بازدارندگي بر باد رفته اسراييل

مهدی بیک اوغلی‌ | «ایران چاره‌ای جز واکنش به حمله اسرايیل به کنسولگری نداشت.» این ترجیع‌بند اکثر پاسخ‌هایی است که کارشناسان و استادان روابط بین‌الملل درباره واکنش ایران به حمله اسرايیل به کنسولگری مطرح می‌کنند. در عین حال اما در بستر فضای مجازی شبکه‌های اجتماعی هم برخی پرسش‌ها و ابهامات درخصوص دورنمای آینده و راهبردهایی که ایران پس از این باید در پیش بگیرد، طرح می‌شود. اسرايیل اما تلاش کرد با طرح موضوع تلافی حمله ایران به‌زعم خود آتش نگرانی و اضطراب را به دامن ایران بیندازد.
ماشاءالله شمس‌الواعظین، فعال حوزه منطقه‌ای اما معتقد است، گستره سرزمینی و عمق استراتژیک ایران به هیچ عنوان تشابهی با اسرايیل ندارد که ایران بخواهد از تهدیدات اسرايیل نگرانی به خود راه دهد. شمس‌الواعظین در گفت‌وگو با «اعتماد» ضمن ارزیابی ماهیت حمله ایران به اسرايیل تلاش می‌کند تمام احتمالات ممکن در دوران پسا حمله را تصویرسازی کند.
او در تشریح راهبردهای ایران پس از حمله به اسرايیل می‌گوید: «ایران باید دوباره موضوع را به نوار غزه و مظلومیت فلسطینی‌ها بکشاند. جنگ اسرايیل با ایران امکان وسعت یافتن را ندارد و آنچه نهایتا باقی می‌ماند مناقشه اعراب و فلسطینی‌ها با اسرايیل است.» به اعتقاد شمس‌الواعظین نبرد ایران و اسرايیل باید در قلمروی سایه‌ها باقی بماند نه بیشتر.
 


پس از واكنش ايران به اسراييل، مباحث بسياري در سطح تحليلي شكل گرفته است. ارزيابي شما از حمله ايران به اسراييل چيست؟
ايران قطعا بايد واكنش مناسب به اسراييل نشان مي‌داد؛ اينكه حجم، گستره و چگونگي اين پاسخ به چه صورت باشد در حيطه تخصص و اختيار نظاميان كشور است. به ‌طور كلي ايران با واكنشي كه نشان داد، سطح تازه‌اي از بازدارندگي را تثبيت كرد. اما با توجه به اينكه امريكا، فرانسه، انگليس و در سطوح بعدي امارات، عربستان سعودي، اردن و حتي بر اساس گزارش‌هاي منتشره، عراق همگي در زمينه مقابله با موشك‌ها و پهپادهاي ايراني به اسراييل كمك كرده‌اند، روشن است كه حجم انبوهي از كشورها در اين مقابله حضور داشته‌اند. در ظاهر اسراييل هم وارد فاز واكنش عليه ايران شده است. اگر اسراييل به حمله ايران واكنش نشان بدهد، اين معنا را به ذهن متبادر مي‌كند كه اسراييل نمي‌تواند و نمي‌خواهد سطح جديد بازدارندگي ايران را بپذيرد.
