رقابت تهران و رياض در سايه همگرايي تاكتيكي

احسان پناه‌بر
 آن طور كه از شواهد بر مي‌آيد، جنگ اسراييل و حماس در غزه پيامدهاي مهمي را براي كشورهاي خليج فارس، ايالات متحده و خاورميانه به همراه دارد و مي‌تواند فراتر از حوزه نظامي و ديپلماتيك، به افكار عمومي نيز گسترش يابد. جنگ اسراييل در غزه يادآور پيچيدگي‌هايي است كه در سنجش افكار عمومي در خليج فارس، به ويژه در رابطه با حمايت عموم مردم از آرمان فلسطين قابل استناد است. به‌رغم نظرسنجي قبلي كه حاكي از كاهش حمايت عمومي از آرمان فلسطين بود، شهروندان خليج‌فارس با خشم نسبت به حمايت امريكا از اسراييل واكنش نشان دادند. همين امر بر نحوه سياستگذاري كشورهاي منطقه تاثير گذاشته است و مي‌تواند بر آينده ديپلماسي آنها سايه اندازد. اين در حالي است كه بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير رژيم اسراييل در طول چند ماه اخير در بحبوحه جنگ غزه اظهار داشته است كه اين جنگ طولاني خواهد بود و اسراييل اختيارات و كنترل نوار غزه را به دست خواهد گرفت. نتانياهو مدعي شد كه اسراييل بايد تسلط كامل بر گذرگاه مرزي نوار غزه با مصر را در اختيار بگيرد تا غيرنظامي شدن اين منطقه را تضمين كند. اين دست اظهارات از سوي سران رژيم اسراييل كه مدام هم  تکرار مي‌شود، نشان‌دهنده اين مساله است كه جان هزاران نفر در معرض خطر است. اما مساله تنها به نوار غزه و مردم اين سرزمين ختم نمي‌شود. جنگ در غزه روابط و ضوابط منطقه را به شكل پيش‌بيني ناپذيري دگرگون كرده است. در اين ميان پرسش اينجاست كه جنگ غزه روابط تهران و رياض را كه در دهه گذشته بسيار شكننده بوده است و حتي در دوره‌اي به تخاصم رسيده بود، به كدام سو خواهد برد؟ 
روابط شكننده
به عقيده جورجيو كافايرو، استاديار در دانشگاه جورج تاون و پژوهشگر حوزه خليج فارس، دو روايت عمده درباره تاثيرات جنگ اسراييل در غزه بر روابط تهران-رياض وجود دارد. يكي اينكه عمليات توفان‌الاقصي حماس و رفتار ساير بازيگران مورد حمايت ايران در منطقه، مانند حزب‌الله لبنان و گروه‌هاي مقاومت در عراق، نگراني عربستان سعودي را در مورد رفتار و نفوذ بيشتر تهران در خاورميانه افزايش مي‌دهد. روايت ديگر اين است كه دو بازيگر پس از شروع جنگ به يكديگر نزديك‌تر شده‌اند و قصد همكاري بيشتر در منطقه را دارند.
تهران از ابتداي حملات 7‌اكتبر حماس و ديگر گروه‌هاي مقاومت در غزه به اسراييل، با حمايت از آن، موضع‌گيري خود عليه اشغالگري اسراييل را به وضوح و آشكار نشان داد. از نگاه تاكتيكي، عمليات توفان‌الاقصي به تهران و ديگر نيروهاي مقاومت در منطقه اين فرصت را داده است كه نسبت به نفوذ خود در منطقه‌اي به‌شدت رقابتي تاكيد كنند و از نگاه راهبردي نيز موقعيت خود در منطقه را بازطراحي و معماري آن را بازسازي كنند. توفان‌الاقصي در بحبوحه مذاكرات گرم ميان رياض و تل آويو بر سر عادي‌سازي روابط روي داد و همچون آب سردي بود كه بر پيكر آن مذاكرات ريخته شد. همين امر كافي بود تا سال‌ها رشته راهبردي‌اي كه ايالات متحده به هم تافته بود، به يك‌باره پنبه شود، به نحوي كه به نظر مي‌رسد اكنون و در شرايط فعلي راه‌حلي براي خروج از اين بحران در خاورميانه ندارد. از يك سو، رژيم اسراييل مي‌گويد كه هرگز تن به طرح دو كشوري مورد حمايت ايالات متحده نمي‌دهد و از سوي ديگر، عربستان سعودي نيز، به خاطر افكار عمومي خود، نه مي‌تواند و نه مي‌خواهد كه بدون تحقق اين طرح با اسراييل سر مذاكره را باز كند. 
