در جست‌وجوي نگاهي مدرن به جهان

هشتم ژانويه ۱۸۳۹ م آغازين روزهاي پيدايش رسمي عكاسي در دنياي غرب بود، شايد در آن زمان جهانيان نمي‌پنداشتند كه چه رخداد بزرگي در حال وقوع است و اين ابداع جديد چگونه مسيري تازه را در فرهنگ، هنر و انديشه ترسيم خواهد كرد. صنعتي مدرن كه لحظه را ثبت و براي هميشه ماندگار مي‌كرد.
ظهور عكاسي در ايران
در اين ميان ايران نيز از حضور اين پديده نوظهور و مدرن جهاني بي‌نصيب نماند به گونه‌اي كه سه سال پس از ابداع عكاسي در فرانسه يعني در سال ۱۸۴۲م به دربار ايران وارد شد و شوقي تاريخي را در دل و جان شاهان قاجار انداخت. ورود دوربين عكاسي به دربار شاهي، ابتدا سرگرمي و تفريحي بيش نبود، اما شايد بتوان گفت كه سرآغازي بود تا نوگرايي (1) را در انديشه درباريان ناصري رقم زند.هر چند كه پيش از آن، اقدامات شاهزاده عباس ميرزا نايب‌السلطنه فتحعلي شاه قاجار را در انديشه‌ورزي مدرن نمي‌توان ناديده انگاشت، زيرا او با افكار تجددخواهانه خويش تلاش كرد ايران را به سوي تمدن و تجدد طبق اصول و روش‌هاي اروپايي سوق داده و وضع نظام و ادارات آذربايجان را به صورت نظام و ادارات كشورهاي مترقي دنيا در آورد. او فرمان داد تا مترجمين زبردست به ترجمه رسالات و كتاب‌هاي مختلف اروپايي كه درباره نظام اروپايي و اوضاع اداري آنجا نوشته شده است، همت گمارند.
اين دوره‌ را كه با همت عباس ميرزا آغاز شد «رنسانس ترجمه در ايران» مي‌نامند.از نشانه‌ها چنين برمي‌آيد كه مدرنيسم با تلاش در جهت هماهنگ ساختن نهادهاي سنتي جامعه با پيشرفت علوم و تمدن غربي، از دغدغه‌هاي جدي عباس ميرزا بوده است. او به‌طور اساسي درصدد بود تا راز پيشرفت غرب را دريافته و آن را در ايران به اجرا درآورد. (2) 
چند دهه پس از آن، حضور فردي نوگرا چون ميرزا تقي‌خان اميركبير كه همواره آباداني، آگاهي و رشد و ترقي فرهنگي و علمي جامعه ايران را در انديشه خويش مي‌پروراند، بر آن شد كه حدود ده سال پس از ورود عكاسي به ايران يعني در سال ۱۸۵۱م مدرسه دارالفنون را براي آموزش علوم و فنون جديد در تهران با دعوت و استخدام استاداني از اروپا تاسيس كند.
در آغازين سال‌هاي تشكيل اين مدرسه تحصيل براي همگان ممكن نبود؛ نخست فرزندان اعيان و اشراف و درباريان به شاه معرفي مي‌شدند و سپس ايشان اجازه ورود به دارالفنون را صادر مي‌كرد. پس از هشت سال تحصيل، نخستين نسل دانش‌آموختگان مدرسه دارالفنون ضمن فراگيري علوم و معارف جديد اروپايي وارد اجتماع شدند.از آن پس آنان همواره اثرگذارترين افراد در فضاي سياسي و اجتماعي ايران بودند. از مشهورترين دانشجويان نسل اول مي‌توان از محمدحسن خان اعتمادالسلطنه (3) نام برد.او ابتدا در مدرسه دارالفنون تحصيل كرد و سپس براي ادامه تحصيل، در زمان ناپلئون سوم به پاريس رفت و در رشته ادبيات زبان فرانسه تحصيل كرد. او عضو انجمن‌هاي علمي اروپا شد و سپس به عنوان مترجمِ حضور همايون و رييس دارالترجمه مخصوص و وزير انطباعات [انتشارات] (4) در دربار ايران منصوب شد.
