در این ستون قصد داریم به بررسی تازه‌های نشر در نمایشگاه کتاب تهران بپردازیم. نمایشگاهی که برای سومین سال متوالی تجربه برگزاری نمایشگاه مجازی را در کارنامه دارد. در ادامه آثاری از انتشارات، «سوره مهر»، «یازهرا(س)»، «شهید کاظمی»، «به‌نشر»، «شهید ابراهیم هادی»، «انتشارات انقلاب اسلامی» و «مکتب حاج قاسم» را معرفی کرده‌ایم.
 
 تروریست‌های یهودی
در نخستین ساعات صبح 31جولای تابستان 2015، چندمرد که صورت‌های خود را پوشانده بودند، دو خانه در روستای دوما در کرانه باختری را به آتش کشاندند. یکی از آن دو خانه خالی بود، اما در دیگری، خانواده الدوابشه هنوز در خواب بودند. آتش به سرعت به اتاق خواب آن خانه سرایت کرد و سعد و همسرش ریهام و احمد پسر 4ساله آنها را دچار سوختگی بسیار شدید کرد. علی، نوزاد 18ماهه آنها بر اثر سوختگی از بین رفت و سعد هم یک هفته بعد بر اثر شدت سوختگی و جراحت‌ها از دنیا رفت. اعدام افراد از طریق سوزاندن، همیشه مفهومی بیش از یک قتل ساده داشته و درون خود یک پیام و معنا دارد. در تروریسم یهودی این شیوه، شیوه جدیدی نیست. ریشه‌های تروریسم یهودی معاصر را باید در جنبش‌های افراطی و افراد تندرویی که در دهه‌های 30و 40قرن بیستم، سراسر فلسطین را درنوردیدند، جُست. تروریسمی که از آن دهه تا‌کنون بر پیشانی صهیونیسم نقش بسته است. این کتاب به ارائه تصویری شفاف از آن جنبش‌ها و اندیشه‌های بنیانگذاران آنها از منظر یک پژوهشگر اسرائیلی می‌پردازد.

 پری خانه ما
«پری خانه ‌ما»، روایت خاطرات 9خانواده شهید استان همدان است که بیش از دو شهید تقدیم انقلاب کرده‌اند. در این کتاب با پنج مادر شهید گفت‌وگو شده است. همچنین چهار مادر شهید در قید حیات نبودند که روایت دیگر اعضای خانواده آورده شده است. ضرابی‌زاده در این کتاب سراغ مادر، همسر، خواهر و برادر شهدا رفته تا قصه زندگی و رشادت آنها را به رشته تحریر درآورد. بهناز ضرابی‌زاده پیش از این، آثار تحسین‌شده و پرفروشی همچون دختر شینا، گلستان یازدهم و ساجی را روانه بازار نشر کرده است.
نام کتاب: پری خانه ما
نویسنده: بهناز ضرابی‌زاده
انتشارات: سوره مهر
سال انتشار: 1403
 
 خندید و رفت...
«خندید و رفت»، خاطرات شهید محمدرضا حقیقی است. شهیدی که در قبر خندید. در این کتاب، فرزانه ملکی به سراغ مادران شهیدان، محمدرضا و محمودرضا حقیقی رفته و از او علت خنده پسرش را هنگام خاکسپاری جویا شده است. در بخشی از خاطرات لحظه مواجهه مادر با شهید حقیقی به این شکل روایت شده است؛ همه فامیل بر سر جنازه جمع شده بودند. مادر از آنها خواست که بگذارند به جلو برود. وقتی محمدرضا را دید باورش نمی‌شد، آن‌قدر زیبا خندیده بود که هفت تا از دندان‌هایش مشخص بود. شهیدی که سه‌روز پس از خنده در قبر، به خواب مادر می‌آید و علت کارش را اینطور بیان می‌کند: «من هر چیزی را که در آن دنیا و این دنیا بهتر از آن و بالاتر از آن و قشنگ‌تر از آن نیست، دیدم، به همین دلیل خندیدم.»
نام کتاب: خندید و رفت (محمدرضا حقیقی، شهیدی که در قبر خندید، به روایت مادر)
نویسنده: فرزانه ملکی
انتشارات: یازهرا(س)
سال انتشار: 1403
 
 ام علاء  
ماجرای کتاب «ام علاء»، قصه زندگی زنی است که از دل رنج‌های مختلف به سعادت رسیده است. زنی به‌نام فخرالسادات طباطبایی که در نجف متولد شد و بعد از همجواری با حرم‌ امیرالمؤمنین علیه‌السلام و بعد از بسته‌شدن چشمانش، برای همیشه در کنار حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها آرام گرفت. اما نگارش این کتاب چطور شروع شد؟ نویسنده در ایام جوانی دچار یک بیماری می‌شود. در سال‌های شدت‌گرفتن بیماری، ناامیدانه به درگاه خدا التماس می‌کند تا دری را برایش بگشاید و این رنج را تمام کند. در همان روز‌ها و هفته‌ها به‌طور اتفاقی با شهیدی آشنا می‌شود که آن شهید عامل پیدایش و ظهور حلقه‌های مفقود زندگیش می‌شود و از دل این روز‌های تلخ و رنج‌آور دریچه‌ای از نور به رویش باز می‌شود. اوج این قصه، زمانی است که شهید به خواب مؤلف می‌رود و مزار مادرش را نشان می‌دهد.
نام کتاب: «ام علاء»
نویسنده: سمیه خردمند
انتشارات: شهید کاظمی
سال انتشار: 1403
 
 باران گرفته است
احمد یوسف‌زاده، رزمنده دوران دفاع‌مقدس، با کتاب «آن بیست‌وسه نفر» مشهور شد. ‌این کتاب حاوی خاطرات بیست‌وسه نوجوان است که توسط ارتش بعث، در عملیات بیت‌المقدس به اسارت درآمدند و دیکتاتور عراق سعی داشت از این نوجوانان برای ایجاد جنگ روانی علیه ایران استفاده کند. در آخرین اثر، احمد یوسف‌زاده به سراغ خاطرات و روزهای جوانی و نوجوانی سپهبد شهیدحاج قاسم سلیمانی رفته است. در این کتاب بر خصلت‌های سردار، همچون مهربانی، ساده‌زیستی و ایستادگی در برابر ظلم تأکید شده است.
نام کتاب: باران گرفته است
نویسنده: احمد یوسف‌زاده
انتشارات: مکتب حاج قاسم
سال انتشار: 1402