اعتراف تلویحی هم میهن:آشوب‌های ۷۸ کار دوستان ما بود!

جوان آنلاین: روزنامه هم‌میهن به مدیرمسئولی غلامحسین کرباسچی، در سرمقاله‌ای بدون نام نویسنده (فقط می‌دانیم کل سرمقاله‌های ۱۴۰۲ و بدون نام این روزنامه در مجلدی به اسم عباس عبدی منتشر شد!)، به موضوع توقیف نشریات زنجیره‌ای در ۲۴ سال پیش پرداخته است. در این یادداشت که مطابق ادبیات اصلاح‌طلبان، از آن اتفاق در اردیبهشت ۷۹ با عنوان توقیف فله‌ای نام برده شده، فضای رسانه‌ای کشور را دارای اختلال دانسته و دلیل آن را توقیف رسانه‌های زنجیره‌ای در سال ۷۹ دانسته است. در واقع به نظر می‌رسد هم‌میهن خواسته یک مشکل بزرگ را ناشی از آن توقیف بداند و گران فروشی کند!
هم‌میهن در سرمقاله خود آورده که «توقیف فله‌ای مطبوعات، نشان داد که زیان کوتاه مدت آن اقدام، در ابتدا متوجه اصلاح‌طلبان شد، ولی در میان‌مدت و بلندمدت نظام رسانه‌ای کشور که یکی از مهم‌ترین ارکان امنیت آن است، دچار چنان اختلالی شد که دیگر بعید است بتواند آن را جبران کند. وضعیت امروز رسانه‌های کشور در مقایسه باسال ۱۳۷۹ چگونه است؟ با قاطعیت می‌توان گفت که در سال ۱۳۷۹، مرجعیت رسانه‌ای کشور به‌طور کامل و بالای ۹۵ درصد در داخل کشور بود. مهمترین رسانه کشور صداوسیما بود، در کنار آن خبرگزاری‌های دارای مجوز، فعالیت گسترده‌ای می‌کردند. در مرحله سوم مطبوعات، به‌ویژه روزنامه‌ها حضور جدی داشتند که فضای اصلی آن در اختیار مطبوعات اصلاح‌طلب بود.»
در ادامه این مطلب آمده که «اکنون در چه وضعی قرار داریم؟ اثرگذاری صداوسیما در مقایسه با ماهواره‌های فارسی‌زبان بسیار ضعیف و در حاشیه قرار دارد. صداوسیما از حیث میزان بینندگان به‌شدت افت کرده و مهم‌تر از افت کمی، افت کیفی بهره‌مندان از این رسانه هستند که بیشتر شامل افراد سالمند، با تحصیلات پایین و افراد غیرشهر‌های بزرگ و روستایی، که کم‌ترین اثرگذاری را در فضای عمومی و اجتماعی دارند. خبرگزاری‌های داخلی در عمل و در رقابت با فضای مجازی اثرگذاری ندارند و بیشتر دنباله‌روی فضای مجازی هستند. مطبوعات داخلی به کلی اثرگذاری گذشته خود را از دست داده‌اند و تیراژ آن‌ها نشانه این ادعا است و به جای آن‌ها فضای مجازی قرار گرفته‌اند. فضای مجازی واجد ویژگی‌های مهمی است. قابل نظارت نیست، قابلیت پیگیری حقوقی ندارد. در کنار اخبار صحیح و واقعی به‌راحتی می‌توانند اخبار خلاف واقع و به قول معروف «فیک» منتشر کنند. تجربه میدانی نیز نشان داده است که رسانه‌های رسمی کشور در اغلب اتفاقات مهم، منفعل و ناتوان از اطلاع‌رسانی مفید است. بنابراین بدون تردید می‌توان گفت که، اثرات بلندمدت آن توقیف مطبوعات، مغایر با اهداف تعیین شده آن بود.»
فضای رسانه‌ای کشور اکنون در شرایط مطلوبی نیست و از این جهت هم‌میهن چندان بی‌راه نگفته است. اما آیا دلیل آن بستن روزنامه‌های زنجیره‌ای در اردیبهشت سال ۷۹ است؟


سال ۷۹ تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی نبود؛ منوتو هم نبود؛ اینترنشنال هم نبود. سال ۷۹ شبکه‌های اجتماعی نبود؛ پیام‌رسان‌های مجازی نبود؛ کانال تلگرامی و صفحات اینستا و توییتر نبود. چه مقایسه غلطی است که یک رسانه اتفاق ۲۴ سال قبل را بی‌توجه به رسانه‌های نوین و پیشرفت عجیب و غریب رسانه‌ای به فضای کنونی رسانه‌ای ربط بدهد؟
یک نکته قابل تأمل هم این میان وجود دارد. این ادعا که سال ۷۸، ۹۵ درصد مرجعیت رسانه در داخل بود یک معنای نهفته هم دارد و آن اینکه آشوب‌های تیر ۷۸ در اثر تحریک رسانه‌های داخلی و در واقع روزنامه‌های زنجیره‌ای آن زمان بود. چه آنکه به قول هم‌میهن کسی توجهی به رسانه‌های خارج از ایران نداشت؛ و این امر تأیید ادعای نظام است که «بعضی از این مطبوعاتی که امروز هستند، پایگاه‌های دشمن‌اند؛ همان کاری را می‌کنند که رادیو و تلویزیون‌های بی‌بی‌سی و امریکا و رژیم صهیونیستی می‌خواهند بکنند.» آیا اصلاح‌طلبان مسئولیت این تشویش اذهان عمومی را می‌پذیرند؟
از قضا اعتبارزدایی از رسانه‌های داخلی را اصلاح‌طلبان پیش بردند و چنان علیه صداوسیما و سایر رسانه‌ها موج تخریب راه انداختند که اگر همین هماهنگی را در تخریب رسانه‌های فارسی زبان ضد ایرانی داشتند، شاید اکنون فضای رسانه‌ای کشور این نبود. «سیمای لاریجانی تعطیل باید گردد» یا اخراج لاریجانی از جلسات هیئت دولت خاتمی بروز تنها بخشی از این تخریب‌هاست. حال خیلی اعتماد به نفس کاذب می‌خواهد که بار عدم مرجعیت داخلی در رسانه را صرفاً بر دوش دیگران انداخت!