ديگري آقا رضا پيشخدمت همايوني نيز به دستور ناصرالدين شاه در مدرسه دارالفنون تحت نظر عكاس فرانسوي فرانسيس كارليهان (5) به تحصيل عكاسي پرداخت. او نگاهي نوگرايانه به جامعه پيرامون خود داشت. علاوه بر عكس‌هايي كم نظير، مجموعه عكس‌هايي بي‌بديل از پيشه‌وران مختلف جامعه آن روزگار را مستندنگاري كرد كه در تاريخ عكاسي ايران جايگاهي ويژه دارند. در سال۱۸۶۳ م، ناصرالدين شاه براي نخستين‌بار به او لقب عكاس‌باشي (6) داد. 
هرچند دارالفنون از همان نسل نخست، شوق فراگيري علوم و معارف جديد به سبك اروپايي را در دانشجويان برمي‌انگيخت، اما تفاوت آشكاري ميان نسل‌هاي اوليه و دانش‌آموختگان بعدي مشهود بود؛ به ‌واسطه تحصيل در دارالفنون و آشنايي روزافزون با ايده‌هاي ملي‌گرايانه و تفكرات روشنفكرانه انديشمندان‌ قرن هجدهم فرانسه و همچنين شرايط سياسي كشور در عهد ناصري، نسل‌هاي بعدي دارالفنون، گرايش‌هاي ناسيوناليستي و روشنفكري بيشتري داشتند و نسبت به شرايط سياسي و اجتماعي ايران بيشتر آگاه بودند.اين نسل از دانش‌آموختگان دارالفنون نسبت به ديگر هموطنان‌ خود درك بهتري از دنياي جديد و جايگاه ايران داشته و منتقد طبقه حاكم، تعصبات و عقب‌افتادگي فرهنگي جامعه بودند. اين نوع انديشه‌ورزي باعث شد كه ميرزا آقاخان نوري جانشين اميركبير، نخستين مخالف مدرسه دارالفنون باشد و تلاش بسيار كرد تا آن را منحل كند. آقاخان مي‌خواست معلمان اتريشي دارالفنون را به كشورشان بازگرداند و نماينده بريتانيا در تهران نيز از او پشتيباني مي‌كرد تا جايي كه سرهنگ شيل (7) وزير مختار انگليس در ايران به شاه توصيه كرد كه دارالفنون را رسما تعطيل كند، زيرا به ‌ضرر سلطنت او است. اما ناصرالدين‌شاه به سخنان او اعتنا نكرد و به حمايت از دارالفنون و حفظ آن پرداخت. بسياري از دانش‌آموختگان دارالفنون وارد فعاليت‌هاي سياسي شده و در جنبش مشروطه مشاركت داشته و تاثيرگذار بودند، صنيع‌الدوله و احتشام‌السلطنه، نخستين و دومين روساي مجلس شوراي ملي و ميرزا جهانگيرخان، روزنامه‌نگار و مدير روزنامه اثرگذار صوراسرافيل در دارالفنون تحصيل كردند.
قابل ذكر است كه در آن برهه از زمان، علما و فقهاي ديني عمل عكاسي را عملي ناصواب مي‌دانستند.در اين رابطه حكيم‌الممالك داستان عكسبرداري از حاجي ملاهادي[سبزواري] را در سفرنامه چنين آورده است: روز دوشنبه ۲۹ محرم ۱۲۸۴ ه‌ق روز دوم توقف ناصرالدين شاه در سبزوار، شاه از عكاس‌باشي مي‌خواهد كه عكسي از حكيم سبزواري بگيرد. 
