موضوع فلسطین با دیپلماسی حل و فصل می‌شود نه جنگ

​مهدي بيك‌اوغلي
سرانجام تهاجمی که بیم‌ها و نگرانی‌های فراوانی درخصوص وقوع آن داشت به وقوع پیوست و اسرايیل رسما به رفح حمله کرد. بسیاری از تحلیلگران طی روزها و هفته‌های اخیر عنوان می‌کردند که بایدن مخالف حمله اسراييل به رفح است، بنابراین تلاش می‌کند تا نتانیاهو را مجاب به خویشتنداری کند. این درحالی است که پس از حمله ایران به اسرايیل عنوان شد که بایدن در ازای عدم پاسخ اسرايیل به ایران، اجازه داده که اسرايیل به رفح حمله کند! پس از حمله اسرايیل به رفح نیز این خط خبری در بسیاری از رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی دنبال شد که آمریکا مخالف حمله به رفح بوده، بنابراین زمینه سقوط نتانیاهو را فراهم می‌سازد! حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس دهم و یکی از تحلیلگران حوزه سیاست خارجی اما معتقد است که امریکا نه تنها مخالفتی با حمله اسرايیل به رفح نداشته، بلکه نقشه راه این حمله را نیز تهیه کرده و دراختیار نتانیاهو قرار داده است. فلاحت‌پیشه در گفت‌وگو با «اعتماد» ضمن ترسیم این نقشه راه تصویری از دورنمای منطقه پس از این حمله ارائه می‌کند. به اعتقاد این تحلیلگر، حل مشکل فلسطین نه از طریق مناقشات منطقه‌ای و جهانی، بلکه از راه برگزاری یک کنگره جهانی حل و فصل خواهد شد. کنگره‌هایی که در قالب آنها مرزهای کشورها مشخص، موجودیت‌ها تعریف و خطوط حائلی هم درنظر گرفته می‌شد تا نهایتا جنگ به پایان برسد. به اعتقاد فلاحت‌پیشه؛ «معتقدم نبرد اخیر ایران و اسرايیل نشان داد در صورت شکل‌گیری جنگ گسترده در این منطقه، چندین کشور، چندین آبراه بین‌المللی و مختصات گسترده‌ای از کشورها در منطقه تحت‌تاثیر قرار گرفته و درگیر می‌شوند، به ویژه اینکه همگان امروز می‌دانند که برخی کشورها منافع بسیاری در ایجاد درگیری در این منطقه دارند.»
 
سرانجام حادثه‌اي كه افكار عمومي جهاني از مدت‌ها قبل نگران آن بودند، حادث شد و اسراييل به رفح حمله كرد. برخي تحليل‌ها حاكي از مخالفت آمريكا با اين حمله و پايان يافتن عمر سياسي نتانياهو بر اثر اين حمله است. شما اين رخداد را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟


اتفاقي كه ديروز با حمله اسراييل به رفح رخ داد، برآمده از پيچيدگي‌هاي بسياري است. در واقع اين رخداد را بايد به عنوان بخشي از يك پازل بزرگ امنيتي و راهبردي ديد و تحليل كرد.برخلاف برخي تحليل‌هاي داخلي و خارجي معتقدم اسراييل بدون هماهنگي با آمريكا گذرگاه رفح را تسخير نكرده است. جدا از آنچه تحت عنوان مخالفت يا نارضايتي نسبي آمريكا با اين حمله مطرح مي‌شود به نظرم اين حمله هم در راستاي چراغ سبزي است كه بايدن ماه گذشته به نتانياهو داده است. بايدن در ديدار ماه قبل خود با نتانياهو، طرحي را ارايه كرد كه مبتني بر آن حمله گسترده به رفح صورت نگيرد، اما حمله‌اي هدفمند برنامه‌ريزي شود. وقتي موضوع را در اين قالب بررسي كنيم، مشخص مي‌شود كه اسراييل چند هدف در رفح دارد. هدف نخست اين است كه اسراييل با اين حمله مهم‌ترين شاهراه لجستيكي و تامين نيازهاي غزه را ببندد. مسدودسازي اين گذرگاه شامل مواردي چون اقلام مورد نياز نظاميان، غيرنظاميان و مردم عادي مي‌شود. بر اساس سازوكاري كه در گذشته و توافق بعد از كمپ ديويد ميان مصر و اسراييل منعقد شده بود، هرچند اسراييلي‌ها عملا در كنترل امنيتي گذرگاه رفح نقش داشتند، اما به دلايل مختلف باز هم سلاح و اقلامي وارد غزه مي‌شد كه اسراييلي‌ها ورود آنها را خلاف امنيت خود ارزيابي مي‌كردند. لذا امروز سعي مي‌كنند در قسمت داخلي رفح هم به گونه‌اي مسلط شوند كه ابتكار عمل از دست گروه‌هاي فلسطيني خارج شود. لذا معتقدم اسراييل زماني كه حماس با طرح آتش‌بس تقديم شده موافقت كرده، سعي كرد، برتري راهبردي را براي خود ايجاد كند. بر اين اساس، تسخير مرز رفح با مصر به نوعي تلاش براي ايجاد برتري استراتژيك اسراييل قبل از آتش‌بس است. در مراحل بعدي همان طرح مشترك اسراييل و امريكا ادامه پيدا مي‌كند.
