رابطه دين، اخلاق و سياست از ديدگاه امام خميني(ره)

 آنچه از مكتب امام خميني مي‌توان آموخت، عبارت است از:
۱-جامعيت دين
يكي از درس‌هايي كه از مكتب امام خميني مي‌توان آموخت، «جامعيت دين» است. به تعبير برخي صاحب‌نظران «جامعيت اسلام مهم‌ترين كليدواژه انديشه سياسي امام است». (گفتماني در باب سياست و حكومت (با نگاهي به انديشه سياسي امام خميني)، قادري، سيد علي) در انديشه امام راي مردم اصالت دارد و اين اصالت ريشه در برداشت امام از اسلام دارد. دريافت امام از اسلام اين است كه دين نه صرفا امر فردي است و نه صرفا امر اجتماعي، چراكه قائلين هر دو نظر به يك اندازه قائل به نقص دين هستند. همچنين از ديدگاه امام، آن كه دين رافقط يك امر سياسي مي‌داند و آن كه دين را از سياست جدا مي‌داند و نيز آن كه دين را تنها از بعد رحماني مي‌نگرد و آن كه فقط از بعد اشداء علي الكفار و آن كه انتظار منجي را ابزاري براي مبارزه مي‌داند و آن كه آن را وسيله سكون و سكوت مي‌سازد و...همه اينها به نوعي حكم به نقص دين داده‌اند. دين حق جامع و منطبق با فطرت بشر است. اسلام را بايد در همه زواياي زندگي دنيوي و حيات جاويد اخروي جست‌وجو كرد و «مسلمان طراز مكتب» هم به زندگي و معاش اهميت مي‌دهد و هم به عبادت،
اخلاق و معنويت توجه دارد. انساني كه هم «اهل ديانت» است و هم «اهل سياست» هم «زاهد» است، هم «كارگر مولد»، هم «مجاهد» است و هم «روزه‌دار»، هم «اهل دنيا» است و هم «اهل آخرت». نه دنيا مانع رشد اخروي و نه امور اخروي مانع زندگي دنيوي او مي‌شود.
۲-فهم جديد از ارزش‌هاي اسلامي و انساني


درس ديگري كه از مكتب امام مي‌توان آموخت، معناي جديد و كاربردي بسياري از ارزش‌هاي فراموش شده ديني است؛ ارزش‌هايي چون جهاد، ايثار، شهادت، امر به معروف، نهي از منكر، ولايت، امامت، اجتهاد و حكومت ديني. اين مفاهيم كه در جامعه مذهبي ما از بيخ‌وبن فراموش شده يا قرائت كهنه و ارتجاعي آن رايج بود با حركت اصلاحي امام احياء و جاني دوباره گرفت و منشا بيداري و تحول عميق در باور ديني مسلمانان و انديشمندان تحول‌خواه جهان و موجب نجات ايران از استبداد داخلي و استيلاء خارجي شد. البته نقش انديشمنداني چون مرحوم دكتر علي شريعتي و استاد شهيد مرتضي مطهري و بسياري از روحانيون و دانشگاهيان روشنفكر و انديشمند ديگر در بازتوليد اين ارزش‌ها نيز بسيار موثر بود، نسل ما مديون اين بزرگان است.
۳- سياست در متن دين است
حضرت امام خميني سياست را جداي از ديانت ندانسته و ترويج اين عقيده را ناشي از جهل يا وابستگي به بيگانگان مي‌داند. امام در تعريف سياست مي‌گويد: «سياست آن است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزي كه صلاح‌شان است.» امام خميني به سياست نگاه ديني و اخلاقي دارد، اين نگاه ادامه سنتي است كه در «شرح چهل حديث» دارند؛ سنتي كه راه اصلاح جامعه را از طريق اصلاح درون ممكن مي‌داند. توصيه و تاكيد امام بر اينكه عالم محضر خداست و انسان همواره در محضر خداوند است، حاكي از رويكرد اخلاقي ايشان به سياست است‌. و در وصيتنامه سياسي الهي خود به اين موضوع اشاره كرده و مي‌فرمايند: ‏ از توطئه‌هاي مهمي كه در قرن اخير، خصوصا در دهه‌هاي معاصر و به ويژه پس از پيروزي انقلاب آشكارا به چشم مي‌خورد، تبليغات دامنه‌دار با ابعاد مختلف براي مايوس كردن ملت‌ها و خصوص ملت فداكار ايران از اسلام است. گاهي ناشيانه و با صراحت به اينكه احكام اسلام كه ۱۴۰۰ سال قبل وضع شده است، نمي‌تواند در عصر حاضر كشورها را اداره كند يا آنكه اسلام يك دين ارتجاعي است و با هر نوآوري و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمي‌شود كشورها از تمدن جهاني و مظاهر آن كناره گيرند و امثال اين تبليغات ابلهانه و گاهي موذيانه و شيطنت‌آميز به گونه طرفداري از قداست اسلام كه اسلام و ديگر اديان الهي سر و كار دارند با معنويات و تهذيب نفوس و تحذير از مقامات دنيايي و دعوت به ترك دنيا و اشتغال به عبادات و اذكار و ادعيه كه انسان را به خداي تعالي نزديك و از دنيا دور مي‌كند و حكومت و سياست و سررشته‌داري برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوي است، چه اينها تمام براي تعمير دنياست و آن مخالف مسلك انبياي عظام است! و مع‌الأسف تبليغ به وجه دوم در بعضي از روحانيان و متدينان بي‌خبر از اسلام تاثير گذاشته كه حتي دخالت در حكومت و سياست را به مثابه يك گناه و فسق مي‌دانستند و شايد بعضي بدانند! و اين فاجعه بزرگي است كه اسلام مبتلاي به آن بود...» (صحيفه امام، ج21، صص 404 الي 406)
ادامه دارد