از دو شنبه شب تا بامداد سه شنبه، اخبار دامنه‌داري در خصوص واكنش احتمالي اسراييل به حمله ايران رسانه‌اي شد. مقامات اسراييلي از پاسخ قطعي به حمله ايران سخن گفته‌اند. اگر فرض بگيريم كه اسراييل دست به يك چنين اقدامي بزند، منطقه به چه سمت و سويي حركت مي‌كند؟
اين واكنش (اسراييل) اولا حتما بايد نظامي باشد و دوما بايد مستقيما خاك ايران را هدف قرار بدهد. نه اينكه اسراييل و هم‌پيمانانش در سوريه و عراق و لبنان اهدافي را بزنند يا حمله سايبري و اينترنتي و... برنامه‌ريزي كنند. اگر اسراييل عليه ايران تجاوز سرزميني و مستقيم داشته باشد، نشان مي‌دهد كه مخالف اين سطح جديد بازدارندگي تثبيت شده، ايران است. در اين صورت حجم، چگونگي و مكان حمله اسراييل از ديد تل‌آويو در واقع موقعيت جديد بازدارندگي اسراييل را شكل مي‌دهد. ايران هم در واكنش به تهديدات احتمالي اسراييل اعلام كرده در كمترين دقايق ممكن، پاسخي سريع، شديد و تاثيرگذار به اسراييل مي‌دهد. در نتيجه اين فعل و انفعالات هر دو كشور وارد يك منطقه خاكستري مي‌شوند. در منطقه خاكستري مشخص نيست، كدام طرف قصد دارد، موقعيت جديد بازدارندگي را ايجاد كند. فضا مبهم است؛ هر كس دست برتر را داشته باشد، مي‌زند و ارزش افزوده بيشتري به نفع خود ايجاد مي‌كند. بايد توجه داشت، كنش‌ها و واكنش‌ها هر كدام سقفي از بازدارندگي را ايجاد مي‌كنند. به ‌طور مثال اگر اسراييل چند پايگاه فرعي ايران را هدف قرار بدهد، ايران ناچار است حجم بيشتري از اهداف را در اسراييل هدف قرار بدهد و 4 پايگاه اسراييل را بزند. در مرحله بعد، اسراييل 5 هدف در داخل خاك ايران را مي‌زند و اين روند مانند گلوله برفي كه از بالاي كوه غلت مي‌خورد، حركت كرده و نهايتا يك كوه برفي و مخرب را شكل مي‌دهد، ادامه خواهد داشت. با اين توضيحات اين خطر وجود دارد كه ايران و اسراييل به سمت نوعي از كنش‌ها و واكنش‌ها حركت كنند كه يك دور بسته و كليشه‌اي را ايجاد كند. اين روند گسترش جنگ در خاورميانه را باعث شده و زد و خوردي مستمر را به وجود مي‌آورد. ايران هم ناچار است بازوان منطقه‌اي خود را به كار بگيرد تا ضربات محكم‌تري به اسراييل بزند. شخصا بعيد مي‌دانم اسراييل دست به يك چنين اقدام غيرمعقولي بزند.
يعني شما معتقديد اسراييل در هيچ صورتي يك چنين ماجراجويي‌هايي را انجام نمي‌دهد؟ مگر غير از اين است كه هدف اصلي اسراييل از حمله به كنسولگري، كشاندن پاي ايران به نبرد خاورميانه بوده است؟
اسراييل واكنش مستقيم نشان نمي‌دهد، مگر اينكه (دقت كنيد، اين نكته مهم است) به اين نتيجه رسيده باشد كه جنگ غزه را كاملا باخته و نتوانسته بازدارندگي لازم ايجاد كند. سپس تلاش كند بازدارندگي برباد رفته خود را در يك جنگ جايگزين احيا كند. جنگ جايگزين هم نبردي كلاسيك است كه هم ايران و هم اسراييل در آن تخصص دارند. اسراييل در جنگ نامتقارن با حماس در نوار غزه (هم در ابعاد نظامي، هم در بخش رسانه‌اي و تبليغاتي و هم از منظر سياسي) شكست خورده است. ممكن است بخواهد اوضاع خراب خود را از طريق مواجهه ديگري (حمله به ايران) جبران كند. البته اين شرايط براي طرف‌هاي مختلف مثبت نخواهد بود.