به علاوه، تقريبا هر روز پس از عمليات توفان‌الاقصي در 7 اكتبر 2023، حداقل يكي از اين گروه‌هاي مقاومت در منطقه عليه اهداف اسراييل و حاميان غربي آن دست به عمليات زده‌اند. انصارالله يمن مدام به كشتي‌هاي مرتبط با اسراييل در درياي سرخ و كتائب حزب‌الله و ديگر گروه‌هاي مقاومت عراقي به پايگاه‌هاي نظامي امريكا در عراق و سوريه حمله مي‌كنند و حزب‌الله لبنان مرتبا درگير تبادل آتش با نيروهاي اسراييلي در سراسر مرز جنوبي لبنان است. جوزف ووتل، فرمانده سابق سنتكام در خاورميانه در اين باره معتقد است: «فرآيندي كه نيروهاي مقاومت بدان متوسل شده و با استناد بدان حملات خود را پيش مي‌برند، نشان‌دهنده قدرت آنهاست كه اگرچه در برهه‌اي به نظر مي‌رسيد تضعيف شده باشد، اما اين امر اشتباه ارزيابي شده بود و اين نيروها در سراسر منطقه حاضر هستند و به‌طور جدي براي ايالات متحده نگراني ايجاد كرده‌اند ». 
روياي احياي روابط


در ظاهر به نظر مي‌رسيد ايران و عربستان سعودي در حال نزديك شدن به يكديگر و همكاري بيشتر هستند. شايد در اوايل جنگ غزه، كمي سطح روابط و ديدارها با هيجان بالايي جهت همكاري بر سر توقف حملات وحشيانه اسراييل عليه غزه دنبال مي‌شد. اما رفته‌رفته عربستان سعودي رويكرد جايگزين‌ هماهنگي با واشنگتن و شركاي عرب خود را براي جلوگيري از نفوذ تهران براي تحكيم محور مقاومت خود دنبال كرده است. اگرچه پاسخ تهران به اين تحركات رياض نامشخص است، همين رويكرد تاكنون مانع از وقوع جنگ منطقه‌اي شده است. عربستان سعودي كه هنوز آثار ناخوشايند جنگ با انصارالله يمن را بر پيكر اقتصاد خود احساس مي‌كند، با نگراني به جنگ ديگري مي‌نگرد كه ممكن است اين‌بار نيز خود را در آن گرفتار ببيند. رياض به سختي دامن خود را از درگيري‌هاي منطقه‌اي پس از بهار عربي رهانيده است. پس به همين دليل، به درخواست‌هاي ايالات متحده براي پيوستن به ائتلاف عليه انصارالله جواب منفي داده است. 
از نظر اقتصادي، عربستان سعودي نگران تاثيرات احتمالي جنگ غزه بر چشم‌انداز 2030 وليعهد محمد بن سلمان است. نگراني عمده براي رياض پروژه‌هاي كلاني است كه در درياي سرخ طراحي كرده است و قصد اجراي آن را دارد. پس واضح است درگيري، ولو در مقياس كم ولي ممتد، مي‌تواند پروژه‌هاي متنوع اقتصادي و مقاصد گردشگري عربستان را تحت تاثير قرار دهد. پس به نظر مي‌رسد يكي از چالش‌هاي عمده روابط تهران و رياض مساله امنيت درياي سرخ باشد كه انصارالله يمن، متحد تهران، بر آن آبراه نفوذ قابل‌توجهي كسب كرده است. به نظر مي‌رسد، ديپلماسي دوطرفه رياض با غرب و تهران نمايي زودگذر از ترفند پادشاهي براي مقابله يا دست كم ايجاد تعادل در نفوذ ايران پس از، از سرگيري روابط ديپلماتيك در مارس 2023 است.
