روزنامه جوان
1403/02/12
اباطیل بیبیسی با هزارویک غلط!
جوان آنلاین: اعتراضات دانشجویی در امریکا و اروپا علیه حمایت دولتهای این کشورها از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه آنقدر فضای رسانهای ایران را هم گرفته است که روشن بود برای تحت تأثیر قرار دادن این فضا، به زودی باید شاهد یک ژانگولر رسانهای از سوی جریان رسانهای فارسی زبان غربی باشیم؛ و البته نه فقط فضای رسانهای ایران که قرار بر انتشار از سوی بیبی سی جهانی (انگلیسی) شد تا جهان به جای سرکوب اعتراضات دانشجویی امریکا و توجه بیشتر به جنایات اسرائیل در غزه، چشمش به ایران باشد. این بار قرعه به نام بیبی سی افتاد تا معرکهگیری کند و بیبیسی هم سناریوی افشای اسناد فوق محرمانه از تجاوز به نیکا شاکرمی را که لابد پیشتر نوشته و آماده کرده بود، از صندوقچه بیرون کشید. ادعای بیبیسی در این زمینه یادآور دروغ بزرگ رویترز در اوایل دی ماه ۹۸ درباره تعداد کشتههای اغتشاشات آبان ۹۸ و آمار ۱۵۰۰ نفر است. یوزف گوبلز که وزیر تبلیغات هیتلر بود یک تئوری معروف داشت که مطابق آن دروغ هر چه بزرگتر، باورپذیرتر؛ او و هیتلر معتقد بودند دروغ باید چنان عظیم باشد که هیچکس باور نکند که «کسی آنقدر گستاخ باشد که چنین بیشرمانه حقیقت را تحریف کند». گوبلز معتقد بود «دروغ بزرگ یکی از روشهای تبلیغاتی مورد استفاده انگلستان است که دروغ بزرگی میگویند و در ضمن تحت هر شرایطی بر صحت آن پافشاری میکنند.» بیبیسی و رویترز هم رسانههایی انگلیسی هستند و به نظر میرسد اعتقاد گوبلز درباره شیوه دروغگویی انگلیسیها به شدت در خصوص بیبی سی و رویترز هم صادق است. روز گذشته بیبیسی مدعی شد به اسنادی فوق محرمانه از سپاه پاسداران دست یافته که نشان میدهد نیکا شاکرمی از سوی نیروهای سپاه دستگیر شده و مورد تجاوز و سپس ضرب و شتم به دلیل مقاومت قرار گرفته و به همین دلیل هم فوت کرده و سپس پیکرش در کنار بزرگراه یادگار امام رها شده است! بی بیسی اسناد و نامههایی را هم منتشر کرده که به ادعای خود، خطاب به فرمانده کل سپاه و گزارشهای پس از بازجویی از دستگیرکنندگان نیکا شاکرمی است. جریان تبلیغات روانی و رسانهای غرب و شیوههای پروپاگاندایی که برای مقهور کردن ذهن مخاطب و مدیریت افکار عمومی دارند، حرفهای است و به خوبی میدانند از چه گزارههایی باید استفاده کنند تا مخاطب تحت تأثیر قرار بگیرد. انتشار نامههایی که مدعی هستند فوق محرمانه بوده، اشاره به جزئیات ماوقع از جمله اسامی افراد، ذکر جزئیات درگیری، بیان جزئیات مسیر و جزئیات محل رهها کردن جسد، انتخاب یک دختر، کار تبلیغاتی چند ماهه در مورد این دختر همگی نشان میدهد سناریوپردازان بیبیسی فیلمنامهنویسان متبحری بودند که رسانه و تبلیغات روانی را به خوبی میشناسند. با این حال، از آنجایی که در مورد مرگ نیکا شاکرمی در شهریور ۱۴۰۱ اطلاع رسانی کاملی انجام گرفت و اسناد و شاهدین هم موجود هستند، بیبیسی مجبور شده تلاش بیشتری برای راست جلوه دادن دروغ بزرگ خود انجام دهد و به همین دلیل هم گافهای زیادی وجود دارد. اسناد واقعی نیست؛ بازسازی کردیم! چند ساعت پس از انتشار نامههای ساختگی بیبیسی درباره قتل نیکا شاکرمی، وقتی با موج اعتراضات مجازی برای مشکلدار بودن نامهها و نداشتن مختصات یک نامه رسمی در سپاه و نداشتن شماره و مهر محرمانه و فونت غیرمتعارف، همراه شد، بیبیسی قصه دیگری ساخت و مدعی شد که «برای حفظ امنیت افرادی که اسناد را به دستش رساندهاند، آنها را بازسازی کرده است.» اگر ادعای اولیه بیبیسی وقیحانه و دروغی بزرگ بود، ادعای دوم او خندهدار بود. واقعاً چرا باید ادعای بازسازی اسناد مورد قبول قرار بگیرد؟ آیا هر کسی نمیتواند اسنادی را با ادعای بازسازی درباره هر موضوع دلخواه منتشر کند و مدعی صداقت خود شود؟ از کجا معلوم که اصلاً اسنادی واقعی وجود خارجی داشته باشد و این اسناد از روی آنها بازسازی شده باشد؟ از سویی چگونه انتشار اصل نامههای ادعایی میتواند هویت رابطان بیبیسی را افشا کند، ولی انتشار محتوای ادعایی چنین قابلیتی ندارد؟! بی بیسی البته روی عدم تعقل مخاطبان خود حساب باز کرده است، وگرنه بعید است این امور بدیهی را نفهمد! نیکا شاکرمی چگونه درگذشت؟ همان روزهای مرگ نیکا شاکرمی روایت یک فعال سیاسی اجتماعی در توییتر، خواب ضدانقلاب را که دنبال فاکتور کردن خودکشی نیکا برای انقلاب متوهمانه زن، زندگی، آزادی بودند، آشفته کرد. روایتی که از سوی منسوبین حکومت نبود و آنها هم نمیتوانستند آن را حکومتی جا بزنند. در آن روایت آمده بود که «من تقریباً وقت گذاشتم و همه مطالب در مورد نیکا شاکرمی را خواندم. تقریباً هیچ چیزی نیست که نخوانده باشم یا ندیده باشم. به خاطر دغدغه خودم رفتم آدرس دقیق در محله امیراکرم را هم پیدا کردم. با اهالی ساختمان و برخی همسایهها هم صحبت کردم. قصه این طفل معصوم هیچ ربطی به اعتراضات ندارد. البته اینکه نیکا مثل خیلی از همسالانش در اعتراضات هم شرکت کرده قطعی است، ولی من با صحبت اهل محل خیلی زود فهمیدم قصههایی که این چندوقت درباره بازداشت چند روزه و شکنجه و تعقیب و گریز و چیزهای دیگر نوشته شد مشخصاً ساخته ذهن خبرنگاران رسانههای فارسی زبان خارج از کشور است. هم همسایهها و هم کسبه محل پیدا شدن جنازه را متعلق به ۳۰ شهریور میدانند.. یعنی نیکا غروب ۲۹ شهریور در اعتراضات بلوار کشاورز بوده و شب به این ساختمان نیمه کاره در لبافینژاد که فقط چند پلاک با منزل خالهاش فاصله دارد آمده است. نزدیک صبح چند ساعتی روی پشت بام بوده و تعداد زیادی سیگار کشیده است که فیلترهایش باقی است. در این چند ساعت شروع میکند به پاک کردن اکانتها در شبکههای اجتماعی و احتمالاً خاطرات و عکسها و کانتکتها و چیزهای دیگر. بعد همسایهها نزدیک صبح صدای افتادن یک جسم سنگین در حیاط خلوت را میشنوند. ساعتهای متفاوتی را ذکر میکنند که خیلی دقیق نیست. بین ۴ تا ۵ و نیم صبح. همسایه طبقه زیر همکف که اولین نفر جنازه را دیده میگوید به خاطر بالاتر بودن باغچه از داخل خانه پشت باغچه را نمیتواند ببیند. حدود ساعت ۱ ظهر که برای گربههای حیاط غذا میآورد متوجه جنازه میشود و به سایر همسایهها و پلیس فوراً زنگ میزند. فیلمی که از ورود نیکا به ساختمان منتشر شد هم برای دقایق اولیه بامداد ۳۰ شهریور است. نیکا در حال تعقیب و گریز نیست و دنبال آدرس جایی میگردد که تا حالا به آنجا نرفته است. اول از کوچه عبور میکند بعد در تلفن میگویند برگرد. به در خانه هم که میرسد در را برایش باز گذاشتهاند. من با پرس و جو از همسایهها تقریباً مطمئن شدم که زنده از بالا خودش پریده است. اولاً کسی را که زنده باشد و به زور از بالا بیندازند حتماً داد و هوار میکند و هنگام سقوط جیغ میکشد ولی در خودکشی یا اشکالی شبیه به اینکه طرف با قصد خودش میپرد متفاوت است. این طفل معصوم مشکلات عاطفی و روحی زیادی داشته است. مادر نیکا ازدواج مجدد داشته و الآن در زندگی دیگری است. با پدرش هم مشکلات زیادی داشتهاند. پدرش سالها پیش فوت کرده است. به خاطر همین نیکا در تهران با خالهاش زندگی و در یک کافی شاپ کار میکرده است.»
سایر اخبار این روزنامه
تلخ و شیرین معلمی
«گام طلایی» برای شفافیت خرید طلا
طوفان ضداسرائیلی به دانشگاههای عربی رسید
باب استشهادی توریستها باز شد
نون. خ در کنار طنز از درد مردم هم گفت
قهرمانی هیچ پنالتی حسنزاده چقدر میارزد؟
اباطیل بیبیسی با هزارویک غلط!
چرا اصلاحطلبان «باطن» خود را گردن نمیگیرند؟!
عبرتهای «بابک» برای «اکبر»ها
افول قدرت نرم غرب در تقابل با وعده صادق
فرماندهای که پسرخاله صدام را اسیر کرده بود