«آقا رضا عكاس‌باشي كه حسب‌الامر به انداختن عكس جناب حاجي ملاهادي مامور بود، انجام خدمت نموده به حضور مشرف شده و شيشه عكس معزي اليه را كه بسيار ممتاز برداشته بود از نظر انور مبارك گذرانيده و مورد تحسين و مرحمت شد و به خاك پاي همايون معروض داشت كه چون جناب حاجي تاكنون اسباب و آلات اين فن[عكاسي] را نديده و انعكاس و انطباع هيكل اشيا‌ء را در صفحه خارج مشاهده ننموده‌اند، از ملاحظه آن كمال تحير پيدا كرده متفكر شدند و چون بر حقيقت آن في‌الجمله بصير گشتند، او[آن] را در استدلال علوم مناظر و مرايا اسبابي نيكو شمردند.» (8)
با توجه به مطالب ارايه شده، به نظر مي‌رسد كه ورود عكاسي به دربار قاجار و تاسيس مدرسه دارالفنون زمينه نوگرايي، در امور سياسي، فرهنگي و اجتماعي در ايران قاجاري را تقويت كرده است.
قابل بيان است كه مدرنيسم يا نوگرايي از واژه لاتيني به معني جديد ريشه گرفته است. اين واژه به عنوان مرجعي براي بازتاب انديشه‌هاي نو در عصر روشنگري (9) مطرح شده و شامل يك نگرش فلسفي سياسي و اجتماعي با انسان و محيط است. (10) در اين راستا رسانه عكاسي به همان اندازه كه با فرافكني ويژگي‌هاي ذاتي خود به تعامل با هنر مدرن پرداخت، در نگاهي اختصاصي‌تر و در چارچوبي درون رسانه‌اي، داراي معناي مدرنيسم نيز بود. به عبارت ديگر، در بازبيني تاريخ عكاسي و گفتمان نقادانه پيرامون آن، مي‌توان بر روند زيبايي‌شناختي، هم معناي مفهوم مدرنيسم در اين رسانه نيز تاكيد كرد. (11)  شايد بي‌ربط نباشد اگر بگوييم ادامه حركت نوگرايي در ايران را مي‌توانيم در تاريخ عكاسي كشورمان بيابيم.
هر چند كه انديشه نوگرايانه در آن مقطع زماني، سوسويي بيش نبود، اما آنچه بود هر چند اندك بر اساس نوانديشي افرادي چون عباس ميرزا و سپس ناصرالدين شاه و دانايي اميركبير بوده است.شايد بتوان گفت اگر اميركبير، به دستور ناصرالدين شاه قاجار به قتل نمي‌رسيد مدرنيسم و نوگرايي با سرعت بيشتري در ايران رقم مي‌خورد. اما جاي تامل و تعمق خواهد بود اگر محققين و پژوهشگران تاريخ عكاسي ايران با نگاهي تحليلي و مقايسه‌اي، تاثير مدرنيته در عكاسي ايران و غرب را از سال ۱۸۴۱م زمان ورود عكاسي به ايران تا پايان قرن بيستم مورد پژوهش قرار دهند، زيرا به نظر مي‌رسد عكس‌هاي تهيه شده توسط عكاسان ايراني تا پايان قرن نوزدهم به‌رغم شباهت‌هايي آشكار در فرم و تركيب‌بندي كه همانا تقليد از نوع نگاه عكاسان غربي است، تلاشي در تجددخواهي و ايجاد نگاهي متفاوت بر اساس فرهنگ و ويژگي‌هاي فرهنگي ايران بوده است.