چرا فكر مي‌كنيد اين مواجهه استراتژيك خروجي مثبتي براي طرفين نخواهد داشت؟
چون اسراييل يك كابوس به نام 7 اكتبر داشت كه در آن كليت بازدارندگي، اقتدار و ابهت نظامي اين رژيم توسط گروه كوچكي به نام حماس در هم تنيده شد. 190 روز جنگ در باريكه غزه جريان دارد اما هيچ كدام از اهداف اعلام شده اسراييل محقق نشده است. در نتيجه اسراييل به دنبال آن است كه ائتلاف شكل گرفته با حضور امريكا، اروپا و... را مستحكم كند. البته امريكا صراحتا اعلام كرده در حمله اسراييل به ايران مشاركت نمي‌كند اما در دفاع از اسراييل هنگام حمله واكنشي ايران همراهي خواهد داشت. البته اروپا و امريكا و... دروغ مي‌گويند چرا كه ستاد مشترك نظامي احداث كرده‌اند. رييس ستاد مشترك ارتش اسراييل در روز دوشنبه در پايگاه هوايي كه توسط ايران نابود شد، گفت اسراييل بايد از ائتلاف شكل گرفته استقبال كرده، از آن محافظت كند و آن را ارج نهد. معناي اين عبارات آن است كه ممكن است كشورهاي غربي از اسراييل بخواهند حمله خود عليه ايران را انجام بدهد تا ايران در معرض فرسايش نيروهايش قرار بگيرد. فراموش نكنيد ما و اسراييل با هم خطوط تماس سرزميني ندارند در نتيجه جنگ‌هاي دو طرف به صورت حملات موشكي، هوايي، سايبري و پهپادي ادامه خواهد داشت. بايد دوطرف همديگر را به اندازه‌اي مورد تهاجم قرار بدهند كه يك طرف بگويد: آخ...! سپس تلاش براي توقف درگيري‌ها آغاز شود.
آيا منطقه خاورميانه با اين ميزان از شكنندگي تحمل اين زد و خوردهاي مستمر را دارد؟ مهم‌تر از آن آيا اسراييل جرات و توان اين نوع اقدامات را دارد؟
در پاسخ به سوال اول بايد بگويم، خير. پاسخ دوم هم بعيد است كه اسراييل دست به يك چنين اقدامي با تبعات بلندمدت بزند. اسراييل با ايران تفاوت دارد؛ اسراييل فاقد عمق استراتژيك سرزميني است. اسراييل 190 روز جنگ ويرانگر با حماس را تجربه كرده بدون اينكه توفيقي در اين جنگ داشته باشد. نكته سوم اينكه اسرایيل داراي شكاف‌هاي زياد عمودي و افقي سياسي است. عمودي در ساختار سياسي‌اش و افقي در بدنه اجتماعي‌اش. به اين دليل كه منافع شخصي نتانياهو با منافع ملي اسراييل گره خورده است. در نتيجه معتقدم هر چند دو طرف به قلمروي خاكستري رنگ وارد شده‌اند. اما بعيد مي‌دانم دو طرف به يك اندازه وارد اين منطقه خاكستري رنگ شده باشند. شرايط اسراييل بسيار شكننده‌تر از ايران است. نتانياهو دوشنبه شب يك حرف بسيار مهم زد. او گفت همان طور كه اسراييل يك هفته را در صبر و انتظار و نگراني و سردرگمي سپري كرده، ايران هم بايد يك هفته را با اين نگراني‌ها بگذراند. اما واقع آن است كه ايران هرگز يك چنين سطحي از نگراني را ندارد.
چرا فكر مي‌كنيد ايران با اين سطح از نگراني و اضطراب سر و كار ندارد؟
چون ايران در حد شبه‌قاره است و بسيار بزرگ. اين در حالي است كه كليت سرزمين فلسطين تاريخي حدود 28 هزار كيلومتر مربع است. 48 درصد اين محدوده كرانه باختري و نوار غزه و... است و مابقي در اختيار اسراييل است. اسراييل فاقد يك عمق راهبردي است. از سوي ديگر جنگ بلافاصله آثار مخرب خود را بر مردم اسراييل به جاي مي‌گذارد. من در مزرعه زندگي مي‌كنم؛ از كارگر ايراني‌ام كه اتفاقا باسواد هم است، پرسيدم: «آيا در جريان حمله اسراييل به كنسولگري و واكنش ايران قرار داري؟» گفت: «نه، اما از يكي اقوامم شنيده‌ام كه منطقه با برخي درگيري‌ها روبه‌رو شده است.» افكار عمومي ايران به صورت مطلق شايد حتي در جريان اين نوع حوادث هم قرار نگيرند. اين موضوع به دليل وسعت سرزميني و كثرت مسائل اجتماعي، سياسي، فرهنگي و... است. اين روند در اسراييل برعكس است؛ سرزميني كه عرض 70 كيلومتري و طول 270 كيلومتري دارد، نبايد به سمت ديگران سنگ پرتاب كند. چون خطرات بسياري ممكن است برايش شكل بگیرد. گالانت، وزير دفاع اسراييل در اوايل بحران غزه موضوعي را مطرح كرد و گفت اگر اسراييل اين ميزان خشونت را به كار نگيرد، نمي‌تواند در خاورمیانه دوام بياورد. اين اظهارات نشان مي‌دهد اشغالگران به خوبي مي‌دانند با اين سرزمين بيگانه‌اند. بنابراين براي ماندن در اين قلمرو، ناچار به اعمال خشونت، اشغال، كودك‌كشي، كشتار دسته جمعي و از بين بردن 34 هزار انسان بي‌گناه هستند. اگر تعداد كشته‌هاي اخير را با مصدومان حادثه جمع بزنيم به تلفات هيروشيما در جنگ جهاني دوم مي‌رسيم. ابعاد جنايات اسراييل در نوار غزه بعد از پايان جنگ معلوم مي‌شود. معتقدم اسراييل تلاش مي‌كند اين ابعاد را با جايگزيني دشمن فرضي جبران كند و موقعيت خود را در خاورميانه تثبيت سازد.
