند و نیرویی که حتی از ثبت‌نام برای نامزدی در انتخابات پرهیز می‌کند.
تفاوت راهبردی است میان نیرویی که به نام جامعه‌محوری، کنشگری انتخاباتی را از ماه‌ها قبل از انتخابات رها می‌کند و نیرویی که متوجه است در شرایط ساختاری امروز حتی کار مؤثر جامعه‌محور و تقویت قدرت متشکل هم مستلزم ایجاد حدی از گشایش و پذیرش در نهادهای حکمرانی است. تفاوت راهبردی است میان نیرویی که دنبال «دنبال فشار همه‌جانبه» به حکومت است و نیرویی که می‌خواهد برای دموکراسی و توسعه در میان حکمرانان ائتلاف و ذی‌نفعان وسیع‌تر بسازد. تفاوت راهبردی است میانه نیرویی که شدت بحران‌ها را عامل گشایش می‌داند و نیرویی که دغدغه‌اش حل بحران‌ها است. تفاوت راهبردی است میان نیرویی که دنبال مشروعیت‌زدایی و تشدید دغدغه بقای حاکمیت است و نیرویی که امنیت و ثبات و کاهش دغدغه بقا را لازمه توسعه و بسط دموکراسی پایدار می‌داند.
هر دو سر این طیف، هم در جبهه و هم در سطح رهبران و نهادها و رسانه‌ها و بدنه احزاب و نیروهای فکری مصلح کشور حامیانی دارند و پاره‌ای از نیروها مثل خود دکتر آرمین هم جایی بین دو سر ایستاده‌اند. نمی‌توان این تکثر راهبردی را انکار یا سرکوب و تخفیف کرد.
این تکثر لااقل از سال ۹۸ جلوه عمومی هم یافته است. اصلا این‌گونه نیست که یک طرف، جمع باشد و یک طرف تعدادی متمرد. اساسا بحث اقلیت و اکثریت هم نیست. هر دو سوی طیف نهادها و جمع‌ها و چهره‌ها و حامیان قابل اعتنایی دارند. 
جبهه اصلاحات هم می‌تواند این تکثر را پوشش بدهد به نحوی که طرفین ناچار نباشند بین التزام به راهبردهای مختارشان و عضویت در جبهه انتخاب کنند. در ۹۸ و ۱۴۰۰ هم این تکثر به رسمیت شناخته شد و مانع فروپاشی جبهه گردید. اما اگر این تکثر به رسمیت شناخته و تحمل نشود طبیعی است که التزام افراد به اقتضائات راهبردی که مصالح ایران را در آن می‌بینند می‌تواند به تضعیف جبهه یا حتی انشعاب بینجامد.
طبق چه مبنایی فراخوان عمومی دادن در ۹۴ برای شناسایی نامزدهای گمنام اصلاح‌گرا بعد از ردصلاحیت گسترده‌، روزنه‌گشاییِ قابل دفاع است،‌ ولی حتی ثبت‌نام نکردن در انتخابات ۱۴۰۲ و حمایت نکردن از بیش از ۱۰۰ نامزد اصلاح‌گرا و میانه‌رو که بعضا از نامزدهای ۹۴ باسابقه‌ترند و حتی بدون فراخوان شناخته شده‌اند، مصداق روزنه‌گشایی قابل دفاع نیست؟ چطور علی‌رغم ردصلاحیت گسترده در ۹۴ روزنه‌گشایی تدریجی‌گرا ظلم‌شویی نبود و در ۱۴۰۲ وقتی حتی شورای نگهبان برای اولین‌بار بعضی رد صلاحیت‌شده‌های هیئت‌های اجرائی و عدم احرازی‌ها را تایید می‌کند، رای اعتراضی و روزنه‌گشا به آنها غیرمصلحانه است؟ چرا دفعتا از ۱۴۰۲ تلاش برای گشایشگریِ تدریجی مصلحانه مستحق دشنام‌های سیاسی‌ای همچون ظلم‌شویی و رانت‌خواری سیاسی و... می‌شود؟
سایر اخبار این روزنامه