در اين راستا استيسي جم شايولر (12) در مقاله‌اي تحت عنوان «خانواده مدرن: دگرگوني عكس خانواده در ايران قاجار» مي‌نويسد: در ايران قاجاري، جاي مادران و دختران خانواده در عكس‌هاي خانوادگي خالي بوده است، زيرا مردان متعصب و به اصطلاح غيرتي مانع حضور آنها در عكس مي‌شدند. اما شاهزاده عصمت‌الدوله قاجار، دختر دوم ناصرالدين شاه كه شاهزاده‌اي بانفوذ و نوگرا بود، گرفتن عكس‌هاي استوديويي و خصوصي خانوادگي با حضور زنان را آغاز كرد. او كه با دوربين عكاسي بزرگ شده بود، اين هنر را نزد پدر فرا گرفت و سپس با شوهرش امير دوست محمدخان معيرالممالك، در خانه يك استوديوي عكاسي مجهز تاسيس كرد. آنچه مهم است، اين است كه عكس‌هاي عصمت‌الدوله از خانواده‌اش، موجبات تغييراتي در نگرش به مقوله ازدواج، فرزندان، خانواده و...شد، زيرا او توانست با انديشه‌اي مدرن تغييراتي اساسي در نگرش اطرافيان خويش ايجاد كند. عصمت‌الدوله به قدرت سياسي خود و به توانايي آن در شكل دادن به هويت و ايدئولوژي و ساختن آرمان‌هاي خيالي خود توجه بسيار داشت. او پيامي را در سال ۱۸۹۹م، روي يك صفحه گرامافون ضبط كرد، او در اين پيام مي‌گويد: «اگر بخواهم تمام اختراعات اين دوره [مدرن] را توصيف كنم، خيلي طول مي‌كشد. در نظر بگيريد زماني ما [ايران] از همه دولت‌هاي همسايه قدرتمندتر بوديم و اقتدار ما همه خارجي‌ها را شگفت‌زده و متحير مي‌كرده، اما اكنون چنين شده است كه ما از اختراعات و صنعت آنها شگفت‌زده شده‌ايم. ما از قديم‌الايام بوده‌ايم، اما آنها [اروپايي‌ها] جديد هستند.ما بايد دلايل و علل آن را كشف كنيم.» (13) 
همچنين عكس‌هايي در حالت‌هاي خصوصي (14) كه ناصرالدين شاه از شمس‌الدوله، يكي از همسران خود در سال ۱۸۶۵ م گرفته، مبين تجربه‌اي جديد در متفاوت ديدن از طريق دوربين عكاسي است. (15) 
اين عكس‌ها نشان مي‌دهد كه چگونه جامعه ايراني در ابتدا مدرنيته را با ايجاد تعادل بين سنت و نوآوري تفسير مي‌كرد.
در اين رابطه مي‌توان به مجموعه عكس‌هاي آقا رضاخان اقبال‌السلطنه از چهره‌هاي پيشه‌وران و صنوف مختلف ايران، در قياس با عكس‌هاي اگوست ساندر عكاس آلماني اشاره كرد. اگوست ساندر (16)، چند دهه پس از آقارضا خان اقبال‌السلطنه، پروژه معروف خود با عنوان «انسان در قرن بيستم» را در سال ۱۹۱۰م با مستندنگاري از مردم آلمان آغاز كرد و تك چهره‌هاي بسياري از تمام طبقات و مشاغل اجتماعي تهيه كرد (17) كه باعث جهاني شدن او شد . اما با توجه به اينكه آقا رضا خان چند دهه قبل از ايشان با چنين نگاهي مبادرت به عكاسي كرده بود؛ اما به علت عدم شناخت و درك مسوولان آن زمان و پس از آن، اين گنجينه مهم و تاريخ‌ساز در بايگاني تاريخ در گرد و غبار زمانه مهجور ماند و متاسفانه نشاني از آن در تاريخ عكاسي جهان نيست.