اما اين راهبرد مشترك اسراييل و امريكا كه درباره آن صحبت مي‌كنيد چگونه اجرايي مي‌شود؟
اين طرح مشترك حملات هدفمندي است كه عليه رهبران حماس و از بين بردن استحكامات آنها در آخرين نقطه محاصره غزه صورت مي‌گيرد. اين سياستي است كه از مدت‌ها قبل در پيش گرفته شده و دنبال مي‌شود. به نظرم هم امريكا و هم اسراييل به توافقي رسيده‌اند مبني بر اينكه غزه امروز تبديل به كرانه باختري 20سال قبل شود. يعني عملا تبديل به نقطه‌اي شود كه از دل آن هيچ‌گونه تهديد امنيتي عليه اسراييل بيرون نيايد. اما ممكن است رخدادي عكس اتفاق بيفتد؛ يعني كرانه باختري از تحولات غزه تاثير پذيرفته و به غزه دوم بدل شود. بنابراين اسراييل از همين امروز سعي مي‌كند مانع تبديل شدن كرانه باختري به غزه امروز هم شود. بخش دوم اين سياست در كرانه باختري بايد دنبال شود كه سركوب جدي فلسطيني‌ها در كرانه باختري است. در واقع اسراييل و امريكا تلاش مي‌كنند تشكل‌هاي مرتبط با مقاومت فلسطيني‌ها در كرانه باختري ايجاد نشود.
يكي از مهم‌ترين معادلات مرتبط با تحولات منطقه، موضوع عادي‌سازي روابط اسراييل با كشورهاي عربي است. اسراييل براي اين منظور هزينه‌هاي بسياري پرداخته است. برخي روايت‌ها هم شنيده مي‌شد كه عربستان اعلام كرده در صورت حمله اسراييل به رفح پروژه عادي‌سازي مسكوت گذاشته مي‌شود. آيا مي‌توان گفت كه پس از حمله اسراييل به رفح اين روند عادي‌سازي متوقف مي‌شود؟
اگر با ديد بلندمدت موضوعات تحليل شوند، مشخص مي‌شود، كشورهاي عرب منطقه بيش از اينكه راهبرد خود را به آرماني به نام فلسطين مرتبط سازند اين راهبردها را به واقعيت‌هاي قدرت در منطقه ربط داده‌اند. همين واقعيت قدرت است كه باعث شده در مساله‌اي كه اصالتا مشكل اعراب است، زماني كه مناقشه‌اي ميان ايران و اسراييل شكل گرفت، اغلب كشورهاي عربي مستقيم يا غيرمستقيم از اسراييل حمايت كردند. دليل اين حمايت آن است كه از سال‌هاي پاياني دهه 70 ميلادي، كشورهاي عربي در اغلب راهبرد مبتني بر قدرت حركت مي‌كنند نه راهبرد مبتني بر آرمان. اتفاق تازه‌اي كه رخ داده و اين راهبرد را تقويت كرده، آن است كه كشورهاي پيشران عرب در منطقه راهبرد توسعه‌اي خود را به راهبرد قبلي مبتني بر قدرت متصل كرده‌اند. به اين دليل است كه سعي مي‌كنند، حتي در قالب يك طرح سرهم‌بندي شده هم به معضلي به نام فلسطين پايان دهند! حيرت‌انگيز اينكه كشورهاي عربي، معادله فلسطين را يك معضل مي‌دانند نه يك آرمان!!! اين گزاره‌اي است كه مسوولان ايراني در تصميم‌سازي‌هاشان به آن توجهي نمي‌كنند. بر اثر اين راهبرد است كه كشورهاي عربي سعي مي‌كنند دامان خود را از اين معضل دور نگه دارند. نه اينكه منافع عمدتا سياسي و اقتصادي خود را در آرمان فلسطين قرار دهند. اين واقعيتي است كه توسط اسراييل و امريكا درك شده است. نهايتا عربستان به ضعيف‌ترين نوع موجوديت فلسطين موافقت خواهد كرد. به شرط اينكه تضمين‌هاي امنيتي مورد نظر خود را از امريكا و اسراييل اخذ كند. برخي چهره‌ها در ايران عنوان كردند ايران پس از چالش نظامي كه در منطقه با اسراييل داشت، مي‌توانست يك راهبرد امنيتي مشترك را به كشورهاي عربي منطقه پيشنهاد دهد! معتقدم كشورهاي عربي منطقه به دلايل مختلف حاضرند زير چتر آمريكا قرار بگيرند تا اينكه با ايران وارد توافقات امنيتي شوند.