با اين توضيحات پرسش مهمي كه در ذهن شكل مي‌گيرد آن است كه ايران چگونه مي‌تواند اين بازي اسراييل براي آلترناتيوتراشي را به هم بزند؟
ايران بايد هوشيارانه عمل كند و اجازه ندهد اسراييل در اين زمينه برنده شود. ايران نبايد در زمين اسراييل و نتانياهو بازي كند. چرا كه ممكن است نتانياهو تلاش كند، ايران را وارد ماجرايي كند كه نهايتا به زيان ايران و مساله فلسطين در افكار عمومي بين‌المللي تمام شود. نبايد فراموش كرد كه مساله فلسطين و جنايات اسراييل در نوار غزه در جهان به يك مساله بنيادين بدل شده و جهانيان اسراييل را به خاطر جنايات‌شان، مي‌نوازند. اين روند طي روزهاي اخير با تحولاتي همراه شده است. ايران بايد دوباره موضوع را به نوار غزه و مظلوميت فلسطيني‌ها بكشاند. جنگ اسراييل به ايران امكان وسعت يافتن را ندارد و آنچه نهايتا باقي مي‌ماند مناقشه اعراب و فلسطيني‌ها با اسراييل است. نبرد ايران و اسراييل بايد در قلمروي سايه‌ها باقي بماند نه بيشتر.
   ایران نباید در زمین اسراییل و نتانیاهو بازی کند. چرا که ممکن است نتانیاهو تلاش کند، ایران را وارد ماجرایی کند که نهایتا به زیان ایران و مساله فلسطین در افکار عمومی بین المللی تمام شود.
   اسراییل فاقد یک عمق راهبردی است.کلیت سرزمین فلسطین تاریخی حدود 28هزار کیلومتر مربع است.48درصد این محدوده کرانه باختری و نوار غزه و...است و ما بقی در اختیار اسراییل است.
   وزیر دفاع اسراییل در اوایل بحران غزه گفت اگر اسراییل این میزان خشونت را به کار نگیرد نمی تواند در خاورمانه دوام بیاورد. این اظهارات نشان می دهد، اشغالگران به خوبی می دانند با این سرزمین بیگانه اند.
   اسراییل یک کابوس به نام 7اکتبر داشت که در آن کلیت بازدارندگی، اقتدار و ابهت نظامی این رژیم توسط گروه کوچکی به نام حماس در هم تنیده شد.
   اسراییل واکنش مستقیم نشان نمی دهد، مگر اینکه به این نتیجه رسیده باشد که جنگ غزه را کاملا باخته و نتوانسته بازدارندگی لازم ایجاد کند.
   اگر اسراییل علیه ایران تجاوز سرزمینی و مستقیم داشته باشد، نشان می دهد که مخالف این سطح جدید بازدارندگی تثبیت شده ایران است.
   ممکن است اسراییل  بخواهد اوضاع خراب خود  در غزه و افکار عمومی جهانی را از طریق مواجهه دیگری(حمله به ایران) جبران کند.