در بخشي ديگر در خصوص شيوه عكاسي نوگرايانه، مرحوم ايرج افشار در كتاب گنجينه عكس‌هاي ايران از زبان ميرزا قهرمان امير لشكر نقل مي‌كند: «پريروز كه مجلس شيريني‌خوران آقاي عزيزالسلطان [مليجك] در اندرون بودم اعليحضرت همايوني چند مشت پول ميان زن‌ها ريختند آنها كه روي هم مي‌ريختند براي پول، در آن حالت قبله عالم عكس آنها را مي‌انداختند. »(18)
 به نظر مي‌رسد اين شيوه عكاسي، در عكس‌هاي آقا رضا خان اقبال‌السلطنه و عبدالله قاجار كه تحصيلات تكميلي در رشته عكاسي را در فرنگ گذرانده بود يا عكس‌هاي بسيار زيبا و تاثيرگذار آنتوان سوريوگين (19) [ ازايران] كه در سال ۱۸۹۷م موفق به دريافت مدال طلاي نمايشگاه بروكسل شد (20) متفاوت با روش مرسوم در عكاسي آن زمان بوده است. همچنين [عكس‌هاي] ارنست هولستر (21) تنها عكاسي (اعم از اروپايي يا ايراني) كه با روش نظام‌مند دست به مستندنگاري اجتماعي در دوره قاجاريه زده است (22) را نمي‌توان ناديده گرفت.
با توجه به تغييرات چشمگيري كه با ورود عكاسي به ايران و سپس تاسيس مدرسه دارالفنون، پس از آن رخ داد، تحولي شگرف در ديدگاه فرهنگي اجتماعي جامعه به وقوع پيوست، به گونه‌اي كه دانا استاين (23) به نقل از ارنست هولستر عكاس آلماني مقيم اصفهان مي‌نويسد: «راه و رسم زندگي در ايران سخت در حال تحول است تقريبا از چند سال پيش بسياري از آداب و تجملات زندگي خارجيان و اروپاييان در اين كشور نفوذ كرده بناها و رسوم كهن (حتي طرز لباس پوشيدن) به تدريج از ميان مي‌رود، به‌طوري كه تا چند سال ديگر بسياري از آنچه شاردن و تاورنيه [جهانگردان اروپايي] توصيف كرده‌اند چندان اثري باقي نخواهد ماند. در واقع چندي نخواهد گذشت كه مردم در گزارش‌ها و توصيفات آن دو، به ديده شك و ترديد خواهند نگريست.» (24) حال با توجه به اينكه هدف اصلي عكاسي همانا بازنمايي واقعيت، با انديشه‌اي عكاسانه است، شايد بتوان با ديدگاه هنرمند مجسمه‌ساز و نقاش معروف سوييسي آلبرتو جاكومتي (25) كه واقعيت را پنهان در پشت پرده‌اي توصيف مي‌كند كه بايد كنار زده شود تا واقعيت‌هاي ديگر و ديگر را بيابيم هم‌نظر بوده، زيرا او مي‌نويسد: «چنانكه گويي واقعيت پشت پرده‌هاست، آنها را از هم مي‌گشايد و واقعيتي ديگر آنجاست... .» (26)
با فروپاشي سلسله قاجار و به تخت نشستن پهلوي اول در سال‌هاي آغازين سده چهاردهم شمسي به علت ورود فن‌شناسي و تغيير مواد اوليه عكاسي، عكس‌ها دچار تغيير كيفي شدند. در دوره رضا شاه به دليل عرضه وسايل فني جديدتر، براي عكاسان امكانات بهتري فراهم شد. دوربين‌ها كوچك‌تر و فيلم‌ها حساس‌تر شده بود و بنا بر اين عكاسان مطبوعاتي آن دوره راحت‌تر مي‌توانستند، كار كنند. در اوايل دوره پهلوي عكس‌هاي خوبي گرفته شده است. (27) در اين دوره شناسنامه‌ها عكس‌دار مي‌شوند و زنان و مردان بايد به عكاسخانه‌ها مي‌رفتند و براي شناسنامه خود عكس مي‌گرفتند. اين حركت نيز در تاريخ عكاسي ايران جاي بسي تامل و تعمق است.