اگر اشتباه نكنم منظور شما صحبت‌هاي اخير آقاي ظريف است؟اما ايران در ادامه چگونه بايد در راستاي منافع خود گام برداشته و توازن را در منطقه برقرار سازد؟
معتقدم موضوع فلسطين بايد در قالب يك كنگره جهاني حل و فصل شود، شبيه كنگره‌هايي كه به جنگ‌هاي جهاني قبلي پايان داد. در واقع اين كنگره‌ها ساز و كار سياسي، ديپلماتيك و ژئوپليتيك جنگ‌هاي جهاني را ساماندهي كرد. از قرن 19به اين سو پس از جنگ‌هاي جهاني، كنگره‌هاي جهاني شكل مي‌گرفتند كه در قالب آنها مرزهاي كشورها مشخص مي‌شد، موجوديت‌ها تعريف مي‌شدند، خطوط حائلي هم در نظر گرفته مي‌شد تا نهايتا جنگ به پايان برسد. معتقدم نبرد اخير ايران و اسراييل نشان داد در صورت شكل‌گيري جنگ گسترده در اين منطقه، چندين كشور، چندين آبراه بين‌المللي و مختصات گسترده‌اي از كشورها در منطقه تحت تاثير قرار گرفته و درگير مي‌شوند. به ويژه اينكه همگان امروز مي‌دانند كه برخي كشورها منافع بسياري در ايجاد درگيري در اين منطقه دارند.روسيه از جمله كشورهايي است كه منافع بسياري در ايجاد اين جنگ‌هاي منطقه‌اي دارد. به نظرم ساز و كار مورد نياز براي حل اين مناقشات شكل‌گيري يك كنگره جهاني و بين‌المللي است. در اين كنگره همه كشورهايي كه دست به اسلحه و جنگ بردند و موفق نشدند و همه ظرف‌هايي كه از ابزار ديپلماسي بهره بردند و توفيقي حاصل نكردند، جمع شوند. اين گروه‌ها اعم از گروه‌هاي مقاومت فلسطيني، ايران، كشورهاي عربي، كشورهاي غربي و نهادهاي بين‌المللي و ساير طرف‌هاي صاحب نقش خواهد بود. تا زماني كه كنگره بين‌المللي شكل نگيرد كه در آن همه طرف‌هاي اثرگذار حاضر باشند، معتقدم ساز و كار فلسطين حل نشده و همچنان قرباني‌هاي بي‌گناه بسياري مي‌گيرد.
   نبرد اخیر ایران و اسرايیل نشان داد در صورت  شکل گیری جنگ گسترده در این منطقه، چندین کشور ، چندین آبراه بین المللی و مختصات گسترده ای از کشورها در منطقه  تحت تاثیر قرار گرفته و درگیر می شوند.
   کشورهای عرب منطقه بیش از اینکه راهبرد خود را به آرمانی به نام فلسطین مرتبط سازند این راهبردها را به واقعیت های قدرت در منطقه ربط داده اند.
   حمله به رفح را باید به عنوان بخشی از یک پازل بزرگ امنیتی و راهبردی دید و تحلیل کرد.برخلاف برخی تحلیل هاي داخلی و خارجی معتقدم  اسرايیل بدون هماهنگی با آمریکا گذرگاه رفح را تسخیر نکرده است.
   به نظرم هم آمریکا و هم اسرايیل به توافقی رسیده اند مبنی بر اینکه غزه امروز تبدیل به کرانه باختری 20سال قبل شود. یعنی عملا تبدیل به نقطه ای شود که از دل آن هیچگونه تهدید امنیتی  علیه اسرايیل بیرون نياید.
   نهایتا عربستان به ضعیف ترین نوع موجودیت فلسطین موافقت خواهد کرد. به شرط اینکه تضمین های امنیتی مورد نظر خود را از آمریکا و اسرايیل اخذ کند.