همچنين، بحران غزه بر گسست مفهومي بين انتظارات امريكا از توافقنامه ابراهيم و روند عادي‌سازي و انتظارات كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس تاكيد مي‌كند. بحرين، يكي از اولين امضاكنندگان پيمان ابراهيم و عضو شوراي همكاري خليج فارس، اكنون سفير خود را از اسراييل خارج كرده و ممكن است سايرين نيز از اين امر پيروي كنند. در حالي كه ايالات متحده استدلال مي‌كند كه كشورهاي شوراي همكاري خليج‌فارس عمدتا براي محافظت از خود در برابر ايران به اين توافق ملحق شدند، اين درك نادرست از انگيزه‌هاي كشورهاي عربي است. دولت‌هاي عربي در منطقه با وجود اينكه به دنبال عادي‌سازي روابط با اسراييل هستند، با جديت براي كاهش تنش با ايران تلاش كرده‌اند. اين كشورها اعلام كرده‌اند كه دسترسي به فرصت‌هاي سرمايه‌گذاري و فناوري رژيم اسراييل و نه صرفا نگراني‌هاي امنيتي، باعث پيشرفت ديپلماتيك آنها شد. اما به نظر مي‌رسد آنها با پيمان ابراهيم قصد داشته‌اند از نفوذ تهران بكاهند، چرا كه بهبود همزمان روابط با تل آويو و تهران به كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس كمك مي‌كند تا از هرگونه درگيري در آينده دوري كنند. در واقع، قبل از بحران غزه نيز رويكرد عربستان سعودي در قبال تل آويو و تهران كم و بيش همين بود. رياض تلاش داشته است با برقراري روابط با تهران، هم امنيت خود را تضمين كند و هم تلاش داشت با عادي‌سازي روابط با تل‌آويو و راضي نگهداشتن ايالات متحده، وزنه تعادلي خود در منطقه را حفظ كند. عربستان سعودي به خوبي مي‌داند كه درگير شدن در هر جنگي در منطقه مي‌تواند تمامي روياهاي پادشاهي را بر باد دهد. مثلا واكنش نامتقارن گروه‌هاي مقاومت، در صورت همكاري رياض با اسراييل و ايالات متحده، مي‌تواند به زيرساخت‌هاي مهم نفت و گاز كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس ضربه كاري بزند و درآمدهاي دولتي و ثبات داخلي آنها را به قهقرا ببرد. 
با اين وجود، رقابت و اختلاف ميان عربستان و ايران راهبردي و عميق است. اين دو كشور رقباي ديرينه ژئوپليتيكي در غرب آسيا هستند: هر دو از رقباي نفتي در دنيا محسوب مي‌شوند و در دو سوي يكي از مهم‌ترين آبراه‌هاي جهان، يعني خليج فارس قرار دارند. به علاوه، رياض اهداف راهبردي خود براي پيشبرد هدف ايالات متحده، يعني راه‌حل دوكشوري و عادي‌سازي روابط با اسراييل و برقراري روابط دفاعي عميق‌تر با واشنگتن را رها نكرده است و قصد دارد برنامه هسته‌اي خود را توسعه دهد. همچنين عربستان خود را در محاصره نيروهاي مقاومت در منطقه مي‌بيند كه تهران همواره حمايت خود را از آنها كه عليه اشغالگري اسراييل و ايالات متحده در منطقه در جنگ هستند، اعلام كرده است. اين گروه‌هاي مقاومت همواره نفوذ عربستان در عراق، سوريه، يمن و لبنان را به چالش كشيده‌اند و از نفوذ رياض در اين كشورها به شكل قابل توجهي جلوگيري كرده‌اند. همه اين مسائل نشان مي‌دهد كه اگرچه جنگ غزه رياض و تهران را بر سر كشتار مردم غزه همدل كرده است، از نظر راهبردي اين دو بازيگر شكافي به پهناي منطقه را ميان خود مي‌بينند. به علاوه، به عقيده پل پيلار، پژوهشگر اطلاعاتي ايالات متحده در خاورنزديك و جنوب آسيا، درك اهداف اسراييل در جست‌وجوي روابط رسمي و كامل با كشورهاي عربي و به ويژه عربستان سعودي نيز بسيار حايز اهميت است. يكي از اهداف چنين روابطي اين است تا پايه‌اي براي تقويت اتحاد نظامي عليه ايران استفاده شود، بنابراين سياست ادعايي اسراييل مبني بر ترويج حداكثري خصومت عليه ايران و انزواي آن را گسترش دهد. پيلار بر آن است كه چنين تحولي به جاي صلح‌آميزتر كردن خاورميانه، تنها خطوط درگيري در خليج فارس را ترغيب و تشديد مي‌كند. اما تاكيد محمد بن سلمان به عادي‌سازي روابط ديپلماتيك رياض با تل آويو احتمالا پابرجا باشد، زيرا اگرچه رياض به سمت شرق، روسيه و چين، متمايل شده است، همچنان خود را از نظر امنيتي وابسته به ايالات متحده مي‌بيند. اين امر مي‌تواند شكاف ديگري را در روابط آتي تهران-رياض ايجاد كند.