اما متاسفانه در دوره پهلوي دوم بيشتر عكس‌ها خبري و تبليغاتي بودند تا اينكه عكاسان آماتور (28) در حدود سال‌هاي ۱۳۳۰ به بعد، شروع به فعاليت مي‌كنند و به عكاسي ايران بُعد ديگري مي‌بخشند... . (29) البته لازم است اضافه كنيم كه قدمت تاريخ عكاسي در ايران مي‌تواند به عنوان يكي از عوامل اصلي و تاثيرگذار به گرايش هنري بودن عكاسي در ايران نيز دلالت كند.
 در مقايسه سير تحول و تطور عكاسي در ايران و آنچه همزمان با آن در غرب رخ مي‌دهد، به ويژه در حوزه نگرش‌هاي نظري و سبكي مي‌توان اختلاف فاصله زماني مشخصي را دريافت. اين مساله به ويژه با قياس نگرش‌هاي سال‌هاي آغازين دوره مورد نظر در ايران، يعني ۱۳۳۰ و برابر آن در غرب، يعني ۱۹۵۰م آشكار مي‌شود. 
در دهه بعد تنها چند حركت فردي و نه جرياني فراگير، تحت عنوان عكاسي هنري شكل گرفت. (30) به احتمال زياد احمد عالي نخستين عكاسي است كه در سال ۱۳۴۲، نمايشگاه انفرادي عكاسي به شكل متداول و امروزي در تالار فرهنگ تهران برگزار كرد. او در سال ۱۳۴۴، در متن بروشور نمايشگاه انفرادي خود در تالار ايران (قندريز)، به آثارش شأن هنري اعطا كرد و اينچنين نوشت: «نخستين قدم جدي من در راه عكاسي با اولين نمايشگاهم در تالار فرهنگ، سال ۱۳۴۲ آغاز شد... .» احمد عالي مي‌گويد: «عكاسي نيز مانند ساير رشته‌هاي هنري پلاستيك (31)، براي بيان احساسات، تجسس و كاوش در واقعيت عيني و تركيبات و فرم‌هاي مشهود و تلفيق آنها با واقعيت ذهني، با دامنه وسيعش زبان گويايي است... عكاسي براي من، كپي محض از طبيعت و واقعيت‌هاي عيني نيست. من مي‌خواهم در طبيعت و واقعيت‌هاي آن تصرف نمايم.... «نفسْ عكس هنري» ساختن است. عكاسي موضوع را مي‌سازد و موضوع پس از آنكه عكس مي‌شود، نشان داده مي‌شود و اتفاق مي‌افتد.»
گام ديگري كه به رسميت شناختن عكاسي به عنوان هنر مهم مي‌نمود، نمايشگاه انفرادي عكاسي متعلق به هادي شفاييه با عنوان «ردپاي اعصار» بود.اين نمايشگاه كه در كاخ ابيض در سال ۱۳۴۴ برگزار شد، شامل ۱۵۷ عكس از اشياي باستاني بود كه مي‌توانستند بخشي از تاريخ پنج هزار ساله هنر ايران را نشان دهد. (32)
يكي ديگر از نمونه‌هاي پيدايش رفتار مدرن در هنر عكاسي ايران، انتشار نقد عكس در روزنامه‌ها و مجلات، در سال‌هاي دهه ۵۰ خورشيدي است كه متاسفانه امروزه نشاني از اين مهم در نشريات ايران نيست. شايد وجود نقد عكس و گرايش به عكاسي مدرن باعث شد تا عكاساني چون جمشيد نرسي، با به‌ كارگيري يك لنز شكسته و ايجاد تغيير شكل و فرم، در موضوع تلاش كند تا به عكاسي هنري دست يابد. در اين رابطه نيز مي‌توان به مجموعه عكس‌هاي ناصر هاشمي‌وزيري در «نگارخانه شهر» به سال ۱۳۵۶ اشاره كرد كه با گذاردن اشياي دور ريختني روي كاغذ حساس عكاسي، تصاويري را ايجاد كرد تا تكنيك هنري را به سطح كار علوم برساند.اين روش را فتوگرام (33) مي‌نامند.
جان ساركوفسكي (34) مي‌نويسد: «هر چند مدرنيسم و رويكرد آن به هنر و نظريه به داد عكاسي رسيد و عامل اشاعه و اعتبار عكاسي شد و جايگاه آن را در دنيا و فرهنگ تثبيت كرد، اما عكاسي خودش حامل و شكل‌دهنده مدرنيسم بود و به نوعي زمان و مكان را به هم ريخت.» (35) 
در اين سير تاريخي، عكاسي هنري ايران تا به امروز راهي بسيار سخت و دشوار را پيموده و همواره بر اساس فرهنگ و ويژگي‌هاي فرهنگي و با شناخت و به‌كار‌گيري هوشمندانه تكنولوژي روز جهان به‌رغم محدوديت‌هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي با نگاهي جست‌وجوگرانه ادامه‌دهنده اين مسير براي رسيدن به نگاهي مدرن و ايراني است. 
عكاس- مدرس دانشگاه علم و صنعت ايران
پاورقي
1- Modernise يا نوگرايي، جرياني فكري است به معناي استفاده انسان از دانش، فناوري و توان محيط پيرامون خود. پيدايش مدرنيسم در غرب را مي‌توان واكنشي ضد سنت و دين مسيحيت دانست. تجربي خود براي توليد، بهبود و تغيير. 
2- آدميت، فريدون، انديشه‌هاي ميرزا فتح علي آخوندزاده (۱۳۴۹)، تهران، خوارزمي، ص۱۴۱.
3- يكي از رجال معروف و دانشمند عصر ناصرالدين شاه كه آثار قلمي او عبارت است از مجلدات مرآّ‌ةالبلدان و مطلع الشمس و منتظم ناصري و ترجمه خانم انگليسي و ترجمه مادمازل مون پانسيه و تاريخ اشكانيان .
4-افشار، ايرج، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (۱۳۸۹)، تهران، اميركبير، ص ۸.
5- Francis Carlhianجهت آموزش عكاسي به ناصرالدين شاه توسط امين‌الدواله استخدام و از فرانسه به ايران آمد.
6- برترين مقام فني در رشته عكاسي
7- Sir Justin Sheil
8- ذكاء، يحيي، تاريخ عكاسي و عكاسان پيشگام در ايران (۱۳۸۴)، تهران، علمي و فرهنگي، ص ۴۸.
9-  عصر روشنگري به صورت تقريبي از سال ۱۶۵۰ تا ۱۷۸۹م به طول انجاميد.
10- نوري نظام‌الدين، مكتب‌ها، سبك‌ها و جنبش‌هاي ادبي و هنري جهان تا پايان قرن بيستم (۱۳۸۵)، تهران، زهره، ص ۶۴۹.
11- مقيم‌نژاد، سيد مهدي، دو ماهنامه فرهنگي هنري بيتاب۰شماره۱۲ (۱۳۸۷)، تهران، سوره مهر، ص۵۲.
12- Staci Gem Scheiwiller استاد تاريخ هنر مدرن در گروه هنر دانشگاه ايالتي كاليفرنيا استانيسلاوس است. او دكتراي خود را در رشته تاريخ هنر و هنر مدرن و معاصر با تاكيد بر هنر و عكاسي ايراني و يك رشته فرعي در هنر اسلامي استاز دانشگاه كاليفرنيا، سانتا باربارا، در سال ۲۰۰۹ دريافت كرده است.
13- - https: //quod.lib.umich.edu/t/tap/7977573.0009.109/--modern-family-the-transformation-of-the-family-photograph?rgn=main;view=fulltext
14- اين عكس در كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران، آلبوم شماره۲۸۹ آلبوم خانه كاخ گلستان نگهداري مي‌شود.
15- طهماسب‌پور محمدرضا، ناصرالدين، شاه عكاس (۱۳۸۷)، تهران، نشر تاريخ ايران، شرح عكس، ص۲۸.
16- August Sander
17- همان، پي‌نوشت ص ۱۱۵.
18- افشار، ايرج، گنجينه عكس‌هاي ايران، چاپ اول، نشر فرهنگ ايران، ص ۳۵، .
19- Antoin Sevruguinعكاس ايراني ارمني‌تبار كه در روزگار قاجار عكس‌هاي گوناگوني از مردم، مناظر، يادما‌ن‌ها و رويدادهاي تاريخي ايران عكاسي كرد. 
20- ستاري، محمد، سير تحول عكاسي (۱۳۸۲)، تهران، سمت، ص ۳۴.
21- Ernst Hoeltzer‏ زاده ۷ ژانويه ۱۸۳۵ - درگذشته ۳ جولاي ۱۹۱۱ مهندس آلماني و از عكاسان پيشگام نيمه دوم قرن نوزدهم ميلادي بود. او در دوران حكومت ناصرالدين شاه قاجار به ايران آمد و حدود ۲۰ سال در اصفهان بود و عكس‌هاي ارزشمندي از اين شهر و اطراف آن تهيه كرد.
22- همان، ص ۲۶
23- Donna Steinپژوهشگر و منتقد امريكايي تاريخ هنر. 
24- استاين، دانا، سرآغاز عكاسي در ايران (۱۳۶۸)، ترجمه ابراهيم هاشمي، تهران، اسپرك، ص ۲۵.
25-  Alberto Giacometti
26- بكولا، ساندرو، هنر مدرنيسم، مترجمان روبين پاكباز، احمدرضا تقاء، هليا دارابي، فرخ فولادوند، كامبيز موسوي، فيروزه مهاجر (۱۳۸۷)، تهران، فرهنگ معاصر، ص ۱۷.
27- ستاري محمد، سير تحول عكاسي (۱۳۸۲)، تهران، سمت، صص ۴۱ و ۴۵.
28- عكاسان آماتور به كساني اطلاق مي‌شود كه به صورت جدي و تخصصي عكاسي مي‌كنند، اما منبع درآمد آنها از شغلي ديگر است. (نگارنده) 
29-خدادادي مترجم‌ زاده، محمد، كاركردهاي فرهنگي - هنري عكاسي در ايران ۱۳۳۰-۱۳۸۰ خورشيدي (۱۳۹۳)، تهران، مركب سپيد، ص ۸۳.
30- همان، ص ۸۵
31- Plastic Arts هنرهاي تجسمي هنرهاي بصري/ديداري كه بيشتر به هنرهايي با فرآيند قالب‌ريزي و تراش و توسعه به هنرهاي بصري چون نقاشي گفته مي‌شود. 
32- همان، صص ۹۰ و ۹۳
33- Photogram
34-  John Szarkowskiعكاس، نويسنده و كيوريتور كه در سال‌هاي ۱۹۶۲ تا ۱۹۹۱ مدير عكاسي موزه هنر مدرن نيويورك بود.
35- ساركوفسكي، جان، نگاهي به عكس‌ها (۱۳۸۲)، مترجم فرشيد آذرنگ، تهران، سمت، ص ۹.


آقا رضا عكاس‌باشي كه حسب‌الامر به انداختن عكس جناب حاجي ملاهادي مامور بود، انجام خدمت نموده به حضور مشرف شده و شيشه عكس معزي اليه را كه بسيار ممتاز برداشته بود از نظر انور مبارك گذرانيده و مورد تحسين و مرحمت شد و به خاك پاي همايون معروض داشت.
عصمت‌الدوله قاجار، دختر دوم ناصرالدين شاه كه شاهزاده‌اي بانفوذ و نوگرا بود، گرفتن عكس‌هاي استوديويي و خصوصي خانوادگي با حضور زنان را آغاز كرد. او كه با دوربين عكاسي بزرگ شده بود، اين هنر را نزد پدر فرا گرفت و سپس با شوهرش امير دوست محمدخان معيرالممالك، در خانه يك استوديوي عكاسي مجهز تاسيس كرد.